سایر منابع:
سایر خبرها
حسن باقری گفت: خرمشهر که فتح بشود مادر شما هم خوب می شود!
عذرخواهی می کرد. سیستم و روش مدیریتی او این طوری ها بود. توی جلسه، از حیث سن و سال، من از همه بزرگ تر بودم بقیه هم رعایت حال مرا می کردند. چند بار خواستم بگویم نه! می دانستم که حاج احمد برخورد می کند، چیزی نگفتم بعد از جلسه به محمود شهبازی گفتم: به من چه مربوطه که بروم مسئول تدارکات بیاورم؟ شهبازی گفت: ناراحت نباش! با هم می رویم یک فکری می کنیم. خلاصه آخر جلسه حاج احمد گفت ...
موسس انجمن دیوار 47: افراد سندروم داون، سفیران حسن نیت یونیسف شوند/ گلایه از شهرداری و مهتاب کرامتی
فهیمه حسن میری: در هفته ای که گذشت، نوا میهمان کافه خبر بود؛ یک میهمان ویژه با 47 کروموزم که باعث شده او و و افراد مثل او مبتلایان به سندروم داون نام بگیرند. نوا و پدرش، تابلوهای نقاشی او را هم آورده بودند، که نشان می داد باورهایی که درباره ناتوانی مبتلایان به سندروم داون وجود دارد چقدر نادرست است. موضوعی که دکتر آزاده عباس زاده هم بر آن تاکید کرد. او از دیوار 47 گفت که در شهرهای مختلف برای ...
دو مرد همسرکش درخواست آزادی کردند
کردیم و صاحب بچه هم شده بودیم اما همسرم خیلی بداخلاق بود و مرتب بچه را کتک می زد. از اینکه فرزندم را اذیت می کرد، خیلی ناراحت بودم. من آدم بزرگی بودم و در برابر بد رفتاری های همسرم می توانستم از خودم دفاع کنم اما فرزندم نمی توانست کاری بکند. به همسرم گفتم اگر به این کارهایش ادامه دهد، او را طلاق می دهم اما باز هم دست بردار نبود و بچه را کتک می زد تا اینکه تصمیم گرفتم از او جدا شوم اما با وساطت فامیل ...
خانه اش را فروخت تا برای جهاد اسلحه بخرد
شهید شدم پیش خدا بزرگ هستی و امانت من آمنه و حسن فرزندان مان پیش تو هستند. صبح روز بعد هم با عجله کارهایش را انجام داد و قبل از اینکه برود، گفت برایم غصه نخورید. من دیگر رفتم! رفت و چند ساعت بعد به شهادت رسید. با شهادت پاسداران مریوانی ما مدتی به کرمانشاه رفتیم. به خاطر قولی که به همسرم داده بودم تا راهش را ادامه بدهم بعد از شهادت همسرم شروع به فعالیت در مجموعه سپاه کردم و در خانه های قدیمی سپاه و ...
ماجرای اجازه نامه امام برای فلسفه
دیدم و خلاصه متوجه شدم که ایشان، دختر یکی از این دو برادر است. این دختر به من گفت که عمویش فوت شده اما پدرش زنده است. از او خواستم که برای من ملاقاتی با پدرش ترتیب دهد. نام خانوادگی این دو برادر حجت بود. خلاصه این ملاقات ترتیب داده نشد. دو سال گذشت تا من بار دیگر این خانم را در دانشگاه قم دیدم و باز هم درخواستم را مطرح کردم. این بار ایشان هماهنگی کرد و من به دیدار پدرش رفتم که در بستر ...
من شاهد عینی تشییع پیکر آیت الله بروجردی بودم/ پدرم یک مبارز بود
اعظم سادات هستند که بزرگتر از من هستند. سال 1332 به دنیا آمدم در محله نواب، چهارراه سالار، بین رضایی و خاکباز خانه ای داشتیم. آنجا یک خانه چهار اتاقی و زیرزمین که آب انبار آنجا بود با یک حیاط خلوت هم که در پشت خانه بود. خانه ما شمالی ساخته شده بود، حیاط 200 متری داشت. در انتهای حیاط طبق معمول همه خانه های آن زمان یک توالت بود، انباری و یک تنور. * پدرم یک بروکرات نزدیک به ...
حال طبیعی نداشتم و فقط احساس می کردم پشت فرمان پراید پرواز می کنم
جوان با بیان این که از رفتار خودم شرم دارم، در تشریح ماجرا گفت: 10 سال قبل پدرم به خاطر بیماری قلبی فوت کرد و مادرم سرپرستی من و سه خواهر دیگرم را به عهده گرفت. او با پرستاری از کودکان در منازل مردم و حمایت کمیته امداد هزینه های ما را تامین می کرد تا این که بعد از ازدواج دو خواهرم، من هم سال گذشته با یکی از بستگان دور مادرم ارتباط برقرار کردم اما بنا به دلایلی نتوانستم با او ازدواج کنم به همین ...
