شهید 16 ساله ای که با بازگشت پیکرش غوغا به پا کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
عمره و طواف حاجیان ایرانی به نیابت از حاج قاسم سلیمانی
. زائران مسجدالنبی (ص) در مدینه منوره انجام نماز و ختم قرآن را به یاد حاج قاسم انجام دادند. همچنین در اکثر دعا های خود به یاد امام راحل و شهدا و به پاس مجاهدت های سردار دل ها نام سردار سلیمانی همواره بر زبان ها جاری بود. در مکه مکرمه در گرامیداشت خاطره سردار دل ها کاروان هایی مشاهده می شد که به یاد این شهید سرافراز طواف جمعی بر گرد خانه خدا به جای می آوردند. برخی نیز عمره مفرده خود را به ...
شهیدی که مسیر جبهه را در حوزه های علمیه یافت
خوشی نداشت سر زمین کشاورزی می دیدم که به آسمان زل زده و نگران بیماری توست شکر خدا خوب شدی و پابه پای بچه های دیگر به مدرسه رفتی و بعد هم سه سال راهنمایی ات را در مدرسه امام خمینی رحمه الله خواندی. بارها تو را کنار پدرت در جلسات مذهبی می دیدم یک بار هم بی آنکه تو مرا ببینی، دیدم که روی دیوار کوچه داشتی اعلامیه چهلم شهید مصطفی خمینی را می چسباندی یکی - دوباری هم دور از چشم مأمورها در خانه ها ...
یادکردی از شهید مدافع حرم محمد حسین میردوستی/ انگشتی نماند که انگشتری به پسرش برسد
شهدای ایران :محمدحسین تازه از مأموریت شمال غرب برگشته بود که به همسرش گفت: می خواهم به سوریه بروم. آن زمان، چیزی به تولد یک سالگی پسرش نمانده بود و می خواست حتماً در تولد محمدیاسا باشد. برای همین تولد پسرش را 25 روز جلوتر گرفت. آن شب به همه گفت: فکر کنم این اولین و آخرین بار جشن تولد پسرم هست که حضور دارم. در مراسم دامادی محمدیاسا نیستم. اعضای خانواده این حرف محمدحسین را زیاد جدی نگرفتند. فکر ...
یکی از پسرانم آمد پسر دیگرم رفت سوریه
رفت به سوریه. هر چند که کربلا رفته بود بچه من، باز هم رفت کربلا. سوغاتی های افغانستان را گرفته بود و برد؛ تا مهر، جانماز، برای خودش کالا گرفته بود و فندک بسته بندی کرده بود که در خانه خاله اش مانده بود. گفته بود که یک دفعه دیگر هم سوریه بروم؛ دیگر افغانستان می روم. این دفعه که رفت بیست روز به ما زنگ زدند. خدا و بی بی زینب، پسرم را قبول کردند و ما لایق نبودیم. پدر شهید: بیست و پنج روز ...
با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد...
ن هایی که شهادت را انتخاب کردند و به آسمان پر کشیدند. به فداکاری پسرم افتخار می کنم... مادر شهید نیز آرام در حالی که بغضش را فرومی خورد و در جمع حضار می گوید: پسرم در همان سن کم جای خودش را انتخاب کرده بود و عاشق شهادت بود، زمانی که به خانه می آمد پشت در بود و سوال می کردم چه کسی آمده می گفت شهید آینده، شهید گمنام... وی بیان می کند: وقتی نام شهید را با اسم خودش همراه ...
تصویر مادر در قاب جوانی پنجره ای کوچک به تاریخ رم است/ ردپای شاعر صوفی سوییس در کتاب دیده می َشود
.... فریدریش کریستیان دلیوس متولد سال 1943 است و تاکنون بیش از 12 رمان و مجموعه شعر منتشر کرده که به 17 زبان ترجمه شده اند. وی افزود: در داستان تصویر مادر در قاب جوانی ، شوهر زن جوان قصه، به جبهه العلمین شمال آفریقا اعزام شده و همسرش در غربت و تنهایی در رم است. او در طول یک ساعتی که داستان جریان دارد، بناست به کلیسا برود تا در مراسم دعا شرکت کند و در راه کلیسا، زیبایی های شهر رم را می ...
