سایر منابع:
سایر خبرها
اعتراف به قتل پدر به دلیل عذاب وجدان
، به سمت پدرش رفت و پولش را خواست. آنها با هم درگیر شدند. من یک کلنگ دستم بود که با آن ضربه ای به سروگردن مقتول زدم که روی زمین افتاد و بیهوش شد. وقتی رامین این صحنه را دید، کلنگ را از روی زمین برداشت و به پدرش ضربه زد. رامین 22ساله هم در بازجویی ها گفت: من طلبم را می خواستم. مدتی نزد پدرم کار کردم و او پولم را نداد. به همین خاطر با او درگیر شدم. اول نظیر به او ضربه زد و بعد من هم ضربه ...
گفت و گو با هنگامه قاضیانی از تئاتر، ادبیات، موسیقی و سینما
...> این برداشت مخاطب شاید درست باشد اما امیدوارم مخاطب همچون من بک گراندی به گذشته بزند. وقتی فیلمنامه را خواندم خیلی در گذشته فرو رفتم، این رفتارهای عاشقانه را در اطرافیانم در دایی های مادرم، دایی های پدرم و عموجان و زن عمو یم می دیدم. من ذهن تصویری عجیبی از کودکی دارم و بشدت عاشق این دوران هستم. نه به این معنا که دوره خیلی شاد و خرمی داشتم بلکه تصویرسازی قوی از کودکی در ذهن دارم. زوج های زیادی را ...
نجات معجزه آسای 6 نفر از مجروحان زلزله کرمانشاه + عکس
زخمی است، دنبال مادرم می گشتم، چند بار صدایش زدم به خودم می گفتم سارا چرا مادرت را نجات ندادی؟ بعد دیدم صدای مادرم می آید. دیدم او هم من را صدا می زند. به سختی خودم را از زیر آوار ها بیرون کشیدم ، کورمال کورمال رفتم سمت صدا. روی زمین دست می کشیدم، همه جا پر از آجر بود پر از خاک. تا اینکه دستم به مادرم خورد. روی زمین افتاده بود، پیدایش کردم. دوتایی همدیگر را بغل کردیم. گریه کردیم. سارا و ...
قمی: عراق بیشتر از ایران به بانوان بها می دهد
قدیمی ها بازی خداداد عزیزی و علی کریمی را خیلی دوست داشتم. مسی را هم خیلی دوست دارم. وقتی خداداد به استرالیا گل زد چند سالت بود؟ من پنجم دبستان بودم و گل خداداد باعث شد سمت فوتبال بروم. در واقع استارت را از آن جا زدم و آن روز گفتم ای کاش من هم می توانستم یک روز مثل خداداد بازی کنم و این شد که سمت فوتبال رفتم. حالا شبیه خداداد هستید؟ بابام می گه اخلاقم ...
رفتن به شرط زندگی
می دانستم که از نظر علمی وقتی بخش قشری مغز از کار می افتد، فرد فوت کرده و مغز دیگر فعالیتی ندارد. با یک زندگی نباتی، امکان بازگشتی وجود ندارد و تا کنون در دنیا یک مورد هم اتفاق نیفتاده است، به همین دلیل برای اهدای اعضای مادرم به اعضای خانواده تاکید کردم. پدر زنده یاد الهام صابری نژاد هم می گوید: فرزندم بارها به خواب بستگان آمده و گفته من زنده ام و من با توجه به وجود اعضای الهام در بدن چند ...
من بودم و معراج شهدای شهر و لباس تیره مادر
... آه که چقدر دوست داشتم وقتی به خانه می آیم تو را در آغوش بگیرم و نمره های بیست ام را نشانت دهم. در کلاس اول راهنمایی وقتی معلم از بچه ها می خواست خود را معرفی کنند و شغل پدرشان را بگویند با اندوهی تلخ تو را مسافر نامیدم و گفتم پدرم هنوز در سفر است. هنوز در سفر پدر جان و هنوز یادم هست که مهربانانه هنگام وداع گفتی: عزیزم هوای مادر را داشته باش اما نیستی که ببینی مادر این ...