آروزی حسین؛ از بابا آب داد تا تعزیه سکینه
پیگیر درمان حسین بود. تعدادی گوسفند داشتیم که آنها را هر بار برای هزینه های سفر و درمان فروختیم و در حال حاضر دیگر گوسفندی هم نداریم. او ادامه می دهد: تا حالا پول زیادی از دوستان و فامیل قرض گرفته ایم که هنوز نتوانسته ایم پس دهیم. آنها هم چیزی نمی گویند و مارا شرمنده خودشان کرده اند. مادر حسین به رفت و آمدهایشان از روستا به اصفهان اشاره می کند و می گوید: خانه ما در روستای مهدی آباد ...
امام خمینی فلسفه درس نمی داد چون تکفیر می شد/ اکنون فقها روشنفکر شدند
دانشگاه قم دیدم و باز هم درخواستم را مطرح کردم. این بار ایشان هماهنگی کردند و من به دیدار پدرش رفتم که در بستر بیماری بود. به ایشان گفتم: من سال ها پیش این قضیه را درباره شما شنیدم آیا صادق است؟ ایشان گفتند: بله برادرم جواد فوت کرده اما من هستم. گفتم: می توانم این اجازه نامه را ببینم؟ گفتند: بله و هماهنگی کردند که این اجازه نامه توسط دختر ایشان به دست من رسید. من فکر می کردم این اجازه ...
محمدجواد حجتی کرمانی
خواهرم که یک سال از من کوچکتر بود1 همبازی نداشتم که گاهی بازیهایمان مثل بچه های دیگر به دعوا و بعضا به کتک کاری می انجامید! 2 در ایام مکتب نزد علویه مکرمه همسر مرحوم آیت الله صالحی کرمانی (مادر دکتر محمدحسن، محمد حسین صالحی) به جز خواهرم، برادرم مرحوم علی آقا نیز به همان کیفیت معروضه همدرس و همبازی و... بود. 3 در مکتب خانه (اکبرمشتی) که منزلش روبروی منزل مرحوم آیت الله شیخ ...
همسر شهید: وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند سرباز اسلام و مدافع ولایت فقیه / آرزو داشت در شهادتش اثری ...
عبدالرضا برای من خیلی جالب بود؛ چون فکر همه جا را می کرد. قبل از عروسی به من گفت برای جهیزیه فقط وسایلی را که خیلی نیاز داریم تهیه کنید. مخالف وسایل تزئینی و نمایشی بود. زندگی ما از طریق اجاره نشینی شروع شد. با اینکه خیلی به فکر تهیه منزل بود، اما حاضر نبود با وام های بهره ای و حتی قرض از اقوام و دوستان خانه بخرد. می گفت: چند سال دیرتر صاحب خانه شویم بهتر از این است که زیر بار دین کسی باشیم. هیچ وقت ...
اهواز| شهید سواری؛ مدافع حرمی که برای دفاع از حرم خانم زینب (س) بی تابی می کرد
درباره علت حضور شهید سواری در سوریه گفت: سال 92 بود که تلویزیون اخبار حمله گروه داعش به سوریه را نشان می داد منصور خیلی بی تابی می کرد می گفت ناموس اسلام را بی پناه گیر آورده اند؛ نباید ساکت بنشینم. حدود سه ماه از نبرد سوریه با داعش می گذشت و هر بار منصور بی قرارتر می شد، می گفت حرم خانم زینب سلام الله علیها سرباز می خواهد، می گفتم منصور تو که نمی توانی بروی چرا اینقدر حرص می خوری؛ فقط سرش را تکان ...
زندگی برای انتها پایانی ندارد
به هیچ عنوان قصد تسلیم شدن نداشتم به عشق ادامه تحصیل ماهها بستری بودن در تهران، سال ها طول درمان و همه روزهای سخت و دردناک بیماری را تحمل کردم. این طور که پزشکان می گفتند قرار بود از دنیا بروم، اما من همه دوره های شیمی درمانی و مراحل آزاردهنده درمان را تاب آوردم و با وجود آنکه از ناحیه چشم و گوش دچار آسیب شده بودم، زنده ماندم. رنگین کمان موفقیت آن روزها فقط 18 سال داشتم ولی ...
آثار پرفروش کودک و نوجوان در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
لینکن پیرس با ترجمه سارا فرازی، مجموعه 4 جلدی من جوکم نوشته جیمز پترسون با ترجمه بیتا ابراهیمی و بهشته خادم الشریف از پرفروش ترین آثارمان در حوزه نوجوان بودند، موریس و کتاب های پرنده نوشته ویلیام جویس با ترجمه فرمهر منجزی هم پرفروش ترین آثارمان در حوزه کودک بود. از سالن اول خارج شدم و به سالن دیگر ناشران کودک و نوجوان رفتم. چشمم به انتشارات شهر قلم افتاد. یاد سال 95 افتادم که شهرقلم ...
دیدار آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی با خانواده شهید تقی پور
، این یک جهت که بسیار متین و مؤدب بود ولی در کنار همه اینها اخلاص داشت، یعنی نشان نمی داد که بخواهد بگوید من دارم می روم و بدانیدمن این عنوان را دارم، چندین بار که به سوریه می رفت و برمی گشت من خبردار نمی شدم بعد از اینکه برمی گشت می پرسیدم شما چند وقت نبودید؟ می گفت رفته بودیم سوریه، حتی از من هم خواهش کرد، پیشنهاد داد که یک سفری به سوریه بیائید، من هم گفتم اگر زمانش فراهم بشود یک سفر می آیم ولی ...
