دلیل عجیب مرد قزوینی برای طلاق دادن دو زن
سایر منابع:
سایر خبرها
خیانت در برابر خیانت دردسرساز شد!
وقتی همسرم از خانه بیرون رفت، او دوباره دستش را روی زنگ منزل گذاشت و با داد و فریاد از من می خواست پایین بروم و خواسته هایش را اجابت کنم. در برابر یک رسوایی بزرگ قرار داشتم به طوری که همه وجودم از شدت ترس می لرزید. با نگرانی و اضطراب از آن مرد خواستم به محل کارش بازگردد تا من ساعتی بعد برای گفت وگو به نزدش بروم اما در این میان تصمیم خودم را گرفتم و به کلانتری آمدم تا... این ...
نقشه راننده تبهکار برای زنان مسافر
باز کند. متهم گفت: مدتی قبل از همسرم جدا شدم و او مهریه اش را به اجرا گذاشت. به خاطر پرداخت مهریه همه خانه و زندگی و سرمایه ام را از دست دادم و سرگردان مسافرخانه های جنوب شهر شدم. از همسرم کینه به دل گرفته بودم و تصمیم به انتقام از زنان گرفتم آن ها را به عنوان مسافر سوار می کردم، اما به آن ها تجاوز نکردم فقط آن ها را می ترساندم و بعد هم در نزدیکی خانه هایشان پیاده می کردم. با ...
ماجرای ازدواج دوم لاله صبوری / همسرم متولد آمریکاست + فیلم
لاله صبوری از بازیگران تلویزیون و سینمای ایرانی دوبار ازدواج کرده است که از ازدواج و همسر اولش دو فرزند به نام هلیا و بهداد دارد و از همسر دومش که در امریکا زندگی میکند یک دختر به نام نورا دارد لاله صبوری چند روزیست که با ازدواج دومش و همسر آمریکاییش سوژه رسانه شده است. لاله صبوری اولین بار در سال 1364 وقتی 17 ساله بود ازدواج کرد و و در 18سالگی مادر شد. او صاحب یک پسر بنام بهداد و سپس ...
روایت قصه علاقه ای که در اسارت شکل گرفت
تا برای ما تبلیغ کنید که هیچ کدام از اسرا زیر بار نرفتند. این نویسنده دفاع مقدس در ادامه عنوان کرد: من 14 ماه در آن زندان بودم و چند دلیل داشت که مرا آزاد کردند یکی از آنها این بود که از خانواده ما برادرم را شهید کرده بودند، دیگر سن کم و فشارهای دولت بود و مهمتر از همه کمک خانم شیلان بود که باعث رهایی من شد، در آنجا خانواده ای بود به عنوان کاک عمر که به همراه همسر و فرزند و خواهر همسرش ...
جشن عروسی حاج آقا با هزاران مهمان ویژه! + عکس
فقط ورودتان به شهرک با نظر ایشان بود... همسر شهید: بله؛ گفتند اگر شما اینجا باشید، خیال من راحت تر است. ساحل دریای مدیترانه با فاطمه و ریحانه **: تحصیلات شما چه شد؟ کارشناسی ارشد را ادامه دادید؟ همسر شهید: در آن گیر و دار به اصغرآقا گفتم: اجازه بده من کنکورم را بدهم و بعد خانواده محمدآقا بیایند برای خواستگاری. گفت: نه، این ها می آیند و می روند، بعد شما ...
جشن عروسی حاج آقا با هزاران مهمان ویژه! + عکس
را ادامه دادید؟ همسر شهید: در آن گیر و دار به اصغرآقا گفتم: اجازه بده من کنکورم را بدهم و بعد خانواده محمدآقا بیایند برای خواستگاری. گفت: نه، این ها می آیند و می روند، بعد شما کنکورت را بده... همین آمدن و رفتن چند ماه طول کشید و منجر به ازدواج شد. من هم ترجیح دادم آن موقع، امتحان ندهم چون واقعا چیز زیادی نخوانده بودم. کنکور را ندادم اما از فضای درس دور نشدم و از طرف دانشگاه امام صادق(ع ...
