60 سال طبابت از اصفهان تا ویرجینیا
سایر منابع:
سایر خبرها
جنایت پسر خشمگین در روز سیزده بدر
بداخلاق بود تا اینکه 4سال قبل از هم جدا شدند. مادرم به اطراف تهران رفت و در آنجا زندگی می کرد و پدرم ماهانه مهریه اش را پرداخت می کرد و مادرم با همان پول مهریه خرج زندگی مرا تامین می کرد. وقتی مادر و پدرم از یکدیگر جدا شدند من تازه 18ساله شده بودم. این اتفاق مرا تحت تأثیر قرار داد و باعث شد تا دچار بیماری روحی شوم. حتی سال قبل 3ماه در بیمارستان بستری شدم و تحت درمان قرار گرفتم. دلم نمی خواست خانواده ...
دختر 17 ساله پسران پولدار را به تله می انداخت
مشهد منتقل شود، درباره قصه زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: 12 سال قبل زمانی که من 5 ساله بودم، پدرم از دنیا رفت و مادرم سرپرستی من و خواهر 10 ساله ام را عهده دار شد. در همان دوران کودکی به خوبی درک می کردم که مادرم در خانه های مردم کار می کند تا زندگی ما را بچرخاند. زندگی فقیرانه در این شرایط خواهر بزرگم از من نگهداری می کرد. نوشین دختری بسیار مهربان، قانع ...
ماجرای بند نافی که به حیاط دانشگاه شریف انداختند! +عکس
من انداختمش تو سطل آشغال دستشویی زنونه دانشگاه. یعنی یکبار نشد من از دیدن پالایشگاه ذوق کنم و مامانم نگه بخاطر اینه که نافت رو تو دانشگاه صنعت نفت انداختم. مادر من بند نافم رو انداخته بود محوطه مدرسه دهات، من درس خون شدم و جریان زندگی به سمتی رفت که شریف قبول شدم. اول دانشگام همش به این مورد اشاره میکرد و عشق میکرد از حرکتش چون مادرم دوست داشت تحصیل کرده باشم [نداریم تو ایل و طایفه] همیشه حمایت ...
از پدر مظنون اصلی مرگ پسر 3 ساله تا دستگیری مردی که ادعا می کرد امام زمان است
زندگی خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 12 سال قبل زمانی که من پنج ساله بودم، پدرم از دنیا رفت و مادرم سرپرستی من و خواهر 10 ساله ام را عهده دار شد. در همان دوران کودکی به خوبی درک می کردم که مادرم در خانه های مردم کار می کند تا زندگی ما را بچرخاند. در این شرایط خواهر بزرگم از من نگهداری می کرد. نوشین دختری بسیار مهربان، قانع و صبور بود به طوری که نه تنها امور خانه داری را در ...
از نوروز خونین تا کشف جنازه دختر 9 ساله پس از چهار روز
... سر همین موضوع باهم دعوایمان شد و ساعت حدود 12 شب بود که ناگهان با چاقویی که همراه داشتم، به پدرم ضربه زدم. آن زمان اصلاً متوجه نبودم که چه کاری می کنم فقط ضربات چاقو را پی در پی می زدم. از وقتی پدر و مادرم از هم جدا شدند بیماری های روحی و روانی به سراغم آمد. حتی سال گذشته به مدت سه ماه تحت درمان بودم و مدتی هم در بیمارستان بستری شدم. از زمانی که بیمار شدم ترس عجیبی به جانم افتاده ...
گفتگو با بتول نوقانی بانوی پیشگام مشهد در تفسیر کتاب خدا و نهج البلاغه
، همیشه لباسی شنل مانند می پوشید و حجاب داشت. آن زمان، چون مدرسه دیگری در مشهد نبود، با خواسته او موافقت کردند. ثبت نام در این مدرسه چندان راحت نبود. از آنجایی که خانم شاهزاده پدرم را می شناخت، اجازه داده بود من را ثبت نام کنند. می گفت: به آیت ا... نوقانی ارادت دارم و پای منبر های او بزرگ شده ام. کار همیشه ام مطالعه بود او دوران دبستان و دبیرستان را می گذراند و بعد به دروس حوزوی ...
ماجرای رقص پرستو صالحی در سیزده بدر 1401+ فیلم
... پرستو صالحی به همراه برادرش، امیر صالحی، با حضور در هجدهمین قسمت از برنامه ماه عسل در رمضان سال 1395 از اعتیاد پدرش به مواد مخدر پرده برداشت و گفت: دردسرهای زندگی ما، از یک منقل و دوست های پدرم شروع شد که انتهاش به اینجا ختم شد. سرطانی بود که در زندگی ما افتاد و خوشبختی خانواده من را گرفت. مادرم اولین بار که متوجه شد پدرم معتاد است، آن موقع من 8 سالم بود .برادر وی امیر نیز افزود: از مرکز توجه ...
