اعتیاد، کارتن خوابی، جنایت!/این دو برادر 6 روز با یک جسد در شهر می گشتند
سایر منابع:
سایر خبرها
دستگیری زورگیر 15 ساله + عکس
کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم اما بعد از آن که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند دیگر چیزی برایم اهمیت نداشت و من هم درس و مدرسه را رها کردم و خیلی زود معتاد شدم. یعنی از چند سال قبل مواد مصرف می کنی؟ از چهار سال قبل با دوستانم شیره و تریاک می کشم البته قبل از آن قرص های مخدردار مانند ترامادول مصرف می کردم. پدرت چه کاره است؟ هیچی! یک بیکار معتاد! فقط کار خلاف می کند. از ...
فیلمبرداری آقا اسدالله؛ راهگشای نیرو های امنیتی + عکس
... * علاقه قلبی به شهدا چند هفته بعد از ازدواج خواب برادر شهیدم را دیدم. در خواب به او گفتم: محمد! عروسی ما آمدی؟ گفت: بله، من در مجلس عروسی شما حضور داشتم.گفتم: نظرت درباره همسرم چیست؟ انگشت اشاره دست راست و چپش را بهم گره زد و گفت: ما با اسدالله خیلی رفیقیم! صبح خوابم را برای آقا اسد تعریف کردم، منقلب شد و خیلی گریه کرد. در آن مدت گریه ...
نگاهی به کارنامه هنری بازیگر مرموز سریال یاغی!
یکی از سریال های نمایش خانگی به کارگردانی شهرام شاه حسینی است که داستان زندگی دختری به نام هما حقی را در دهه 60 روایت می کند که پدرش به دلیل جاسازی مواد مخدر توسط برادر زاده اش در ماشینش در زندان به سر می برد. مهدی حسینی نیا در سریال می خواهم زنده بمانم نقش مفتاح را بازی کرده که مالک اصلی مواد بوده و برای رسیدن به پول خود تا قسمت های پایانی سریال همراه داستان می باشد. سیاوش مجموعه نمایشی ...
شهره لرستانی در کنار حیوان خانگی عجیبش | شهره لرستانی با این کارش همه را شوکه کرد
ایعات پایان داد و نوشت: تمام اقدامات من برای تطبیق جنسیت، قانونی و شرعی است. من هرگز تا به امروز با احدی ازدواج نکرده ام .. چون اساسا شرایطش رو نداشتم. شروع این تغییرات به سال ها پیش برمی گردد و اصلا ابتدا به ساکن نبوده و من هنوز در سیکل درمانم و تغییرات، زمان بر هستند. من فرزند این آب و خاکم و با آبرو در همین جامعه و کنار همین مردم شریف زندگی و کار می کنم و لازم میدانم مراتب قدردانی خود را از صی ...
باور ندارم استندآپ کمدی زیبا باشد
کمتر با خانه دکتر چمران در تهران فاصله داشت وقتی که این واقعه رخ داد من در کمیته بودم و به آنجا رفتم و در واقع ترسیدم از رخدادهایی که آنجا به وقوع پیوسته بود و متأسفانه در فیلم چ اصلاً واقعیت آن واقعه بیان نشد بله بهتر هم هست خب؛ اما من محدودیت هایی در خانه داشتم که باقی اعضا و شخصیت ها را کمتر می دیدیم و بیشتر اوقاتم با عزیز جون می گذشت به همین دلیل است که خاطرات بیشتری را با او دارم و مدام از ...
برادرکشی با دستگاه علف چین
بود که خانواده یک راننده میان سال با مراجعه به اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی اعلام کردند که راننده 55 ساله که با خودروی تیبا در یکی از شرکت های تاکسی اینترنتی فعالیت دارد، سوار بر خودرو از منزل خارج شده و دیگر بازنگشته است. بیشتر بخوانید درخواست طلاق به خاطر توهین به مادرشوهر تازه عروس 20 ساله که در یک مهمانی به مادر شوهرش توهین و بی احترامی کرده بود با دادخواست طلاق ...
اخبار حوادث امروز (19 شهریور 1401) از ناگفته های قتل شلیر رسولی در مریوان تا قتل نصیر فرخ نژاد، وکیل ...
کشته بر جای گذاشت. 6 روز زندگی با جسد راننده تاکسی اینرنتی در مشهد/ 2 برادر جنایتکار چطور دست به قتل زدند؟ پانزدهم مرداد بود که خانواده یک راننده میان سال با مراجعه به اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی اعلام کردند که راننده 55 ساله که با خودروی تیبا در یکی از شرکت های تاکسی اینترنتی فعالیت دارد، سوار بر خودرو از منزل خارج شده و دیگر بازنگشته است. ناگفته های قتل ...
