سایر منابع:
سایر خبرها
توسل به شهدا رمز موفقیت سردار سلیمانی بود/حاج قاسم عاشقانه خانواده شهدا راتکریم می کرد
سی است که بیش از 20 هزار بچه سنی اسم فرزندانشان را گذاشتند قاسم! رئیس جمهور سابق کردستان می گوید که داعش حمله کرد کردستان را بگیرد به آمریکا و اروپایی ها زنگ زدم جواب ندادند به قاسم سلیمانی زنگ زدم به داد ما برسید! خونسرد گفت میتوانید اینها را تا فردا صبح معطل کنید؟ من هشت صبح می آیم، از ترس گوشی را چنان به زمین زدم و تا صبح قدم زدم. سردار کاجی ادامه داد: هشت صبح از فرودگاه زنگ زدند که ...
ماجرای آن شب
کانال از ترور ابومهدی المهندس و مهمانان ایرانی او خبر داده بودند اما هیچکس نامی از سردار سلیمانی نبرده بود. شبکه خبر هم چیزی نداشت. به آقای مال احمدی گفتم فعلا چیزی نزن تا ببینیم چه خبره و ایشان هم خبر را برای من فرستاد. گوشی را برداشتم و با استرس به هر کسی که فکر می کردم ممکن است خبری داشته باشد زنگ می زدم. اولین تماسم با روابط عمومی سپاه بود که بعد از دو بار تماس گوشی را ...
خداترسی و ارتباط با مردم حاج قاسم را سردار دلها کرد
کاریزمای نظامی بودنش را می دیدی که با هیبت و با قدرت دستور نظامی می داد همه بسیج می شدند و فرماندهی می کرد. جمع اضداد بود (گریه می کند.) *دوستی شما با حاج قاسم در دوران دفاع مقدس به کجا رسید؟ نامجو: بگذارید من همین جا تکلیف خودم را با سردار مشخص کنم. در همین زمان سردار در جمع ما پنج شش نفر نبود و ما را برای کارهای اداری و پرسنلی سپاه انتخاب کردند و آموزش یک هفته ای برای ما گذاشتن ...
ناگفته هایی از ماجرای نامه حاج قاسم به صدام، دیدار با پوتین و...| اذان و اقامه شهیدسلیمانی در کاخ کرملین ...
...> سردار اسدبیگی خاطره ای از نامه حاج قاسم به صدام را اینگونه تعریف می کند: با توجه به شرایط سوریه و تصرف منطقه ابوکمال، سردار سلیمانی مدتی در یک خانه خالی در این منطقه ساکن بود ولی بعد از اتمام کارهایش یک نامه ای به صاحبخانه نوشت و از او طلب حلالیت کرد، حاج قاسم در این نامه خطاب به این شهروند سوری نوشته بود که مدتی از خانه شما استفاده کردیم، هزینه ای را لای چارچوب در گذاشته ام؛ اگر این هزینه کافی نیست ...
مرور دیدار تأثربرانگیز سردار سلیمانی با خانواده شهید حسین محرابی در مشهد
...> روز بعد، ساعت 8 صبح زنگ در به صدا در می آید. سردار با لباسی ساده به همراه چند نفر بدون هیچ تشریفات و محافظی وارد می شوند. خانم بلدیه می گوید: مهمان به خانه ما زیاد می آید، اما آمدن ایشان بسیار خاص بود. سرشان پایین بود و ابتدا به شهید سلام داده و سپس وارد خانه شدند. وقتی نشستند بچه ها را صدا زدند تا کنارشان بنشینند. به ایشان گفتم من فکر می کردم شما با لباس نظامی و محافظ و تشریفات نظامی بیایید. ایشان ...
راز نفوذ فرمانده مقاومت بر دل های رزمندگان/ حاج قاسم هر جا اراده می کرد مقابل دشمن می ایستاد
ببینم قضیه شهادت حاج قاسم چیست. فرمانده سابق قرارگاه زینب سپاه قدس بیان کرد: چند جا تماس گرفتم و به مرحوم پورجعفری که همراه سردار سلیمانی بود هم زنگ زدم اما پاسخی از کسی نشنیدم. دوباره پیامی برای من آمد که گفته شده بود می گویند شهادت حاج قاسم قطعی است، و پیامی از عکس دست حاج قاسم هم برای من رسید، اما نمی خواستم باور کنم. اگرهم توانستم خودم را حفظ کنم باور نکردم و می گفتم اینطور نیست و ...
