سایر منابع:
سایر خبرها
درون ناآرام را چگونه رام کنیم
خارج از کشور، ولی حالا طاقت دوری نداشت. یک بار آماده استقبال از آن ها شد که بچه ها نرسیده به خانه درست در چند قدمی مان تصادف کردند و مردند. بعد از آن همسرم شوکه شد. اول افسردگی حاد و بعد هم بستری در مراکز روان درمانی و مصرف قرص. به نظر من همسرم چوب وابستگی زیادش را خورد. بچه عزیز است. به طور غریزی آدم برای بچه جانش را می دهد، ولی تا این حد وابستگی عین خودکشی است. کاری که همسر من کرد، درست ...
ژیوان گاسپاریان درگذشت
را شنیدم خیلی خوشم آمد. در میان آن سه نوازنده، استادی هم بود به نام مارکار مارکاریان؛ خود را به او رساندم و از او خواهش کردم که یک دودوک هم به من بدهد؛ خیلی خشن جواب داد که می خواهی چکار؟ برو درست را بخوان مگر پدر و مادر نداری؟ روزی پیش او رفتم و پول ناچیزی را که از فروش ظرف و ظروف کهنهٔ خانه به دست آورده بودم به او دادم؛ پول ها و دست کوچک عرق کردهٔ مرا پس زد، دودوک ساده ای را از جیب ...
مادر جوان ناجی بیماران نیازمند شد
مدتها قبل دچار نارسایی کبدی و چشم انتظار عضوی پیوندی بود اهدا شد. امیرحسین قاسمی، فرزند این بیمار مرگ مغزی درحالی که هنوز از دست دادن مادرش را باور ندارد درباره تصمیم بزرگی که او و خانواده اش گرفته اند می گوید: در همه این سال ها به خاطر شرایط مادرم به خوبی درک می کردیم بیماری که نیازمند عضو پیوندی است چه می کشد. در آن سال ها بارها برای دریافت کلیه برای مادرم امیدوار شدیم اما هر بار بعد ...
زن 18 ساله: تا الان با 3 مرد ازدواج کردم
این ها بخشی از اظهارات زن 18 ساله ای است که در عملیات ضربتی ماموران کلانتری در اجرای طرح امنیت اجتماعی دستگیر شده است. این زن جوان که مدعی بود سرگذشتی عجیب دارد، درباره ماجرای تیره روزی هایش به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: هشت سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. همان روز بود که معنای طلاق را فهمیدم و با این کلمه شوم آشنا شدم. پدرم به مواد مخدر اعتیاد داشت و همین موضوع به درگیری او ...
توفیقاتی که رهبر انقلاب از خدمت به پدرشان کسب کردند + عکس
چنین خانه ای محقر و ساده و در یک اتاق کوچک شاید 9 متری در کنار انبوهی از کتاب های بسیار قدیمی زندگی می کند و عجیب تر آنکه این پیرمرد و پیرزن سالخورده خدمتکاری نداشتند و در عین حال با میهمان اینقدر گشاده رو بودند و من خود شرمنده شدم که چرا مزاحمت برای آنها ایجاد کرده ام، به ویژه وقتی که عیال ایشان سینی چای را در دست گرفته و با زحمت از پله های طبقه پائین به بالا می آمد تا از میهمان پذیرایی کند. ...
که چه آسان بشد و ...
...، جایش همیشه خالی است. ضمن ابراز همدردی با منوچهر حسن زاده، با او خداحافظی می کنم. رابطه امیر با من، بسیار صمیمانه و دوستانه بود و او امیرجان و من آقا نصرالله بودم و یک بار که در پشت ویترین مروارید، کتاب چپ دست ها بدانند، چپ دستی، یک صفت مفید را دیدم، و از آنجا که مرحوم مادرم و نوه ام، چپ دست بودند و می باشند، دوست داشتم بیشتر راجع به آن ها بدانم به داخل فروشگاه رفتم و دوستان ...
جسد سوخته دختر جوان در شریف آباد؛ چه کنیم که با این حوادث روبرو نشویم؟
وقتی بهش مواد فروختم گفت جایی برای کشیدن مواد ندارد. من هم همان موقع با دوستم تماس گرفتم. رفتیم خانه دوستم در حوالی پل مدیریت من رفتم دستشویی بیرون اومدم با دیدن نیمه عریان دختر جوان روبرو شدم دختر روی زمین افتاده بود نفس نمی کشید دوستم گفت :حال دختر بعد از مصرف مواد بد شده بود. او گفت: بعد از مصرف شروع به داد و فریاد کرد به او گفتم: آرام باشد اما لباس هایش را در آورد و تهدیدم کرد، با این سر وضع از ...
