سایر منابع:
سایر خبرها
موفق تر از ماه عسل
برای مخاطبان تعریف کرد. آقازاده گفت: بعد از سربازی به تهران آمدم تا بتوانم کارم را در شرکتی به عنوان کارگر روزمزد شروع کنم. البته من از قبل هم کار کرده بودم و استقلال مالی خودم را داشتم. وی ادامه داد: از لحاظ مالی خانواده خوبی داشتم اما خودم همیشه دنبال درآمد مستقل بودم. سال 71 اولین درآمد روزمزد من 700 تومان بود و اما به مرور به صورت دائم در شرکت مشغول شدم. البته مدیر انبار به خاطر عملکرد خوبم ...
آزار و قتل فجیع نوازد 17 ماهه توسط پدرش!
شدم بچه تب کرده است و او را به بیمارستان رساندم. پدر نوزاد اعتراف کرد: همسرم ساناز را به من سپرده بود، بچه داشت گریه می کرد و من نمی توانستم آرامش کنم. لباس هایش را درآوردم، فکر کردم شاید گرمش باشد، اما باز ساناز آرام نشد. بعد آن کارها را انجام دادم، البته فکر نمی کردم باعث مرگش شوم. من از این رفتارم بسیار پشیمان هستم و خودم را به خاطر این کار نمی بخشم. من پنج فرزند دیگر هم دارم اما آن ...
واکنش معصومه ابتکار به شکنجه های پدر سنگدل دختر 17 ماهه
. من از این رفتارم بسیار پشیمان هستم و خودم را به خاطر این کار نمی بخشم. او در پاسخ به این سؤال که آیا زمان حادثه در منزل تنها بود گفت: من پنج فرزند دیگر هم دارم، اما آن روز بچه ها همراه مادرشان بودند و من و ساناز در خانه تنها بودیم. با اعترافات این مرد، همسرش به عنوان، ولی دم کودک 17 ماهه درخواست اشد مجازات برای همسرش را کرد. او گفت: من به جز ساناز پنج فرزند دیگر هم دارم. با ...
بخشش قاتل برای رضای خدا
داشتم تا اینکه معتاد و برای فراهم کردن مواد مخدر وارد باند خلافکاران شدم و به همین خاطر شش بار به زندان رفتم. آخرین بار هم به جرم سرقت و مواد راهی زندان شدم تا اینکه چند روز قبل از حادثه مدت حبسم تمام شد و آزاد شدم. وی ادامه داد: قبل از اینکه روانه زندان شوم، خانه ای در محله استاد معین اجاره کردم که دوستم سعید به خانه من رفت و آمد داشت. در مدتی که در زندان بودم سعید خانه مرا پاتوق ...
آرزوی سفر مشهد یک کودک در جشن رمضان برآورده شد
بانوان ایستاده بودم مدام به این فر میکردم که این خانم ها بعد از ترک چه می کنند. رفتم دم کمپ پیدا کتم، باهاش صحبت کردم بره کمپ نرفت وی افزود: بعد از مدتی همسرم غیبش زد و دو سال بعد پیدا شد و از هم جدا شدیم. من در یک شرکت سفالگری مشغول کار شدم، بعد از آن به کمپ بانوان رفتم و 7 سال آنجا با ذوق کار کردم. با مادرم زندگی میکردم و یک خواهر معلول داشتم که الان هم کنار خودم است. سرپرستی آن ها را ...
حکایت 18 سال رنج/بانویی که یک تنه در برابر محرومیت ها ایستاده است
؟ از نوع خدمت و فعالیت خود راضی بودید؟ در تمام طول دوران خدمت همواره سعی داشتم کار خود را به نحو احسن و به شکلی تأثیرگذار انجام دهم. بعد از اینکه در سال 1382 از مرکز آموزش بهورزی شهرستان خلخال فارغ التحصیل شدم به مدت 11 ماه در روستای پدری مشغول به فعالیت بودم و می توانم بگویم این چند ماه شیرین ترین دوران برای من بود چون هم به خواسته قلبی خودم رسیده بودم و هم به نحو احسن با نشاط و تلاش ...
معلم نیکوکاری که در عین ناباوری از خداوند عمری دوباره گرفت
خانواده ام می گفتند ما آرزو داریم عروسی ات را ببینیم. همسر حاجی زاده که دختر عمویش بود، هم در این برنامه حاضر شد و اظهار کرد: 12 ساله بودم که ازدواج کردم. من و همسرم در کنار هم کودکی کردیم! حاجی زاده همچنین، درباره تصادف و اهدای کلیه اش گفت: سال 1379 رشته تربیت بدنی قبول شدم و برای ادامه تحصیل هر هفته به تهران می رفتم. صبح ها ساعت 8 از کمربندی شهرمان سوار اتوبوس می شدم. درست در ...
