سایر خبرها
آباجان: کوچه بی نام بن بست !
آن را کپی کنند و هیچ گاه به موفقیت نسخه اصلی نمی رسند، زیرا همیشه هر ایده ای حتی اگر توسط همان فیلمساز هم بازسازی شود، بداعت خود را از دست می دهد. آباجان نگاه نوستالژیک فیلمساز به اتفاقی در دوران جنگ و دهه 60 است که مطابق کپشن تقدیمی آخر فیلم انگار تجربه خود اوست، اما این تصویر شخصی که اتفاقا ایده اولیه خوبی هم دارد در مرحله اجرا جذابیتی برای مخاطب ندارد. علت این امر عدم توجه به قصه ای ...
مرگ مغزی دخترخردسال براثر ضرب وشتم ناپدری/مرگ پسربچه به خاطر تست مواد مخدر/قتل به بهانه دلتنگی/پایان تلخ ...
دوساله را در آغوش می فشرد، دیگر خبری از همسرش نشد. به همین خاطر زن میانسال برای پرداخت اجاره و هزینه های زندگی مجبور شد در خانه های مردم کارگری کند، ولی شهریار که دیگر حدود 21سال سن داشت، به سوی مصرف موادمخدر کشیده شده بود و شروین هم بعد از تعطیلی مدرسه در یک نانوایی کار می کرد تا کمک خرج مادرش باشد. شوهر سابق این زن، گاهی به آن ها سر می زد ولی هیچ گاه به داخل خانه آن ها نیامده بود. اطلاعات ...
نقاشی کودک 6 ساله تهرانی، راز عمل کثیف آشپز مهد کودک را با او لو داد!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، آبان سال 93 مرد جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی تهران با طرح شکایتی گفت: وقتی از مسافرت به خانه بازگشتم متوجه ناراحتی همسرم شدم. وقتی درباره علت ناراحتی پرسیدم، به من گفت که پسر شش ساله مان مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. با پسرم صحبت کردیم، اما او نتوانست بگوید که چه کسی او را آزار داده است. پسرمان فقط به مهد کودک می رود و احتمال می دهم در آنجا مورد آزار قرار گرفته ...
پدرم از ارتباط من و اسحاق خبر ندارد / شوهرم هم می گفت تا با کسی ارتباط داری و ..! + عکس
گفت نمی توانم تو را در خانه تنها بگذارم و بروم سرکار، ممکن است که با کسی ارتباط برقرار کنی.و می خواهی بروی سراغ خواستگارهای قدیمی ات. اسحاق آدم بدبینی بود و دست بزن داشت. دختر 2 ساله ام را بارها کتک زده است. هم وضع مالی ات خوب بود هم سن و سال پایینی داشتی پس چرا با اسحاق آن هم با این شرایط ازدواج کردی؟ چون جلویم سه بار خودکشی کرد. چون به خاطر من همسر اول و چهار بچه اش را رها کرد و ...
خانم معلمی که برای نجات شاگردان خطر را به جان خرید
مقام آوردیم مقام ما رو چطوری برایمان می آورند؟ روز مرد را به من تبریک می گویند در تمام این سال ها چالش هایی زیادی سر راه فیلی که مدام در حال تجربه کردن و آغاز یک فعالیت جدید است وجود داشته. بویژه اوایل کارش که هنوز هم مشاوره نخوانده بود و خیلی بیشتر تحت تأثیر مشکلات قرار می گرفت. اما یک روز یک مشاور زندگی او را از این رو به آن رو کرد و او را در برابر هر سختی و بی عدالتی بعد از آن مقاوم ...
مشق مهربانی
...> اما در سال گذشته، تجربه های دیگری هم داشتم و همان حس، دوباره در وجودم زنده شد. مثلاً وقتی از مدرسه تا خانه می روم، سعی می کنم با همسایه ها و کسبه ی محل، احوال پرسی گرمی داشته باشم. رفتار متقابل آن ها، همان حس لذت بخش را در وجود من زنده می کند. همین چند وقت پیش هم اتفاق جالبی افتاد. دو تا از دوستانم سر موضوع کم ارزشی با هم قهر کرده بودند. بدون این که خبردار شوند، هر دویشان را دعوت کردم ...