کودکان کار و آرزو هایی که در دوردست ها چشمک می زنند/ نردبان رسیدن به آرزو ها بلندتر می شود؟
بفهمم چه عاملی باعث شده تا اینگونه گرمای طاقت فرسا را به جان بخرد. بطری آب تگری و ساندویچی خریدم و به سویش رفتم، هرچه به او نزدیک تر می شدم، برق چشمانش بیشتر می شد، خوشحالی در چهره اش موج می زد، گویی فهمیده بود که این خوراکی ها سهم خودش هستند، با اولین تعارف آب را از دستم گرفت و بدون معطلی آن را باز کرد و یک نفس نصف بیشتر آب را خورد، صورتش گُر گرفته و سرخ بود، کمی از آب را به صورتش ریخت تا ...
فقرزدایی و شعله ور شدن زبانه های آتش زندگی در شین جیانگ
ساله بیش از 22 سال است که به انجام این پیشه محلی مشغول است و امروز نیز به عنوان استاد نانوا در پارک فرهنگی نان کاشغر، سرپرستی یک نانوایی با 18 کارآموز و 10 تنور الکتریکی را بر عهده دارد. “سه نسل از خانواده من نانوا بوده اند و من از همان کودکی مادرم را می دیدم که در تنور گلی خانه مان نان می پخت؛ نانوایی تنها کاری است که من بلد هستم.” صمد، زاده ینگیسار در بخش کاشغر، یکی از ...
معرفی فیلم پدر خوانده
کورلئونه ، درگیری هایی پیش می آید. اما درگیری ها به چه دلیل است؟ یکی از رقبای دون کورلئونه برای فعالیت هایش در زمینه مواد مخدر از او کمک می خواهد وقتی او این پیشنهاد را قبول نمی کند، درگیری هایی پیش می آید. داستان کامل تر فیلم پدر خوانده کانی دختر خانواده است که قراراست با کارلو ریتزی ( جیانی روسو ) ازدواج کند. مایکل هم پسر خانواده است که از خدمت جنگ جهانی دوم برگشته و همراه با ...
روایتی متفاوت از فرار از دام اعتیاد تا پناه بردن به دامن حضرت زینب(س)
انجمن معتادان گمنام و مهم تر اینکه از مدافعان حرم است. وی که از 15 سالگی تا 31 سالگی دچار اعتیاد بود و حال 12 سال از پاکی اش می گذرد، در گفت وگو با فارس بیان می کند؛ من که تنها پسر یک خانواده مذهبی هستم، اواخر دوران دبیرستان بودم به باشگاه کشتی می رفتم در همان جو باشگاه طی رفاقت با یک سری بچه های مصرف کننده و درگیری با جو نامناسب باشگاه، شروع به کشیدن سیگار کردم. *از چاله به ...
جشن تولد جگرسوز علی انصاریان در بهشت زهرا + فیلم
به گزارش شمانیوز: روز گذشته جشن تولد مرحوم علی انصاریان با حضور خانواده وی و علاقه مندان در بهشت زهرای تهران برگزار شد. علی انصاریان فوتبالیست محبوب کشورمان بوده است. علی انصاریان سال گذشته در اثر ابتلا به کرونا ویروس درگذشت. مرگ ناگهانی علی انصاریان در اوج جوانی جامعه را در شوک عمیقی فرو برد. مادر از نگاه علی انصاریان ؟ مادر شریف ترین و پاک ترین موجود است. به نظر من اگر خدا ...
ناهار مخصوص با حاج قاسم/ 5 برادری که مدافع حرم شدند
مجروح شده بود، مادر اجازه نداد بار دوم سیداحمد برود. قبل از ماه مبارک رمضان سال 96، سیداحمد به مادر گفت: من خواب عمه زینب (س) را دیده ام و باید به سوریه بروم تا برای شما آبرو بخرم. بالاخره بعد از کلی التماس و خواهش مادر را راضی کرد و برای بار دوم عازم سوریه شد. در این اعزام سیداحمد به همراه سه برادرم بودند حدود یک ماه از حضورش در خاک سوریه می گذشت که ظهر جمعه 16 تیرماه در خاک سوریه ...
پیدا شدن مادر و کودک 6 ساله پس از یک ماه بی خبری / این زن دچار اختلال حواس است
حادثه 24 - یک ماه پس از گم شدن پسری 6ساله و مادرش که از اختلال حواس رنج می برد، پدر خانواده که در این مدت همه جا را در پی عزیزانش زیر و رو کرده بود، توانست آنها را در حرم امام رضا (ع) پیدا کند. عصر روز 12خردادماه امسال، امیرهومن 6ساله همراه مادرش فاطمه از خانه بیرون رفتند. قرار بود آنها از مغازه نزدیک خانه شان خرید کنند و زود برگردند اما ساعتی گذشت و خبری از آنها نشد. وقتی هوا تاریک شد پدر ...
