سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی که جبهه را شیرین تر از خانواده می دانست
.... خاطرات: مادر شهید: در دوران تحصیل همیشه شاگرد اول می شد. وقتی که 17 ساله شد به سپاه تبریز رفت. به من می گفت؛ مامان آن جا درس می خوانم و سرباز هستم. مدتی در سپاه ماند و بعد به جبهه رفت. چیزی از مسئولیت او نمی دانستیم. یعنی به ما نمی گفت. موقع خواندن نماز به قدری گریه می کرد که سجاده اش خیس می شد. می گفت از ترس خدا می ترسم. می گفتم تو که انسان خوبی هستی. می گفت ...
امروز ولایت فقیه تنها راه نجات بخش است
آزمون بورسیه دانشکده صدا و سیما نیز، قبول شد اما نرفت. حسین از خوش خلقی برادرش این گونه می گوید: همیشه چهره اش متبسم بود و با مردم مهربان. وقتی وارد مجلسی می شد، اول با کودکان و کوچک ترها احوال پرسی می کرد. خیلی به بچه ها عشق می ورزید. سال 1357 که انقلاب به اوج رسیده بود، نصرالله به صف انقلابیون پیوست و به مبارزه با عمّال طاغوتی و منافقان نظام پرداخت. حسین در ادامه نقل می کند ...
قسمت اول خاطرات مرحوم حاج احمد خمینی از ایام بیماری امام
به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از جماران، مرحوم حاج سید احمد خمینی درباره دوره بیماری امام و چگونگی تشخیص آن خاطراتی را نقل کرده اند که به مناسبت فرا رسیدن ایام رحلت پیر و مرادمان خمینی کبیر منتشر می شود اما به دلیل طولانی بودن این خاطرات قسمت بندی شده اند. آنچه در ادامه می خوانید قسمت اول از این خاطرات است: در مورد کسالتحضرت امام از این نشیب و فرازها، همیشه وجود داشت. امام در نجف هم ...
در تاریخ انقلاب تان بنگرید و پشتیبان دائمی انقلاب باشید
این مقطع حساس در خطر است دفاع کنیم. همه وظیفه دارند از مملکت دفاع کنند. من بیایم کنار شما بنشینم، که چه بشود؟ در حالی که الان کار واجب ما جنگ است و نیاز است که از کشور دفاع کنیم. روز قبل از آخرین اعزامش تشییع جنازه شهید چاوشی بود. آمد خانه، خیلی دستپاچه بود. همه جا را به دقت نگاه می کرد. آن شب تا صبح نماز خواند. نزدیکی های صبح دیدم کیفش را روی دوشش انداخت. روی تمام بچه ها و برادرانش را ...
طوسی: کودک کار کسی است که سر چهارراه گل می فروشد، آرات استعداد دارد
در 200 متر و هم در 60 متر مسابقه بدهم و رکوردهای قابل توجهی را ثبت کنم. بعد از آن هم که به ایران آمدم و به کرونا خوردیم. امسال امیدوارم اتفاقات خوبی بیفتد. چند روز پیش هم در فدراسیون جلسه ای داشتیم و با تغییراتی که شکل گرفته، آقای مبینی نور امیدی را در دل من روشن کردند. ایشان گفت امسال قرار است از بانوان حمایت شود. من چهار سال هیچ حمایتی از فدراسیون نداشتم و الان امیدوارم این اتفاق رخ دهد. نه ...
رد پای یک خانواده از خرمشهر تا سوریه + عکس
. اولین شهید خانواده کدام برادر بود؟ علی اصغر متولد اول تیرماه سال 1333 بود. مادرم درباره ماجرای تولد علی اصغر می گفت پیش از ظهر خمیر کردم و نان پختم. بعد از ظهر هم پا به پای شوهرم سیب زمینی کاشتیم. نماز مغرب و عشا را که خواندم، درد زایمانم شروع شد. هیچ کس نبود، حتی مامای ده. تا 12 شب درد کشیدم و بالاخره با ذکر خدا، بدون حضور ماما، پسرم به دنیا آمد. تنها یکی از دختران همسایه ...
