سایر منابع:
سایر خبرها
سناریوی نامادری برای قتل دختر جوان
شبانه دخترش خبر داد. پدر نجمه در تحقیقات به افسر پرونده گفت: نجمه دختر آرامی است اما گاهی اوقات با همسرم سرناسازگاری دارد. من بعد از مرگ مادر بچه هایم با زن دیگری ازدواج کردم. چند روز قبل متوجه شدم دخترم به پسری علاقه مند شده و من با این موضوع بشدت مخالفت کردم. آن روز نجمه حرفی به من نزد اما رفتارش با همیشه فرق کرده بود. دیشب زمانی که خواب بودیم دخترم پنهانی از خانه خارج شده است. نمی ...
گفت و گوی تفصیلی قهرمانان کاراته
برادرانم در این رشته فعالیت می کنند حتی پسرعموهایم نیز کا راته کا بودند. در حال حاضر برادر بزرگترم تازه وارد عرصه داوری شده است و می توانم بگویم کاملاً خانواده ورزشی هستیم. عسگری: خواهر من نیز کا راته کا است. همسرم به شدت به کاراته علاقه دارد و تمام مسابقات کاراته را پیگیری می کند او حتی حریفانم را به خوبی می شناسد. تمام فیلم های مبارزاتم را آنالیز می کند. اینطور باید بگویم او به من ...
دانشجویان صنعتی تبریز با اختراع خود خیال همگان را از خطر گازگرفتگی راحت کردند/ صنعت و اقتصاد پویا ...
هشت ماه شبانه روز کار داشت؛ به طوری که ما تقریبا هرروز درگیر کار بودیم و درطول این مدت لحظه ای نبود که کار را به تعویق بندازیم. دانشجو: آیا در زمان انجام کار شکست هایی داشتید؟ آیا پیش آمد که از ادامه مسیر منصرف شوید؟ افشاری: اگر راستش را بخواهید در مرحله طراحی و ساخت در بسیاری از مراحل کار شکست خوردیم و بعضی از اوقات احساس یاس و نا امیدی داشتم؛ اما ذاتا آدمی نیستم که بزودی از ...
تن پرنده ها گرم است
اکنون خود نه در قاب ها بلکه در قلب ها نقش بسته و نظاره گر جان هایی هستند که به آن زندگی بخشیدند. سخن از اهداکنندگان عضو است، کسانی که به راز ققنوس ایمان آورده و پیوند دو روح را باور دارند. آنها دیگر چه ترس دارند، چرا که از خاموشی خود چند نفر را روشن می کنند. ماجرای اهدای عضو، ماجرای عاشقی و دلدادگی است. داستان تاریک ترین لحظه شب که طلوعی درخشان را در پی داشته داستان ایثار خانواده هایی ...
شکارچی دختران و زنان پایتخت در تله پلیس
قیطریه می رفتم. در 5 سالی که با فرانک دوست بودم او مرا عاشق خودش کرد البته نخستین بار او مرا با شیشه و پایپ آشنا کرد و باعث شد تا به مواد مخدر معتاد شوم. می خواستم با او ازدواج کنم اما به من خیانت کرد و با پسر دیگری دوست شد. کینه بدی از او به دل گرفتم.اما نمی خواستم از او انتقام بگیرم. از همه دخترها متنفر شدم و تصمیم گرفتم تلافی کنم. بعد از آن ماجرا به سراغ فرانک نرفتی؟ هرگز. سوژه هایت را ...
شهروندی در اعتراض به جریمه پلیس، پرایدش را به آتش کشید!
به گزارش پدال نیوز به نقل از روزنامه قانون: مامور راهنمایی و رانندگی یک بار راننده پراید را جریمه کرد و راننده به فاصله چند ساعت بعد، دوباره مرتکب تخلف و جریمه شد. این بار راننده نتوانست طاقت بیاورد و با عصبانیت تمام، ماشین پرایدش را جلوی چشم همه عابران پیاده و سواره هایی که در خیابان بودند، آتش زد. کسی نمی داند رقم جریمه ای که در برگه راهنمایی و رانندگی نوشته شد، چقدر است، اما قیمت ماشین او ...
