سایر منابع:
سایر خبرها
شیطان پارس آباد: وجدانم راحت است نه آتنا را آزار دادم نه او را کشتم! + تصاویر
یکی نامزده و از این حرفها؛ من هم گفتم من اینجام اون یه شهر دیگه؛ بعد از اون ماموران پلیس امنیت اخلاقی آمدند و به من گفتند باید بروم دادگاه؛ من هم رفتم؛ پدر دختر و قاضی در دادگاه حضور داشتند؛ بعد از حرف های پدر دختر گفتم که آن دختر رفته مسافرت و من پارس آبادم؛ چطور ممکنه باهم فرار کرده باشیم؟ خلاصه تبرئه شدم ولی 10 روز بعد خود فرانک آمد سراغم و گفت اگه با من نیایی من خودم را می کشم؛ من هم گفتم برو ...
شیطان پارس آباد: وجدانم راحت است نه به آتنا تجاوز کردم و نه او را کشتم! + تصاویر
که با دختر من فرار کردی بگو کجاست؛ اون با یکی نامزده و از این حرفها؛ من هم گفتم من اینجام اون یه شهر دیگه؛ بعد از اون ماموران پلیس امنیت اخلاقی آمدند و به من گفتند باید بروم دادگاه؛ من هم رفتم؛ پدر دختر و قاضی در دادگاه حضور داشتند؛ بعد از حرف های پدر دختر گفتم که آن دختر رفته مسافرت و من پارس آبادم؛ چطور ممکنه باهم فرار کرده باشیم؟ خلاصه تبرئه شدم ولی 10 روز بعد خود فرانک آمد سراغم و گفت اگه با ...
از سالن معراج تا بلوک 5
یادم می رود. _کار شما به نحوی است که امکان بیمار شدن را دارید؟ چگونه با بیماری ها مقابله می کنید؟ ما واکسن های مورد نیاز را زده ایم. خدا پدر و مادر مدیرعامل سازمان آرامستانها را هم بیامرزد. برای نظافت بچه ها اتاق های مخصوصی درست کرد تا هم استحمام کنیم و هم لباس های خوبی در اختیار ما قرار داد. ما یه بار صبح دوش می گیریم و یه بار هم بعد از ظهر تا مسائل بهداشتی هم رعایت شود ...
گفت وگویی اختصاصی در زندان انفرادی ادعای عجیب قاتل: آتنا از روی پله افتاد و مرد
دادگاه حضور داشتند؛ بعد از حرف های پدر دختر گفتم که "آن دختر رفته مسافرت و من پارس آبادم؛ چطور ممکنه با هم فرار کرده باشیم؟"، خلاصه تبرئه شدم ولی 10 روز بعد خود فرانک آمد سراغم و گفت "اگه با من نیایی من خودم را می کشم"؛ من هم گفتم "برو بکش؛ من با تو فرار نکردم"؛ خلاصه بعد از یک ماه دوباره از من شکایت کرد و گفته بود که "این با من فلان کار و بهمان کار رو کرده"؛ قاضی به من گفت "تو این دختر را می گیری ...
افزایش طلاق هایی که بعد از 30 سال زندگی مشترک رخ می دهد/ خانواده ها قربانی تکنولوژی
. دو دختر جوان با اصرار از مادر و پدر پیر خود می خواهند که از جدایی منصرف شده و به فکر آبروی آن ها باشند. یکی از دخترها می گوید: "بابا ای کاش قبل از اینکه بیای دادگاه، به آبروی ما پیش شوهرامون و خونواده هاشون فکر می کردی." پیرمرد با لحنی پرخاشگرانه گفت: "بیشتر از 50 ساله که به خاطر شماها تحمل کردم و هیچی نگفتم. مادرتون از اولم اونطوری که من دلم می خواست رفتار نمی کرد و به ...
به عشق همین مردم کارهای بهتری خواهم ساخت ...