یک روستا اندوه
دخترخاله های او هم حالا، جایی میان جنگل و قبرستان و دریا پیداست. آنچه به زبان نمی آید ریشه های محکمی دارد. آیسان چندبار پیام های رومینا را دیده بود که برای خودش می فرستد؛ پیام های کوتاه صوتی در تلگرام. دختربچه ها رازهایشان را پیش خودشان نگاه می دارند. گفتن از عشق های بچگانه سخت است. گوشِ شنیدن هم نیست. دختران روستا، مثل بیشتر هم سن و سال های غیرشهری شان سکوت می کنند و بعد برای خیلی شان، یک روز این ...
مرامی که خرمشهرها را فتح کرد و می کند
جهان نیوز - بهزاد زارع* : چندی پیش در یادداشتی به بهانه چهلم فراق حاج میرزا دل خود و رفقا را به احیای روحیه انقلابی متذکر شدم چرا که حقیقتا انقلابی گری تنها راه نجات، پیشرفت کشور و نظام بوده و هست. امروز بیش از هر وقتی نیازمند این مرام هستیم. خدا رحمت کند سردار همدانی می گفت: در یکی از عملیاتها در منطقه غرب از بالای ارتفاعات گردانها را با بیسیم هدایت می کردم، دیدم گردان حضرت علی اکبر علیه السلا ...
ناگفته های دیدار با رهبر معظم انقلاب درباره وضعیت اصلاح طلبان/ در حال طراحی برای 1400 هستیم
می دانند. چند سخنرانی در دانشگاه پنسیلوانیا با عنوان تروریسم داشتم. در چین چند سال پیش سخنرانی داشتم. اتفاقاً آنجا که خیلی حمله به کشور های اسلامی در کنگره چین شد، وقتی نوبت من در روز سوم چهارم شد من گفتم از قربانیان تروریست هستیم. شما وقتی درباره تروریسم و تندروی صحبت می کنید مسلمان ها و منطقه خاورمیانه را می آورید. وقتی توضیح می دهیم توده مردم می فهمند، ولی تبلیغات دست توده مردم نیست ...
پزشک نویسنده ای که هزینه عشق به کودکان را می پردازد/خالق دو قهرمان مهتاب و کرم شب تاب
برای زندگی را ارائه می دهد. من عاشق بچه ها هستم/موانعی که هزینه این عشق به دنبال دارد را پذیرفته ام تاکنون در پنجاه برنامه رادیویی کریمان و ادیبان کرمان ، تحلیل، لایه دوم و ایده مفهومی کتاب های یک صد جلدی مهتاب و کرم شب تاب را بیان کرده ام. پس پاسخ کلی را به یک جمله بسنده کنم و آن اینکه: تعهد و مسئولیت پذیری برای نویسنده کودک و نوجوان در جهت رشد کیفی بچه ها است. ...
فصل لالایی های سرزمین من
...، شعر و آهنگ دلنشین” لالایی” را می خوانند، خاطرات شیرین دوران کودکی در مقابل دیدگانم به نمایش در می آید و مرا با خود به گذشته و سال های دور می برد؛ زمانی که با بوسه های گرم و پرمحبت مادرم از خواب بیدار می شدم و در کنار خود، دنیایی از عشق و مهربانی را در صورت جوان و زیبای فرشته ای می دیدم که بهشت زیر پای اوست و خداوند زیبایی ها، برای همیشه و تا ابدیت دوستش دارد. گاهی اوقات و در ساعاتی ...
