خستگی ناپذیریِ مادری کارآفرین/ از نانوایی تا کارخانه داری
سایر منابع:
سایر خبرها
پسر 15ساله: اعتیاد و طلاق از من قاتل ساخت!
سازی کنم به همین دلیل پراید 141 پدرم را سوار شدم و به جاده کلات رفتم تا رد گم کنم. خودرو را آن جا رها کردم و خودم با نیسان به گلبهار رفتم و روز بعد هم به ساری گریختم که در آن جا هم دستگیر شدم. مادرت را دوست داری؟ بله! مادرم را خیلی دوست دارم اما ای کاش از پدرم طلاق نمی گرفت. چرا؟ چون یکی از بدبختی های من طلاق آن ها بود. اگر پدر و مادرم بالای سرم بودند و مرا راهنمایی می کردند ...
یونیفرم سپاه لباس دامادی پدرم در مراسم عقدش بود
.... برادرشوهرم تعریف می کرد: وقتی موشک کاتیوشا آمد، کاظم به همه نیرو ها گفت خیز بردارند. همه روی زمین خیز برداشتند. اما همان لحظه ترکشی به گردنش اصابت کرد و به شهادت رسید. اول به خانواده همسرم خبر را اطلاع دادند. برادرشوهرم که جبهه بود ابتدا گفت کاظم مجروح شده است. خیلی دعا کردم به هوای اینکه مجروح شده است و امیدوار بودم حالشان خوب شود. اما کمی بعد گفتند که همسرم به شهادت رسیده است. نبودن ...
قتل مادر به دست دختر نوجوان
آزارم می داد و از دستش خسته شده بودم. وقتی پدرم قهر کرد و می خواست خانه را ترک کند، به او گفتم که همراهش می روم اما چند روز بعد دلم برای مادرم تنگ شد و از پدرم خواستم مرا به خانه برگرداند. وقتی به خانه رفتم، فقط چند ساعت با مادرم خوب بودیم اما دوباره مادرم شروع به اعتراض کرد و سر همین موضوع باهم درگیر شدیم. حتی کتک کاری کردیم و هر دو با ناراحتی خوابیدیم. متهم ادامه داد: حدود ...
نیوشا ضیغمی باعث اخراج احسان علیخانی شد؟
مخالفت پدر و مادرش با بازیگر شدنش گفت: وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد سینما شدم، در همان سال اول نتیجه خوبی ...
مجازات حبس برای دختر نوجوان به اتهام قتل مادر
، مادرم همیشه به من اعتراض می کرد و می گفت معتاد شده ام و با من دعوا می کرد. حرف هایش آزارم می داد و از دستش خسته شده بودم. وقتی پدرم قهر کرد و می خواست خانه را ترک کند، به او گفتم که همراهش می روم اما چند روز بعد دلم برای مادرم تنگ شد و از پدرم خواستم مرا به خانه برگرداند. وقتی به خانه رفتم، فقط چند ساعت با مادرم خوب بودیم اما دوباره مادرم شروع به اعتراض کرد و سر همین موضوع باهم درگیر شدیم ...
داستان غم انگیز دختر حشیش فروش
آشفته و درگیری و توهین ها ادامه داشت اما پدر و مادرم از هم جدا نمی شدند. خلاصه بعد از طلاق آن ها، من نزد پدرم ماندم و ترک تحصیل کردم. طولی نکشید که پدرم با زن جوانی ازدواج کرد و مادرم نیز به ازدواج با مرد دیگری تن داد . در این شرایط من دل خوشی از نامادری ام نداشتم و مدام بر سر موضوعات مختلف با هم درگیر می شدیم تا این که در 15سالگی با یکی از دوستان خانوادگی نامادری ام ازدواج کردم. رامین 9سال از من ...
زخم ترکش صورت داداش مهدی را زیباتر کرده بود!
عکس مهدی را می بردم تا ببینم کسی او را می شناسد. بعد از مدتی مادرم گفت باید این موضوع را قبول کنیم که خبری از مهدی نیست. مادرم تعریف می کرد یک روز سر کمد مهدی رفته و در جیب لباسش نوشته ای پیدا کرده که نوشته خدایا از این دنیا خسته شدم و تمام یاران رفتند و من تنها ماندم. دوستانش همه شهید شده بودند و او مانده بود و از این وضعیت رنج می برد. در همان عملیات کربلای 5 شهید عباس حسینجانی جانباز شده بود و ...
مادرکشی توسط نوجوان 17 ساله به خاطر مصرف داروهای اعصاب/پشیمانی بعد از قتل
آنقدر کشیدم تا مادرم خفه شد اما وقتی روی زمین افتاد یک دفعه به خودم آمدم. اما دیگر مادرم نفس نمی کشید. وی درباره انگیزه خود از این جنایت هولناک گفت چند سال قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند. پدرم معتاد و بیکار بود با این حال حضانت ما به پدرم رسید اما وقتی پدرم دوباره ازدواج کرد من خیلی سرخورده شدم و در 12 سالگی شروع به مصرف مواد مخدر کردم. بعد از مدتی وقتی بزرگتر شدم چون می دانستم ...