ماجرای قول حاج قاسم به معارضین حلب
خلیل الله همایی راد در گفت و گو با ایسنا گفت: یاد گفت وگوی خود با دادستان افتادم که هنگام نوشتن کتاب ترور حاج قاسم و اثر پروانه ای با او صحبت کردم. از دوستان صمیمی و نزدیک حاج قاسم بود. گفته بود باتفاق سردار، پس از دیدار با پدر و عشایر منطقه رابر و زیارت قبر مادرش، از قنات ملک می آمدیم و من راننده بودم. شب بود. در گردنه ای که حوالی رابر واقع گردیده، پشت یک ماشین گیر کرده بودم و راه نمی داد. ...
فضای تحریریه فارس در زمان اعلام خبر شهادت حاج قاسم / خبری که همه منتظر تکذیبش بودند
سخت ترین شب 20 سال خبرنگاری او را رقم زد. حاج قاسم را در مراسم تشییع یک شهید دیده بودم حامد شیخ پور سردبیر اخبار خارجی خبرگزاری فارس است، او نیز فضای شب شهادت سردار سلیمانی را بغض آلود توصیف می کند، خبر شهادت حاج قاسم را از طریق تماس محمدخانی سردبیر اسبق اخبار داخلی دریافت می کند و سریعاً خود را به خبرگزاری می رساند. شیخ پور وقتی به خبرگزاری می آید یک دست لباس اضافه ...
افروغ: نکند رسانه های منتقد، مدافع شوند
...؛ به دلیل اینکه برنامه بیست و سی بد پوشش داده بود، آن شخص روی آن صحبت های تقطیع شده مانور داده بود. من با بیست و سی تماس گرفتم و گفتم چرا اصل صحبت های بنده را بازتاب ندادید؟ آن ها اصل صحبت من را بازتاب دادند؛ بعد با انصاف نیوز تماس گرفتم آنها هم اصل صحبت را بازتاب دادند و عذرخواهی هم کردند. ممنونم از این عذرخواهی شما. چون بالاخره کسی یکطرفه به قاضی رفته بود و متاسفانه نقد ما قال هم نکرده بود ...
سنندج چگونه پایتخت کتاب شد
میهمانان زیادی از ایران داشتیم که یکی از آنها آقای مرتضی سرهنگی بود. من به آقای سرهنگی گفتم ما برای شما بلیت گرفتیم و برای این برنامه میهمانان زیادی دعوت شده اند. جواب داد: علیرضا من نمی توانم حتی از خانه بیرون بیایم. تا محل کارم هم نمی توانم بروم، چطور تا دهلی بیایم. واقعا توان بلند شدن ندارم . مدتی بعد آیت الله اعرافی به هند آمد. ایشان هر جایی می رفت یک اتفاق بسیار خوب برای بزرگداشت حاج قاسم پیش ...
فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) سپاه: انتقام خون حاج قاسم را می گیریم/ امروز نقطه زن ترین موشک ها را ...
شب بود که با فرمانده نیروی زمینی سپاه ایران زنگ زدم و گفتم که داعشی ها اربیل را تصرف می کنند که در این صورت باید جمعیت 6میلیون نفری آواره را بپذیریم که سردار پاکپور گفتند بروید و بجنگید. وفتی با حاج قاسم تماس گرفتم گفت من در صامرا هستم و شما تا صبح وضعیت را نگه بدارید من صبح می رسم که ساعت 4صبح بلافاصله با 50نفر وارد فرودگاه اربیل شد و نیروها را ساماندهی کرد. فرمانده قرارگاه حمزه ...
حال سردار لایق در گنبد حرم سیدالشهدا + صوت خاطره
ساعت 9 صبح من تهران بودم. آقای پورجعفری از بغداد به من زنگ زد و گفت: حاجی (سردار سلیمانی) می گوید امروز ساعت چهار بعد از ظهر می خواهم بروم همانجایی که گریه می کنی و پرسید کسی آنجا هست به بچه ها بسپار که سردار می آید. کد دانلود فیلم اصلی من گفتم بله هماهنگ می کنم تا از سردار استقبال کنند. تلفن را که قطع کردم به فرودگاه زنگ زدم و دیدم که پرواز به عراق هست و ...
روایتی از جنایت هولناک پسر خوشگذران
حادثه هم طبق معمول همیشه به خانه آمد و از من درخواست پول کرد. درصورتی که به تازگی شوهرم به او یک میلیون تومان پول داده بود. مادرخانواده ادامه داد: به او گفتم پول ندارم و پسرم شروع کرد به داد و فریاد راه انداختن. من هم عصبانی شدم و به پدرش زنگ زدم و گفتم پسرمان به خانه آمده و درخواست پول کرده است. شوهرم در نزدیکی خانه بود و گفت تا دقایقی دیگر خودش را می رساند. وقتی رسید پدر و پسر با هم ...
