سایر منابع:
سایر خبرها
رابطه با زنان و دختران در موسسه آموزشی
گاه به ازدواج فکر نکرد همه تلاش او این بود که ما را به سعادت و خوشبختی برساند و به همین دلیل فقط ما را به درس خواندن تشویق می کرد تا آینده روشنی داشته باشیم در این میان من هم با جدیت درس خواندم و وارد دانشگاه شدم. بستگانمان با اختلاف سنی بیشتری ازدواج کرده بودند هنوز نیمه دوم سال را به اتمام نرسانده بودم که مصیب به خواستگاری ام آمد اگرچه او از نزدیکان پدرم بود اما من او را ...
خفه کردن همسر 20 ساله به دست شوهر 21 ساله/ زنم زیاده خواهی می کرد
خوبی ندارم و همسرم اصلاً به این موضوع توجه نمی کرد. او ادامه داد: درخواست های همسرم تمامی نداشت و هر روز از من خواسته تازه ای داشت، سر همین موضوع باهم دعوایمان می شد و با وجود یک بچه این درگیری ها تمامی نداشت. آن شب از سر کار آمدم و خیلی خسته بودم همسرم دوباره شروع به غر زدن کرد و من از شدت عصبانیت پارچه ای را که در گوشه اتاق بود دور گردنش پیچاندم. به خودم که آمدم، دیدم همسرم نفس نمی کشد ...
چگونه با مسائل مادری دست و پنجه نرم کنیم؟
کتاب بخوانید. مادری، کم و بیش مسائل مشابهی دارد و برخی توصیه ها به کار بیشتر مادران می آید. در اینجا توصیه های مفیدی را که بر اساس تجربه افراد واقعی گردآوری شده می خوانید: آب خوردن را فراموش نکن از مادر من در یک مهمانی سیسمونی خواسته شده بود توصیه ای بکند و او گفته بود آب خوردن را فراموش نکن! وقتی این توصیه را شنیدم فکر کردم شوخی کرده است اما سال ها بعد که خودم مادر شدم، دریافتم که ...
صیغه زن جوان آرزوی رئیس شرکت بود
زن جوانی که هنگام مصرف مواد مخدر به همراه مردی غریبه دستگیر شده بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: بعد از آن که در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم در کنار مادرم به خانه داری پرداختم. پدر و مادرم خیلی سنتی می اندیشیدند و اعتقاد داشتند ازدواج فامیلی هیچ گاه به شکست نمی انجامد چرا که فامیل از یکدیگر شناخت دارند و در صورت بروز اختلاف نیز همه بزرگان و ریش سفیدان برای حل آن تلاش ...
فرار هولناک زن جوان از دست زورگیر بی رحم
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از همشهری آنلاین، چند روز قبل زنی که آثار جراحت روی سر و صورتش مشهود بود نزد مأموران پلیس رفت و گفت که در دام یک زورگیر مسافرکش نما گرفتار شده است. او توضیح داد: در خیابان پاسداران منتظر تاکسی بودم که یک خودروی سواری دوو مقابلم توقف کرد. راننده که پسری جوان بود وانمود می کرد که مسافرکش است و من هم سوار ماشین شدم اما کمی بعد او تیغه چاقویش را به سمت من گرفت و با تهدید ...
ازدواج دختر 25 ساله با مرد 60 ساله
.... در خانه خدمتکار داشتم و دست به سیاه و سفید نمی زدم. در این خوشبختی پوشالی غرق شده بودم که یک روز پلیس به سراغ من آمد و نشانی وحید را پرسید. تازه فهمیدم همسرم مردی کلاهبردار بوده و با پول های مردم چنین زندگی را فراهم کرده است. او توسط یک شرخر با چاقو زخمی شده ولی از ترس دستگیری فرار کرده بود . اکنون نیز همسر و فرزندان او از خارج کشور بازگشته اند و قصد دارند مرا از آن خانه بیرون کنند. من حیران و سرگردان و آواره مانده ام به طوری که روی بازگشت به خانه پدرم را نیز ندارم و.... ازدواج دختر 25 ساله با مرد 60 ساله ...
سرنوشت عجیب زن مطلقه در خانه شوهر صیغه ای اش ! / زری دزد خانه شد !
خواستم اورا از دست بدهم. او در ادامه افزود: من با او وارد رابطه شده بودم و از خودم بابت این قضیه بدم می آمد. یک روز که در خانه با او تنها بودم مقدار خیلی زیادی مشروبات الکلی استفاده کرده بود و حالت طبیعی نداشت. در یک لحظه به من حمله کرد و من را داشت خفه می کرد که با گلدان چندبار بر سر او کوبیدم و در حالیکه او غرق در خون شده بود پول زیادی از خانه سرقت کردم وهراسان از خانه خارج شدم که چند روز ...