پول دوست ها پزشک نشوند
ملحفه ای سفید در کنار دکتر، بساط چایی را گذاشته روی آن و با پارچه ای نخی روی آن را پوشانده. برای شما چایی دم کردم. گفتم از راه می رسید خسته اید و پزشک مهربان 84 ساله شرمنده می کند مرا.می نشیند پشت میز، دست هایش را گره می کند در هم و دور هم می چرخاند. من هم می نشینم مقابلش. حسین جمشیدیانم اهل اصفهان. حدود 84 سال سن دارم. پدرم بقال بود و مادرم خانه دار، بافتنی هم می کرد. یکی از برادرهایم رفت رشته ...
نخست وزیر آینده عراق را "فتح" تعیین خواهد کرد/70هزار داعشی اکنون در عراق پراکنده اند
چنین بود که این پیروزی بزرگ را رقم زدیم. پسمانده ها و آثار داعش باقی خواهد ماند، حتی برای چندین سال باقی می ماند. نبرد نظامی ما با داعش به پایان رسیده است، اما نبرد امنیتی هنوز هم ادامه دارد و تصور می کنم این نبرد تا 5 سال آینده نیز ادامه یابد. 70 هزار داعشی اکنون در عراق پراکنده اند آنها هم اکنون هسته های خفته دارند، براساس آمار و ارزیابی آمریکایی ها و دولت عراق ...
دوست دارم یک گوشه بنشینم و ماستم را بخورم
ترابپور) رفتم. من در آن دوره کار می کردم و درآمد خوبی از تولیدی لباس داشتم. آن جا که رفتم به من گفتند در بنگاه کار کن و ماشین بخر و بفروش. من گفتم از این کارها بلد نیستم و کار و زندگی خودم را دارم، 10 هزار تومانتان هم برای خودتان! رفتار آن ها طوری بود که از نظر شخصیتی به من برخورد. البته این پول را بعدا پرداخت کردند. بعد از یکی دو سال هم که آقای کردنوری به استقلال آمد، ماهی 2500 تومان به ما حقوق می ...
املاک نجومی دامن روحانی و جهانگیری را گرفت/ قالیباف: آقای جهانگیری! با بانک برادر خودتان برخورد کنید/ ...
سیاست های اقتصاد مقاومتی است. من فرمانده اقتصاد مقاومتی هستم. رهبری فرمودند که من با رهبری توافق کردم که شما در راس اقتصاد مقاومتی باشید. ما در خام فروشی خیلی خوب عمل کردیم جلوگیری در حد اعلا صورت گرفته است. برای صادرات در دو دوره گذشته یعنی در دو سال گذشته طراز مثبت صادرات کالای ما نسبت به وارداتمان است. برای اولین بار در تاریخ ایران است که کالا ما می فرستیم کالایی که وارد می کنیم میزان ...
کافه های گمشده در اراج
برای مهمات ارتش شود اما انقلاب شد و بقیه آن طرح اجرا نشد. حالا همین قهوه خانه به تنهایی تمام بارِ خاطرات آدم ها، کافه ها و قهوه خانه ها را روی آجرهای خود می کشد، خاطراتی که کمتر کسی در محل از آن یاد می کند. می گویند شاپور قریب، دختر شاه پریون را همان جا ساخته است. مرحوم مرتضی احمدی تا وقتی زنده بود به این جا می آمد و می نشست به گپ وگفت و شنود. جمشید هاشم پور یا بیژن بنفشه خواه هم هنوز به ...
سرپرست شهرداری تهران، تخلفات دوره قالیباف را رو کرد
کتابمان درست است. حرف ما این است که هولوگرم یا حواله های سیار، زمینه فساد ایجاد کرده و امکان مدیریت توسط شهرداری مرکز بر منابع مالی را خیلی سخت کرده بود. هفدهم شهریورماه که به معاونت مالی رفتم، حقوق مرداد ماه هنوز پرداخت نشده بود چون پول نقد نداشتند. البته عوامل دیگری هم بود؛ مثل کاهش دوهزارمیلیاردی درآمدها از محل ارزش افزوده در سال 96 و این رقم در مجموع درآمدهای شهرداری تأثیرگذار بود ...
مشکلات ها و تفاوت های دکتر ظریف و دکتر مصدق چیست؟
به جایی نرسیده بود از اتاق دکتر مصدق خارج شده فریاد زد: این پیرمرد آخر همه ما را به کشتن می دهد. (ص 850) کودتا پیروز، فاطمی کشته و مصدق محاکمه و تبعید شد و نفت ایران بار دیگر به جیب استعمار رفت با این تفاوت که سهمیه استبداد هم داده شد و این بار در پی جان فشانی های ملت و مصدق پول نفت چنان جان استبداد را فربه کرد که یک دیکتاتوری فردی به مدت 25 سال بر ایران حاکم شد و جز با انقلاب ساقط نشد. ...