همه کارهای سعید رنگ خدایی داشت/ آرزویش این بود که نحوه شهادت حضرت زهرا (س) را درک کند
اولیه خود و طریقه ازدواجش با شهید می گوید: او مربی قرآن و تکواندوکار قهاری بود بنده فرزند شهید دفاع مقدس سیدمحمد رباط جزی و همسر شهید مدافع حرم سعید سامانلو هستم. آشنایی ما با هم بصورت کاملاً سنتی بود. من و خانواده ام تا روز خواستگاری آقا سعید را ندیده بودیم. پدرش مسئول فروشگاهی بود که مادرم از انجا خرید می کرد و نحوه آشنایی از آنجا شروع شد. من دانشجوی سال اول رشته ...
چیدمان پذیرایی عروس، تجربه آرزو در خرید جهیزیه!
مکان خرید بفرمایید؟ بیشتر وسایل برقی بزرگ را از برند ال جی گرفتم. چون چند سال اخیر ال جی در این زمینه خوب کار کرده است. مطلب مرتبط: 10 برند برتر لوازم خانگی برای جهیزیه عروس! یخچال ساید بای ساید ال جی مدل MDP86DB 14,688,000تومان یخچال و فریزر ال جی مدل LF25RL 3,756,000تومان گاز صفحه ای مدل V 8 اخوان 980, ...
درهای این زندان را نیک اندیشان بگشایند
اشکی از گوشه چشمانش سرازیر می شود صحبتش را این گونه ادامه می دهد که جواب هر بدی را که نباید با بدی داد؛ آرزو دارم در این ماه مبارک پدرم پیش ما باشد و بتوانم بعد از مدت ها او را در آغوش بگیرم و با او از مصیبت های دوران فراق بگویم و همچنین شب های قدر با هم به مسجد برویم و قرآن بر سر گیریم. زهرا به این نکته اشاره کرد: زمانی که در مراسم ختم، عزا و عروسی حاضر می شویم سر مادرم به زیر افکنده است چون ...
نگاهی به رمان مردی به نام اوه کتابی پرفروش در ایران
جنوب سوئد هستم که خیلی اصیل است. و بعد یک چیز برای من روشن شد: تنها چیزی که واقعا به آن علاقه دارم، نوشتن است؛ چرا با آن پول درنیاورم؟ و حالا شما با ته لبخندی روی لب می گویید: جهان هم مطمئنا منتظر یک راننده لیفتراک نویسنده نبود. و بعد ادامه می دهید، چطور این کار را شروع کردید؟ و من برای تان شرح می دهم: مدتی یک روزنامه جدید محلی با ستون های منتشرشده در آن را زیر نظر گرفتم. بعد خودم چند ...
دزد نیمه شب در اتاق عروس و داماد چه دید و چه کرد؟ / گفتگو با متهم
دادم و فرار می کردم. بعد از چند سرقت برای این که دستگیر نشوم به شهر خودم بر می گشتم. چقدر از سرقت ها به دست آوردی؟ فرق داشت از 100 میلیون تومان تا صد هزار تومان. یک بار به خانه ای دستبرد زدم، هرچه طلا و سکه بود در کشوی کابینت گذاشته بودند. آنها را فروختم و 100 میلیون تومان از مالخر گرفتم. ارزش طلاها حداقل سیصد میلیون تومان بود. یک بار هم نیمه شب وارد خانه ای شدم. همه وسایل ...
روایت یک فرزند و برادر شهید از جنایات گروهک های ضدانقلاب در کردستان
از آنها داشت و مقاومت پدرم در مقابلشان موجب دشمنی این گروهک ها با خانواده ما شد. پدرم سه ماه و 15 روز در زندان گروهک های ضدانقلاب زندانی بود، چند ماه از آزادی او نگذشته بود که عوامل آنها به خانه ما حمله کردند و پدر، مادر و دو برادرم را به شهادت رساندند. وی اذعان داشت: محمدصالح رستمی، محمد نامیق رستمی، هادی رستمی و آمنه علیمرادی چهار شهید خانواده بنده هستند که دوم بهمن ماه 63 به دست گروهک ...
رضا امیرخانی: اچ آی وی گرفته ایم فکر می کنیم پی اچ دی داریم جمهوری اسلامی چیزی برای ارائه در حوزه توسعه ...
