سایر منابع:
سایر خبرها
طلایه داری که از لبه مرگ هراسی نداشت
: همانطور که گفتم در آن روز و در جنگ سرد بین شوروی و آمریکا، ما انجام چنین ماموریت هایی را وظیفه خودمان می دانستیم. دوم این که که عنوان حرفه ما فضانورد آزمایشگر بود. ما به قول گاگارین، "پیشاهنگان و طلایه داران" بودیم و برای طلایه دار، خطر کردن امری عادی است. - خوب بعد از چنین وضعیت خطرناکی ظاهرا باز هم توبه نکردید و کنار نرفتید؟! لئونف: البته! بعد از یک سال من به عنوان فرمانده ...
از دوبار شهادت تا شکار تانک های دشمن/ وقتی اراده پیروز میدان می شود
کاظمین فعالیت سیاسی خود را آغاز کردم. 10 ساله بودم که برای زیارت حضرت امیر به همراه مادرم به نجف رفته بودیم که امام خمینی (ره) را دیدم که ضریح آقا امیر المومنین را می بوسید و عبادت می کرد. دستان مادرم را رها کردم و دوان دوان به طرف ایشان رفته و گفتم: سلام، رهبر عزیزم شما را خیلی دوست دارم، آیا شما هم من را دوست دارید؟ در همین لحظه مادرم به سرعت دستان مرا گرفت و از آنجا دور شدیم. امام ...
شمس الواعظین: مرتضوی را می بخشم / کاش از مردم عذرخواهی کند
؛ البته قبل از توقیف های اردیبهشت سال 79، فروردین همان سال بازداشت شده بودم و یک ماه یا 25 روز بعد از آن، توقیف سراسری اتفاق افتاد. من در زندان بودم که آقای مرتضوی می گفت ما کله گنده های مطبوعات را گرفته ایم تا بقیه حساب کار دستشان بیاید. در پاسخ به اینکه می گفتم شما اصلا قاضی نیستید، ابایی نداشت از اینکه بازجو شمرده شود. مثلا تا ساعت 10:30 شب بازجویی می کرد. کاملا تفتیش عقاید می کرد... . بعد ...
خاطرات خواندنی نخستین متهم مطبوعاتی سعید مرتضوی
، نشاط و بعد عصر آزادگان بود که همگی با حکم آقای مرتضوی توقیف شدند؛ البته قبل از توقیف های اردیبهشت سال 79، فروردین همان سال بازداشت شده بودم و یک ماه یا 25 روز بعد از آن، توقیف سراسری اتفاق افتاد. من در زندان بودم که آقای مرتضوی می گفت ما کله گنده های مطبوعات را گرفته ایم تا بقیه حساب کار دستشان بیاید. در پاسخ به اینکه می گفتم شما اصلا قاضی نیستید، ابایی نداشت از اینکه بازجو شمرده شود. مثلا تا ساعت 10 ...
خاطرات نخستین متهم مطبوعاتی سعید مرتضوی
...، بعدی توس، نشاط و بعد عصر آزادگان بود که همگی با حکم آقای مرتضوی توقیف شدند؛ البته قبل از توقیف های اردیبهشت سال 79، فروردین همان سال بازداشت شده بودم و یک ماه یا 25 روز بعد از آن، توقیف سراسری اتفاق افتاد. من در زندان بودم که آقای مرتضوی می گفت ما کله گنده های مطبوعات را گرفته ایم تا بقیه حساب کار دستشان بیاید. در پاسخ به اینکه می گفتم شما اصلا قاضی نیستید، ابایی نداشت از اینکه بازجو شمرده شود ...
رسالت خطیر استادان دانشگاه در آشنایی جوانان با الگوهای دینی و ملی
به گزارش خبرگزاری فارس از جیرفت، شاپور کوهستانی پیش از ظهر امروز در آیین تجلیل از جانبازان و پاسداران با گرامیداشت اعیاد شعبانیه، سالروز فرمان تاریخی امام (ره) مبنی بر تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اظهار داشت: ابتکار راهبردی امام راحل در تأسیس سپاه و نامگذاری روز میلاد امام حسین (ع) به عنوان روز پاسدار، بیانگر پیوند ذاتی این نهاد مقدس انقلابی و پاسداران سلحشور با فرهنگ عاشورا و کربلای حسینی ...