نیوشا ضیغمی در ختم مادر شوهرش + عکس ها
روانشناسی کودک از دانشگاه شهید بهشتی تهران است. او فرزند محسن ضیغمی و فهیمه رستم پور است. وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و ...
مداحی در حرم مطهر امام رضا(ع) حاجت برآورده شده من در نوجوانی است
مجال را فراهم کرد تا به سراغ این خادم و مداح حرم مطهر امام هشتم(ع) برویم و گپ وگفت خودمانی داشته باشیم که مشروح آن را در ادامه می خوانید. مداح و خادم جوان حرم مطهر امام رضا(ع) توفیق خدمت در مضجع شریف امام رضا(ع) را مدیون چیست؟ من در یک خانواده مذهبی متولد شدم. پدرم روحانی بود و در مراسم عزاداری اهل بیت(ع) به روضه خوانی می پرداخت. مادرم نیز با اینکه پنج کلاس سواد بیشتر نداشت، اما با ...
حواست باشد زندگی فراموشکارت نکند!
20 سال پیش فکر نمی کردم 20 سال بعد پدرم دیگر زنده نباشد، فکر نمی کردم 20 سال بعد مادر شده باشم. 20 سال پیش فکر می کردم همه چیز همان شکلی که هست باقی می ماند، ولی هیچ چیز همان شکلی نماند و خیلی چیز ها تغییر کرد! کسانی را که خیلی دوست شان داشتم از دست دادم و آدم های جدیدی به زندگی ام وارد شدند. در رشته تحصیلی که از کودکی آرزویش را داشتم قبول شدم، اما مجوز پدرم را برای درس خواندن در شهر دیگری نگرفتم ...
تجارت میلیاردی همسر نیوشا ضیغمی | شغل خاص شوهر نیوشا ضیغمی
شدنش گفت: وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد سینما شدم، در همان سال اول نتیجه خوبی حاصل شد، پدرم ...
روایت یک مادر پرماجرا که استارتاپی شد
راهنمایی مدرسه نمونه دولتی قبول شدم و به مدارس خاص رفتم. در تمام این مدت چون من خیلی خوب حرف می زنم و کلام خوبی دارم، خیلی وقت ها می گفتند آفرین چقدر خوب حرف می زنی و تشویق می کردند ولی وقتی دیگر خسته می شدند، می گفتند لطفاً ساکت باش! به خودم می گفتم من معلم می شوم. بعد می گفتم نه! دکتر می شوم تا هیچ بچه دیگری مثل خواهرم نشود. اما می گفتم اگر معلم هم شوم شبیه معلم های آموزش و پرورش نخواهم شد ...
زن 32 ساله با نزدیکی به پیرمردان نقشه خود را عملی می کرد
من از مهر و محبت آن ها محروم شدم و روزگار تلخی را سپری کردم. وقتی به سن جوانی رسیدم خواستگاران کمتری داشتم چرا که به خاطر اوضاع آشفته و همچنین وضعیت نابسامان خانوادگی ام کمتر افرادی حاضر می شدند با من ازدواج کنند. تا این که بالاخره در 27سالگی پدرم مرا مجبور کرد به عقد مردی در بیایم که 20سال از خودم بزرگ تر بود اما این ازدواج اجباری فرجامی نداشت و من بعد از چهار سال زندگی مشترک و در حالی که هنوز ...
مراسم ختم لاکچری مادر نیوشا ضیغمی | نیوشا ضیغمی عزادار شد
نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد سینما شدم، در همان سال اول نتیجه خوبی حاصل شد، پدرم تغییر موضع داد و با کار من موافقت کرد. روشا ضیغمی خواهر نیوشا ضیغمی روشا خواهر کوچکتر نیوشا ضیغمی ...
محمد صادقی: نقشم در مانکن می توانست نابودم کند/ افرا هیچکس را قضاوت نمی کند
وقتی نامشان می آید مخاطب خود بازیگر را در خاطر می آورد نه نقش هایی که بازی کرده است. البته آقای فروتن را خیلی زیاد دوست دارم و بیشتر از اینکه برایم الگوی بازیگری باشد برایم یک روانشناس است. قبل از مانکن و هم بازی شدن با هم این احساس را داشتم اما بعد از آنجا بیشتر به این باور نزدیک شدم. به گزارش فارس، سریال افرا به کارگردانی بهرنگ توفیقی و تهیه کنندگی محمد کامبیز دارابی هر شب از شبکه یک بروی آنتن می رود. در این سریال مهدی سلطانی، روزبه حصاری، پژمان بازغی، مینا وحید، سارا باقری، محمد صادقی و ... به ایفای نقش پرداختند. انتهای پیام/ ...
من مونا هستم؛ 3 سال و 4 ماه و 19 روزه!
...، دوتا بچه توی دامنم بود و بعدش هم که آواره کوچه و خیابان شدم. وقتی طعم محبت را چشیدم، یک آدم دیگر شدم. گاهی به خودم می گویم دیدی مونا تو خون آشام نبودی؟ دیدی وحشی نبودی؟ فقط سرخورده بودی. خانواده ام من را تهدید به مرگ کردند فکر کردم حالا دیگر وقتش رسیده برگردم خانه. نه که بمانم، فقط می خواستم خبری از خانواده ام بگیرم. یکی از خواهرهایم را پیدا کردم. بعد از این همه سال باز همان آش بود ...