حتی دشمن هم از رحلت امام خوشحال نبود
دعا می کردند که اسرا باافتخار برگردند و این خیلی باعث خوشحالی بچه ها می شد. نگران کننده ترین خبر در روزنامه هایی که برایمان از طرف عراقی ها می آمد نوشته بود که وضعیت جسمی امام خوب نیست. بچه ها، بعدازآن، هر شب نذرونیاز مخصوص داشتند و برای امام دعا می کردند. دشمن هم بااینکه دشمن بود و توقعی نمی شد از او داشت، زیاد مزاحم بچه ها نمی شد. بعد از رحلت امام، آنها هم خوشحال ...
خاطرات منتشر نشده رهبر انقلاب از مقاطع حساس دهه 1360
صداوسیما فرستاده تا در رادیو خوانده شود. ولی من به حاج احمد آقا گفتم به صداوسیما بگویید نامه را نخوانند تا ما خدمت امام برسیم و حرفمان را بزنیم؛ خواندن نامه دیر نمیشود. . آقای هاشمی میگوید آقای مشکینی درباره ی مفید بودن این تلاش تردید داشتند. آیت الله خامنه ای پیرامون ملاقات با امام نقل میکنند: دیر هم بود، ساعت حدود نه شب بود. اینکه امام این ساعت ملاقات بدهد، خیلی چیز غیرمتعارفی بود. لکن خب ما ...
پروین: تمام دلخوشی مردم همین استقلال و پرسپولیس است
... علی پروین که همیشه عاشق والیبال نشان می دهد شاید با صحبت درباره آن کمی نرم شود و به همین جهت مسیر صحبت را عوض کردیم. علی آقا شما مدعی والیبال هستید، الان در رامسر هم بساط گرم است: جای تان خالی. فردا با چند تا از دوستان می رویم بساط والیبال. حاج حسن آقا (روشن) یک مقدار پایش مشکل دارد و البته شکمش هم! باید درستش کنیم و بعد. علی آقا این روزها تقریبا مصادف با جام جهانی آرژانتین است ...
تقی پور: با تبانی استقلالی نشدم
از روستاهای ساری (السروم) آغاز کردم، روستای خوش آب و هوایی که در زمین هایش صبح تا شب دنبال یک توپ می دویدم و رویاهای بزرگی در سر داشتم. بعد به تهران آمدم و در تمرینات پاس تهران شرکت کردم و مورد تایید فنی قرار گرفتم. همان سال با امیدهای پاس نایب قهرمان تهران شدم اما بعد به لیگ دسته سوم رفتم. از پاس به لیگ دسته سوم رفتی، چرا؟ وقتی که ابراهیم قاسمپور از سمت سرمربیگری پاس کنار ...
یک روز با جهادگران گروه امام موسی بن جعفر (ع) / نوجوانان 14 ساله ای که برای ضدعفونی معابر تا پاسی از شب ...
امام موسی بن جعفر (ع) و شور و ذوق نوجوانان گروه با وی صحبت کنم. زنده شدن فرهنگ ایثار و فداکاری در ایام کرونایی نزدیک ساعت 19 و 20 دقیقه بود که به سمت ماشین خیابان روبه رویی که مشغول ضدعفونی کردن خودرو های پارک شده بود رفتم. مسئول این اکیپ فردی به نام حجت الله رمضانی بود که بین بچه ها به حاج حجت معروف بود. آقا حجت از یک طرف مشغول ضدعفونی کردن خودرو ها بود و همزمان نیز خاطرات خود ...
داستان دو برادر؛ حاج باقر در انتظار تماس حاج قاسم/ باز هم بوی او می آمد!
!حال همه ما بد بود ! حال من خیلی بدتر ! پرده چهارم: ساعت 8 شب 25 اردیبهشت96،خیابان بنی هاشم،ساختمان حامد گفته بودند فوری بیا،نمیدانستم چه خبر است،درب ساختمان رسیدم یکی از بچه ها آمد،گفت بیا برویم آن قسمت حیاط حالت خوب شود،دکتر و او دو نفره در حیاط نشسته بودند،از سوریه خودش را رسانده بود به رفیقش،مثل همیشه خندان بود،دکتر گفتند این شاکیست،حرف هایم را زدم گفتم آبروی این مرد را آوردند ...