3 فرماندهی که می خواستند با لباس سپاه دفن شوند
...> عبدالرحمان بامداد سی امین روز از بهار سال 1360 با گلوله دشمن آسمانی شد و خانواده و دوستانش این چند کلمه را از عبدالرحمن عطوان به یادگار در گوشه قلب شان نشاندند: 1 تفنگ و وسایل جنگی ام را به برادر بزرگم در صورتی که سپاه اجازه دهد، بدهید. 2 کتابخانه ام نصیب بچه های محل. 3 مرا با همان لباس سبز سپاه و بدون غسل دفن کنید. زنده یاد قیصر امین پور در وصف شهید عبدالرحمن عطوان شعری سرود ...
دیدار عیدانه ام با مهدی در معراج شهدا بود
های خودم را داشتم،اما مهدی را به خدا و حضرت زینب (س) سپرده بودم و می دانستم بی بی خودش از سربازانش محافظت می کند. راضی بودیم به رضای خدا. از زبان پدر گفته شده که شما برای شهادت مهدی دعا می کردید. چطور می شود یک مادر دعای شهادت برای فرزندش کند؟ همیشه برای مهدی دعای شهادت می کردم و می گفتم که ان شاءالله شهید شوی، اما آنقدر خدمت کنی تا خدا و امام زمان (عج) از تو راضی باشند و بعد شهادت ...
تجلی ارزش های دهه 60 در میان فرماندهان ارتش
و به کارهای روزمره مشغول شدم که صدای آیفون تیمسار به گوش رسید و مرا به درون اتاق خواند. به اتاق رفتم، تیمسار در حالی که عصبانی به نظر می رسید رو به من کرد و گفت: آقای رحیمیان! شما به چه حقی برای بچه من ماشین می فرستی، مگر ماشین اداره برای بچه من است؟ از این پس حق نداری برای اعضای خانواده من ماشین اداره را بفرستی! رحیمیان ادامه می دهد: تیمسار که همواره گشاده رو بود و لبخند از لبانشان ...
نامه رحیمی به احمدی نژاد: مرا سکه یک پول کردید
...، یادآوری کردم که دولت از نصاب می افتد و نیازمند رأی مجدد اعتماد مجلس می شود. ماجرای معاون اولی پیش آمد. بعد از ناکامی گزینة اول، به بنده پیشنهاد دادید. و همان موقع گفتم که با وجود کینه های سیاسی و برخی زخم های کهنه، از من بگذرید، زیرا عاقبت کار را می دانستم که برخی مخالفان سیاسی با عنادورزی به دنبال هتک حیثیت و بر باد دادن آبرویم خواهند بود؛ اما باز هم مخالفت با تصمیم شما سخت ...
چراغ خطر نمایشی ها سریع روشن می شود/ زمان بندی معرفی دبیر جشنواره تئاتر فجر از دست نرود
، مدتی بعد از پایان جشنواره سی وپنجم در گفت وگو با خبرگزاری فارس (در مقام داور جشنواره تئاتر بسیج) درباره ادامه کار خود توضیح می دهد: فکر می کنم فرصت به دیگران داده بشود بهتر است تا آنها با حال و هوا و نفس تازه تری ادامه دهند. او در بخش دیگری از اظهارات خود می گوید: بخشی از وقت من مصروف به این می شد که در گذشته چه اتفاقی افتاده است، من جواب خیلی نقدها را ندادم آنها حتی مرا متهم کردند که در سکوت کار می ...
زندگی متفاوت آقای شهردار + عکس
را برای تولد امام رضا(ع) به مشهد ببرند، خیلی اصرار کردم تو را هم با خودم ببرم، اما اجازه ندادند و گفتند نمی شود تو تنها در بین این همه مرد همسرت را بیاوری، تا خواست عقب نشینی کند من دستهایش را گرفتم و فشار دادم و گفتم: باشه در عوض سه چیز از تو می خواهم، اول اینکه مرا حلال کن، گفت: از اول حلال شده بودی، بعد گفتم: اگر شهید شدی مرا شفاعت کن، سه بار گفت: حتماً! حتما! حتما! و خواسته سومم هم این بود که ...