زن جوان: اگر خواستگارم را فریب نمی دادم او با من ازدواج نمی کرد!
مریم خانم نیست؟ خوب من هم همسر دخترشان مینا هستم. اما همسایه با حالت تعجب گفت مینا که دختر آقا رضا نیست. از شنیدن این حرف به یکباره برافروخته شدم و خواستم بیشتر توضیح دهد که گفت به من ارتباطی ندارد و به داخل آپارتمانش رفت و در را بست. به اینجای صحبت که رسید ناگهان مینا زیر گریه زد و گفت: اگر می گفتم پدر و مادر ندارم تو با من ازدواج نمی کردی. آقای قاضی من آنقدر به محسن علاقه مند شده بودم ...
همسرکشی وحشیانه پسر 21 ساله | قتل زن 20 ساله به دست شوهر 21 ساله اش
نداشت و هر روز از من خواسته تازه ای داشت، سر همین موضوع باهم دعوایمان می شد و با وجود یک بچه این درگیری ها تمامی نداشت. آن شب از سر کار آمدم و خیلی خسته بودم همسرم دوباره شروع به غر زدن کرد و من از شدت عصبانیت پارچه ای را که در گوشه اتاق بود دور گردنش پیچاندم. به خودم که آمدم، دیدم همسرم نفس نمی کشد. بلافاصله به مادر و عمویم خبر دادم و آن ها خودشان را به خانه رساندند و با اورژانس و پلیس تماس ...
کاهش تمایل جوانان به ازدواج
و حتی کارم به گریه کردن هم می رسید. این شرایط سال ها ادامه داشت تا بعد از اینکه در آموزش و پرورش استخدام شدم از تعداد خواستگارهایم کم شد چون دیگر هرکسی را نمی پسندیدم. زمانی که سنم به حدود 40 سال رسید و از سوی خانواده و دوستان برای ازدواج کردن تحت فشار قرار گرفتم دیگر خواستگار نداشتم. مریم در پاسخ به این سوال که آیا از این وضعیت کنونی رضایت داری یا نه ادامه می دهد: باید بگویم که خیلی پشیمانم چون ...
مرد جوان به خاطر غر زدن های همسرش او را خفه کرد!
به رو شدم. تحقیقات در این باره ادامه داشت که مرد جوان خود را تسلیم ماموران کرد و گفت: شش سال قبل با همسرم که یکی از اقوامم بود، ازدواج کردیم. همسرم بی پولی مرا در سرم می کوبید و همیشه غر می زد. از غرزدن هایش خسته شده بودم. دوشنبه شب هم دوباره غر زد که گلویش را فشار دادم تا این که خفه شد. مردجوان به اتهام مباشرت در قتل عمد، روانه بازداشتگاه اداره دهم پلیس آگاهی تهران شد. ...
مادر اصرار داشت هر 5 پسرش به جبهه بروند
سوغاتی تیر و ترکش می آوردیم. کت و شلوار بیمارستان اولین مجروح خانواده خودم بودم. در عملیات فتح المبین در محور شوش دانیال ترکش خوردم. عید سال 61 اگر اشتباه نکنم مرا برای درمان به اصفهان آوردند. از ناحیه کتف مجروح شده بودم ولی جزئی بود. وقتی از بیمارستان مرخص می شدم به من کت و شلوار دادند. خیلی شیک به خانه برگشتم. در خانه کسی متوجه نشد مجروح شده ام. اصلاً هیچ کس از من نپرسید پسر تو کجا بودی ...
دختر جوان به خاطر قدرت نمایی ربوده شد!
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از روزنامه ایران، در حالی که ردیابی ها برای یافتن دختر نوجوان ادامه داشت ظهر روز بعد پدر الناز بار دیگر با پلیس تماس گرفت و گفت: دخترم با وضعیتی نامناسب و وحشت زده به خانه برگشته و مدعی است دو پسر او را ربوده و به باغی برده اند. با این خبر، دختر نوجوان به دادسرا منتقل شد و وقتی مقابل بازپرس محمد امین تقویان نشست ،گفت: پارکی در نزدیکی خانه مان است که پدرم ...
