سفر به برازجان با عمه نساء ؛ نخستین زن راننده کامیون ایران
سایر منابع:
سایر خبرها
بالانشینی قلیان ؛ می کشند و می کشد
قلیان داغ تر است یا میزان تقاضا؟ آقا رضا ، یکی از فروشنده های جوان دخانیات در قائمشهر است که مغازه کوچکی در خیابان اصلی شهر دارد و تمام قفسه های مغازه اش را به فروش سیگار ، قلیان و لوازم جانبی آن اختصاص داده است. او می گوید: بیشتر از پنج سال است که در این خیابان مغازه دارم. خودم قلیان نمی کشم اما به کشیدن سیگار علاقه فراوان دارم. همه جور مشتری به مغازه ام می آید. از مرد و زن ...
روایتی از مرکز ترک اعتیاد اجباری بانوان | ما فقط برای مرگ خوبیم، خاله جان!
که در حال حاضر 240 نفر در آن روزگار سپری می کنند. کسانی که وارد این مرکز می شوند دست کم 3 ماه و حداکثر یک سال در آن می مانند که البته تعیین زمان به نظر کارشناسی گروه درمان و مقام قضایی بستگی دارد. همه خدماتی که در این مرکز ارائه می شود رایگان است و حتی در زمینه اشتغال زایی برای این مددجویان نیز فعالیت می شود. اکنون 60 نفر از زنان این کمپ بیرون از اینجا سر کار می روند و به حساب خود حقوق دریافت می ...
سیره و منش شهید ابوترابی فرد از نگاه نزدیکان/سید آزادگان مظهر صبر و تقوا
در یکی از حجره ها نماز می خواندند، خدمت ایشان رسیدم و علی رغم اینکه بنده سن کمی داشتم، ایشان مرا پذیرفت و موضوع را در میان گذاشتم. حاج آقا فرمود: فردا ساعت هفت ونیم صبح ایشان را دعوت کنید من هم می آیم. قرار را گذاشتیم منزل ما، ایشان هم قبول کرد، من بلافاصله رفتم منزل و به پدر و مادرم اطلاع دادم، آنها هم خیلی خوشحال شدند از اینکه حاج آقا به منزل ما می آیند، صبحانه ای هم فراهم کردند. حاج آقا سر ...
چوتاوی ؛ داستانی کوتاه از جایزه ادبی یوسف
پس بی خود ترست را به من منتقل نکن ای کاش به خانه بر نمی گشتم دایه چقدر گفت خطرناک است نرو داشتیم به کرمانشاه می رفتیم اما امان از طمع آدمیزاد خواستم هشتصد تومن زیر گنجه رو بردارم بدون پول کرمانشاه چکار می کردیم وقتی قباد و علی مردان رفته بودن چهار تا زن دست خالی کرمانشاه چکار می کردیم. چرا خبری از کاکه نیست؟ حتما دایه پیدایش کرده و گفته صنم بر زیر آوارها گیر افتاده شاید همین جاها پنهان ...
سفرنامه ای از یک روز کاری با عشایر قشقایی/ مصیبت هایی که از جامعه عشایری کوچ نکرد
را در آنجا بگذرانیم، او هم کشکی که تازه درست کرده بود پیشکش می کند و می گوید دوست دارم برای اولین بار اینجا آمده اید از شما پذیرایی کنم. برمی گردیم به خانه کدخدا و بی بی ناز سفره ناهار را پهن کرده بودند و منتظر ما بودند. کدخدا از زندگی عشایری و از ازدواجش برایمان گفت که در نوجوانی با همسرش بی بی ناز که 9 ساله بوده، ازدواج می کنند و ثمره این ازدواج 7 دختر و یک پسر می شود که همه آن ها ازدوا ...
ذهنتان را سمپاشی کنید!