دانشمند کوچک
هم یاد می دهم. خواهر و برادر دیگری هم داری؟ بله ، یک خواهر و یک برادر دارم. یکی از آن ها سه ساله و دیگری یک ساله است. آیا تا به حال شده از درس خواندن خسته شوی؟ گاهی اوقات. هر وقت خودم دلم بخواهد درس می خوانم. مادر و پدر اجبارت نمی کنند تا درس بخوانی؟ (فکر می کند) گاهی حوصله ندارم. وقتی مادرم با من انگلیسی حرف می زند عصبانی می شوم ...
پائولو دیبالا : در فوتبال مدرن، نمی دانید که آینده چطور رقم خواهد خورد
.... او یکی از بهترین بازیکنانی است که دیده ام. پوگبا نیز دوست من است و ما در زمین و خارج از آن رابطه خوبی داشتیم. ستاره آرژانتینی بیانکونری در پایان درباره وضعیت خود صحبت کرد: شخص خودم اولین کسی است که باید بگوید بیشتر پیشرفت کنم. اگر بتوانم یک پاس کلیدی بدهم، باعث افتخارم است. مثال بارز آن بازی برابر میلان است. من در آن بازی گل نزدم اما فکر می کنم که نمایشی عالی در آن بازی ارائه دادم. مسئله مهم این است که تیم در هر بازی خوب بازی کند، حتی به قیمت این که هر بازی گل نزنم. ...
تعریف رابطه دختر و پسر
تنها می خواستند در حد ارتباط عادی و یا به قول شما یک سلام و احوال پرسی و یا اظهار محبت باطنی با طرف مقابل داشته باشند. اکنون نمونه ایی از این روابط را از زبان این افراد می شنویم: 1. دختری 19 ساله ام... تا قبل از ورود به دانشگاه، با هیچ پسری ارتباط نداشته ام... خودم در اقوام و فامیل از ماجراهای دوست های خیابانی کاملا خبر داشتم و همیشه مواظب بودم... کم کم با بچه ها خو گرفتم و سلام و احوال پرسی ...
عشق اجباری وجود ندارد
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ترجمه: مجتبا پورمحسن_املی نوتومب، نویسنده بلژیکی در قسمت نخست گفت وگوی خود با لوموند از خاطرات تلخ دوران کودکی اش گفت. شما را به خواندن بخش دوم و پایانی گفت و گو دعوت می کنیم. - چرا تصمیم گرفتید در رشته زبان شناسی تحصیل کنید؟ پدر و مادرم دیپلمات بودند. به همین دلیل فهمیدم که زبان و ادبیات تنها تکیه گاه من است. در 16 سالگی من به زبان لاتین حرف می زدم. انتخابی شخصی و عجیب که ربطی به خانواده ام نداشت. من فقط چیزهایی را دوست داشتم ...
خواسته شهید مدافع حرم/ عکس فرزندم را نفرستید تا مبادا در راه شهادت دلم بلرزد
را گرفت و برای آموزش نیروها راهی این کشور شد. برایم حلالیت بگیرید این دوست شهید با بیان اینکه سه سال از ازدواج شهید موحدنیا می گذرد و فرزندش ابوالفضل چهارماهه است، اضافه کرد: اخیرا بین مهدی و یکی از بستگان، کدورتی پیش آمده بود که وقتی سوریه رفت با من تماس گرفت و گفت برایم رضایت بگیر، فکر می کنم این کدورت، مانع شهادتم شده است. وی با ابراز اینکه وقتی رضایت گرفتم آرام ...
سخنان آیت الله مظاهری پیرامون اهمیت حق الناس/ بر اثر یک غیبت یا سوزاندن دل یک انسان،غضب خدا متلاطم می شود
هستند که از شوهر و پدر خود شکایت می کنند و می گویند: خدایا! حقّ ما را از او بگیر، زیرا او از راه حرام به ما غذا می داد. اینها شوخی نیست و یک احتمال در صد احتمالش هم منجّز است و بالاخره همۀ خانم ها و آقایان و جوان ها باید بدانند که حقّ النّاس مشکل است. این از عالم برزخ و قیامت و وضعی است که در قرآن و روایات آمده و من یک درصدش را در این چند جلسه گفتم. در جلسۀ گذشته آیه ای خواندم ...