پارس زیر نظر استاد ناصر نظر گذروندم. بعد از پایان این دوره با توجه به ذائقه موسیقیایی خودم که بیشتر به سمت مادر و داییم رفته، موسیقی سازهای کلاسیک و غربی رو دوست داشتم و سازهایی که انتخاب کردم پیانو و ویلنسل بود. از همان کودکی، فضا و محیط خانواده، شرایط انتخاب پیانو را برایم راحت کرده بود، اما بخاطر اهدافی که در کودکی داشتم پیانو را انتخاب کردم. • در خانواده ای بزرگ شده ای که پدر و مادرت ...
مرد پولادین انقلاب خار چشم منافقین
دارم چه می کنم. همین طور که به طرف دفترش در طبقه 2 یا 3 می رفتیم، چند تا دختر آمدند. صدایشان زد و گفت بیائید. آمدند جلو. از آنها پرسید: در اینجا کسی شما را شکنجه کرد؟ هیچ یادم نمی رود. یکی از دخترها که مشخص بود او را نمی شناخت، گفت: بله. آقای لاجوردی ما را شکنجه کرد. لاجوردی به من اشاره کرد و گفت: این آقا را آورده ایم که لاجوردی هر کاری کرده ، تنبیهش کند. حالا بگویید چه شکایتی دارید؟ آنها ...
قاتل آتنا درباره پرونده زنا و قتل چه می گوید؟ | ماجرای عصمت و فرانک از زبان اسماعیل رنگرز
؛ بعدازظهر یه آقا و خانمی آمدند مغازه من و گفتند تو که با دختر من فرار کردی بگو کجاست؛ اون با یکی نامزده و از این حرفها؛ من هم گفتم من اینجام اون یه شهر دیگه؛ بعد از اون ماموران پلیس امنیت اخلاقی آمدند و به من گفتند باید بروم دادگاه؛ من هم رفتم؛ پدر دختر و قاضی در دادگاه حضور داشتند؛ بعد از حرف های پدر دختر گفتم که آن دختر رفته مسافرت و من پارس آبادم؛ چطور ممکنه باهم فرار کرده باشیم؟ خلاصه تبرئه شدم ...
واکنش کاربران درباره عملکرد ناامیدکننده استقلال
نمیتونه درک کنه. آقای منصوریان عزیز؛ اول باید تیمت چند بازی روی اصول وتاکتیک بازی کنه تا جا بیفته بعد مطابق باشرایط بازی دست به جابجایی بازیکنان یا تعویض بزنید. بین موندن یا رفتن شما مردد هستیم ولی قطعا میدونم رفتن شما ثبات رو از باشگاه خواهد گرفت و به روزگار دهه اخیر پرسپولیس مبتلا خواهیم شد. باید یک کلام گفت مربی باید به خودش بیاید وتمرکزش فقط در زمین باشد واز مسایل حاشیه ای بدور باشد ...
مَراحِم خانه ی ارحام
. مستاجرها خانه نیستند، زن و شوهری با دو دختر دانشجو که سه سالی می شود در خانه ارحام، پا جای پای استاد می گذارند. به گفته مهناز، اتاق مرد خانواده، ارحام، شده اتاق زن آقای مستاجر و این یعنی ممنوع الورود می شویم به سرزمین نگاه ها و نفس های استاد. در خانه ای که قبض های آب و برقش هنوز به نام رضا ارحام صدر می آید، یاد استاد غریب است. تابلوی مسی چهره پدر ساخته دست استاد راعی در زیرزمین اینجا کز کرده ...
تهدید جدی سحر قریشی: اگر ... منم میشم حمید صفت!