اتهام قتل به گردن پدر فراری
پسری که متهم است با همدستی پدرش مهمان خود را به قتل رسانده اند اتهام را به گردن پدرش انداخت. تحقیقات پلیس برای بازداشت پدر متهم ناکام مانده است. به گزارش جوان، سال 99 مأموران پلیس تهران از مرگ مشکوک مرد جوانی در یک منزل مسکونی در باقر آباد باخبر و راهی محل شدند. وقتی مأموران در محل حاضر شدند با جسد مرد 28 ساله به نام هادی روبه رو شدند که بررسی های اولیه نشان می داد آن مرد بر اثر خوردن ...
لواندوفسکی: قدردان دورتموند هستم؛ به بایرن مونیخ آمدم تا بزرگ ترین جام ها را ببرم
از اولین بازی ام برای دورتموند در لیگ قهرمانان اروپا، این مسابقات را فقط از تلویزیون دیده بودم. اولین باری که وارد زمین شدم، کمی ناامید بودم چرا که حجم صدای سرود در استادیوم مثل تلویزیون بلند نبود. کمی هیجان زده و عصبی شدم. مو به تنم سیخ شده بود و با خودم گفتم اوه، این واقعی است! من روی مبل راحتی خانه ننشسته ام و این یک رویا نیست. من در زمین بودم تا برای دورتموند در لیگ قهرمانان بازی کنم. گام بعدی ...
محمدحسین خیلی خاکی بود! + عکس
...> **: از آخرین اعزامشان بگویید، آخرین باری که رفتند به سوریه. پدر شهید: آخرین اعزامش برج 7 یا 6 سال 95 بود. رفتنش زمین تا آسمان فرق می کرد. همه چیزش فرق داشت. قدرت خدا پدر و مادر یک گواهی هایی برای دلشان صادر می کند... یک طور دیگر بود. **: چطور بود؟ یک مقدار توضیح می دهید؟ پدر شهید: همه چیزش فرق می کرد دیگر؛ سری آخر با همه خداحافظی کرد، حتی یک عمویش تهران است ...
ماجرای حضور مریم امیرجلالی در کنسرت معین+ عکس
عصبانیتم پشیمان نشدم. شاید پیش آمده که عصبانیت باعث لطمه به کارم هم شده باشد اما هیچ وقت از این اتفاق ناراحت نشدم. حتی خیلی وقت ها عصبانیتم به دردم خورده. او ادامه داد: من دروزارت بازرگانی مدیریت بخش مالی قسمتی را نیز عهده دار بودم و فکر می کنم گاهی عصبانیت در کار یک مدیر به او کمک می کند. گاهی اوقات عصبانیت و داد زدن یک مدیر باعث می شود کل مجموعه بفهمند باید کارشان را چطور انجام بدهند ...
جنایت هولناک و مخفی کردن دست مقتول در یخچال
اداره جرایم جنایی البرز تحقیقات برای رازگشایی از این قتل را آغاز کردند. شناسایی هویت مقتول چند روز بعد از کشف جسد، مرد جوانی با حضور در پلیس آگاهی از ناپدید شدن مرموز پدرش خبر داد و گفت: پدرم به نام شاهین به تنهایی در خانه ای در کرج زندگی می کرد. چند روز با او تماس گرفتم ...
عروسی ما با وساطت شهدا شکل گرفت
خواستم واسطه شود تا با فرد مومنی ازدواج کنم. بهش می گفتم خودت باید برایم برادری کنی، می خواهم شما همسرم را تایید کنی. از آخرین باری که با شهید قول و قرار گذاشته بودم چند روز گذشته بود که یکی از دوستان پدرم بعد از چند سال با او تماس گرفت. مدت کوتاهی باهم همکار بودند و حالا بعد از چند سال زنگ زده بود و حالش را می پرسید. در میان حرف هایشان هم پرسیده بود دخترت بزرگ شده؟! ازدواج می کند؟! ...
رضا براهنی؛ مختلف الاضلاع نقد، زبان، شعر و سیاست
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - درگذشت دکتر رضا براهنی - نویسنده، مترجم، شاعر و مهم ترین وجه اعتبار و اشتهار: پایه گذار نقد مدرن ادبی- در میانۀ تعطیلات نوروزی رخ داد اما همین تقارن، مجال نوشتن دربارۀ او را در ساعاتی پس از انتشارِ خبر، نداد. به دو سبب: نخست این که در سفر امکان تمرکز لازم فراهم نبود و بیم آن بود حق مطلب ادا نشود چرا که داستان، فراتر از آن است که بگویی نویسنده و شاعری دور از وطن و در کهن سالی و در پی یک دورۀ سختِ ابتلا به فراموش ...