32 ساعت دلهره!
ادامه یافت که زوج جوان هرگونه اختلاف قبلی با فرد یا افراد دیگر را رد می کردند. به همین دلیل شیوه های ردیابی و اطلاعاتی کارآگاهان تغییر کرد و آنان صبح روز بعد با انجام یک سری تحقیقات میدانی گسترده در مرکز تجاری به اطلاعاتی از زن عطرفروش دست یافتند که مشخصات وی با زنی که کودک را از مرکز خرید بیرون برده بود مطابقت داشت. این گونه بود که پرونده کودک ربایی با صدور دستوری از سوی ...
گفت و گو با جانباز نخاعی مرتضی عسکری
بسیج فعال در پادگان امام حسین رفتم. اتفاقاً اولین فرمانده ای که من با آن مواجه شدم گفت: من می خواهم تعدادی از شما را همین الان به جبهه بفرستم. ما هم جا خوردیم و تعجب کردیم که منظورش چیست؟! که بعد متوجه شدیم منظورش سرکلاس درس بود . اسم بعضی افراد که سنشان پایین بود را خواند که من هم جزء این افراد بودم. 10 - 15 نفر را بیرون آوردند که خوشبختانه اسم ما داخل لیست نبود. آنها را برای ادامه ...
دردسری که اماراتی ها برای خانم دکتر ایرانی در دبی درست کردند + عکس
اینها می خواهند پلیس بیاورند و نمی گذاشتند ما به عربها نزدیک شویم. کنفرانس شروع شد ولی کنفرانس من را حذف کردند. همه مردم ایران که نزدیک به 15 نفر بودیم به سالن کنفرانس نرفتیم و بعد هم برای شام به آنها ملحق نشدیم و خودمان برای شام بیرون رفتیم. بعد از برگشت به هتل من مشاهده کردم که درب اتاق مرا قفل کرده اند. به پذیرش گفتم، آنها گفتند که دستگاه ما خراب شده و شما در لابی بنشینید تا درست شود و ...
پسر 3 ساله قربانی کینه توزی خاله
پدرم به خانه خواهرم رفت و دانیال را با خودش به خانه ما آورد. او ادامه داد: زمانی که فهمیدم دانیال با ما به بهشت زهرا می آید با خودم گفتم بهترین فرصت برای اجرای نقشه ام است. به همین دلیل چاقویی را داخل کاپشن مخفی کردم. بعد از آن هم سه نفری به سر مزار مادرم رفتیم. حدود ساعت 2 بعد از ظهر بود که به بهشت زهرا رسیدیم و بعد از چند دقیقه با دانیال به سمت سرویس بهداشتی رفتیم. برای اینکه کسی به من شک ...
جانباز ضایعه نخاعی، شهروند نیست؟
مدت حضورم در جنگ تنها دو بار مجروح شدم که اولی ناشی از اصابت گلوله به گردن و شکستگی شدید آن بود که البته جان سالم به در بردم و دومین مورد نیز مربوط به برخورد ترکش خمپاره به ستون فقرات و مجروحیت نخاعی 70 درصدی بنده بود. این جانباز ضایعه نخاعی در مورد این اتفاق اظهار کرد: آخرین پاتک های تیپ الغدیر با مقاومت زیاد نیروهای یزدی همراه بود چرا که در محاصره دشمن قرار داشتیم، در جریان این عملیات ...
جدا کردن ناشران کمک آموزشی از نمایشگاه کتاب
که بعد از نمایشگاه ادامه داشت؛ مثلا من به رئیس کانون نویسندگان قزاقستان گفتم کتابی درباره فارابی دارم که او خوشحال شد، بعد از نمایشگاه کتاب را برایش فرستادم و بعد متوجه شدم کتابم در این کشور ترجمه شده است. او در ادامه افزود: اگر ارتباط بین المللی بین نویسنده های ایران و کشورهای دیگر در نمایشگاه صورت بگیرد، فرصتی برای تعامل با کشورهای دیگر فراهم می شود. بسیاری از کتاب های ما ظرفیت و ...