رمز و رازه، به طورِ طبیعی شاید بواسطه عشق عمیق مادر و پسر، پدر و دختر هر کدوم از ما ی چیزی مشابه این کارو نشون میدادیم، حالا من سحر قریشی، دردمند و همدردِ این درد، وقتی فکر میکنم با غرور میگم اگه برای عزیزانم،مادرم یا برادرم ویا پدرم این اتفاق بیوفته و ناله و شیون و دردشون ، توسطِ ی ظالم رو بخوام بشنوم و ببینم، منم میشم حمید صفت! ...
گفت وگو با مادر شهید حججی
منتظر است شاید پیکر فرزندش را بیاورند. خیلی جوان به نظر می رسید. شهید فرزند چندم شماست و متولد چه سالی است؟ محسن بیست ویک تیر 1370 به دنیا آمد، آن زمان من 25 سال داشتم. من پنج فرزند دارم و محسن فرزند سوم من است. 16 سالم بود که ازدواج کردم و زود هم بچه دار شدم. دو پسر و سه دختر دارم. محسن پسر دوم من است. چقدر بچه هایتان را تشویق می کردید که در راه اسلام و مبارزه با ...
آنچه از زندگی خصوصی و فعالیت های خیرخواهانه خان عمو مجری برنامه کودک نمی دانستیم!
متوقف شد. در آمدم در تمام این مدت در حد گذراندن امور روزمره بوده و هست, در حد کرایه خانه پوشاک و ... آیا شما ازدواج کرده اید؟ نه مجردم قصد ازدواج نداشتید؟ شرایطش را نداشتم. من در گذشته دختری را دوست داشتم اما به خاطر مسائل مالی پدر آن دختر با ازدواج ما مخالفت نمود, هنوز دلشکستگی اش برایم باقی مانده است. و گاهی یادش را می کنم هنوز هم دلم زخم است ... ...
روایتی دخترانه از 12217 روز انتظار و گمنامی
به رنگ بی خبری و انتظار بود. چون نه خبر شهادتی برایش آمد و نه خبر سلامتی. دیگر هیچ اثری از پدر نبود. سال ها با همان قاب عکس پدر که با لباس زیبای روحانیت دختر را در آغوش گرفته است زندگی کرد و پدر را با همان لباس و قامت زیبا تصور کرد. هرچند پدر همیشه در رؤیاهایش زنده بود و با او حرف می زد و حالا او فکر می کند خیلی بیشتر از کسانی که حضور جسمانی پدر را درک کرده اند، پدرش را می شناسد اما رنج بی خبری و ...
دردهای تحصیل برای مهاجران نخبه ی افغان
...، رشته زمین شناسی. در این سال ها وضع خانوادگی شما چطور بود؟ – پدر من متولد سال 50 است. پدر و مادر من اوایل دهه60 وارد ایران شدند و این جا با هم ازدواج کردند. پدر من در تمام این سال ها یک کارگر ساده بود و هیچ پشتوانه ای برای زندگی نداشت و به همین دلیل امکان تحصیل برای او وجود نداشت. یک کارگر هر چقدر هم تلاش کند، درآمدش از یک حد مشخص بیشتر نمی شود. وضع زندگی ما هم بد نبود و ...
امام جواد(ع) معجزه ای در میان ائمه اطهار(ع)
ریش بلند. دست مخارق از حرکت ایستاد، عود از دستش افتاد و دیگر هرگز نتوانست عود بنوازد. روزی مامون از بلایی که بر سر مخارق آمده بود از وی سئوال کرد. مخارق پاسخ داد چون امام جواد(علیه السلام) بر من نهیب زد چنان ترسی از هیبت او بر من مستولی شد که دستم فلج شد و هرگز بهبود نیافت. خواندن شهادتین در روز سوم تولد حکیمه خاتون، دختر امام موسی کاظم(علیه السلام) و خواهر امام رضا ...