ملاک شهید عبدالله زاده برای محک صدق ولایت مداری/ خوابی از دوران کودکی شهید که در بزرگسالی تعبیر شد
شهادت عزیزی به گوش می رسد. حسن عبدالله زاده و سعید مجیدی در تله تکفیری ها در مسیر دیرالزور به تدمر به شهادت رسیدند. رسانه ها پس از این گزارش دادند که حسن عبدالله زاده فرزند سردار احمد عبدالله زاده رئیس اسبق حفاظت اطلاعات ناجا بوده و از همین رو به او عنوان آقازاده واقعی را دادند. به مناسبت شهادت این سرباز اسلام در دیدار با خانواده شهید پای صحبت های سردار عبدالله پدر شهید حسن نشستیم تا ...
جنایت پایان رابطه پنهانی زن میانسال با مرد ناشناس
. وی در توضیح بیشتر به مأموران گفت: مدتی قبل با مرضیه آشنا شدم. آخرین باری هم که او را دیدم با هم قرار گذاشته بودیم و پس از آن مرضیه به خانه برگشت. من نه تنها با او خصومتی نداشتم بلکه او را خیلی هم دوست داشتم بنابراین دلیلی نداشت که بخواهم او را به قتل برسانم. من چند بار به مرضیه پیشنهاد ازدواج دادم اما او حاضر به ازدواج نبود و می گفت من 2 فرزند دارم به همین خاطر رابطه ما فقط کلامی و عاطفی بود ...
زندگی زاهدانه آیت الله سیدجواد خامنه ای
.... پدرم تا سال 65 و مادرم تا انتهای دوران ریاست جمهوری در همین خانه زندگی می کردند، امّا این خانه کمترین تغییری در جهت کامل شدن پیدا نکرد. آیت الله سیدجواد خامنه ای در نهایت بعد از 91 سال زندگی مؤمنانه و زاهدانه توأم با تقوا و ایمان در چهاردهم تیرماه سال 1365 درگذشت. امام خمینی رحمه الله علیه در پیامی ایشان را شخصیتی توصیف کردند که عمری را با تعهد و تقوا و علم سپری کرده است. پیکر حاج ...
یادگاری که ماندگار شد
سازمانی نزدیک پادگان که مربوط به سازمان کشتیرانی بود زندگی می کرد همبازی شدم. آرام آرام با ریحانه دوست شدم آن هم از دوستان به قولی جون جونی. او دو سالی از من بزرگتر بود. ریحانه کلاس دوم بود و من تازه مهرماه که می آمد به مدرسه می رفتم. دوستی من با او اول باعث آشنایی مادرهای ما شد و بعد از آن رفت وآمد خانوادگی آغاز شد. بابا حبیبم که در دوران نوجوانی و جوانی در ایام تابستان سر کار ...
ثریا آقایی: ازدواج نه، فقط بدمینتون و المپیک!
ها را تفریحی انجام می دادم. اما وقتی 7 سالم بود پدر و مادرم برایم راکت بدمینتون خریدند و خیلی راکت معمولی اما خوشگلی هم بود. من با آن خیلی به بدمینتون علاقه مند شدم و هرروز با خواهر برادرم بازی می کردم تا این که علاقه ام خیلی بیشتر شد و خانواده من را برای کلاس های بدمینتون ثبت نام کردند. بعد از آن بود که بیشتر بازی کردم و حدودا از سن 9 سالگی هم پیش مربی تیم ملی که تا الان هم مربی ام هستند، خانم ...
امیرمحمد متقیان: عمو پورنگ پدر معنوی من است | سر و زبان خوبی داشتم
.... اما خب همه این اتفاق ها دست خدا است. خیلی. پدرم فرد شوخ طبعی است و همه می گفتند امیرمحمد شبیه تو است و می گفتند امیرمحمد را ببرید تلویزیون. پدر و مادرم همیشه هوایم را داشتند و وقتی سر کار می رفتم حمایتم می کردند. 10 سالم بود. همان روز اول شبکه جام جم بود که عمو پورنگ نقش کوتاهی به من داد و بازی کردم و تمام شد. بعد از 6 ماه که گفتند بیا رفتم به شبکه یک و آن زمام ...