قتل دکتر روانپزشک به دست پسر
سیزده به در هم از بیرون به خانه ام آمدم و می دانستم پدرم کسالت دارد و به همین دلیل تصمیم گرفتم به خانه اش بروم و کارهایش را انجام دهم. وقتی به خانه اش رفتم از مشکلات خودش با مادرم صحبت کرد. حرف های او مرا آزار می داد تا اینکه حدود ساعت 12 شب با هم درگیر شدیم. خیلی عصبانی بودم و نفهمیدم چطور با چاقو به پدرم ضربه می زنم که ناگهان دیدم پدرم خونین نقش بر زمین شد. ساعتی گیج و منگ کنار جسد پدرم بودم و وقتی ...
جواهرات من کتاب هایم هستند/ کتاب و کتابخانه جزو لاینفک فیلم هایم است
...، خیلی خوشم می آمد که عضو مجموعه ای همراه با کتاب باشم. فکر می کنم آخرین باری که عضو کتابخانه بودم، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بود که برای کار تحقیقی آنجا می رفتم. 19 – 20 سالم بود، زمانی که دستیار آقای مسعود کیمیایی بودم. ضمنا به کتابخانه مرکزی ایران هم مراجعه می کردم که در میدان بهارستان بود. به بخش آرشیو آن، برای نگارش یک فیلمنامه تاریخی به نام زیر سایه تفنگ که آقای کیمیایی قصد نگارش آن ...
جنایت هولناک در تهران / یک روانپزشک توسط پسرش به قتل رسید
به جسد پدرم نگاه می کردم. بعد که به خودم آمدم، با مادرم تماس گرفتم و به او گفتم که پدرم را کشته ام. مادرم باور نمی کرد، از طرفی چون ساکن کرج بود و نیمه شب وسیله ای نبود که خودش را به تهران برساند، شروع کرد به تماس گرفتن با دوست و فامیل تا یک نفر را پیدا کند که به خانه پدرم بیاید. درنهایت دوست پدرم را پیدا می کند و ساعت حدود 7 صبح بود که او خودش را به اینجا رساند. کار می کنی؟ نه، دانشجوی مهندسی صنایع هستم، اما خرجم را مادرم می دهد. مادرم که طلاق گرفت، ماهانه پدرم مبلغی را به عنوان مهریه به او پرداخت می کرد. او از همین پول به من خرجی می داد تا هزینه زندگی ام را بدهم. منبع: ایران ...
دختر شهید چراغچی: مسئولان در قبال مردم نجیب ایران دغدغه مندتر باشند
است و مادرم تهمینه ، پزشک عمومی است. دختر سردار شهید چراغچی اذعان داشت: پدرم در یک مهر 1337 در مشهد به دنیا آمد، در 24 اسفند 1363 در عملیات بدر و در جاده خندق از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از حدود 25 روز بستری در بیمارستان شهدا تهران در 18 فروردین 1364 به شهادت رسید و در بهشت رضا مشهد به خاک سپرده شد. فاطمه ادامه داد: پدرم همانطور که دوست داشت مثل سرور و مولای خود ...
سبزه گره زدن پژمان جمشیدی برای ازدواج کردنش | سیزده بدر پژمان جمشیدی با بازیگران زن
در اصفهان مقابل سپاهان برنده از زمین بیرون آورده ( سال 82 ) کسی نیست جز پژمان جمشیدی، بال راست آن روزهای پرسپولیس که بازی های جالبی از او می دیدیم. این روزها هنرنمایی جمشیدی را به جای مستطیل سبز در قاب تلویزیون و این بار در نقش اول یک سریال تلویزیونی به نام پژمان میبینیم. موضوع سریال پژمان درباره زندگی فوتبالیست ها می باشد جمشیدی درباره سریال پژمان می گوید:من چهار ماه تمام زندگی ام را ...
منصور به روایت حمیده: خاطرات خواندنی همسر شهید ستاری
از ازدواج گفت: من و تیمسار ستاری تا لحظه دبیرستان کمتر همدیگر را می دیدیم چون رفت و آمد زیادی نداشتیم. بعد از اینکه پدر به تهران منتقل شد بعد از چند سال همدیگر را دیدیم، آن موقع شهید ستاری تازه می خواستند وارد دانشکده افسری شوند. البته ناگفته نماند که در آن روزها قصد ازدواج نداشتیم و بحثی هم مطرح نشده بود. شاید دلیلش هم این بود که من 3 سال از منصور بزرگتر بودم و این وصلت به فکر من و ...