سرنوشت برگزیدگان برنامه های استعدادیابی تلویزیون چیست؟
اشاره به چارچوب های مورد نیاز در اجرا افزود: به نظرم در سمت دیگر قضیه، برگزیدگان هم باید سطحشان را حفظ کنند. هر برنامه ای حضور پیدا نکنند و قیمت مادی و معنوی شان را پایین نیاورند. خدا را شکر بعد از برنامه ها آنقدر باهم، همفکری می کنیم و آقای جوان هم مثل یک بزرگتر هوای ما را دارد که جمعی دوستانه داریم و اگر لازم بوده ایشان تذکر داده اند. طبیعتاً بعد از مدتی، بچه ها هم چارچوب ها و خطوط قرمز را شناخته و رعایت می کنند. قاعدتاً وقتی در یک رسانه بزرگتر حضور پیدا می کنی، مسوولیتت هم بیشتر می شود. ...
مزیت "آی گپ" نسبت به "تلگرام" چیست؟
کرده ایم. من مدیر نیستم. خودم کد می زنم و در کنار دیگران کار می کنم. سرمایه گذار سهام تان چه کسی است؟ تا قبل از سال جدید شرکت کاملا شخصی بود. وقتی رقبای من از طرف بانک ملی و صدا و سیما حمایت شدند، متوجه شدم کار دیگر شخصی پیش نمی رود. یک کنسرسیوم تشکیل شده و با چندین جا صحبت کردم که متشکل از یک بانک و یک اپراتور است؛ آنها هستند که سرمایه گذاری می کنند. از این به بعد در آی ...
راز پنهان مادر و دوست پدرم!
تو ازدواج کنی، اما با یک آدم درست و حسابی! پس از گذشت روزها، سخنان اختلاف آمیز من و مادرهمچنان ادامه داشت و در این میان عمو فرخ نیز مانند یک پدر فداکار سعی داشت به من بفهماند که نادربه هیچ عنوان شایسته من نیست. امّا من که پیوسته هر روز چند ساعتی را به صورت حضوری یا تلفنی با نادردر تماس بودم، روز به روز به او علاقه مندتراز گذشته می شدم. تا این کار به جایی رسید که یک روز نادر به ...
از برداشتن درجه های تیمسار قادری تا 32 سال امامت جمعه
.... آن گاه گفت: پدرم از کاسبان مورد اعتماد تهران و از ثروت خوبی برخوردار بود. در زمان حیاتش مرا اداره میکرد و من به تحصیل ادامه می دادم تا اینکه وی درگذشت و اموال وی، بین ورثه تقسیم شد و سهم بسیار زیادی نصیب من شد، و من تمام آن را هزینه تحصیل خود کردم و از آن روز تا به حال نشده است که هزینه دو ماه زندگی را داشته باشم. در عین حال به فکرم نرسید که ادامه تحصیل جایز است یا نه؛ امّا تو خود ...
به او دست نزن؛ شیمیایی می شوی
...، همانگونه که حدس می زدیم وضعیت این فرد همچنان ناخوشایند و نگران کننده بود. با تعارف وی، به درون اتاق قدیمی و باقی مانده در میان خانه های متمولانه میدان درنا جنب مسجد فاطمه الزهرا(س) فریدونکنار وارد شدیم. اینجا منزل شهید زنده، جانباز محمدعلی شعبانی، جانباز شیمیایی جنگ تحمیلی است که حدود 30 سال به یادگار تاول های آن روزگاران را در بدن خود میزبانی و پرستاری می کند. ...
پاسخ به سه تحریف بارز از تاریخ معاصر
بود که ادامه عملیات لغو شد. جالب است که روز بعد، یعنی ششم اردیبهشت، نیز هواپیماهای روسی دوباره وارد منطقه طبس شده و این بار در روشنایی روز دست به بمباران گسترده منطقه زدند و هر آن چه از شب قبل سالم به جا مانده بود را نابود کردند و جالب تر این که سردمداران انقلاب نوپای ایران نیز این بمباران دومی را به نیروی هوایی ایران نسبت دادند که به دستور بنی صدر منطقه را بمباران کرده.." این روایت جعلی ...
آرم سپاه چگونه طراحی شد؟/نبوی به شهید بهشتی اتهام جاسوسی می زد!