شهیدی که حاج قاسم به خاطرش میدان را ترک کرد
پیکر حاج قاسم در کربلا بمانیم اما گفتند صلاح نیست. با اسکورت بسیار شدید، شبانه راهی نجف شدیم. تماس گرفته بودند که اگر مشکل داریم برایمان حل کنند. غریب و سوگوار به فرودگاه امام تهران رسیدیم. هم ما هم استقبال کنندگان همه گریان و عزادار بودیم، پسرِ بزرگم زنگ زد و گفت منتظر بمانم که شما بیایید یا ما با آقایان بروم منزل حاج قاسم و پورجعفری. گفتم از آنها کسب تکلیف کنید. خیلی لطف داشتند. گفته ...
ماجرای نامه بزرگ اشرار سیستان به حاج قاسم سلیمانی چه بود؟
می رسانم و بعد خبرش را هم به شما می دهم. با خیال راحت از منطقه خارج شدیم. حسابی خوشحال بودم که عجب ترفندی زدیم الان نیروها را می آوریم منطقه را هم که شناسایی کرده ایم، حتی در بین راه نقشه عملیات را هم طراحی کردیم. این ها را توی منطقه گیر می اندازیم و... گزارش در منزل حاج قاسم رفتم منزل حاج قاسم سیر تا پیاز ماجرا را تعریف کردم، نقشه را پهن کردم و به حاجی گفتم اگر از ...
کنایه یاری پور به سید ناصر؛ پوزش می طلبم، تأخیر شد
توانم از امور مالی وزارت خانه خواهش کنم روحیه ام سازگار نیست هر جا باشم باید اقتدار در تصمیم گیری هایم باشد. غلامرضا تاجگردون نماینده سابق مردم گچساران و باشت در مجلس شورای اسامی در این مراسم گفت: خدمت در جمهوری اسلامی مثل زندگی کفترها اسیت هر چهار سال یک گروه به بالا می پرند و گروه دیگر به پایین کوچ می کنند. هادی زارع پور مدیرکل آموزش و پرورش استان کهگیلویه و بویراحمد که به شدت از رفتن یاری پور نگران بود، به بیان عملکرد یاری پور پرداخت و در وصف او صحبت های زیادی کرد. ...
مسئولانی که داغ فرزند دیده اند + تصاویر فرزندان فوت شده
خبری نشد تا آنکه دو روز بعد یعنی چهارشنبه بعد از ظهر، فردی به دفتر کار من زنگ زد و به من گفت. . چرا سراغ پسرتان را نمی گیرید؟ گفتم من دو هفته است که به دنبال اویم و هیچکس از وی خبری نمی دهد. او به من گفت به شما تسلیت عرض می کنم. من فکر کردم که می خواهد بلوف بزند و مرا بترساند. بعد دیدم که نشانی محلی را که باید به دنبال او بروم، می دهد. راه افتادم و به پزشکی قانونی رفتم. مشخص شد که فرزندم را وقتی که ...
عاطفی ترین ژنرال به روایت خانواده شهدا +تصاویر
موقع دیدار خانوادگی با سردار سلیمانی کوچک بوده اما خاطراتی دارد و می گوید: یادم هست برایم میوه پوست گرفته بود بعد به دخترش گفت از ما عکس یادگاری بگیرد. آن روز که خبر شهادت را شنیدم باور نمی کردم، شوکه شده بودم. می گفتم الان است که بگویند شایعه بوده اما چند ساعت بعد وقتی دیدم خبر درست است زدم زیر گریه. فرزند شهیدمدافع حرم علی رضایی هم از میزبانی از سردار در خانه شان می گوید: خیلی مهربان، متواضع و ...
سردار علایی: اهداف روسیه در سوریه با اهداف ایران متفاوت است؛ ایران نگران است که اسرائیل توسعه پیدا کند، ...
بود و واقعا خوب کار کرد و روابط ما با لیبی ریشه دار شده بود، از لیبی کمک خواستیم با معارضین سوریه صحبت کنند تا بلکه این 48 نفر را آزاد کنند ولی نشد. رسید به زمانی که اعلام کردند ما می خواهیم این 48 نفر را اعدام کنیم. سردار غروب، من تازه به خانه رسیده بودم، زنگ زد که فردا دارند اینها را اعدام می کنند و یک کاری بکن. گفتم سردار! عجب حرفی می زنی. من چه کار می توانم بکنم؟! شما در میدان هستی ...
حضور حاج قاسم در مراسم عقد یکی از فرزندان شهدا /پدرم در خواب نوید حضور ایشان را به من داد
گروه زندگی: سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برای فرزندان شهدا در قامت یک پدر بود.لبخندهای آرامش بخش حاج قاسم مرهمی بود بر دل تنگ فرزندان شهدا که در فراغ پدر روز های شان سخت می گذشت.فرزند یکی از مدافعان حرم ماجرای پدری کردن سردار و حضور ایشان در مراسم عقدش به عنوان پدر را اینطور بیان می کند: دلشوره تمام وجودم را گرفته بود نمی دانستم باید خوشحال باشم یا ناراحت. ارام باشم یا مضطرب. با هر ...