دلیل ازدواج نکردن هانیه توسلی از زبان خودش
دانشگاه دو استاد خوب بنام نغمه ثمینی و آقای محمد چرمشیر داشتم. بازیگری حرفه ای در سال 1379 زمانی که بعنوان بازیگر در جشنواراه تئاتر تبریز حضور داشت توسط نصرالله قادری (کارگردان) که داور جشنواره بود برای بازی در تئاتر پدر انتخاب شد. چند ماه بعد برای اولین بار با فیلم کوتاه روی جاده نمناک بازی جلوی دوربین را تجربه کرد. تلویزیون و شهرت خانم بازیگر در پاییز ...
مرد علم و عمل
. در آن عصر که زن ها سواد نداشتند، مادرش سواد داشت و به او هم تدریس می کرد، جلال را قرآن خواندن می آموخت. جلال الدین، سعدی می خواند و حافظ. بیت ها را آن قدر صحیح می خواند که روز اولی که رفت مکتب و ابیات را بی عیب خواند، استاد تحسین اش کرد: آفرین جلال الدین، آفرین. همان وقت، استاد عیال را صدا کرد. همان جا اسفند دود کردند گرد سرش. همان وقت استاد به خط خودش نوشت که قدر این پسر را بدانید ...
جزئیات شکنجه مرگبار نیکان 6 ساله در گفتگو با مادر
قرار گرفت و با توجه به ضد و نقیض گویی های پدر و نامادری، همچنین تشخیص آثار کودک آزاری روی بدن نیکان، این دو نفر به عنوان مظنونین پرونده بازداشت شدند. در نهایت پدر به شکنجه هولناک منجر به قتل فرزندش اعتراف کرد و گفت: چند بار به فرزندم هشدار داده بودم که در خانه دستشویی نکند اما باز هم او بی اعتنا بود برای همین او را تنبیه کردم.البته چند روز قبل هم با اسکوتر زمین خرده و دسته آن به شکمش ضربه زده ...
شهید عبدالحسین اسدی : از امام و روحانیت عقب نمانید و جلو نیفتید
؛ چون در این عمر چند ساله نتوانستم حق فرزندی را برای شما ادا کنم. اگر شما مرا حلال نکنید، وای بر حال من در روز قیامت؛ چه جوابی باید به خدا بدهم؟ از شما می خواهم که اگر لیاقت شهادت را داشته باشم، اندوهگین نباشید؛ چون با ناراحتی شما دشمنان اسلام شاد می شوند. بر من گریه نکنید، بلکه بر امام حسین (ع) بگریید. از خواهران و برادرانم می خواهم که مرا حلال کنید؛ چرا که نتوانستم دین خود را نسبت به شما ادا کنم ...
توصیه ویژه شهید غلامیان برای متن سنگ مزارش
برویم خواستگاری. می گفت: باشد. اسمال با (عباس نبی) به حمام می روند. با تیغ سرش را می تراشد. که مادر دست از سرش بردارد. به خانه می رود مادرش گفت: اسماعیل، چه کار کردی؟ گفت: هوا گرم بود. دفعه بعد که به مرخصی آمدم، مو هایم رشد کرده است و به خواستگاری می رویم. اول تابستان 60 دو بار با همرزمانش راهی جبهه می شود و صحبت از نظام و انقلاب می شود. اسماعیل گفت: من ...
آموختن درس شهادت از دانشگاه کربلا
آن مرحله کمال نرسیده ام وگرنه شهید می شدم. بعد از آن عملیات پیروزمندانه به خانه اش بازگشت تا عقب افتادگی درس خود را که به خاطر شرکت در جبهه برایش پیش آمده بود، جبران کند. سال چهارم علوم تجربی بود که در کنکور دانشگاه آزاد اسلامی با موفقیت قبول شد. بعد از ثبت نام در دانشگاه آزاد اسلامی بعد ازمدتی که راهیان کربلا 3 درحال اعزام بودند محسن شب قبل از اعزام خواب شهادت خود را دیده بود. می گفت من در این ...