زنی دور از خاورمیانه ای نزدیک
برمی گردد به مشاهدات و پیوستگی آن روزهایم با طبیعت. کوچک بودم که کتاب خواندن را شروع کردم. به واسطه موقعیت پدرم معلم هایی که برای تدریس به روستا می آمدند به خانه ما رفت و آمد می کردند و در این میان معلمی داشتم که متوجه استعداد من شده بود و من هم به ایشان نزدیک بودم. نخستین شعرهای کودکانه ام را همان سال ها گفتم و از طرف ایشان هم تشویق شدم. کتاب خواندن من البته یک مشکل اساسی هم داشت و آن این نکته بود ...
درخواست طلاق از شوهر رشوه گیر
همسرم هستم و نمی خواهم از او جدا شوم ولی او یک ماه است که با من حرف نمی زند و اصرار به طلاق و جدایی دارد. هرچه سعی کردم کاری کنم که او مرا ببخشد، فایده ای نداشت. دیگر اصرار بی نتیجه است برای همین هم مجبور شدم به دادگاه خانواده بیایم. در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند ولی وقتی اصرار زن جوان را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و این زوج را به مرکز مشاوره خانواده فرستاد. ...
قهرمان کاراته کای کرمانشاهی در فکر بازگشت به میادین ورزشی
بدنسازی و پرورش اندام هستم. در سن پنج یا شش سالگی کاراته کار می کردم اما هیچ وقت موفق نشدم حریفم را در باشگاه بِبَرم و همیشه بازنده بودم. همین باعث شد بیخیال کاراته شوم و ورزش هندبال رو شروع کردم. تا اردو های تیم ملی هم پیش رفتم و بعد به خاطر جا به جایی خانه و نبودن باشگاه در محله جدید مجبور شدم هندبال رو ادامه ندهم و به پیشنهاد مادرم به عنوان مشوق اصلی من دوباره به کاراته برگردم. ولی این ...
شهدای مدافع حرم عامل وحدت جبهه حق برای آماده سازی ظهور بودند + ناگفته های زندگی شهید ذورقی به روایت همسرش
نمازشان بسیار با اخلاص بود و سجده پس از نماز و آرزوی شهادت در سجده کاری بود که هیچ وقت آن را ترک نکرد.با آرامش خاص و عجیبی نماز می خواند و ذکرها را می گفت آنقدر نماز خواندنش زیبا بود که همیشه دوست داشتم به ایشان اقتدا کنم البته اگر متوجه کارم می شد بسیار ناراحت شده و می گفت من این لیاقت را در خودم نمی بینم که شما به من اقتدا کنید هر چقدر می گفتم من قبولت دارم باز هم مخالفت می کرد؛ به خاطر ...
قاتل شوهر فرشته زن است یا مرد! / فرشاد در تله افسون زن تهرانی + عکس
...> این زن گفت :مدتی قبل با مستاجر خانه پدری ام به نام فرشاد آشنا شدم .او به من ابراز علاقه کرد و من که همیشه با همسرم اختلاف داشتم با داشتن دختری 7ساله می خواستم از او جدا شوم با او درد دل کردم. بعد از مدتی فرشاد نقشه قتل شوهرم را کشید و او را کشت .من و فرشاد جسد شوهرم را به گودالی درباقرشهر انداختیم و فرار کردیم. به دنبال اظهارات زن جوان فرشاد نیز بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد . ...
از نمره صفر اقتصاد تا حکایت عمه شاه باجی و شورای شهر اهواز
پیرزن چه بگویم؟ نه سر پیاز بودم نه ته پیاز ؟و نه شأن من اجازه می داد که وارد این بازی ها بشم، نه هم می توانستم به پیره زن چشم دروغ بگویم ،اما خانقلی را خوب می شناختم و یقین داشتم که به اندازه سر یک سوزن نه مروت دارد و نه درد مردم را.. اما عمه شاه باجی روی حرفش اصرار داشت، نمی خواستم دلش بشکند به همین خاطر گفتم چشم... چشم گفتنی که خودم را معذب کرد و تا الان سوز و گداز آن مثل بختک به جانم افتاد... ...