در انتظار پسرم مهران
و رعد و برق تمامی نداشت، رودخانه گادر وحشتناک شده بود. وقتی نزدیک رودخانه رفتم یک لحظه فکر کردم که اشنویه را سیل می برد. این بچه در چنین شرایطی در آب غرق شده است. فقط خدا می داند که پیکر بی جان این بچه الان کجاست. شما به جز مهران فرزند دیگری هم دارید؟ بله، من 6 فرزند دارم. سه دختر و سه پسر. مهران کوچکترین پسر من بود. او فقط 11 سال داشت. خیلی هم باهوش بود. همیشه شاگرد اول مدرسه اش بود ...
آموزش غیر مستقیم در ایلیا پسر خوب بابا / کودکان متوجه شعاری بودن داستان می شوند
بابا " مسایلی که یک کودک 4-5 ساله با آن درگیر است، در قالب داستان بیان شده است به عنوان مثال ایلیا، پسربچه داستان دوست دارد به دیگران کمک کند. او دوست دارد بزرگ شود و کارهای بزرگترها را انجام دهد. وی با بیان اینکه کتاب " ایلیا پسر خوب بابا " یک جور آموزش غیرمستقیم است، عنوان کرد: به شکل غیرمستقیم آموزش هایی در خلال داستان ها به کودک داده می شود. در حال حاضر در عصر ما کودکان نسبت به کودکان ...
کادوی پدر شهید مدافع حرم در شب خواستگاری
فرزندمان محمد علی خرداد 1390 به دنیا آمد احمد یک دسته گل زیبا و یک انگشتر طلا با نگین عقیق برایم خرید. آبان همان سال که محمد علی شش ماهه شد عازم سفر کربلا شدیم. در شهر نجف بودیم و در حال بازگشت از زیارت حرم حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) ناگها محمد علی از دست احمد افتاد و سرش به زمین خورد. بچه گریه می کرد من هم گریه می کردم وقتی به اتاق رفتیم احمد گفت: کربلا آمدن همین است اینجا شهر بلاست ما حالا ...
شرط خواستگاری، نرفتن به جبهه بود
کند را می شنوم، یاد محمد می افتم و گریه می کنم... برای بچه ها از کودکی نذر کرده بودم که 2 ماه محرم و صفر را مشکی بپوشند. محمد به من گفته بود اگر شهید نشوم و برگردم، راه پدربزرگت را ادامه می دهم و روضه می خوانم. گاهی شب ها، محمد و مجید باهم قرآن حفظ می کردند. سوره بقره را همینطور حفظ کردند. *آرزو دارم آقا به خانه ما بیاید بچه ها امام را خیلی دوست داشتند. همه مقلد ...
کابوس تشنج
...، زیر کتک های برادر دوام نیاورد تا اینکه از نظر روانی با مشکل روبه رو شده به حدی که چندین دوره به دلیل مشکلات عصبی بستری شده است. با این شرایط، خوب می دانم که در آن خانه نیز جایی برای من نیست . لحظه تشنج او کابوس لحظه های من مراحل طلاق را طی می کنم تا اگر ریالی هم به دست می آورم خرج پسرم شود، هرکاری که باشد انجام می دهم از کار در خانه تا گدایی بر سر چهارراه، من که پیش از ...
سوارس: متاسفم که نتوانستم به مدرسه بروم
توانم از همه شان تشکر کنم. ناراحتم که نتوانستم مدرسه بروم. چون می توانستم الگوی خوبی برای بچه هایم و آینده شان باشم. یکی از آرزوهایم آن چیزی بود که به تیم های بزرگ مربوط می شود. در ال کلاسیکو 3-2 نتوانستم کارهای زیادی انجام دهم، اما کارهای کوچکی سعی کردم انجام دهم که باعث برد و خوشحالی تیم شود.