تصویرهای وحشتناک را توی ذهنم می بینم. وقتی حمام می روم در را باز می گذارم و اگر بیدار شوم مادرم خانه نباشد از ترس سکته می کنم. آنها می گویند نگاه کن دخترم. چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. تمام آن تصویرها را خودت می سازی و هیچ چیز برای ترسیدن وجود ندارد، ولی آنها درک نمی کنند که من به محض تنها شدن، آدم های عجیب و غریب می بینم که می خواهند من را از پشت خفه کنند. دلم می خواهد شب ها آرام بخوابم ...
نان سیاه معدن
افق ها و نفررو های تنگ و تاریک معدن زغال سنگ باشد. زغال؛ این حجم سیاه متخلخل، روشنایی زندگی این مردم است، چون در این نیمه شمال که منابع آب سرشاری هم ندارد، شغلی نیست و نمانده که پدر ها دلخوش آینده پربار فرزند باشند. کم آبی در این منطقه، معیشت مردم را مشروط کرده به گزینه هایی محدود؛ اگر میراثی پس از چند نسل به دست خانواده ای رسیده، حالا باغدار است و دامدار و کشاورز با همان معنای مصطلح و ...
آمریکا کوتاه نمی آید عجله روحانی برای چیست؟/خود شما بودید که گفتید رئیس جمهور اختیارات ندارد
اصلاح طلبان تصمیم گرفتند در انتخابات شرکت نکنند، حداقل آن بخش اعتدالی حامی آقای روحانی بروند پشت سر یک آدمی مانند آقای مهرعلیزاده یا آقای همتی و اجازه ندهند که جریان مقابل بتواند با یک رأی خوب ریاست جمهوری را به دست آورد. جوادی حصار در پاسخ به این سؤال که با توجه به حجم ناامیدی ایجاد شده در جامعه و فعالان سیاسی، اصلاح طلبان قادر خواهند بود تجربه هایی مانند 92 یا 76 را تکرار کنند ...
مرور خاطرات اولین سفر هوایی به ایران / شاه بیت های مسعود کیمیایی به روایت بازیگرانش / فردریک مر: سینمای ...
من به ایران ، این است که کتاب آن را که هنوز به دلیل قصور ناشر به چاپ نرسیده است، به فارسی ترجمه کرده ام. هولتسر که در مقطعی مسئول تلگراف خانه اصفهان بود، یک عکاس خوب اهل سوئیس است و در سال 1919 خلبان شده است. همچنین مدتی افسر ارتش سوئیس و وظیفه اش عکاسی هوایی بوده و در سفر به ایران نیز تصاویر جذابی را ثبت کرده است. در سال 1330، وقتی ایران دستخوش تحولات دوره پهلوی اول است و رضاخان هنوز شاه نشده، او ...
پی تی اس دی ؛ داستانی کوتاه از جایزه ادبی یوسف
می کنم که چیزی نشنیده ام. خوب می دانم که کاملا سالم هستم و حتا ده درصد چربی اضافه هم ندارم که بخواهد بار اضافه ای شود روی مفاصلم اما این صندلی خودم است و من حق دارم که تا آخر مسیر، روی آن بنشینم. به ایستگاه بعد که می رسیم اتوبوس یکهو خالی می شود. طوریکه همه نشسته اند و صندلی ها یکی در میان خالی هستند. بهتر می توانم نفس بکشم و یک شادی کوچک می خزد زیر پوستم. انار خانم، دست زن حامله را می گیرد و همان ...
هر جنگی، یک نظام اجتماعی را از بین می برد/ اثر هنری خوب در حوزه دفاع مقدس مصائب جنگ را بدون خط کشی ...
، می آید آن جا، مادر حتی می کوشد او را بیرون ببرد که فضای شهر را ببیند، مثلا مغازه اش را ببیند و خاطراتش زنده شود، بلکه دوباره بخواهد یک کسب و کاری راه بیندازد، اما اینقدر همه جای خرمشهر مخروبه است که وقتی برمی گردد خانه، انگار توانی برای انجام کاری ندارد و اولین گزینه اش مرگ است. آن هم تنها دو روز بعد از برگشت به خرمشهر. انگار با مرگ پدر، مادر که تصمیم گرفته بود به خرمشهر برگردد تا ردی از فرزندانش ...