زن عموی محدثه 7 ساله به خاطر تبلت او را کشت / عکس و فیلم گفتگوی اختصاصی
فرزند هرگز برای آنها از بین نمی رود. در تمام روزهای بعد از قتل،خانواده متهم بارها برای دلجویی و جلب رضایت به آنها مراجعه کردند: چشمم که به فرزندان برادرم می افتاد دلم برایشان می سوخت.آن ها را مثل فرزندان خودم دوست داشتم و وقتی خانواده متهم برای جلب رضایت آمدند بیشتر از هر چیز به فرزندان برادرم فکر کردم. محدثه فرزند اول خانواده نوید زاده بود.پدر محدثه حالا دو پسر خردسال دارد اما ...
قتل نوزاد 17 ماهه به دست پدر
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، در نخستین روز های فروردین امسال زن جوانی دختر 17 ماهه اش را به بیمارستان رساند و گفت: امروز برای خرید از خانه بیرون رفتم و بچه را پیش پدرش گذاشتم، اما وقتی به خانه برگشتم متوجه شدم حال دخترم خوب نیست چند ساعت بعد هم تب کرد که او را به بیمارستان آوردم. وقتی پزشکان دخترک را معاینه کردند متوجه شدند وی به طرز هولناکی مورد شکنجه قرار گرفته است ...
جزییات شکنجه دختر نوازد توسط پدرش!
همه چیز شد اما بعد مجبور به اعتراف شد و گفت: همسرم ساناز را به من سپرده بود، بچه داشت گریه می کرد و من نمی توانستم آرامش کنم. لباس هایش را درآوردم، فکر کردم شاید گرمش باشد، اما باز ساناز آرام نشد. بعد آن کارها را انجام دادم، البته فکر نمی کردم باعث مرگش شوم. من از این رفتارم بسیار پشیمان هستم و خودم را به خاطر این کار نمی بخشم. او در پاسخ به این سؤال که آیا زمان حادثه در منزل تنها بود ...
زامهران: درخصوص برخی از بندهای قرارداد با پدیده اختلاف داشتم/ امیدوارم در صنعت نفت خودم را نشان دهم
سینا زامهران در گفت وگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم ، در خصوص حضور کوتاه مدت در پدیده و اینکه چرا از این تیم جدا شد گفت: من با باشگاه پدیده قرارداد داخلی امضا کرده بودم اما برای عقد قرارداد رسمی در مورد برخی از بندها با هم به توافق نرسیدیم. در این زمینه اختلاف هایی وجود داشت که در نهایت منجر به عقد قرارداد رسمی نشد، در ضمن بعد از آن ماجرای دزدی با خانواده ام مشورت کردم و این تصمیم را گرفتم که ...
مروری بر وصیت نامه شهید غلامحسین پرخیده/ امیدوارم راه شهدا را ادامه دهید
برادران بودم. یک شب دچار اندک کسالتی شدم به دکتر که مراجعه کردم ایشان مقداری دارو برایم تجویز کردند، البته یک نوع کپسول هم به من دادند که اسم دختر صدیقه برروی آن درج شده بود و چون دخترم را خیلی دوست داشتم کپسول ها را نخوردم و آنها را جهت یادگاری برای خود نگه داشتم. از 31 فروردین تا 4 اردیبهشت 65 در همان جایی که اول مستقر بودیم ماندم و در این مدت یک دوره آموزش های متنوع و جالبی را به پایان ...
سند آزادی یک زندانی در برنامه تلویزیونی به او داده شد
داشتم و از همان زمان از کارگر ساختمانی و تا انواع کارگری ها را تجربه کردم، تا اینکه پس از دیپلم در شرکت دخانیات به عنوان کارگر روزمزد مشغول فعالیت شدم. وی این چنین ادامه می دهد: از همان زمان من در دو شیفت کار می کردم و بعد از اینکه از آنجا بیرون آمدم با کارگری از شرکت دیگری فعالیت خودم را ادامه دادم و به عنوان انباردار مشغول به کار شدم و همزمان به تحصیل نیز پرداختم تا موفق به کسب مهندسی در رشته ...