زوج مکانیک و رؤیاهایشان
قدیمی خیابان را نشانت می دهند. وارد که شوی، همان اول کار متوجه تفاوت این مغازه با دیگر مغازه های گاراژ می شوی. باغچه کوچک انتهای مغازه و زن و مرد جوانی که مشغول باز کردن رادیاتور هستند. بهاره سرش را توی موتور کرده و پیچ های رادیاتور را باز می کند. امید هم با کندن لوله آن را بیرون می کشد. حلقه های ازدواج شان هم یک آچاراست. بهاره 26 سال دارد و 6 سالی است با همسرش مکانیکی می کند. از بلال فروشی و جگرکی ...
جشن عروسی حاج آقا با هزاران مهمان ویژه! + تصاویر
برخی اقوام و آشنایان به من می گفتند بعدا هر کس را ببینی که لباس عروس پوشیده، حسرت می خوری! جالب این که حالا هر کسی لباس عروس پوشید این حس را دارد و می گوید کاش لباس من فلان شکلی بود اما من، نه!
جدایی به خاطر اسکناس 5هزار تومانی!
، دادوفریاد کردم و دعوای ما بالا گرفت. آنقدر که کار به کتک کاری و پلیس کشید. همسایه ها به پلیس زنگ زده بودند. همسرم هم از من شکایت کرد. همان زمان فهمیدم که این زن اصلا زن زندگی نیست و من نمی توانم در کنارش خوشبخت و آرام باشم. ما تازه 70روز بود که با هم ازدواج کرده بودیم ولی همان زمان تصمیم به جدایی گرفتیم. کتکم زد، شکایت کردم در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی شوهرم ...
روایت مسلمان شدن دختر برزیلی و سفرش به ایران در شهر زیبا + فیلم
و در ایران تحصیلات خود را ادامه می دهد و بعد از یک سال با پسری ایرانی آشنا می شود که خادم مسجد جمکران است و با هم ازدواج می کنند. حمیدی همسر سلستینو که خادم مسجد جمکران است هم درباره آشنایی با همسرش گفت: با یکی از دوستانم خادم مسجد جمکران بودیم و از طریق دوستم با همسرم آشنا شدم. همسرم طلبه بود و برای تبلیغ و دیدار با خانواده به برزیل رفته بود و من شماره شان را از دوستم گرفتم و تلفنی موضوع را مطرح کردم بعد از دوماه که به ایران آمدند با هم ازدواج کردیم. انتهای پیام/ ...
نگذاریم دیر شود
. تا اینکه در کتابخانه کنار خانه مان با صفحه های سی و سه دور آشنا شدم. این صفحه ها شامل صدای شاعر همراه با موسیقی بود. وقتی آن ها را شنیدم قضیه عوض شد چون دیگر یاد گرفتم شعر را چطور باید خواند و به محض آنکه یاد گرفتم همه آن شعرها را حفظ کردم. کم کم به شعر نو علاقه پیدا کردم. اما هرگز به خودم نمی دیدم روزی شعر خواهم سرود، چون درگاه شعر را قدسی و والا می دیدم. به خاطر قدسی بودن و معنویت شعر مطمئن بودم ...
قربانی سیاست| قهرمان ایران نگهبان پارک بانوان شد! احمدآقا 11 سال کشتی کج (رزم ایران) کار کرده و یک ...
بزرگ شدیم و توقعی نداشتم که نشان دهنده بزرگی قهرمان باقرشهر است.) وقتی این رفیق کاندیدا وارد شورای شهر باقرشهر شد او را رها کرد و در سال آخر شورا تنها اقدامی که برای قهرمان کرد استخدام از طریق پیمانکاری در دکه نگهبانی پارک بود! آن هم با حقوق زیر قانون کار ...! همسر قهرمان راضی به رضای خداست و شاکر هستند و توقعی ندارند. حتی وقتی همسرش پس از 24 ساعت نگهبانی کل روز بعد را در خانه خواب است ...
همه مصیبت های بیل گیتس از قرنطینه شروع شد!