روایت همسر و دختر شهید مصطفی صدرزاده از سردار دل ها
در این سال های نبود پدر، پشتش گرم بود به مردی که پدر معنوی همه فرزندان شهدای مدافع حرم شده بود. وقتی پدر به شهادت رسید، حاج قاسم بدون معطلی خودش را به خانه آنها رساند تا از آنها دلجویی کند. همسر شهید صدرزاده از روزی می گوید که سردار به خانه شان آمد و دخترش فاطمه را در آغوش گرفت: آن موقع فاطمه 7 سالش بود. دخترم یک سری جانماز که عکس پدرش روی آنها چاپ شده بود، برای سردار آورد و به او هدیه داد. ...
حاج قاسم داعش را شکست داداما نمی خواست از او تقدیر شود
تو بمانی چون عشق آقا را به تو می دانم و می دانم اگر بروی آقا اذیت می شوند. وقتی ایشان شهید شد، خبر ساعت 3 نصف شب به من رسید گرچه بیدار بودم. سردار شریف به من زنگ زد که این خبر روی سایت های دشمن خارجی منتشر شده، درست است یا نه؟ هنوز در داخل این خبر منتشر نشده بود. من به آقای شریف، مسئول روابط عمومی سپاه گفتم زنگ می زنم خبر می گیرم و می گویم. به نیروی قدس زنگ زدم. سردار قاآنی آنجا بود و خبر تأیید ...
جلوی زخم زبان ها فقط سکوت می کردیم!
و بیراه گفت. اما در خانه خیلی ناراحت بود، گفت که پسرعمویم به من این حرف ها را زده، گفتم حق دارد این حرف ها را زده، خب چرا پسر خواهرش را در خانه راه می دهی؟ نگذار به خانه بیاید! وقتی دعوا می کنند نیاید اینجا. گفت من چه خبر داشتم؟ دو روز بعدش دیدم رفته خانه شان. در خانه نشسته بودیم که همین طور زنگ زد به پسرعمویش و گفت چطوری؟ خوبی؟ احوال پرسی کرد. من ناراحت شدم و گفتم چرا این کارها را می کنی؟ به تو ...
ملاقات با نیما در قهوه خانه یوش
می کنم تا این فیلم را بسازی. گفتم اگر فردا نبودید، گفت من 14سال مدیر اینجا بودم و عوض نمی شوم. قرارداد مشترکی را نوشتیم و مبلغی جزئی هم برای شروع کار به من دادند. به آقای مهکام سفارش فیلم نامه را دادم و دستمزدشان را پرداخت کردم ولی زمانی که قرار بود کار کلید بخورد و فیلم برداری آغاز شود، مدیر وقت به من زنگ زد و گفت از حوزه هنری بیرون آمدم ولی خیالت راحت باشد مدیر جدید همراه است. پس از ...
روایت صالحی از نقش سردار سلیمانی در مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا
علی اکبر صالحی درباره مذاکرات محرمانه با آمریکا: به سردار سلیمانی گفتم کمک کنید دوستان این قدر اذیت نکنند؛ گفت تلاش می کنم؛ او موافق و همراه بود که مسائل حل شود.
مهربانی عاشقانه عموقاسم به روایت فرزند شهید کرمانی/ نمی دانستیم چه الماسی در کف داریم+تصاویر
از نماز خوابیده بودم برادرم زنگ زدند به من و گفتند که شما چکار می کنید، گفتم خیلی خسته هستم، خوابیدم، دیدم گریه می کند، گفتم چرا گریه می کنی، گفت بلند شو گفتم برای چی؟ چیزی شده؟ گفت پاشو حاج قاسم را زدند، همانجا وقتی گفت زدند عمو رو انگار توی سر خودم شلیک شد، رفتم سمت تلویزیون و شبکه خبر را زدم که دیدم سخنرانی حاج قاسم را در اروند پخش می کند که گفتند شهادت را نصیب ما کن، حالم بد شد و از خود بیخود ...
صالحی: چرایی و چگونگی شهادت سردار سلیمانی روشن خواهد شد
. *برای سوال آخر آیا خاطره دو نفره ای از سردار دارید که جالب باشد؟ برخی چیزها را قبلا گفته ام اما سردار هر وقت عشقش می کشید به من زنگ می زد مثلا ناگهان زنگ میزد و می گفت تعدادی از مصر آمده اند و شما دو ساعت دیگر بیایید و برای اینها سخنرانی کنید. می گفتم سخنرانی به این راحتی نیست همینطوری که نمی شود یا زنگ می زد حالا روحانیون مصر آمده اند و شما بیا. یعنی بی تکلف بود. یک روز نزدیک ...