حال نوشتن بیوتن بودم که به آمریکا سفر کردم و طبیعتا برای آنکه هزینه زیادی برای هتل نکنم بیشتر در خانه دوستانم می ماندم که استاد دانشگاه شده بودند و هر کدام حرف های حسابی می زدند که من از همه شان نت برمی داشتم. زمانی که خواستم بیوتن را بنویسم متوجه شدم که نیاز مبرمی دارم به خلق یک شخصیت دانشگاهی و شرح فضای دانشگاه، بعد احساس کردم که زیاده گویی کرده ام و به همین دلیل شخصیت را از دل داستان ...
راز ناپدیدشدن مرموز یک زن
را از داخل خانه شنیدم متوجه شدم همسرم فراموش کرده تلفن همراهش را با خود ببرد. با خودم گفتم تا ساعتی دیگر برمی گردد اما انتظار من بی فایده بود چرا که هیچ خبری از همسرم نشد. با خودم گفتم شاید به خانه اقوام و دوستان رفته است؛ با آنها تماس گرفتم اما بی فایده بود، کسی از همسرم خبری نداشت. از طرفی همسرم قبل از اینکه خانه را ترک کند 5 کارت عابر بانک مرا که داخل آنها 10 میلیون تومان پول بود با ...
وقتی سراغ دوستم رفتم، دیدم دارد با همسرم می رقصد!/چشم شوهرم که به من افتاد کتکم زد
ناچار به تنهایی سرقرار رفتم اما به دلیل آماده نبودن ویلا، این میهمانی چند ساعت به تاخیر افتاد. من این فرصت را غنیمت شمردم و به طرف منزل هستی به راه افتادم تا او را برای رفتن به میهمانی راضی کنم چرا که گوشی او خاموش بود و به تلفن هایم پاسخ نمی داد. وقتی با کلیدی که در دست داشتم وارد منزل هستی شدم چشمانم از تعجب گرد شد. خودروی همسرم داخل حیاط، پارک بود و آن ها با یکدیگر در حال رقص و پایکوبی بودند. تازه فهمیدم که روز تولد همسرم است. نصرت گفت: هستی کم توجهی تو به زندگی مشترکمان را جبران کرده است. از شدت عصبانیت با 110 تماس گرفتم اما او کتکم زد و دستم را شکست . 45302 ...
کیمیای خرمشهر
.... یادم است من خانه به خانه می رفتم تا دارو و باند و ملحفه تمیز برای بیمارستان جمع کنم. این مبارزه واقعا با چنگ و دندان ادامه داشت از اول مهر تا اوایل آبان، یعنی وقتی که درگیری واقعا شدید شد و اعلام کردند شهر را ترک کنید. آن موقع بعضی ها رفتند و خیلی ها هم ماندند، من و خانواده ام هم ماندیم. چه انگیزه ای شما و بقیه مردم را در خرمشهری که پر از آتش و گلوله بود نگه داشت؟ ...
اگر روسای جمهور اختیار ندارند، چرا برای این پست سرو دست می شکنند؟
، همبستگی و اعتماد ملی. نکته دوم این است که هنوز برجام فرجام مشخصی ندارد و هنوز معلوم نیست که به کجا می انجامد. رایزنی های دولت ادامه دارد و نمی شود قضاوت نهایی کرد. باید با طرف اروپایی و طرف های دیگر صحبت کرد، ببینیم در نهایت چه می شود و بعد ببینیم بعد از فرجام این برجام چه فضای اجتماعی ای ایجاد می شود. ما حافظه خوبی نداریم. یکباره کسی که تا دیروز سلب کننده آزادی بوده علمدار آزادی می ...
آخرین وضعیت پرونده مردی که همسرش را کشت/دادگاه مهدورالدم بودن زن را بخاطر رابطه نامشروع پذیرفت
شکایت کردم. فرمان به یک ماه زندان و 99 ضربه شلاق محکوم شد اما باز هم دست از سر همسرم برنداشت. چون همسرم پرستار یک پیرزن بود ، سه روز در هفته را به خانه نمی آمد. آخرین بار وقتی با پیرزنی که اکرم در خانه اش کار می کرد تماس گرفتم و شنیدم هشت ماه است که همسرم به خانه او نرفته است، تصمیم به قتل زنم گرفتم. به اکرم گفتم برای تولدش یک هدیه خریده ام و باید اجازه دهد چشم و دست هایش را ببندم تا هدیه را به او ...