آخر عمر بره آب خنک بخوره. صبح به صبح که بلند میشده، چهار تا زنگ به این آزمایشگاه ها می زده که: دادا... چی شد؟... هیچی؟... ای بابا. عجب گرفتاری شدیم... خدایی فکر پولش رو نکنی ها... فقط بجنب. اوضاع خرابه... یه سالی گذشت و واکسن کشف شد ولی بیل دیگه اون بیل سابق نشد. روزها و شب های قرنطینه نشست و با خودش فکر کرد که: آخه این هم شد کار مرد؟... هی بری اون سر دنیا و پول خرج کنی؟... آخرش که چی ...
جنایت هولناک قاتل شکاک
. در زیرزمین خانه کارگاه مبل سازی داشتم و امروز در آنجا مشغول کار بودم که خواهر پنج ساله ام هراسان به کارگاه آمد و از درگیری پدر و مادرم خبر داد. به طبقه اول آمدم با جسد حلق آویز پدرم روبه رو شدم. پیکر بی جان مادرم غرق در خون در حمام افتاده بود. پیکر نیمه جان خواهرم هم در گوشه حمام بود. او به سختی نفس می کشید. برای نجات او با اورژانس تماس گرفتم و بعد ماجرا را به پلیس خبر دادم. در ادامه ...
ماجرای حسن آقا و سیرت زیبایش
خاطر آنان به خطر بیندازد و بعد از گذشت سال ها آن روز تلخ در دفتر خاطرات آن 33 نفر نقش بسته و شاید بتوان گفت خود را مدیون فداکاری این گیله مرد می دانند. همه آن 33 نفر از آتش سالم و بدون جراحت بیرون آمدند ولی تنها مرد تنهای سوخته در آن روز معلم و پدر فداکارشان بود که خود سپر بلای آنان شد تا گزندی به آنان نرسد و خودش سوخت و با سوختنش درسی بزرگ به کل دنیا آموخت و جانش را بی دریغ در طَبَق ...
دستگیری قاتل زنان تنها در مشهد
: عصر روز هفتم دی بود که من و دخترم (مقتول) بعد از خرید لوازم و مایحتاج زندگی سوار بر یک دستگاه تاکسی اینترنتی به خانه بازگشتیم. دخترم مرا در منزل پیاده کرد و با همان تاکسی به خانه اجاره ای خودش رفت. ولی از روز بعد هر چه با او تماس می گرفتم پاسخم را نمی داد. ابتدا فکر کردم شاید کار دارد یا گوشی اش شارژ ندارد و...، اما روز بعد (نهم دی) نیز این ماجرا تکرار شد و من که دیگر نمی توانستم نگرانی و ...
روبه رو با بهزاد فراهانی؛ از روزهای سخت کارگری تا چهره ماندگار بازیگری ایران | ما فداییان هنر بودیم
م اگر به یک مرد پخته می گفتند جرأت نمی کرد انجام بدهد. اجازه بدهید از این فرصت استفاده کرده و نکته ای را به نوجوانان و جوانان عرض کنم. ما خانواده اهل هنری هستیم و همه می دانند. پسرم که موزیسین و نقاش و بازیگر است؛ دخترانم نیز موزیسین و بازیگرند. همسرم نیز بازیگر و نقاش است و دکتری هنر از فرانسه دارد. شاید بگویند چون من و همسرم در جامعه هنری فعالیت داشته ایم پس فرزندان ما هم چنین شده ان ...
ماجرای وارثان دهقان فداکار
سیل عظیمی شدم که داشت خراب می کرد و جلو می رفت. همزمان با سیل، متوجه صدای قطار هم شدم که در حال نزدیک شدن بود. به سرعت با برادرم که کارمند راه آهن است تماس گرفتم و گفتم قطار و سیل همزمان به هم می رسند. هرطور می توانید سریع به قطار خبر دهید تا فاجعه رخ ندهد. جان یک نفر هم مقدس است سیل خروشان با سرعت بسیار زیادی در حال پیشروی بود و جواد با صدایی نگران در حال توضیح شرایط به برادرش بود ...