زندگینامه شهید عبدالمجید رحیمی
ماه سال 1361 در جاده اهواز – خرمشهر در روند اجرای عملیات بیت المقدس به شهادت رسید. چندین بار نامه های مجید از جبهه برای ما آمده بود تا اینکه خبر شهادتش را آوردند. همان شب من خواب دیدم که برادرم شهید شده است و بسیار بی تابی و گریه و ناله می کردم، اما در خواب به خودم نهیب زدم که مگر مجید نگفت گریه نکنید، دشمن شاد نشویم. سه روز بعد از شهادت مجید در 13 اردیبهشت خبر شهادتش را برایمان آوردند. ...
از قتل در ولنجک تا قتل در رجایی شهر
ضد و نقیض صحبت می کرد. یک بار این آقا گفت؛ من اصلا وحید را نمی شناختم. بار دوم گفت من اصلا چاقو نزدم. بعد هم در جواب سوال قاضی که از او پرسید لباس هایت را چرا عوض کردی، گفت؛ روی لباسم آش ریخته بودند. لباسی که این آقا در ابتدا پوشیده بود، به رنگ آبی بود و بعد لحظه ای که به پسرم چاقو زد، سفید پوشیده بود. در این چهار سال خدا شاهده یک بار هم خانواده این آقا نیامدند که از ما دلجویی کنند. مادر ...
مرا توان زیستن در این دنیای زشت نیست
1345 در ملایر بود و موقع شهادت 22سال داشت. با احتساب اینکه جنگ تحمیلی هشت سال طول کشید، او هنگام شروع دفاع مقدس تنها 14سال داشت، اما از همان زمان سعی می کرد به جبهه ها برود و حتی پیش از اعزام نیز قلکش را شکست تا پس اندازش را برای کمک به جبهه ها اختصاص بدهد. مرتضی که شوق حضور در جبهه ها را داشت، از سنین نوجوانی رهسپار مناطق عملیاتی شد و زمانی که در 19 سالگی ازدواج کرد به گفته همسرش، یک رزمنده تمام ...
ریزش باورنکردنی موهای نرگس محمدی | نرگس محمدی بیماری بد گرفت
های هنری آشنایی داشت، از طرفی تمام اعضای خانواده ام به فیلم علاقه مند بودند.اما موضوعی که وجود داشت این بود که خانواده ام اصرار داشتند اول درسم تمام شود و بعد به طور جدی وارد عرصه بازیگری شوم که خدا را شکر این اتفاق هم افتاد. مادر نرگس محمدی می گوید: من از نرگس در مورد کارهای خانه راضی ام. نرگس تنها دوست من بوده و همیشه در کنار من حضور داشته، البته این چند ساله به دلیل مشغله کاری کمی ...
هواتو دارم ؛ به چاپ سوم رسید
اینچنین از پسرش روایت می کند: آقا مرتضی 9 اسفند 66 به دنیا آمد. چون زمان تولدش مصادف با شهادت امام جواد (ع) شد، اسم شناسنامه اش را محمد گذاشتیم. البته از قبل قرار بود که مرتضی صدایش بزنیم. برای همین بعد از تولدش او را مرتضی صدا کردیم. به غیر از مرتضی دو پسر و یک دختر هم دارم. از سال 60 تا 70 در محله نظام آباد ساکن بودیم و بعدها به خیابان شهید عباسپور یا توانیر رفتیم. آقا مرتضی از ...
عروسی خواهر احسان علیخانی در عید غدیر | تشریفات و بریز و بپاش احسان علیخانی برای خواهرش غوغا کرد
دانشگاه تهران است ، 2 خواهر و یک برادر دارد و خودش فرزند آخر خانواده است. مادرش پرستار بازنشسته است و به گفته خودش بهترین دوستش است. در دوران مدرسه درسخوان اما شیطون بوده و برای مهار شیطنت مدیر مدرسه او را مبصر کلاس کرد. در دوران دبیرستان 1 سال در تیم نوجوان پرسپولیس و 1 سال سایپا بازی کرد و بعلت 3 بار شکستگی پا دیگر قادر به بازی در چمن نبود و سراغ فوتسال و تنیس رفت. برپا کننده ...