روایتی از اهالی روستای سفیدسنگان؛ رومینا را فقط پدرش نکشت
کنار بیایی، چطور می خواهی سرت را توی محل بالا بگیری. درختی میان دو لحظه می پژمرد اتاقی به آستانه خود می رسید مرغی بیراهه فضا را می پیمود و پنجره ای در مرز شب و روز گم شده بود. زن تبریزی که زودتر از من رسیده قصد رفتن دارد، هنوز خداحافظی نکرده که من حس مزاحم بودن دارم، چای ام را سر می کشم و بلند می شوم، مادر رومینا کمی جلو می آید، صدایش از جایی ...
آشنایی با گردشگران شجاع و چالش تبدیل کردن دنیا به جایی بهتر
او بود و با شلوار جین و کت چرمی پاره اش به سختی توانست از آن جان سالم به در ببرد؛ اما خودش می گوید: آن لحظه اولین بار در زندگیش بود که احساس زنده بودن می کرد. بعد از بازگشت از سفر، دیگر نتوانست با هیچ سبک زندگی دیگری بویژه سبک زندگی قبلیش کنار بیاید. او از یک شرکت ویژه تورهای طبیعتگردی درخواست شغل کرد و چمدانش را بست تا به ریشیکش Rishikesh برود. هارشیت و چالش فرا رفتن از محدوده توانایی ...
زیارت امام حسن عسگری(ع) درپنجشنبه
یک حج و یک عمره نوشته می شود. زیارت امام حسن عسگری (ع) در روز پنج شنبه السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ خَالِصَتَهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثَ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِینَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَی آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ ...
برادران باغ بهشت
بیشتر از همه خاطرها را می آزرد داغ فرمانده بود. جای خالی فرمانده شهید خیر الله توکلی با هیچ مسکنی از یاد نمی رفت. نه می شد آه و ناله زخمی ها را نادیده گرفت. نه رد خون را از صورت بچه ها سترد. گردان با همین حال و روز تحویل فرمانده جدید یعنی سید مصطفی شده بود. سید با پیراهنی سفید که با لکه های خون یاران شهیدش گل انداخته بود و از دور به چشم می آمد بین بچه ها نشست. زخمی ها التیام نیافته بودند و ضجه کنان زخمی ها را هم تسکین داده بود. شب دوم عملیات با گردان ابوذر اهواز ادغام شدیم. آرام آرام دردهای بچه ها داشت به فراموشی سپرده می شد. انتهای پیام/ ...
با افلاکیان در جاده های عشق روایتی کوتاه از سنگرساز بی سنگر شهید جعفر خواستان
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان ، ترسیم زحمات بی وقفه بچه های جهاد سازندگی، این سنگرسازان بی سنگر در دفاع مقدس در قالب کلمات نمی گنجد. دلیرمردانی که در پشت صحنه جنگ جهاد کردند و برای فراهم ساختن بستر مبارزه جانشان را کف دست گرفتند. با افلاکیان در جاده های عشق روایتی کوتاه از زندگی جهادگر شهید سردار حاج جعفر خواستان به کوشش محمد علی متقیان است. در بخشی از کتاب به نقل از حسن ...
یادکردی از شهید تفحص عباس صابری/در خواب به او گفته بودند عباس! بیا قرارمان فکه
تو کجا؟ او هم زد زیر گریه و گفت شما را به خدا من را برنگردانید. سال 64 برای اولین بار به منطقه رفت و در عملیات والفجر8 شیمیایی شد. تا زنده بود دنبال درصد جانبازی اش نرفت تیر ماه سال 65 بود و هوا گرم. عباس تازه از جبهه آمده بود روی پشت بام خوابیدیم تب داشت و هذیان می گفت ناگهان بلند شد و رفت پایین. دیدم خون زیادی بالا آورد گفتم چه شده؟ گفت سرما خورده ام. فردا با اصرار او را ...