شهر ما دوباره رنگ می گیرد
، ظاهرشان و قیافه های ترسناکی که می ساختند. بچه های کم سن و سال را به کار وا می داشتند و سر بریدن های پی درپی را به آنها نشان می دادند تا قلبشان به ریخته شدن خون های بی گناه عادت کند. چاقو دستشان می دادند و آنها را وادار به کُشتن هموطنان خود می کردند. به پسربچه ها یاد می دادند که ماشین های اسباب بازی کنترلی نه برای خنده و شادی بلکه برای انجام عملیات تروریستی ساخته شده و باید با استفاده از آنها بمب ها ...
معلم ادبیات
خانه حوصله ام سر می رفت ازطرفی حقوق بازنشستگی ام هم چنگی به دل نمی زنه. بچه دانشجو هم دارم... پرسیدم: از وضعیت حاضر راضی هستین؟ سری تکان داد وگفت: گاهی وقت ها دلم خیلی برای محیط کلاس و مدرسه تنگ می شه. به هرحال سی سال کارکردن وابستگی هم ایجاد می کنه.گاهی دلم برای شیطنت بچه های تخس کلاس تنگ میشه وگاهی دلم برای والدین بعضی از بچه ها که ندانسته به مدرسه می آمدند وگاهی از دست ما معلم ها ...
از هرمز تا میدان آزادی
سرعت دویدم دنبالش وتا می خورد زدمش. بعد از مدرسه تا به خانه رسیدم، مادر نشسته بود کنار تابه توی حیاط و داشت نان می پخت ، بوی نان کل حیاط و خانه را برداشته بود. سلام کردم و مادر با غیض نگاهم کرد و به سردی جواب سلامم را داد. دلم داشت ضعف می رفت تا دست بردم طرف نان ها مادر با غضب نگاهم کرد و گفت: دختر معلومه تو داری چی کار می کنی ؟ گفتم: هیچی گشنمه می خواستم نون بردارم مگه چیه ...
کفش های حسن آقا پشت در بود
به گزارش فرهنگ نیوز، سال 61 است، کلاس اول نظری هستم. مدتی است که نسبت به درس و مدرسه کم علاقه شده ام. فکر و خیال اعزام به جبهه، اجازه هیچ کاری را به من نمی دهد. خود را به هر دری می زنم بلکه بتوانم به جبهه بروم. همه می گویند برای تو درس مقدم بر همه چیز است اما من فقط به فکر جبهه ام. به بسیج مراجعه می کنم دو تا برگ می دهند تا اینکه مسجد محل تائیدم کند... دو روز است که علاف این معرف ها ...
سه روایت از فرمانده توپخانه سپاه پاسداران
که نماز اول وقت را از دست بدهد، آن هم به جماعت؛ اگر حتی با یک نفر بود، او را جلو می فرستاد و به او اقتدا می کرد. جلیل مستاجر : لابد شهید دیگری هم آورده اند اولین بار حسن را در سال 1351 در خانه یکی از رفقا، به نام مجید کار پیشه دیدم. آن زمان بچه های انقلابی تبریز، علاوه بر اینکه با ر ژیم شاه مبارزه می کردند، به خاطر زورگویی و ظلم و ستم خان های شهر و اطراف آن، مجبور بودند با آنها ...
ترس از تمسخر، انگیزه نوجوان متهم به قتل
چه اتفاقی افتاد که چاقو در سینه امیر فرو رفت و او نقش بر زمین شد. خیلی ترسیده بودم؛ بچه های مدرسه و مردم به سمت ما آمدند. نمی دانستم باید چه کار کنم؛ چاقو را در خرابه ای نزدیک مدرسه پرت و از محل فرار کردم. تا اینکه مأموران پلیس من را شناسایی و دستگیر کردند. مهران ادامه داد: هر روز آرزو می کنم که ای کاش دعوا نمی کردم. همه اش به خاطر اینکه بچه های مدرسه من را مسخره نکنند و به من نگویند ترسو ...