من مادر 4 شهید هستم! + عکس
ساله بود که قرار بود شب من بروم با بچه ها خانه شان، دعوتش بودم، که من رفتم خانه خواهرم سر بزنم، همان جا نشستم، یک ساعت نشد که باهاش سوار شدم رفتم؛ حالش خوبِ خوب بود؛ روز عید بود. **: یعنی در منزل خواهرتان، اخویتان را دیدید؟ مادر شهید: نه، خانه خود برادرم رفتم، از تهران که رسیدم رفتم خانه اخوی؛ عید بود دیگر؛ رفتم عید دیدنی؛ ایشان را دیدم، خودش رفته میوه آورد، شیرینی آورد ...
استایل ست نیوشا ضیغمی با دخترش + عکس
آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد سینما شدم، در همان سال اول نتیجه خوبی حاصل شد، پدرم تغییر موضع داد و با کار من موافقت کرد. او با شرکت در کلاس های آزاد ...
شوماخر کوچک ایران: از طریق مراجع تقلید اجازه مسابقه با مردان را گرفتم
هم سر راهتان قرار گرفته. موانعی که به نظر من وجود داشت این بود که این ورزش در آن زمان عرف نبود یعنی سالیان پیش یک حالت تبعیض جنسیتی در این موضوع وجود داشت. در حقیقت من از طریق یکی از مراجع تقلید موفق شدم اجازه نامه ای بگیرم که در مسابقات آقایان شرکت کنم و وقتی با آقایان وارد بحث رقابت شدم یک مقدار همین مسئله عرف نبودن این قضیه بود که اذیت می کرد و با گذشت زمان این موضوع جا افتاد. ...
ازدواج شهرزاد کمال زاده در سالروز تولدش
و مشکلات آن دارد. او هر بار که نامه کسی را می خواند، خودش را در آن فضای تعریف شده می بیند و بنابراین سعی می کند به نوعی بر مشکلات پیش آمده فائق آید که در ادامه ، حوادث طنزآمیزی به وجود می آید. مصاحبه با شهرزاد کمال زاده خودت را به طور کامل معرفی کن. - هفتم فروردین سال 1364 در تهران متولد شدم. هفده سالگی وارد دانشگاه شدم و در رشته کامپیوتر ادامه تحصیل دادم. اولین کار حرفه ای ...
شعبده باز عصر جدید چگونه ذهن ها را می خواند؟
از 12 سالگی شعبده بازی می کردم حتی زمانیکه 14 سالم بود به ویژه برنامه با مدرسه با اجرای مسعود روشن پژوه رفتم. منتهی شروع کارم ظاهر کردن گل و کبوتر و خرگوش بود. قبل از اینکه به عصر جدید هم بیایم در زمینه مارکتینگ و بازاریابی مشغول بودم. یعنی الان شعبده بازی پیشرفت کرده و از دوره ظاهر کردن خرگوش، گل و کبوتر عبور کرده است؟ واقعیت این است که کمی حاشیه و اطرافش را در خارج از ایران تغییر ...
روایت 150 ملاقات مردمی در سه ماه معاون استانداری/ 170 واحد صنعتی اصفهان به چرخه تولید بازگشتند
خبرگزاری فارس اصفهان؛ برای چهارمین گفت وگوی نوروزی در حال مرور کردن لیست اسامی ام بودم که چشمم به نام امیررضا نقش خورد و به نظرم آمد سوژه مناسبی آمد هم از این جهت که حدود 10 سال سابقه ریاست در دانشگاه های آزاد استان را داشته و الان هم معاون اقتصادی استانداری اصفهان است. برای هماهنگی زمان مصاحبه با دفتر او تماس می گیرم و منتظرم ساعتی را برای مصاحبه تلفنی اعلام کنند که می گویند می توانی ...
آرزوی کودکانه ام در انجام پیک شادی توسط فرشتگان برآورده شد
همیشه برایم عذاب آور بود، انجام تکلیف نوروزی پیک شادی بود. من وقتی بچه بودم، در آبادان زندگی می کردیم و همیشه در ایام نوروز 50- 40 نفر مهمان داشتیم و عملاً نمی شد به تکلیف پیک شادی رسیدگی کرد؛ و در ایام تعطیلات عید، همیشه کابوس روز چهاردهم را داشتم که باید به مدرسه می رفتم چون زیاد اهل درس و مدرسه نبودم. یک سال، روز سیزدهم که شد، من دیدم پیک خود را انجام نداده ام و با همان حس و آرزوی کودکانه از ...