ماجرای تارومار شدن نیروهای گارد ویژه ریاست جمهوری عراق در عملیات آزادسازی خرمشهر
چراکه زره پوشان دشمن در مقابل گوشت و پوست واستخوان و دست های خالی رزمندگان ما تاب تحمل نداشتند. در جنگ تن به تن عراقی ها فرار کردند ما همه را محاصره کردیم. از گردان 360 نفرِ عراقی ها کسی نتوانست عقب نشینی کند. حاج احمد متوسلیان در بی سیم به من گفت: تندکیان چه خبر؟ گفتم: حاجی خط را پس گرفتیم. تانک ها و ادوات به غنیمت ماندند و همه را اسیر کردیم. حاج احمد تعجب کرد و گفت: راستش را بگو، گفتم اگر ...
از حجله تا حرم
...: شبِ ششم اسفند ماه قرار شد گردان علی وارد عمل شوند و گردان ما به عنوان احتیاط پشتیبانی کنند. آن شب نماز را به جماعت خواندیم و بعد از آن به دنبال علی رفتم. او را دیدم و همدیگر را گرم در آغوش گرفتیم و بوسیدیم. دو شکلات از جیبم پیدا کردم و دادم به او. بگیر اینا رو. راه زیادی در پیش دارید. امکان داره گشنه و یا تشنه بشی توی راه. مانند ...
جدول پخش برنامه های صدا و سیمای چهارمحال و بختیاری
معرفت 19:20 سلامی به بهشت 19:45 خبر 20:00 گنجینه 20:40 بنگ بارون 21:20 مجموعه فوق لیسانسه ها 22:10 خبر 23:00 شب های ایران 00:30 سازیان 02:05 مدرسه عشق 03:00 چه حال چه خور 06:30 خبر 07:00 صبح و زندگی 07:05 خبر 08:00 نکته های ناب 08:10 پزشک ...
خانواده های شهدای ناجا تا آخر حامی نظام هستند/ آمریکا با تحریم هایش هیچ غلطی نمی تواند بکند
...> وی از آخرین دیدارش با شهید گفت: آخرین باری که به مرخصی آمده بود همزمان با عید فطر بود که چند روزی را به شمال رفتیم بعد از بازگشت آماده رفتن شد ولی من حس و حال عجیبی داشتم، حساس شده بودم و پرخاشگری می کردم، صبح روز شنبه ساعت پنج صبح عازم رفتن شد که من اجازه بوسیدن فرزندانم را به او ندادم و گفتم بچه ها بیدار و بدخواب می شوند. حسرت بوسیدن فرزندانم به دل همسرم ماند همسر شهید گفت ...
دفاع از حقانیت قرآن در شبکه تلویزیونی برزیل
...: تبلیغ، لازمه اش این است که زبان بدانید راننده ای داشتم به نام آقای ژوزه که مسیحی بود. قبل از اذان صبح سراغ بنده می آمد. من هم از فرصت استفاده می کردم و با موبایلم مناجات امیرالمؤمنین علیه السلام در کوفه را برایش پخش و همزمان، برخی از فرازها را ترجمه می کردم. می گفتم این یکی از دعاهای ما مسلمانان است. بعد امیرالمؤمنین را معرفی می کردم. این کار هر روز ما شده بود در آن مقطع زمانی. یک ...
گفت وگوی خواندنی با خشایار اعتمادی/ محیط موسیقی نا محترم شده است
...> به کسی که خیلی انسان بی نظیریه چه جور تبریک می گین؟ انشاا... تمام خوبی هات عاقبت بخیری بشه برای خودت و بچه هات. سر و کله کسی که بوی قرمه سبزی میده؟ سعی می کنم مواجه نشم. ولی اگه شداز مبارزه نمی ترسم. آخرین باری که شرمنده شدین؟ همین دیشب به خدا. به کی میگی دوستت دارم؟ آدمی که به من محبت می کنه و ازش ممنونم. چه ...