کارآفرینان ایرانی در خارج چه می کنند؟
ایرانی های آمریکا توانسته به مدیریت شرکت بزرگ و جهانی اوبر برسد، خوب است که نگاهی به زندگی حسن خسروشاهی، از اقوام پدر او داشته باشیم. مطالعه موردی زندگی خسروشاهی نشان می دهد که ایرانی ها علی رغم سختی های تجارت در غرب با چه ابتکارات و هوش کارآفرینی موفق شده اند به بالاترین جایگاه ها برسند. از آموزه های شرکت مینو تا موفقیت فیوچرشاپ در کانادا حسن خسروشاهی یکی از صاحبان گروه ...
برای فرزندان فوتبالیست های مشهور؛ زیر سایه پدر
فوتبال ایران نتوانستند به موقعیت ویژه ای در فوتبال ایران برسند، دلایل زیادی داشته است. آنها معمولا از طرف رسانه ها و اهالی فوتبال به این که با رانت پدر وارد تیم شدند، متهم بودند. همین موضوع باعث می شد زیر فشار شدیدی قرار بگیرند و مقایسه دایم با پدران شان هم بر شدت این فشار می افزود. در ادامه سرنوشت پدران و پسران فوتبال ایران را بررسی می کنیم تا مشخص شود چند نفر از آنها توانستند از زیر نام پدران خود ...
بدبختی ، مستأجر ثابت این خانه هاست
تعفن می دهد. لباس های تن پدر و مادر مدت هاست که رنگ آب ندیده. موهای مادر ژولیده. دندان های پدر پوسیده. پدر هیچ کلامی روی زبان نمی آورد. مادر جواب همه سؤال ها را می دهد. دختر فقط لبخند می زند. کودک اما سالم است. تا چند وقت پیش شناسنامه نداشت. می گفتند: معلوم نیست پدرش کیست. اما حالا برای کودک شناسنامه گرفته اند. پدر بچه یک مدت با این خانواده زندگی کرده و رفته! تمام مدت مرد جوانی از روی دیوار خانه ...
انجمنی برای پولدارترین شهید دنیا
مشکلاتشان هم بسیار زیاد است و طرد می شوند. بسیاری از این ها مشکل ازدواج دارند. یکی از دوستان تعریف می کرد در یکی از مجالس آیت آلله ناصری با خانمی روبرو شده که حدود 50 سال سن داشت و از من خواست به حاج آقا سلام برسانم. وقتی گفتم چرا شما و همسرتان باهم نمی روید. گفت من مادرم یهودی بود و بعد از ازدواج با پدرم مسلمان شد. به همین خاطر ما از دو طرف یهودی و مسلمان طرد شدیم و کسی به خواستگاری ما ...
ستاره ای که فرشته نجات مادرش شد
... بله. من هم در همان تیم بودم. ماجرا را برای ما تعریف می کنید؟ اگر موافق باشید، داستان را از زبان خود ستاره 9ساله و آن گونه که وی برایم بازگو می کرد، روایت کنم. ستاره می گفت: وقتی که زلزله آمد می خواستیم از خانه فرار کنیم که یکدفعه سقف و آوار شروع به ریزش کرد. پدرم در آخرین لحظه من و برادر 4 ساله و مادرم را بغل کرد و خودش را روی ما انداخت. درنتیجه ما سه نفر بین پدر و ...
ارتباط شرم آور ناپدریم را به خواستگارم بگویم؟ / شهرام از 8 سالگی مرا تحت سلطه خود دارد!
سرپرستی من و خواهر پنج ساله ام را به عهده گرفت و ما همچنان نزد خانواده پدرم زندگی می کردیم. چند سال بعد مادرم با یکی از بستگان نزدیک پدرم ازدواج کرد تا زندگی ما سر و سامان بگیرد البته بنا به گفته مادرم ازدواج او با شهرام فقط به خاطر اصرارهای پدربزرگم بود چرا که پدر بزرگم اعتقاد داشت مادرم باید با یکی از بستگان و اقوام خودمان ازدواج کند تا کسی پشت سر آن ها غیبت نکند و حرف های بی ربط نزند. ...