از "گور" برخاسته
اینطور تعریف می کند: بردنم پیش قاضی با مواد. جنس داشتم و مصرف هم می کردم. قاضی ازم آدرس خونه پدریم رو خواست ولی ندادم و گفتم کسی رو ندارم. 6 ماه برام برید و بچه ام رو ازم گرفتن و دادن بهزیستی. 6 ماهو گذروندم و شلاق خوردم و اومدم بیرون. با یک آقای دیگه دوست شدم و رفتم دخترم رو آوردم. نگار 8 سالش شد. وقتی آزاد شدم، قاضی منو تحویل بهزیستی داد. 2 ماهی توی بهزیستی موندم و باز هم دنبال اون مواد بودم و از ...
اعتراف تکاندهنده نامادری به قتل پسر 6 ساله
خوبی با بنیامین داشتم و، چون خودم فرزندی نداشتم، او را دوست داشتم، اما مادرش قبول نمی کرد. او می گفت من قصد دارم همانطور که شوهرش را از او گرفته ام، پسرش را هم از او بگیرم و همیشه با پیام ها و تلفن های اش می خواست مرا آزار بدهد. *چه شد که با پدر بینامین ازدواج کردی؟ سه سال قبل با او آشنا شدم و او هم پیشنهاد ازدواج داد. از آنجایی که همسرش را طلاق داده بود، قبول کردم و با هم ازدواج ...
بازخوانی یکی از آخرین گفت وگوهای زنده یاد محمدعلی کریمخانی/ صدایم فقط برای اهل بیت است
. خاطرم هست تقریبا 14یا 15ساله بودم که همراه خانواده برای نخستین بار به مشهد مشرف و زائر آقا امام رضا(ع) شدم. نمی دانم چه شد که در همان زیارت اول از آقا خواستم تا عنایتی کند و من یک مدح ماندگار برایش بخوانم. آن زمان تحقق این آرزو یک رؤیا بود و خدا را شکر بعد از گذشت چندین سال دعایم مستجاب شد و همیشه برای این لطف سپاسگزار خدا و امام رضا(ع) هستم. آلبوم عاشورایی ساقی سرمست شما هم مثل دیگر ...
ترس از پدر دختر نوجوان را گرفتار آدم ربایان کرد
.... من احتمال می دهم برای دخترم اتفاق بدی رخ داده باشد. گردش شبانه با شکایت مرد میانسال پرونده به دستور قاضی محمد امین تقویان، بازپرس دادسرای امور جنایی تهران برای پیدا کردن دختر گمشده دراختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت، روز بعد از حادثه پدر سحر به مأموران پلیس خبر داد دخترش به خانه برگشته است. بدین ترتیب مأموران ...
دستمزد کم و بابرکت آستان قدس را به درآمد بالای بافندگی ترجیح دادم
جدیدالحداث جمهوری اسلامی بود و من به عنوان کمک انباردار صحن مشغول شدم. بعد مدتی که دفتردار کارگاه این صحن به جای دیگر منتقل شد، خواستند من را جایگزین او کنند که پدرم سخت مخالف بود و تعصبات خودش را داشت. نمی خواست بقیه فکر کنند من با پارتی به این جایگاه رسیده ام. به مراتب سال به سال تا بازنشستگی در بخش های مختلف حرم دفتردار بودم که از جمله آنها می توان به کارگاه صحن جمهوری اسلامی، کارگاه گرانیت ...
دستگیری مربی بدنسازی به اتهام کلاهبرداری 3 میلیاردی
حادثه 24 - مرد ورزشکار که مربی بدنسازی است حدود 6سال قبل یک شرکت خدماتی تاسیس کرد تا به بهانه پرداخت وام دست به کلاهبرداری بزند. این مرد از سال97 به اتهام کلاهبرداری 3میلیاردی فراری شد تا اینکه پس از گذشت 4سال در طرح کاشف به دام پلیس افتاد. در این سال ها، کجا مخفی شده بودی؟ به شهرهای مختلف سفر می کردم و با هویت جعلی زندگی پنهانی خودم را داشتم. با چه شگردی ...
طعمه سوداگران مرگ؛ همه چیز از یک دندان درد شروع شد
تزریق فقط به این نیت که بمیرم. یه روز زمستون بود؛ توی قبر خوابیده بودم ،الان که دارم فکر می کنم می گم من نبودم، مواد بوده. مشمای خیار سرم کشیده بودم، یکی آقای خیری اومد صدام کرد که خانوم خانوم پاشو، ترسیدم گفتم حتما بازم اومدن خفتم کنن. زودی جبهه گرفتم و گفتم ببخشید، آقا توروخدا ببخشید. دستش رو دراز کرد و گفت بیا بالا با هم صحبت کنیم. گفتم اه دست از سرم بردارید، ولم کنید دیگه خسته شدم، اینجا هم ...