آن زن گفت من کلفت خانه می شوم؛فقط برای شوهرم بچه بیاور/حالا شوهر وهووام بچه ام را دزدیده اند
احمد ازدواج کرده ام اما متاسفانه در این سال ها باردار نشدم. خیلی دوست داشتم صدای گریه ها و خنده های یک کودک را بشنوم با وجود این، معالجات پزشکی هم نتیجه ای نداشت تا این که تصمیم گرفتم همسر دیگری برای احمد انتخاب کنم تا همه ما زیر یک سقف با شادی زندگی کنیم. تو هم در کنار فرزندی که به دنیا می آوری، خانم خانه باش و من همه کارها را انجام می دهم تا تو فرزندانت را بزرگ کنی و ... خلاصه خیلی ...
آزار و اذیت عروس جوان توسط دو مرد در رستوان بین راهی جاده جاجرود
برای زندگی به جاجرود بیاییم از این رو اسباب و اثاثیه مان را با ماشین به رستوران پدر شوهرم می فرستادیم تا در فرصت مناسب به جاجرود بیاییم و وسایل خانه را از آنها بگیریم و به خانه جدیدمان منتقل کنیم. این زن ادامه داد: همه وسایل را از رستوران به خانه جدیدمان برده بودیم و مقداری لوازم تزیینی در رستوران باقی مانده بود. من صبح زود و در حالی که همسرم سرکار بود به رستوران رفتم تا وسایل را از احمد ...
بازیگر نماها برای پیشرفت احتیاج به حاشیه دارند/ هر کسی با پول کارگردان می شود
که در ادامه می توانید آن را بخوانید. به عنوان اولین سوال درباره موضوع نمایش بگویید. شلیک به تئاتر شهر نمایش نامه اقتباسی از فیلم گلوله ها بر فراز برادوی وودی آلن است، کلیت داستان در مورد تئاتر است و به نوعی شرایط تئاتر امروز را هم شامل می شود، در این بین نقش من برعکس ظاهر خشن و گانگستر بودنش دغدغه هنری دارد. استقبال از کار تا امروز چطور بوده است؟ خیلی ...
فلکه اول
.... فحش ها را به جان خریدم و مشغول تحریر شدم. فضای اعجاب انگیزی بود. نشسته بر روی دوپا، بوی سگ مرده، هیاهو و فشار از بیرون برای خارج کردن من از آن محیط دوست داشتنی همه و همه من را سر ذوق آورده بود که جاهای خالی را با کلمات مناسب پر کنم. آن قدر از خود بی خود شدم که گذر زمان را نفهمیدم و در را قفل کردند و رفتند. این سعادت نصیبم شد که شب را در اندرونی بگذرانم. اگر علاقه ای به ادبیات تخلیه محور ندارید، بهتر آن که قبل از ترک خانه، حتما خود را خالی و سبک کنید تا به دردسر نیفتید. ...
سرگرمی ام در زندان کتاب بوده و ورزش
ساله بود؟ آن زمان تنها دو ماه بود که وارد 18سالگی شده بودم. چه شد که دست به قتل زدی؟ من اصلا خلافکار و اهل دعوا نبودم. به خاطر مادرم وارد این درگیری شدم. ماجرا از این قرار بود که یک روز عصر داشتم به خانه مان می رفتم. روز بیستم آبان سال 91 بود. از کنار بازار مظفری در کرمان می گذشتم که از دور متوجه شلوغی و درگیری شدم. وقتی نزدیک شدم، مادرم را دیدم که روی زمین افتاده بود. شوکه شده ...
از شهادت فرزند بانوی مسلمان ژاپنی تا تغییر معیار ازدواج بانوی فرانسوی
رو شدید؟ - بله خانواده من مخالف این ازدواج بودند اما باید بگم که سرنوشت انسان دست خداوند است و بالاخره همان اتفاقی خواهد افتاد که خداوند می خواهد. همسرم برای اینکه کمی از مخالفت خانوادم کاسته شود پیشنهاد داد تا بعد از ازدواجمان تا به دنیا آمدن اولین فرزندمان در ژاپن بمانیم و این اتفاق هم افتاد . - شما صاحب چند فرزند شدید؟ - سلمان، بلقیس و محمد فرزندان من هستند که فرزند آخرم محمد در سال 62 در ...