شهدا را هیچگاه فراموش نمی کنیم
منقلب کرد: دیدار صمیمی بود. این مادر بزرگوار طی شش، هفت سال، سه فرزند 16، 18 و 21 ساله خود را تقدیم کشور کرده است. با شنیدن صحبت های مادر شهیدان خالقی پور همگی تحت تأثیر قرار گرفتیم. یکی از این سه فرزند ایشان چند ماه بعد از اینکه شیمیایی شده بود دوباره به جبهه حق علیه باطل برمی گردد. مادرشان تعریف کردند که او دفاع از خاک وطن را اولویت می دانست. صبر و استقامت خانواده های شهدا، به ویژه مادران شان مثال ...
قهرمان نوجوان به 150 بیمار زندگی بخشید
از روز حادثه برایمان تعریف کنید پدر ایلیا، سال 94 فوت کرد. او تنها پسر خانواده بود و فقط یک خواهر داشت. پسر باغیرتی بود، به همین خاطر بعد از فوت پدرش برای اینکه کمک خرج خانواده باشد و بتواند هزینه اجاره بهای خانه ای را که با مادر و خواهرش در آن زندگی می کرد، تأمین کند، کاسبی می کرد. آن روز ایلیا برای تهیه کالا همراه یکی از دوستانش با موتور به بازار رفته بود. در راه برگشت با یک خودروی 206 تصادف می کنند که در آن حادثه ایلیا سرش به خودرو برخورد می کند و ضربه مغزی می شود، اما خدا را شک ...
شغل شریف شاکی (طنز)
جلسات خواستگاری مواجه شویم: پدر عروس: شغل آقا داماد چیه؟ مادر داماد: پسرم شاکی حرفه ایه...چشمم کف پاش. ماشالا تا حالا ده تا پرونده شکایت داشته که برده. پدر عروس: بیمه هم داره؟ مادر داماد: بیمه که نه. ولی یه پرونده شکایت از بیمه تو دستشه... اگر ببره، قول داده همه خانواده رو یه جا بیمه کنه. خونه، ماشین چی، داره؟ داماد: اصلاً نگران این ...
از لبنان تا شلمچه
! عشق به شهادت جدید نیست. بلکه دیگر این عشق در ایران رواج یافته. پس همان طور که می دانی باید از کشته شدن من ناراحت نشوی بلکه برایم دعا کنی تا خدا من را با شهدای کربلا محشور بگرداند. در وصیت نامه او نوشته شده است: این قسم را می خورم که اگر خونم را بریزند در قطره های خونم نام خمینی را خواهید دید. پدرش می گوید: در عملیات کربلای5 در منطقه شلمچه، من و برادر ناصر هم در جبهه بودیم که ...
نگاهی به وصیت نامه شهید باغجری
به گزارش ایکنا از البرز، شهید علیرضا باغجری، دوم مرداد 1345، در شهرستان کرج به دنیا آمد. پدرش عباس، کارگر بود و مادرش عصمت نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم خرداد 1362، با سمت تخریبچی در دزفول غرق شد و به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای چهارصد دستگاه زادگاهش واقع است. در ادامه متن وصیت نامه شهید باغجری را می خوانیم. ...
خانه امید نوعروسان پایتخت
...، همان دوستان همراهش هستند؛ یکی تأمین سالی 100جهیزیه را تقبل کرده، دیگری هزینه داروی نیازمندان را و خانواده اش هم از همسر، پسران و دخترها، عروس ها و دامادها گرفته تا برادرزاده اش همگی پای کار هستند. همه اینها دست به دست هم داده اند تا الان که توانسته هر سال 250تازه عروس را با دادن جهیزیه آبرومند به خانه بخت بفرستد، مستمری ماهانه تعدادی را تقبل کند، در ماه مبارک رمضان بسته های غذایی و ارزاق را ...