تماشای تو عین آرامشه
محسن عکس های کمی دارم. برای همین دلم می خواست که این فیلم مستند را داشته باشم تا هر وقت دلم تنگ شد آن را ببینم. شما چه می کنید؟ این مادر شهید علاقه مند دیدن فیلم مستندی بود که پسر شهیدش در آن حضور داشته؛ آرزویی که برآورده شد اما مادران شهید تنهای بسیاری هستند که آرزوهای کوچکی دارند. شما برای همراهی با آنها چه می کنید؟نظرات و پیشنهادهای خود را به 30003344 پیامک کنید یا با شماره تلفن 84321000 تماس بگیرید. ...
باید قاتل دخترم سنگسار شود / آخرین گفتگو با پدر آتنا اصلانی + عکس
به گزارش گروه جنایی رکنا، پدر آتنا، را در منزل مادر زنش می بینم. آن ها در منزل خودشان زندگی نمی کنند. زندگی در آنجا برایشان سخت و جانگاه است. به همین دلیل به منزل مادربزرگ آتنا آمده اند. مادر آتنا در اتاق خواب، در حال استراحت است. گویا بعد از ماجرای قتل Murder دخترش در بستر بیماری گرفتار شده است. با اینکه نزدیک 40 روز از ماجرای آتنا می گذرد ولی هنوز افراد بسیاری به منزل رفت و آمد می کنند. پدر ...
افتخاری: احمدی نژاد به زندگی ام آتش انداخت
...> منظورتان دیدار و در آغوش کشیدن آقای احمدی نژاد است؟ از آن اتفاق همیشه روایت های مختلفی عنوان شده است ... بله، دقیقا سال 88 در برنامه ای به مناسبت بزرگداشت شهدای خبرنگار حاضر شدم و روحم هم خبر نداشت که فلان آدم هم در این برنامه حضور دارد. اگر تاریخ به عقب برگردد، من هرگز آن کار را تکرار نمی کنم. اصلا اشتباه می کنم که بخواهم ایشان را در آغوش بگیرم. من امروز با بانگ بلند این حرف را می زنم و هیچ ...
روایتی از زندگی یک زن در خانه گلها
و باید دکتر شود. نشد که دکتر بشوم. آن زمان، زغال را از من می گرفتند با گچ، گچ را می گرفتند با مداد. من فقط نقاشی می کردم. من دلم با نقاشی بود. بابا این را می دانست و یک روز رو به مامان گفت: ببین افسر جان! این دختر علاقه مند به نقاشی است و نه به حرف شما گوش می کند و نه به حرف من. بگذار برود دنبال علاقه اش. ثمره چهار سال شاگردی در محضر استاد حسین شیخ و درس خواندن در دانشکده هنرهای زیبای ...
ماجراهای عادله دواچی در هتل جهان
تاکسی جلو هتل ایستاد. آقامهدی گفت: عادله اومدند! سه نفرند. آقای ندیم پور با یک چمدان و زنی نحیف که دختر دستش را گرفته بود از دو پله ورودی هتل بالا آمدند. عادله دوید در را باز کرد. زن نحیف سرش پایین بود. دختر گفت: مواظب باش مادر! عادله گفت: سلام، خوش اومدین پروین خانم. زنِ نحیف سرش را بالا آورد و به عادله نگاه کرد و زیر لب گفت: تو رودخونه شنا می کردن. شما دیدی؟ دختر دست زن را گرفت و گفت: بیا بریم ...
دختر قاتل: بابام می گفت دعا کن آتنا پیدا بشه!
شونده ندارم. این مصاحبه درنهایت منجر به آن شد که به همراه همین برادر به منزل پدری قاتل بروم و دو تن دیگر از برادران و پدر اسماعیل(قاتل) را ببینم و با مادر و یکی دیگر از برادران او و همچنین دختر قاتل آتنا نیز صحبت کنم. نشانی مغازه برادر قاتل را دو تن از اهالی شهر دادند. همین امر نشان می دهد که پارس آباد شهری کوچک است و بعد از این اتفاق زندگی برای این خانواده سخت و دشوار خواهد شد. بعد از اینکه به ...