پدربزرگ، قربانی عشق پسر جوان به نوه اش
... با حضور مأموران در محل و آغاز تحقیقات اولیه، متوجه شدند مقتول پیرمرد 70ساله ای به نام اکبر است که به دست افشین به آتش کشیده شده است. درحالی که تحقیقات ادامه داشت، به پلیس خبر دادند که مرد سوخته به دلیل شدت سوختگی و کهولت سن، در بیمارستان فوت کرد. احمد، دایی فرشته، به مأموران گفت: آن روز در خانه خواب بودم که ناگهان صدای فردی را در محل شنیدم. نام من را صدا می زد و فحش می داد. از خانه بیرون رفتم ...
همسر سابق عامل قتلهای زنجیره ای گیلان، رازهای ناگفته را فاش کرد
بودم تهدیدم می کرد. آن زمان خانه ای در حال ساخت داشتیم و همیشه می گفت اگر با من و کارهایم مخالفت کنی تو را می کشم و می اندازم داخل چاه. من هم حرف هایش را به شوخی می گرفتم اما فرزاد آدمی عصبی بود و می توانست این کار را انجام دهد.چراکه این را بعد ازچند سال زندگی با او دریافته بودم! آیا فکر می کردید که همسر سابقتان، قاتل سریالی باشد؟ آن زمان فکر نمی کردم که او قاتل انسان ها باشد اما ...
وقتی مامان بزی با گرگه ازدواج می کند!
محمد مساوات، کارگردان جوانی که در چند سال گذشته تجربه های متفاوتی را روی صحنه آورده است، احتمال می دهد در آینده، تئاتر را ببوسد و کنار بگذارد. به گزارش خبرآنلاین نور تماشاگر گرفته می شود، نور صحنه نمی آید، دو دقیقه در تاریکی. صدای سرفه، گلو صاف کردن و پچ پچ تماشاگران. نور صحنه می آید، دو دقیقه سکوت دیگر. بی آن که اتفاقی روی صحنه بیافتد. پچ پچ ها بلندتر می شود و صدای خنده های ریز ...
روایت زندگی نرگس کلباسی، بانوی نیکوکار ایرانی از زبان خودش
برای کمک به کودکان بی سرپرست انتخاب کردم و چرا به ایران برنگشتم. و به بچه های ایران کمک نکردم؟ این سوال خوبی است و من سعی می کنم دلایل آن را اینجا توضیح دهم. این بانوی نیکوکار ایرانی ادامه داد: من بار اول حدود 11 سالم بود که به ایران آمدم، دو روز بود که ایران بودیم، من و برادر و پدرم بیرون از منزل رفتیم، اما وقتی که به خانه برگشتیم مادرم در خانه فوت کرده بود و این اولین خاطره من از ایران ...
اسلحه ای که روی بنی صدر کشیده شد
صندلی شاهنشاهی که برای خود درست کردید و رای مردم را داشته باشید. من فقط از امامم دستور می گیرم . این چریک می گوید: میزی و صندلی که بنی صدر پشت آن نشسته بود آن زمان دو میلیون قیمت داشت تا وی مثل آمریکایی ها پشتش بنشیند و پاهایش را تکان دهد. آن زمان با دو میلیون می شد خانه ای سلطنتی خرید. وی داستان تلخ آن روزها را اینگونه ادامه می دهد: من همان لحظه دست به اسلحه بردم و به صورت ...
هم کلام کوچک ما
باشیم که سرعت رشد کودکان با یکدیگر متفاوت است. سعی در مقایسه دائمی قدرت تکلم و دایره واژگان آنها نداشته باشیم. از فرصت های کوچک استفاده کنیم؛ مثلا وقتی به عنوان مادر در حال آشپزی یا به عنوان پدر در حال تعمیر چیزی در خانه هستیم، شرح انجام کار را برای او در هر مرحله بگوییم: الان دارم سبزی خرد می کنم تا غذامون خوشمزه بشه؛ الان دارم لیوان ها رو می ذارم سر جاش؛ الان دارم میخ ها رو توی چوب ...