اقدام بی رحمانه مرد جوان با زن فداکارش / مهلا بی ریا بود !
عروس رویاهایم خیلی زود به یک پوچی عذاب آور رسیدیم. سرش به زندگی گرم نبود . نمی توانستم او را از گوشی تلفن لعنتی اش جدا کنم. مهلا بعد از طلاق دچار بیماری شد و بچه را به من تحویل داد. همسرم چشم دیدن این طفل معصوم را نداشت و آزارش می داد و تا می خواستم حرفی بزنم، سر و صدا راه می انداخت. این اواخر فهمیدم شیشه هم مصرف می کند. داشتم دیوانه می شدم. یک شب سر کار بودم که همسایه زنگ ...
نقشه بد زن بیوه برای تازه داماد ساعتی پس از شب عروسی !
مرد جوان در حالی که به چشمان زیبای دختر کوچکش خیره شده بود با بیان این که مخالفتی با طلاق همسرم ندارم اما نگران سرنوشت و آینده این دختر معصوم هستم به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: آشنایی من و شیما از شبکه های اجتماعی شروع شد. آن روزها من در اوج احساسات و عواطف جوانی قرار داشتم و نمی توانستم عاقلانه تصمیم بگیرم. من در حالی عاشق و دلباخته شیما شده بودم که او یک ازدواج ناموفق را تجربه کرده و ...
توضیحات میترا ابراهیمی همسر جدید پیمان قاسم خانی درباره زیبایی اش + عکس
خانم میترا ابراهیمی همسر جدید پیمان قاسم خانی که این روزها به شهرت زیادی رسیده است (به لطف جنجال های طلاق بهاره رهنما و پیمان قاسم خانی) تصویری بدون حجاب از خود منتشر کرد که باعث انتقاد گسترده کاربران شد. خانم ابراهیمی در توضیح این تصویر نوشته : همین روزا بود که مطمئن شدم به قول _شمس_لنگرودی عزیز : دست های تو تصمیم بود باید می گرفتم ...
قتل هولناک مینا و دختر نوجوانش با تبر
هم برای اثبات حرفم دارم. وقتی از محل کار به خانه برگشتم کسی در را باز نکرد. من که نگران شده بودم از همسایه ها پرس و جو کردم و آن ها گفتند صدای مشاجره همسرم با یک مرد غریبه را شنیده اند. من هراسان قفل در را شکستم و با جسد خونین همسر باردارم روبه رو شدم. وقتی شوهر عزیزه ثابت کرد در زمانی که همسرش به قتل رسیده در محل کار حضور داشته است، از دست داشتن در این ماجرا تبرئه شد و در حالی که با ...
بی خیالی؛ بلای زندگی مشترک + راهکارها
.... حمایت افراطی ممنوع| برخی همسران خودشان آستین بالا می زنند و حتی خانواده شان را وارد صحنه کمک می کنند که کار های نکرده همسر را انجام دهند که طبیعتا اشتباه است. حمایت نکردن افراطی، خودش راهی برای مسئولیت پذیر کردن همسر است؛ بنابراین توصیه می شود که قطع این حمایت ها انجام شود چرا که این حمایت ها تا چند سال قرار است ادامه یابد و آیا می توان نقطه پایانی برایش در نظر گرفت. ...
دلی که نداشتی ؛ جستجوی معنای تازه زندگی پس از طلاق
حال دارای خصوصیات عمومی و باورهای عرفی دختران جوان است. او به دنبال اتفاق طلاق در زندگی اش از صالح سعی دارد تا با بهره گیری از روابط، احساسات و گفتگو با پیرامونیانش به تعریف تازه و عادی تری از زندگی دست پیدا کند. رمان دلی که نداشتی از نثری ساده و خوش خوان بهره می برد. دغدغه نویسنده در نگارش داستان نه طبع آزمایی فرمی که منعقد کردن نگاه ویژه ای است که او به تحول درونی در سیر زندگی یک دختر ...