پایان ترس از آبروریزی؛ دختر جوان همه داستان را برای پلیس گفت
این که پدر و مادرم در جریان این ارتباط شوم قرار گرفتند و من از شدت شرم دچار افسردگی شدم. دیگر خانواده ام اعتمادشان را به من از دست داده بودند و مدام سرزنشم می کردند به طوری که حتی مدتی در خانه زندانی شدم و حق بیرون رفتن و تماس تلفنی را نداشتم. مدتی بعد از این ماجرا سبحان وقاحت و بی شرمی را در حق من تمام کرد و شماره تلفن مرا به همه دوستانش داد. یکی از این افراد پدرام نام داشت که همواره ...
کرامات امام رضا(ع) را بسیار دیده ام
.... مادرم همیشه می گفت خیلی دوست دارد به حرم جد خودش امام رضا(ع) برود و راز و نیاز کند، مادرم مریض بود. او به سرطان مبتلا شده بود. مادرم به همت و تلاش های رایزنی فرهنگی برای درمان و معالجه به شهر مقدس مشهد مسافرت نمود؛ چون بیمارستان های عشق آباد مادرم را بستری نمی کردند و می گفتند چند روزی بیشتر زنده نمی ماند اما مادرم بعد از زیارت حرم این بزرگوار و به برکت وجود نازنین این امام همام ...
داستان واعظ و روضه درگوشی
خدا می خواست افراد بیایند آنجا آبادانی کنند تا باغش از تنهایی درآید. اوایل دهه30 خورشیدی که حاج حسن آقا درگذشت، پدرم خیلی ناراحت شد و بسیار گریست. واپسین سال های زندگی پدر بود. از من خواست با هم به منزل حاج حسین آقا در بازار حلبی سازها برویم. حاج حسین آقا بسیار به او احترام گذاشت و پدرم هم آنجا از همه بیشتر در سوگ دوست گریست. آشنایی من نیز از همان راه، همچنین بر پایه کتاب های ...
ماجرای دختر بی حجابی که به لطف امام رضا نماز شب خوان شد/ آنقدر به اردوی زیارتی رفتیم که به مشهدی ها ...
که فرزندش را مدیون لطف حضرت می داند: در آزمایش های جنینی و زمانی که باردار بودم، دکترها ناهنجاری های شدیدی را پیش بینی کرده بودند و آب پاکی را روی دستمان ریخته بودند که بعید است پسرمان سالم باشد. من و همسرم برای داشتن پسرمان دعا کردیم و برای سلامتی اش نذر کردیم. بعد از تولد پسرم ما مدام در حال آزمایش دادن بودیم. همه دکترها به اتفاق یک حرف را می گفتند: مشکلی بوده که حالا شده است. او درباره اولین ...
رفیقم قول خواهرشو به من می داد درخواست های ... داشت از من
باوری غلط- از آن ها انتقام بگیرم. با مادرم درد دل کردم. او که جو گیر شده بود، پیشنهاد داد با دختر یکی از اقوام ازدواج کنم، دختری که چند سال از من بزرگ تر بود. خانواده ام می گفتند چون پدر این دختر وضع مالی خوبی دارد، می توانم با این وصلت آینده خودم را بسازم. به خواستگاری رفتم و ازدواج کردم اما حساب و کتاب هایی که کرده بودم درست از آب در نیامد و تازه بعد از عقد، فهمیدیم اوضاع مالی پدرزنم آن طور که ...
قلیان، تفریح 3 هزار تومانی! آری یا خیر؟
قلیان می گوید: می گویند سرطان زاست. بیماری قارچی می آورد و 400 سم مختلف دارد ولی با وجود اینها نمی شود آن را نکشید. از دود نفرت داشتم اما... شیرین 24 ساله در مغازه اش نشسته و با گوشی اش مشغول است. او از کسانی است که به قول خودش هر از گاهی پُکی به قلیان می زند. می گوید: دو سه سالی می شود که قلیان را شروع کرده ام. راستش را بخواهید تا چند سال پیش از هرچه دود و قلیان بود ...