حکایتی از بازماندگان شهر سوخته
های اجباری، با هر میهمانی که پا به درون می گذارد و فرسنگ ها، فرسنگ ها با مرد رویایی سال های مدرسه رفتن و دختر خانه بودن فاصله دارد. زن قلعه تحمل این لحظه ها را سرنوشت محتوم خویش می داند، گردن می گذارد و به استقبال فردا هایی می نشیند که مثل امروز هاست. جوانی اش غافلگیرانه می پوسد و یک روز از این روزهای بی شکل، درهم شکسته و باورنکردنی کنار یکی از خیابان های قلعه ولو می شود. صاحب دستی، پولی ...
یدک کشیدن نام کیارستمی روی تیتراژ!
محبوبه محمدی امتحان نهایی محصول سال 1394 فیلمی به کارگردانی عادل یراقی و تهیه کنندگی مصطفی شایسته این روزها در سینما فلسطین اصفهان در حال اکران است.داستان فیلم درباره معلم شریف ودلسوزی است که بر حسب اتفاق و بعد از آشنایی به وجود آمده تصمیم می گیرد با مادر یکی از شاگردان دبیرستانی خود ازدواج کند، رابطه وعلاقه ایجاد شده میان زن ومرد که عمیق، منطقی درست وحساب شده هم به نظر می رسد پسر ...
11 اردیبهشت طرز برخورد با پسران نوجوان
در جامعه خانواده هایی داریم که به نوجوان شان اجازه خارج شدن از منزل به جز ساعات رفت و آمد به مدرسه را هم نمی دهند و در مقابل آنها خانواده هایی که اگر پسر نوجوان شان برای خوابیدن هم به منزل بیاید، برایشان رضایت بخش و کافی است. روی صحبت ما با خانواده های اهل افراط و تفریط نیست بلکه ما کسانی را مخاطب قرار می دهیم که می خواهند حد تعادل را در زندگی، تربیت فرزندان و روابط شان حفظ کنند. ...
چگونه با روش های خانگی شپش سر کودکان را درمان کنیم
ساعت به همان صورت بماند. این سس با روغن و سرکه ای که دارد باعث لغزندگی رِشک ها می شود. اما بهتر است مادران این کار را شب انجام دهند و تا صبح این ماده روی سر بچه بماند سپس صبح با حوصله مو های بچه را شانه کنند. همچنین بهتر است روزی این کار را انجام دهند که کودک در خانه باشد و به مدرسه نرود . 4- لباس هایی که کودک در یک یا دو هفته اخیر استفاده کرده، آنها را در کنار لباس های دیگران گذاشته و ...
از کار در سینما دلسرد شده ام
در سال های اخیر گفت وگو کرده ایم که در ادامه می خوانید. داستان پایان رویاها از چه زمانی شکل گرفت و چطور تصمیم به ساخت آن گرفتید؟ وقتی فیلمنامه پایان رویاها در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تصویب شد، کارهای مقدماتی اش را انجام دادیم و سال گذشته آن را ساختیم که امسال در جشنواره جهانی فیلم فجر به اکران درآمد و با استقبال خوبی هم مواجه شد. همان طور که گفتید، فیلم ...
مشتی آدم بیخیال در سکانس های فانتزی/ دیوار به دیوار ؛ سریالی برای خانوارها نه خانواده ها!
. جاهایی زیادی یخ است و دقایقی حواسش نیست که مخاطبش خانواده است و هر حرفی می زند! مثلا اینکه اگر بچه ای که هنوز به سن بلوغ نرسیده و بنشیند داستانک های این خانه ویلایی را ببیند، پیش خودش روابط این جماعت را چطور حلاجی می کند یا درباره فضایی که دورهم رقم می زنند، چه فکری دارد؟ بگذارید جور دیگری طرح مسأله کنم. اینکه چقدر زندگی ما و شما شبیه اینهاست؟ حتی اگر در چنین ماجرایی قرار ...