زندان و دیه مجازات شلیک مرگبار
بودیم تا اینکه شش ماه قبل در رودهن خانه خریدیم و به آنجا اسباب کشی کردیم. متهم بعد از سکونت ما در رودهن همراه همسر و سه فرزندش به آنجا آمد و یک خانه اجاره کرد. او وضع مالی خوبی نداشت به همین خاطر شوهرم همیشه به او کمک می کرد تا اینکه برای قرارداد اجاره خانه 10 میلیون تومان به فرهاد قرض داد و قولنامه را هم به نام خودش نوشت. آن زن در حالی که گریه می کرد ادامه داد: فرهاد مرد شروری است و ...
روایتی از زندگی یک پاکبان مشهدی | پشت قلب یک نارنجی پوش
جوانی که به قصد گذران سربازی به مشهد آمده بود، یک مرد ساخت: ولخرج و رفیق باز نبودم. از همان اول هرچه حقوق می گرفتم، در بالش زیر سرم پس انداز می کردم. این شیوه قدیمی هاست و پیرمرد و پیرزن همسایه یادم داده بودند. راه سالم ماندن پول ها هم گذاشتن در کیسه ای پارچه ای و انداختن 2 حبه نفتالین بود تا مبادا اسکناس های ده تومانی و بیست تومانی را بید بزند. هفته ای یک بار هم پول ها را از بالش بیرون می آوردم و ...
همسر سابق دبیر اول سفارت سوییس ایرانی بود
گفته بود ما اجازه نداریم با اتباع خارجی معاشرت کنیم.برادر من هم که یک حقوقدان بود،با شیطنت خاص خود به او گفته بود از لحاظ حقوقی شما باید این قانون را در ساعت کاری پای بند باشید.اما من برای بعد از ساعت کاری تان شما را دعوت کردم! همین باب آشنایی آنها را باز کرد و مدتی بعد با هم ازدواج کردند. سیلوی برونر در دورانی که هنوز از فریبرز نژادپور طلاق نگرفته بود چند بار به ایران سفر کرد.خواهر شوهر ...
سالهایی که رفته بودم
من هم هستم! سرهنگ کاظم زارع ولی محمدی در وصف رشادت و شجاعت من می گوید: نی زنی غواص ماهری بود! خط شکن؛ او بعد از عبور از آب با دشمن می جنگید و راه را برای نیروهای خط شکن باز می کرد، در رودخانه ای شنا می کرد که خروشش قادر بود ماشینی چند تنی را با خود ببرد. بهروز صمدی فرد می گوید : یک روز غروب که کنار سد دز نشسته بودیم التفات حال عجیبی داشت متفاوت از روزهای قبل بود نگاهم کرد و ...
ناگفته های مهمانان مثل ماه از آئین تسجیل و پشت پرده تشکیلات بهائیت
مدرسه مسلمان شد، بعد از آن دخترم بیماری سختی گرفت و من از سر عجز، چون دیده بودم که مسلمانان به حضرت زهرا (س) متوسل می شوند به ایشان متوسل شدم و بعد از مناجات حضرت را در خواب دیدم، دخترم پس از آن شفا پیدا کرد و من همان روز به دخترم گفتم سرنوشت ما قرار است تغییر کند. داوری با اشاره به اینکه از آن موقع حضرت فاطمه (س) شد همه باور و نقطه وصل من، ادامه داد:، اما پنج سال تحقیق کردم تا به یقین ...
فراز و نشیب معلمی در کلاس اول/ در را که باز کردم 26 پسربچه با چشمان براق به من زل زدند!
م؟ . با نگاه آرام و مطمئنش، سعی کرد که آرامش را به من هدیه دهد و پاسخ داد: نه، همه کلاس های من، معلم دارند و فقط کلاس اولم معلم ندارد. برو سر کلاس. من برایت آیت الکرسی می خوانم . با چنان اضطراب، تشویش و نگرانی وارد کلاس شدم که قابل گفتن نیست. در را که باز کردم، 26 پسر بچه شیطان با چشمان براق به من زل زده بودند و من حتی نمی توانستم حرف بزنم. یک چند ثانیه ای در سکوت نگاهشان کردم و بعد بلن ...