گریه های آتش نشانی که جنازه دوستانش را از آوار متروپل بیرون کشید + عکس
که امیر و رحمان در ساختمان بودند. حامد، امیر و رحمان برادر بودند. من سال ها با آنها رفیق بودم. با حامد و امیر که خیلی بیشتر صمیمی بودم. وقتی گفت شوکه شدم. باورم نمی شد. امیر و در آوار گیر کرده بودند. دیگر دل تو دلم نبود. امید داشتم که شاید بتوانم آنها را زنده پیدا کنم. چون با آماری که دادند، عده ای از بچه های کارگر زنده بیرون آمدند. بخشی از کارگرها هم اصلا آن روز سرکار نرفته بودند. ...
عکس دیدنی بهاره رهنما با خواهر جوانش
عکس دیدنی بهاره رهنما با خواهرش بیوگرافی بهاره رهنما طلاق و ازدواج مجدد بهاره رهنما اقتصاد آنلاین - سولماز محمدی؛ این روزها بهاره رهنما پس از سفرهایی که از فرانسه آغاز و به عراق رسید به تهران بازگشته است. زندگی بهاره رهنما سال گذشته با چالش های زیادی همراه بود او پدر خود را از دست داد و پس از مدت کوتاهی ازدواج دومش نیز به جدایی ختم شد. او درباره اتفاق های تلخ زندگی اش گفته ...
دام شیطانی 2مرد جوان برای دختر نوجوان
به گزارش جام جم آنلاین ، اوایل هفته گذشته مردی با حضور در شعبه هشتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران شکایت کرد که دختر 17 ساله اش ناپدید شده است. با دستور قضایی، تحقیقات پلیسی آغاز شد تا این که دو روز بعد شاکی با دخترش به پلیس آگاهی آمد و گفت که او ربوده شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. دختر نوجوان در این باره گفت: روز حادثه به پارک نزدیک خانه مان رفتم. دیر شده بود و خواستم به خانه بروم که پدرم ...
جبهه برای علی اصغر معبد عاشقان خدا بود
کشید و گفت: اینا رو هم ازشان گرفتم. متحیر نگاهش کردم. توی خودم رفتم و کمی هم از خودم خجالت کشیدم. بعداً از اسیرها پرسیدم و آنها تعریف کردند که چطور جلوی استانداری مردم را هدایت کرد و آنها را داخل ساختمان اداری کشاند و آن دو را خلع سلاح کرد. تا به خودم آمدم، علی اصغر حسینی آن جا نبود. پی گیر شدم و از کسانی که احتمالا او را می شناختند، شنیدم که برای روز تظاهرات هفتم دی، مدت ها ...
فصل آینده یک پیراهن خوشرنگ می پوشم/ نظری در مورد ادعای استقلالی ها ندارم/ می خواهم در جمع خوب ها فوتبال ...
! مدرسه فوتبال فراز لاهیجان. بعد هم به تدریج رده های مختلف را طی کردم و بالا آمدم. چه کسی تو را به استقلال آورد؟ هیچ کس! خودم آمدم تست دادم، قبول شدم و عضو باشگاه استقلال شدم. چه سالی و چند ساله قرارداد بستی؟ سال 96 آمدم. ولی قراردادها در رده پایه به این شکل است که هر سال به هیئت فوتبال می رویم و آن را تمدید می کنیم و می توانیم یک طرفه آن را فسخ کنیم. ...
نقشه پلید برای دختر 14 ساله
... حالا دیگر ساعت های زیادی را با او چت می کردم و برای یکدیگر پیام های عاشقانه می فرستادیم .روابط پنهانی من و جعفر از طریق شبکه های اجتماعی همچنان ادامه داشت و من روز به روز بیشتر در این منجلاب فرو می رفتم چرا که هیچ اطلاعی از عواقب این گونه ارتباط های غیراخلاقی نداشتم که نام دوست اجتماعی بر آن گذاشته بودم. از آن روز به بعد من هم مانند سیما شده بودم و با یکدیگر درباره دوستی های مجازی ...
صدایم فقط برای اهل بیت است
با همکاری صادق آهنگران و نزارالقطری و تولید آلبوم ساقی سرمست به آهنگسازی آریا عظیمی نژاد ازجمله آنهاست. آنچه در ادامه می خوانید حاصل گفت وگو با این مداح اهل بیت(ع) در ماه محرم سال 98 است. گرچه این اواخر خیلی شکسته ترشده و چندان حال مساعدی نداشت اما برای گفتن از ائمه(ع) و ذکر مصیبتشان، بیماری را فراموش کرده و ساعتی همکلام ما شد تا یکی از آخرین گفت وگوهایش را اینگونه ثبت کند و همزمان با درگذشتش ...