شده بود. علت تغییرات رویکرد سازمان نبود ولایت مداری بود. درباره بهزاد نبوی و فعالیتش در سازمان پس از شرکت نکردن در جلسات اطلاع دقیقی نداشتم تا اینکه به عنوان وزیر صنعت در مجلس آن اظهارات عجیب را انجام داد و گفت هر کس 2 تا پاترول نگرفته است دستش را بلند کند. بسیار ناراحت شدم که چرا باید وزیر و نمایندگان ما آلوده به این مسائل شده باشند. چند روز بعد از آن اظهارات بهزاد نبوی در مجلس به دفتر او رفتم و ...
شهید همدانی، مهر تائید چاپ کتاب خداحافظ سالار را زد/ تاثیرگذاری کتاب بر زندگی یک زوج جوان
نوروزی همسر سردار شهید همدانی 38، وهب همدانی، مهدی همدانی، حمید حسام، بهناز ضرابی زاده و گلعلی بابایی حضور داشتند. ساناز سماواتی پس از خواندن بخش هایی از کتاب اظهار داشت: جایگاه شهدای مدافع حرم و شهدای 8 سال دفاع مقدس و هر فردی که جانش را به کف دستش می گیرد و به جنگ با دشمن می رود در قلب هر ایرانی یک چراغ روشن است. وی افزود: اگر امروز دور هم جمع شدیم به خاطر رشادت ها و فداکاری ...
کار کثیفی که سیما 10 روز بعد از عروسی با شوهرش کرد! | خام نشدم فقط بلایی سرش آوردم که انتقام گرفته باشم
شیفته همین بی تفاوتی من شده بود و برای همین به عناوین مختلف سعی می کرد با من سر صحبت را باز کند و در نهایت هم یک روز ابراز علاقه کرد که به او گفتم نه اهل دوستی هستم و نه اهل مهمانی و خوشگذرانی، این که دیگران آدم های بدی هستند یا این که من خیلی دختر خوبی هستم نه، من از شیوه زندگی خودم راضی هستم و گزینه مناسب تو نیستم. بعد از شنیدن حرف هایم لبخندی زد و گفت: مطمئن باش من هم اگر دنبال دوستی بودم ...
صف کشیدن برای یک فوتبالیستِ شاعر
تدبیر24 البته اولویت کتاب با مضامین آیینی است در واقع از 60 شعر این کتاب 30 سروده آیینی است و نیمی دیگر عاشقانه، اجتماعی و چند اثر دفاع مقدسی را نیز در بر دارد. بعد از رونمایی کتاب رضا امیرخانی و تشکیل صف خرید برای کتاب رهش در خیابان انقلاب همگان از اتفاقی عجیب و نادر برای بازار کتاب سخن می گفتند، امری که سال ها در حوزه کتاب رخ نداده بود ولی ظاهراً آن اتفاق قصد تکرار شدن دارد. چند روز ...
سرنوشت شوم زن بیوه در پارتی های مختلط شبانه
خصوصی مشغول کار شدم در آن جا بود که با فرشته آشنا شدم و او پای مرا به مجالس پارتی باز کرد از آن روز به بعد شب ها را در باغ ویلاهای اطراف شهر سپری می کردیم و برای آن که توجه مردان پولدار را جلب کنم سعی می کردم عکس هایی از زنان و دخترانی که با آرایش و پوشش زننده در پارتی شرکت کرده بودند تهیه کنم و پس از آن با همین بهانه با آن ها رابطه دوستی برقرار می کردم سپس تصاویر آن ها را در شبکه های اجتماعی ...
پاک کردن سوء تفاهم های فرهنگی از دریچه هنر
از کشورها زندگی کرده ام اما تنها ایران بود که من در آن حس زندگی در یک وطن را داشتم و مانند کشور خودم بود.از همان ابتدا رابطه صمیمانه و با احترام مردم با من برایم غیر قابل منتظره بود.من در این جا نه دوستی داشتم و نه فامیل یا هم وطنی که بخواهم با او اوقاتم را سر کنم.من احساس می کردم که در خیابان های این شهر مردم مرا به عنوان یک خارجی نادیده خواهند گرفت چرا که من به زبان انگلیسی سخن می گفتم و البته ...