معلمی که درس ایثار را به خوبی آموخت
درصد قیمت یک خانه در آبادان بود؛ با این حال آن شخص پول را به من می داد. چطور شد که برادرتان به جبهه رفت؟ برادرم درسال 1356 دانشجوی رشته آمار و کامپیوتر دانشگاه مشهد بود. درآن زمان آمار و کامپیوتر یک رشته محسوب می شد؛ چون بیشتر کاربرد کامپیوتر در آمارها بود و این تصور درباره اینکه کامپیوتر بتواند نقش هوش مصنوعی را ایفا کند نبود. در آن زمان قبولی در دانشگاه یک امتیاز بود و دانشجو پیشتاز و ...
فرار مرد جنایتکار به بلاروس/ اسرارآمیزترین قتل عام خانوادگی فاش شد
رسیدگی به این پرونده از سال 91 به دنبال شکایت دختر جوانی به نام پریسا آغاز شد. وی که به پلیس آگاهی رفته بود، گفت: چند سالی است که پدرم به کشور بلاروس مهاجرت کرده و من به تنهایی در ایران زندگی می کنم. من بیشتر اوقات به خانه مادربزرگم می رفتم و به او سر میزدم. مادربزرگم با عمویم بهراد در یک خانه قدیمی در غرب تهران زندگی می کنند. مدتی است هر بار که با مادربزرگم تماس می گیرم عمویم می گوید او به ...
پاتوق های عیاشی ایرج زندگی ام را نابود کرد! / دخترم خودکشی کرد !
به گزارش رکنا، زن 41 ساله با بیان این که در سن جوانی پیر شدم، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: 16 سال بیشتر نداشتم که ایرج به خواستگاری ام آمد. او از جوانان خلافکار محله بود به طوری که هیچ کسی او را دوست نداشت اما چون پدرم با پدر او دوست بود، من هم با ایرج احساس صمیمیت می کردم و در واقع عاشق شده بودم. در همین حال مادرم به شدت مخالف این ازدواج بود و می گفت آن ها خانواده ...
سقوط زن شیشه ای بی لباس از طبقه چهارم / در مارلیک کرج رخ داد
المیرا 34ساله به پزشکی قانونی منتقل شود. شوهر این زن که شاهد سقوط همسرش از پنجره اتاق خواب بود در نخستین اظهارات خود به افسر پرونده گفت: من همسرم 18سال است که ازدواج کردیم و دو پسر 17ساله و 12ساله داریم. به تازگی اسباب کشی کرده و به این آپارتمان آمدیم روز قبل از حادثه همسرم با خواهر خودش که اعتیاد به مواد مخدر داشت رفت و گویا شیشه استفاده کرده بود و بعد که من خانه آمدم متوجه شدم او دو ...
بازگشت به زندگی با بخشش اولیای دم
دو زندانی که در چند قدمی چوبه دار قرار داشتند با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران و بخشش اولیای دم پس از سال ها به زندگی برگشتند. به گزارش ایران، ساعت یک بامداد 30 تیر سال 84 راننده سمندی با پلیس تماس گرفت و گفت: در حال عبور از 5 کیلومتری جاده تلو بودم که مردی جلوی خودروام را گرفت و درخواست کمک کرد. در چند قدمی او، مرد دیگری خونین روی زمین افتاده و نیاز به انتقال به مرکز ...
فرار 10ساله مردی که برادر و مادرش را کشت
به ماموران گفت به این رفتار عمویش مشکوک است. دختر جوان در تشریح آنچه اتفاق افتاده بود توضیح داد: پدر و مادرم سال ها قبل از هم جدا شدند و من با پدرم زندگی می کردم. وقتی او به بلاروس مهاجرت کرد من هم چند سالی همراهش بودم اما با هم به اختلاف خوردیم و من به ایران برگشتم و بیشتر با مادربزرگم زندگی می کردم. وقتی بزرگ و مستقل شدم باز هم خیلی به خانه مادربزرگم می رفتم و به او سر می زدم. هر روز ...
اولین عکس از همسر جدید شهاب حسینی روی فرش قرمز | اختلاف سنی شهاب حسینی با همسرش غوغا کرد
به گزارش شمانیوز: شهاب حسینی در سال 1352 در تهران به دنیا آمد. شهاب حسینی نخستین فرزند خانواده است و یک برادر و دو خواهر دارد. شهاب حسینی در سال 1374 ازدواج کرد، فرزند نخست او با نام محمدامین در زمستان 1382 و فرزند دوم او به نام امیرعلی در تابستان 1390 به دنیا آمدند. طلاق شهاب حسینی بازیگر سینمای ایران، از همسرش پریچهر قنبری سر و صدای زیادی به پا کرد.تصویری از شهاب حسینی و یک بازیگر زن هالیوودی ...