دعوت شیطانی از نازنین به خانه مرد همسایه! / جنازه زن تهرانی در قزوین پیدا شد
دیده شده است. همین سرنخ کافی بود تا کارآگاهان به سراغ پویا رفته و او را بازداشت کردند که مرد جوان ادعا کرد نازنین همسایه خانه ما بود و من یک دست مبل برای فروش گذاشته بودم که آن روز خیلی اتفاقی نازنین را در کوچه دیدم و فکر کردم مبل هایم به درد آنها بخورد یا نازنین برای مبل ها مشتری پیدا می کند به همین خاطر به او پیشنهاد دادم و نازنین برای دیدن مبل ها به خانه ام آمد و در حال عکس گرفتن از ...
حماسه شهدا باید همیشه در زندگی مردم جاری و ساری باشد
20 سالگی و در سال 79 ازدواج کردم و 5 فرزند دارم، از 17 سالگی وارد ارتش شدم. در خصوص علت ورود به ارتش هم باید بگویم با توجه به اینکه پدرم نظامی بود من نیز علاقه مند به حضور در ارتش شدم. بعد از جهار ماه از ورود به ارتش مسئله کردستان و گروهک ها به وجود آمد و از همان ابتدای ورودم به ارتش در عملیات بودیم. همسر یک ارتشی شدن سخت است و معمولا برخی دختران سخت قبول می کنند که با یک ارتشی ازدواج ...
با دوچرخه در جاده سلامتی
. او درباره این تأخیر چند ده ساله می گوید: به دلیل اینکه در قدیم دوچرخه سواری خانم ها در جامعه یک تابو بود، من علاقه ام را جدی نگرفتم اما از هفت سال پیش تصمیم قاطع گرفتم و به همسرم گفتم می خواهم دوچرخه سواری کنم. همسرم ابتدا با تردید پذیرفت و بعد که اشتیاق مرا دید همراهی ام کرد. او ادامه می دهد: شب ها که خلوت بود، به پارک نزدیک خانه مان در خیابان پیروزی می رفتیم تا تمرین کنیم، در طول تمرین ...
من حرکت کردم خدا برکت داد
شدن را دوست داشتم. پدرم کارگاه دوخت کفش داشت و من این کار را از او یاد گرفته بودم. در زیرزمین خانه مان چرخ صنعتی داشتیم. تابستان ها پای چرخ می نشستم و کفه کفش می دوختم. روزهای آخر سال هم همین طور کمک حال پدرم بودم. وقتی ازدواج کردم همسرم تمایلی نداشت در فضای بیرون از خانه فعالیت کنم. من هم برای پر کردن فراغتم پی هنرهای دستی رفتم. منجوق دوزی می کردم. شاید دستمزد چشمگیری نداشت و چند ماه ...
روایت خبرنگاری که بیش از 20 سال با بیماری ام اس درگیر است
نگاه کردم هیچ چیز ندیدم و کامل بینایی ام را از دست داده بودم. او همچنین گفت: بینایی من پس از 12 روز کم کم برگشت ولی کم بینا بودم، فقط نور میدیدم و چهره افراد برایم قابل تشخیص نبود. 6 ماه بعد کنکور داشتم، مادرم در آن مدت کمکم کرد تا بتوانم خودم را برای کنکور آماده کنم. در روز آزمون ابتدا همه چیز خوب پیش رفت ولی از نیمه های جلسه چشمانم بینایی خود را از دست دادم و با نا امیدی و چشمانی گریان ...
احتمال خداحافظی جین فاندا از سینما
متوجه شدم که آینده ی کاری من تلویزیون است. تلویزیون نسبت به زنان پیر بخشنده تر است و من با خودم گفتم که بسیار خب حالا به تلویزیون توجه نشان می دهم. بنابراین شروع کردم به تماشای برنامه های تلویزیونی. اصلا نمی دانم بتوانم دوباره به سالن سینما بروم.من عاشق برنامه های تلویزیون شدم. جین فاندا هیچ وقت علاقمند نبود که کارگردان شود.او می گوید که ترجیح می دهد در یک تیم باشد تا رهبری را ...
با دو پای مجروح ازدشت پنجوین عراق گذشتم
همان سال به جبهه کردستان اعزام شدم و پنج ماه در اوج سرمای کردستان آنجا بودم. بعد به جبهه جنوب رفتم و در مهر و آبان سال 62 در عملیات والفجر 4 شرکت کردم. در این عملیات گردان شما چه مأموریتی داشت؟ ما باید از دشت پنجوین عبور می کردیم و روی ارتفاعات مشرف به شهر پنجوین عراق مستقر می شدیم، اما این دشت بدون حفاظ طبیعی بود و بعثی ها با گلوله های مستقیم تانک ستون نفرات ما را زیر آتش ...