گوشه ای از زندگینامه امام موسی کاظم (ع)+سخنان برگزیده آن حضرت
سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند. نجمه همسر امام: نجمه , مادر بزرگوار امام رضا(ع ) و از زنان ...
تأثیر کی داده و کی گرفته؟! در باجناق
ها کمتره. ملیحه خانم گفت: هر چیزی بالای 7 تا، زیاده و شگون نداره؛ حتی اگه زیر 30 تا باشه! مهران، گیج و کلافه گفت: خدا رو شکر فامیلیم؛ وگرنه معلوم نبود با این سطح از سواد دینی، چی می گفتند پشت سرمون! آقاشهریار همان طور که با دستمال کاغذی، انگشتش و بعد آب پرتقال کف بشقاب را خشک می کرد، گفت: شما به بهشتی بودن خودتون ما جهنمی ها رو ببخشید آقا مهران! ساناز که از حرف مهران و دلخوری آقا شهریار بابت آن ...
خانواده ای با چهار شهید نوجوان
خواند و بسیار باهوش بود. همراه خدابخش به جبهه رفت و محمدرضا هم که چهارده سال بیشتر نداشت با دستکاری شناسنامه اش عازم منطقه شد. اصغر ضیایی دوازدهم شهریور سال 1360 در جنوب کرخه به شهادت رسید. خدابخش نیز سه ماه بعد یعنی روز پانزدهم آذر 1360 در محور بستان و در عملیات طریق القدس به شهادت رسید. محمد رضا فرزند دیگر یازدهم آبان سال 1361 در عملیات محرم و در محور -عین خوش- به شهادت رسیده بود. سه پسر در جنگ شهید شده بودند و باز برادر چهارم عبدالله و پدر در منطقه بودند. عبدالله بار ها مجروح شد و بعد از بهبودی نسبی دوباره عازم می شد. ...
سگ های ولگرد گوش نوجوان اهوازی را تکه کردند!
روز گذشته حمله سگ های ولگرد در منطقه شهرک پیام اهواز سبب شد قسمتی از گوشتِ گوشِ یک کودک پنج ساله از بدنش جدا شود. به گزارش خراسان، روز گذشته پسر بچه ای پنج ساله به نام سید حامد غرابی که برای گذاشتن زباله جلوی خانه شان از منزل خارج شده بود مورد حمله سگ های ولگرد قرار گرفت و تکه ای از گوش سمت راست خود را از دست داد. غرابی پدر سید حامد در تشریح ماجرای حمله سگ های ولگرد به ...
بارداری دختر 14 ساله در خانه مادربزرگ!+تصویر
10 سالگی و در پاتوق مادر بزرگ اتفاق افتاده است. بعد از آن هم شرایط به همین صورت ادامه پیدا می کند تا اینکه مریم در میان متکدیانی که به همراه آنها کار می کرده است، با پسری به نام فرهاد آشنا می شود که چند سالی از خودش بزرگ تر است. ارتباط مریم با فرهاد ادامه می یابد تا اینکه مریم در 13 سالگی و در پی ارتباط نامشروع با فرهاد، باردار می شود. نوزاد در یکی از بیمارستان های جنوب تهران متولد می شود و ب ...
داستان تشکیل یک تیپ رزمی در روز عید غدیر
استان یزد دریافت شد و تیپ الغدیر یزد در 18 ذی الحجه مصادف با عیدغدیر به همین نام، نامگذاری شد و سردار شهید ذبیح الله عاصی زاده به عنوان اولین فرمانده تیپ انتخاب شد. البته رزمندگان یزدی تیپ مستقل 18 الغدیر در عملیات والفجر چهار در لشکر 8 نجف اشرف حضوری موفق از خود به جای گذاشتند که قبل از عملیات والفجر چهار اولین فرمانده تیپ، شهید عاصی زاده به شهادت رسید. مرسوم بود یگان های جدید تا یک سال ...