دعوای نسرین مقانلو با حیاتی گوینده خبر | نسرین مقانلو حیاتی را با خاک یکسان کرد
...> درهمچنین شبی خدا تو را به ما هدیه داد، و بعد از چهار سال برادرت را. هدیه ایی که اصلا نمیتوان رویش قیمتی گذاشت سربلند و موفق باشید مهربان پسرانم بیوگرافی نسرین مقانلو: نسرین مقانلو متولد یکم تیرماه 1347 در شهر تهران است. فرزند اول خانواده است و یک خواهر و یک برادر دارد. خواهر نسرین مقانلو در امریکا زندگی می کند و برادرش مربی سطح بالای تکواندو است. مادرش قبل از ...
تار و پود زندگی
مرگ مادر با کمک مادربزرگم دو برادر کوچکم را بزرگ کردم. مادربزرگم ناشنوا بود و چشمانش به سختی می دید. تا کلاس پنجم نهضت سوادآموزی درس خواندم و به خاطر برادرهایم درس خواندن را رها کردم. سوزن دوزی را از مادر و خاله ام یاد گرفته بودم. مادرم باهمین سوزن دوزی درآمد خوبی داشت. سوزن دوزی را با عشق انجام می دادم. بعد از ازدواج صاحب 4 فرزند شدم. متأسفانه زندگی بر وفق مراد نبود؛ جدا شدم و با گرفتن ...
بخشش قاتل داماد پس از 13 سال
بازداشت کردند. تحقیقات مقدماتی نشان می داد که یکی از آنها عامل اصلی قتل است. او وقتی تحت بازجویی قرار گرفت ضمن اعتراف به قتل شوهر خواهرش گفت: در خانه بودم که خواهرم تماس گرفت و گفت شوهرش با او درگیر شده و گفته می خواهم تو را بکشم. من هم برای نجات جان خواهرم خودم را به خانه شان رساندم. چند دقیقه بعد برادرم هم از راه رسید و با دامادمان درگیر شدیم و من ناخواسته باعث قتلش شدم. این جوان مدتی بعد ...
غافلگیری زن خیانتکار در خانه مرد غریبه/ همسرش با ماموران بالای سرش حاضر شد+جزییات
باردار شدم و شوق زندگی به خانه ام بازگشت. با این حال سیاوش همچنان در خانه نبود و من خودم را با دخترم سرگرم می کردم. چهار سال بعد نیز پسرم به دنیا آمد و من دیگر گرفتار بچه داری شده بودم تا این که آن ها راهی مدرسه شدند و دوباره من در تنهایی خودم فرو رفتم. در همین روزها بود که به پیشنهاد یکی از دوستانم وارد یکی از شرکت های هرمی شدم تا هم از تنهایی بیرون بیایم و هم یک شبه پولدار شوم. ...
برادرم آنقدر سوخته بود که نمی شد به پیکرش دست زد
به هیچ عنوان کسی، و فقط آن لحظه که من رفتم باهاشون خداحافظی کردیم، خیلی مواظب بودیم که کسی دست نزند به صورتشان چون می دانستم که صورتشان سوخته، بابت همین گفتند دست نزنید. *معصومه حلیمی ادامه دارد...
تلاش قاضی جوان و کشتی گیران تیم ملی برای نجات زندگیِ مردی که 4 بار پای چوبه دار رفته است
قتل روز سوم تیرماه سال88 در محدوده کلانتری 111 هفت چنار اتفاق افتاد. آن روز به مأموران پلیس خبر رسید که 2 برادر در جریان درگیری با شوهرخواهرشان او را به قتل رسانده اند. کمی بعد مأموران با حضور در محل حادثه 2 متهم را بازداشت کردند. تحقیقات مقدماتی نشان می داد که یکی از آنها عامل اصلی قتل است. او وقتی تحت بازجویی قرار گرفت ضمن اعتراف به قتل شوهر خواهرش گفت: در خانه بودم که خواهرم تماس گرفت ...
نظریان: والدین بهترین الگو برای فرزندان هستند/ مشکلات خود را با نور هدایت گر قرآن مرتفع کنید
.... مرصادنیوز: مشوقان اصلی شما چه کسانی بودند؟ خانواده؛ خصوصاً پدرم و برادرم مشوقم بودند مرصادنیوز: اساتید شما چه کسانی بودند؟ در محافل برخی اساتید متولی این مجالس قرآنی همچون استاد حاج علیرضا رضایی، مجید عبدالرضا پور، مرتضی هامانی و استاد هوشنگ یاری و کیوان حسینی که به صورت هفتگی تشکیل می شد حضور پیدا کردم و از تجربیات ارزنده آنها بهره مند شدم. ...