کِشیدن دندانی که به سرطان خون منجر شد / مهندس دوستی جنگید
کشورمان محسوب می شوند وداروهای واحدی که دردنیا ومملکت عزیزمان وجوددارد به هیچ شهری غیرازاهوازنه تنهامراجعه نکردم ونمیکنم ،چون باهمین اوصاف به سلامتی نهایی دست یافتم ضمنا بحمدالله همه امکانات لازم دراین زمینه درکشورماوجوددارد. سین :درآن دوره بیماری شغل شماچه بود؟ جیم:همان وقت هم معاون اموراجتماعی وفرهنگی شهرداری منطقه سه اهوازبودم. سین :آیاباعث شدکه ازکارخودکناره گیری ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (691)
، هدایت، مصدق، ستارخان و سحر جعفری جوزانی. سلفی ای که نشان میدهد برادران قاسمخانی و مهران مدیری کدورت ها را کنار گذاشته و تیم موفق شب های برره و نقطه چین و پاورچین دوباره در کنار هم جمع شده است. البته جای خالی خشایار الوند که در سال های اخیر فوق العاده خوب نوشته، در جمع احساس می شود. گمانه زنی هایی درباره ساخت یک 90 قسمتی دیگر توسط مدیری و به قلم قاسمخانی ها به گوش میرسد که امیدواریم صحت ...
راز 8 ساله یک زن که هنگام ماموریت شوهرش زایمان کرد
. دنیا دور سرم می چرخید و از بیرحمی روزگار اشک می ریختم. در آن لحظه فقط آنها را از خانه بیرون کردم. اما حتی تصورش را هم نمی کردم که بعد از رفتاری که داشتم آنها از آنجا نروند. نزدیک غروب بود که همسرم خشمگین و عصبی وارد خانه شد. آنقدر سرخ شده بود که جرأت نمی کردم نگاهش کنم. زن و مرد جوان جلو در منتظر بودند. آنچه نباید می شد اتفاق افتاده بود. رازی که سال ها برای پنهان ماندنش تلاش کرده بودم ...
مرد متجاوز با شلوار زنانه
ربایی و آزار و اذیت گرفتی ؟ عقده داشتم از زنان. چرا ؟ من بچه بالای شهرم و وضع مالی پدرم خوب است. چند سال قبل در مهمانی یکی از دوستانم شرکت کردم و با دختر جوانی آشنا شدم. من عاشق او شدم و تصمیم داشتم با او ازدواج کنم. او هم مدعی بود عاشق من است، اما مرا معتاد به شیشه کرد. مدتی بعد به خاطر اعتیاد به شیشه سرقت کردم و به زندان افتادم. وقتی از زندان آزاد شدم، فهمیدم او به من خیانت ...
زنان آسمان و دریا | گفت وگوی همشهری با یک خلبان زن و یک کاپیتان زن
گرفتم برای آینده ام فکر کنم و با برنامه پیش بروم. وقتی وارد دبیرستان شدم باید انتخاب رشته می کردم. علاقه زیادی به رشته گرافیک داشتم اما از آنجا که در آن زمان در سروستان به تازگی هنرستان راه اندازی شده بود رشته گرافیک هنوز در این هنرستان تدریس نمی شد و برای تحصیل در این رشته باید به شیراز می رفتم. آن سال برای نخستین بار رشته کامپیوتر در سروستان دایر شده بود و خانواده علاقه زیادی داشتند که من در این ...
مشکلات مالی دست رسانه را برای عملکرد بهتر بسته است
...> بودجه دریافتی صدا و سیما با انتطارات از سازمان همخوانی ندارد امروز برنامه سازی بسیار سخت شده خیلی از تهیه کننده های ما خیلی از کارگردان های ما امسال کار می کنند و یک سال دیگر دستمزدشان را دریافت می کنند خیلی از بچه های ما شب عید مشکل داشتند و دست خالی رفتند خانه شان رئیس سازمان این را می داند معاونین هم این را می دانند کلی زحمت می کشند تا حقوق و دستمزد زمین نماند اما موقع عید که می شود ...