وظیفه شناسی و مسئولیت پذیری در قرآن و سنّت
که گمان کردم که جایز نیست که مرد به همسرش اف بگوید .[5] اهمیت این مهرورزی تا جایی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: نشستن مرد در کنار خانواده اش، نزد خداوند متعال، دوست داشتنی تر از اعتکاف در این مسجد من است .[6] مهرورزی مرد در خانواده سبب خواهد شد تا مسئولیت هدایت خانواده را نیز به خوبی عهده دار شود. قرآن کریم به همه مؤمنان خطاب می کند که: یا أَیُّهَا ...
حالا من تنها مانده ام
خواهرم را می شنیدم که پدرم را صدا می زدند. دیگر صدایی نشنیدم تا زمانی که با آه و ناله پدر و مادرم به هوش آمدم. به زور می توانستم نفس بکشم، دیوار اتاق رویم افتاده بود و همه جا تاریک تاریک بود. از ترس گریه می کردم. ایوب خودش را روی آوار جابه جا می کند و کمی آن طرف تر می رود و با دست جایی را که آوار رویش ریخته بوده، نشان می دهد: من آنجا افتاده بودم. همسایه ها به دادمان رسیدند. من را از آن گوشه ...
هیلاری پاتنم و همسرش ازدواجی وقف فلسفه
پدرم روی جلد یک میلیون کتاب بود، اما برای مادرم اولین بار بود. دیوید مکارتور، ویراستار کتاب و دانشیار فلسفه در دانشگاه سیدنی، این مجموعه مقالات را شاهدی بر ازدواجی درون ازدواج نامید. به گفتۀ او، بین حیات شخصی و فلسفی آن ها تمایزِ چندانی نبود. به نظرم شبیه این بود: ’هیلاری! آن برشتوک را بده به من ، خب حالا به بحث دیویی برگردیم‘ . اطلاعات کتاب شناختی: Putnam, Hilary. Putnam, Ruth Anna ...
بازیگران درخشان تاریخ سینما : ریتا هیورث
...، پدربزرگ پدری اش، یک رقصنده اسپانیایی کلاسیک مشهور بود. وی رقص بولرو را محبوب کرد و مدرسه رقص او در مادرید در دنیا شهرت داشت. ریتا بعدها می گفت: وقتی سه سال و نیمم شد... درست همان زمانی که می توانستم روی پاهایم بایستم، به من درس رقص داده می شد... خیلی آن را دوست نداشتم، ولی جرأت نداشتم این موضوع را به پدرم بگویم، بنابراین کلاس ها را شروع کردم و فقط تمرین می کردم و تمرین می کردم. دوران دختری ...
اعتراض های تند امیرحسین صادقی در یک مصاحبه جنجالی
پاس سوئیسی می گرفت .قطعا وقتی 24 سالگی بروی اروپا کل فوتبالت هم تغییر می کند. اما آن زمان آقای قلعه نویی گفتند بیا و بعد که رشد کردی بعد برو. الان بروی شاید برایت خوب نباشد و بازی به تو نرسد. من همیشه دوست داشتم حرف بزرگترها را گوش کنم و ماندم . بعد از جام جهانی برزیل هم این اتفاق دوباره افتاد. باز هم قبول نکردم و کار با پدرم به دعوا کشید. پدرم استقلالی شش آتشه است اما می گفت در ایران نمان . چون ...
شهید عدیل از ثمرات نهضت امام بود
خواهد که با پدر هم مشورت کند. وقتی پدر متوجه این موضوع شد به عدیل گفت ابتدای امر تزکیه نفس کن، یعنی اول خودت را بساز، درس دینی ات را تمام کن ، بعد برو . عدیل رفته بود و دفترچه دلنوشته مادر را برداشته و آورده بود . مادر در دفترچه اش نوشته بود:همه فرزندانم را نذر بی بی حضرت زهرا(س) کرده ام. عدیل دست گذاشت روی این جمله مادر و گفت: شما این مطلب را همینطوری نوشتی؟! فقط حرف بوده یا عملی هم بود؟ وقتی شما به ...