روحانی شهیدی که ساواک را کلافه کرده بود
هرچه دعا توی این سال ها یاد گرفته بودم، زیرلب خواندم. همۀ خانه را به هم ریختند. تمام وسایل آشپزخانه وسط حیاط پخش شده بود. پیدا نکردند ولی. از خانه که بیرون رفتند، نشستم وسط حیاط تا برگردد. خانه را که دید، فهمید خودش ماجرا را نوار را با خودش برده بود؟ بلندم کرد و برد داخل اتاق ساعت دیواری تیک تاک می کرد. دست بالا برد و از روی ساعت، نوار را نشانم داد. کل خانه را کن فیکون کرده بودند، اِلّا همین یک جا ...
لیلی گلستان: پدرم را به خاطر مهاجرتش از ایران نمی بخشم/ کتاب "زندگی، جنگ و دیگر هیچ" یک شبه معروفم کرد ...
پدرم مدرسه خوبی در پاریس پیدا کرد، چهار سال طراحی پارچه خواندم و وقتی برگشتم تهران، شدم طراح پارچه کارخانجات مقدم که تازه باز شده بود. *خاطره دلنشینی که از صادق هدایت دارید؟ پدرم هر از گاهی با چند تن از شاعران و نویسنده ها و نقاش ها در کافه فردوسی قرار داشت. گاهی اوقات هم من را همراه خودش می برد. 4، 5 ساله بودم، با دو گیس بافته بلند. پدرم دست من را می گرفت و می برد کافه. ...
مادر شهید: پسرم علی اکبر رفت، علی اصغر برگشت
...! پسرم در 19 بهمن 1361 در والفجر مقدماتی مفقود شد و سال 1374 پیکرش تفحص و شناسایی شد. داود بعد ها تعریف کرد: من و حمید و پسر عمو مهدی در والفجرمقدماتی با هم بودیم که به خاطر موج گرفتگی بینایی چشم هایم را به طور موقت از دست دادم و برای درمان به بیمارستان صحرایی منتقل شدم. ساعت ها از عملیات گذشت و من بی خبر از بچه ها و نیرو ها در بیمارستان بودم. کمی بعد مجروحین عملیات را به بیمارستان ...
عروس را کشتم چون عاشق داماد مشهدی بودم!
آمدم و از سوی خانواده ام نیز طرد شدم. در این جا سرگردان بودم و در خیابان ها پرسه می زدم تا این که حدود سه ماه قبل در منطقه خواجه ربیع مشهد با جوان موتورسواری به نام هادی - ط آشنا شدم. این دوستی خیابانی ادامه یافت تا این که هادی مدعی شد با نامزدش اختلافات شدیدی دارد و قرار است او را طلاق بدهد. به همین دلیل از من خواست تا با هم به خانه اش برویم. من هم که دختری فراری بودم و جا و ...
متهم: فرمان قتل ندادم
خسته شده بودیم و راه به جایی نداشتیم تا اینکه تصمیم گرفتم از رفتار پدرم انتقام بگیرم. برای این کار به دنبال فردی بودم که بتواند پدرم را گوشمالی بدهد. یک روز که به مؤسسه آموزشی خواهرم رفته بودم، با محمد آشنا شدم. او برادر یکی از دوستان خواهرم بود. درباره مشکلاتی که داشتم با او حرف زدم. او گفت حاضر است به درخواست من عمل کند، اما قرار نبود دست به قتل بزند. محمد وقتی در جایگاه قرار گرفت، اتهامش ...
ازدواج مجدد شهاب حسینی با بازیگر خارجی علنی شد | دلیل جدایی شهاب حسینی از همسر سابقش مشخص شد
نی در خرم آباد سپری شود.این هنرمند کشورمان در سال 1374 درحالی که تنها 22 سال داشت با پریچهر قنبری همسرش آشنا شد و این آشنایی منجر به ازدواج گردید. شهاب حسینی که قصد مهاجرت به کانادا را داشت و برای این کار حتی حاضر به انصراف از دانشگاه شده بود باید خدمت سربازی را پشت میگذاشت و به همین منظور زمانی که برای خداحافظی با دوستانش در دانشکده هنرهای زیبا به دانشگاه تهران رفته بود برای اولین ...
آقانوید بعد از شهادت هم زائر حرم رضوی شد
نوید را هم که بخوانید، ارادت ایشان مشخص است. پیکر آقانوید که به مشهد آمد، گفتند تابوتشان را ایستاده بگیرید تا سلامی به حضرت رضا علیه السلام بدهد. با خودم گفتم خوش به حالت آقانوید؛ آخرین سلام را هم با بدن بی سر به آقا دادی. حس کردم که اگر جای آقانوید بودم، می گفتم که دیدید آخر من هم فدایی مادرتان شدم؟ بعد که پیکرشان را خواستند از حرم بیرون ببرند، یک بنده خدایی گفت اگر می شود، بگذارید ...