اگر مردم زیاد زجر بکشند مشروعیت نظام زیر سؤال می رود
طوری است که برای مردم واقعا فشار وارد می شود مخصوصا دسته ای از مردم که هیچ توان ندارند ستون فقراتشان شکسته و نمی توانند حرکت کنند و خانواده خود را بچرخانند. این چنین افراد کم هم نیستند و زیاد است و تاب و تحمل هم ندارند که حل مشکلات آنها طولانی شود و باید سرعت باشد. خلاصه مشکلات کشور باید حل شود و هرچه زودتر حل شود بهتر است. چون مردم کمتر زجر بکشند. اگر مردم زیاد زجر بکشند عدالت از بین می رود و اگر ...
این که شهید بابک نوری را فقط به خوش تیپ بودن بشناسند، ناراحت کننده است
، نپذیرفته است . من در انزلی ساکن هستم و شهید، زاده و ساکن رشت. قبل از این فقط اسم شهید را شنیده و عکسش را دیده بودم و می دانستم مدافع حرم بوده و به شهادت رسیده است. وقتی به ملاقات پدر ایشان رفتم، کمی با هم صحبت کردیم و به سؤالات ایشان جواب دادم. یک هفته بعد با من تماس گرفتند و موافقت خود را اعلام کردند و این طور شد که من زندگینامه شهید را نوشتم. * در نگارش این کتاب با چه سختی ها و ...
درباره کودکانی که در دادگاه بزرگ می شوند
بنابراین ما به مسئله رسیدگی می کنیم. دادگاه خانواده محل عجیبی است، هر نیم ساعت یک خانواده را می بینی که مشکلش با دیگری متفاوت است فرقی ندارد از دختر 12 ساله تا زن 50 ساله آمده اند زندگی مشترکشان را به پایان برسانند، هر بار که قوانین را در ذهنم مرور می کنیم، می گویم کاش می شد برای سن حضانت، سن ازدواج و حتی برای طلاق تغییری در قوانین داشته باشیم تا شاهد برخی از این صحنه ها نباشیم. انتهای پیام ...
خبر شهادت مهدی و مفقودی من همزمان به خانواده رسید
روند زندگی خانواده عقیقی در سال 1367 دستخوش اتفاقات زیادی شد. یکی از پسر های خانواده به نام احمد، در تیر آن سال به اسارت دشمن بعثی درآمد و دو ماه بعد، یکی دیگر از فرزندان خانواده به نام مهدی به شهادت رسید. احمد عقیقی تا سال 1369 در اسارت دشمن بود و در این مدت خانواده اش هیچ اطلاعی از سرنوشت او نداشتند. عقیقی خاطراتش از دفاع مقدس و اسارت را در کتابی به نام از ماه نشان تا تکریت نوشته که به زودی منتشر می شود. ...
خداحافظی با اعتیاد تا کارگشایی/ هرچی به جزء خجالت کشیدم
...؛ دیگر کاملا انگشت نما شده بودم و این مرا اذیت می کرد، بقالی محل به قول امروزی ها سوپر مارکتی ها هم به اندازه یک آبنات به من اعتبار نمی کردند. آقای شیک که اهل روستای کلباد لمراسک است، در بین صحبت هایش به بی مهری نسبت به خانواده اش در زمان مصرف مواد مخدر اشاره و بیان می کند: تا جایی پیش رفتم که به مرز خودکشی رسیدم اما خداوند بزرگ و دعای خیر پدر و مادرم و همراهی همسرم موجب شد یک بار دیگه ...
ایستاده در کنار مرگ؛ گزارشی از کارگران تطهیر و تدفین متوفیان کرونایی
. وقتی کارگران تدفین برانکارد حمل جنازه را روی زمین می گذارند و کارگری که لباس سفید بر تن کرده به داخل قبر می رود تا مراسم را شروع کند، زانو های پسر جوان سست می شوند و روی زمین می افتد؛ پدر به سویش خیز بر می دارد، اما با دست او را دور می کند؛ بغض امانش را بریده است و فریاد می زند: آخه خدا این چه بلایی بود سر ما آمد، این بیماری لعنتی چی بود به جان مادرم افتاد... کارگری که در قبر ایستاده بلند ...
اولین پدری که بر سر پیکر فرزند شهیدش در سوریه حاضر شد
ما آسیب نبیند. امیدوارم نسل آینده این جامعه فداکاری شهدای مدافع حرم را الگوی خود قرار دهند. پدر و مادر شهدای ما نیز باید به ارزش هدف والایی که جوانان دنبال می کردند پی ببرند. من اولین پدر شهیدی بودم که خودم به خاک سوریه رفتم و پیکر فرزندم را به خانه آوردم. وقتی بر سر پیکر حامد حاضر شدم، چهره اش قابل شناسایی نبود، بر اثر اصابت موشک دو دست و دو چشم خود را از دست داده بود و صورتش با موج انفجار و ...