درخواست مادربزرگ برای اعدام نوه اش
مادرش بد شده و زمین خورده است. در ادامه بازجویی ها سرانجام مرجان به قتل مادرش اعتراف کرد و گفت: چون زمان زیادی با تلفن همراه سرگرم بودم و وقت زیادی را در فضای مجازی می گذراندم، مادرم همیشه به من اعتراض می کرد. من هم دیگر از حرف هایش خسته شده بودم. وقتی پدرم با مادرم دعوا و قهر کرد و می خواست خانه را ترک کند به او گفتم من هم همراهش می روم اما چند روز بعد دلم برای مادرم تنگ شد و از پدرم ...
ادبیات پایداری بدون زینب های زمان یک پایش می لنگد
پویا باشم. تقریبا دو ماه قبل نگارش اثر جدیدی درباره شهیدی که فرمانده اطلاعات عملیات بود به من پیشنهاد شد، مصاحبه ها را مطالعه کردم و با خانواده شهید ارتباط گرفتم، اما متوجه شدم یک کتاب درباره این شهید کار شده و هنوز به چاپ نرسیده، همان جا بود که کار را واگذار کردم به کسی که این کار را انجام داده بود، چون نمی خواستم زحماتش به هدر برود و دوست داشتم کار شهید هرچه سریع تر به جریان بیافتد. فعلا اثر جدیدی ...
صاحب خانه ام گفت خانه را خالی کنم
هنگام سومین پرتاب از پدر و مادرم خواستم که به من کمک کنند که خوشبختانه آنها به من کمک کردند و توانستم 8 متر و 48 سانتیمتر پرتاب کنم. جایشان خیلی خالی است و دوست داشتم آنها بودند و این موفقیت ها را می دیدند. دوست دارم این مدال نقره را به روح این دو عزیز تقدیم کنم. علاوه بر این مدالم را به مردم خوب ایران و کشاورزان مظلوم اصفهانی تقدیم می کنم. زاینده رود آب ندارد. مختاری درخصوص جایگاه کاروان ...
رابطه دختر معلول با پسر عطرفروش به سیاهی کشیده شد
را با بلوز مشکی عوض کرد. همه گریه می کردند و به من می گفتند پدرت به مسافرت رفته است! از آن روز به بعد همواره چشمم به در بود تا پدرم بازگردد اما این آرزو هیچ وقت محقق نشد زیرا وقتی بزرگ تر شدم فهمیدم پدرم را در یک حادثه رانندگی از دست داده ام. انگار با رفتن پدرم خوشبختی از زندگی ما فرار کرده بود، مادرم به ناچار من و خواهرم و سه برادر بزرگترم را در حالی زیر بال و پرش گرفت که من ...
گفتگو با نرگس شفائی کارآفرین برتر حوزه زنان در کشور | از نانوایی تا نان آوری
. دامداری را کنار پدر یاد گرفته بودم، اما به دلیل بعد مسافت و دوری از خانواده، نمی توانستم آن را ادامه بدهم. به همین دلیل آنجا را فروختیم تا پولش را سرمایه کار جدید کنیم. آن روز ها خیلی فکرم درگیر بود تا انتخاب درستی انجام بدهم. به یاد دارم که مادرم همیشه به من قوت قلب می داد. می گفت کاری را که فکر می کنی نتیجه می دهد شروع کن و اگر کم آوردی، روی فروش طلا های من حساب کن. البته هیچ وقت کار به فروش ...
اعترافات تکان دهنده نوجوان 15ساله ای که مادر بزرگ و پدرش را به آتش کشید
بود که تصمیم گرفتم پدرم را بکشم! ابتدا تردید داشتم ولی بعد به یکی از دوستانم زنگ زدم و از او درباره بهترین قرص های خواب پرسیدم. بعد هم به داروخانه ای در منطقه گلشهر مشهد رفتم و تعدادی قرص خواب آور خریدم! آن ها را پودر کردم و داخل دوغ ریختم. آن روز صبح به بهانه رفتن به سرکار، از خانه خارج شدم وقتی بعد از مدتی به خانه بازگشتم پدرم بیرون از اتاق به خواب رفته بود به طوری که اصلا تکان نمی خورد. در ...
اعتراض اولیای دم به حکم قاتل مادر
آن سرگم بودم و با دوستانم چت می کردم. من زمان زیادی را در فضای مجازی بودم به همین خاطر مادرم همیشه اعتراض می کرد و می گفت به فضای مجازی معتاد شده ام. او با حرف هایش مرا آزار می داد و دیگر تحمل غرزدن های او را نداشتم. متهم ادامه داد: پدرم وقتی می خواست خانه را ترک کند همراهش رفتم، اما چند روز بعد دلم برای مادرم تنگ شد و به خانه برگشتم. ما بعد از اینکه همدیگر را دیدیم تنها چند ساعت با هم خوب ...