بابا وقتی از جبهه برمی گشت خادمی مردم روستا را می کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
حقیقت عجیبی که رونالدو فاش کرد
پرسیدند که مامان بچه دومی کجاست؟ بعد از یک هفته تصمیم گرفتم با آنها روراست باشم و گفتم که آنجل (نام پسر از دست رفته اش) به بهشت رفته است. شش ماه از آن روزها گذشته و رونالدو پسرش آنجل را عضو خانواده می داند و هرروز با او صحبت می کند. بچه ها می فهمند. وقتی دور میز می نشینیم فریاد می زنند و می گویند بابا این کار را برای آنجل انجام دادم، و به آسمان اشاره می کنند. او بخشی از زندگی ماست. من به بچه ...
پای درس ایثار و شهادت
های جنگ در غرب و جنوب رفتند چون ایران را یک ارزش والا می پنداشتند پس حتی سکونت در دورترین روستاهای مرزی هم آنها را از این هدف بزرگ دور نکرد. برخی فرماندار بودند، بخشدار، جهادگر یا حتی بسیجی معمولی اما همه مشاغل و مناصب را رها کردند چون رفتن را تکلیف دانستند. نودامادی، چشم روشنی فرزند، پیری پدر و مادر، عروسی دختر هچ کدام پایبندشان نکرد زیرا عزم شان در رفتن به جبهه و جهاد راسخ ...
حوزه روحانی بی سواد نمی خواهد + عکس
که پسرم در سیزده سالگی تصمیم گرفته بود که طلبه شود من نگران بودم که سنش کم است و هنوز پایه ای که باید بسته شود را ندارد، بلافاصله پدر زنگ زدند و صدرا را نزد خود خواندند، پدر به صدرا گفتند که اول باید درس کلاسیک خود را بخوانی بعد برو حوزه، حوزه روحانی بی سواد نمی خواهد! تو بخواهی صحبت کنی باید درس خوانده باشی، خود حاج آقا آنچنان از فیزیک حرف می زدند که انگار صد سال درس فیزیک، شیمی و ریاضی خواندند ...
مردم روستا بر سر مزار پسرم در سوگ شهدای کربلا زنجیرزنی می کردند
...> اعزام به جبهه برادرش می گوید: بعد از مدّتی به ارتش رفت و از طریق ارتش، داوطلبانه عازم جبهه شد . پدر و مادرمان از اعزام او خبر نداشتند و وقتی با خبر شدند سریع خود را به ماشین حامل رزمندگان رساندند . صورت فردین ،مثل ماه شب چهارده می درخشید . اشک در چشمان مادر حلقه زده بود ولی نمی گذاشت، قطرات اشکش بر روی زمین بیافتد تا مبادا فردین ناراحت شود . فردین که می خواست به آن ها دلداری بدهد ...
برای راستین کوچولو دعا کنید / او در شاه چراغ هدف گلوله های مرد تروریست قرار گرفت + عکس
پدرم خارج شده است؛ آن ها در حال حاضر در اراک هستند. سفر به شیراز برای انجام کار اداری و زیارت او که به اتفاق پدر، مادر، همسر و 2 فرزندش به شیراز سفر کرده بود، در خصوص این سفر و حضور خانواده اش در حرم شاهچراغ (ع) گفت: شامگاه سه شنبه سوم آبان 1401 برای انجام کاری اداری به شیراز سفر کردیم و از آنجا که پدر و مادرم سن بالایی دارند و تاکنون سفر زیارتی به شیراز نداشتند ما را در این ...
روایت خانواده های شهدا و مسؤولان از حال و هوای سال 61 و تشییع شهدای عملیات محرم/ 25 آبان اصفهان، روز ...
تشییع کنار بقیه شهدا روی دست مردم به گلستان شهدا رسید، از شلوغی مثل روز قیامت بود. مرتضی حیدری، برادر شهید مصطفی حیدری نیز می گوید: آن زمان که برادرم شهید شد، پنج شش ساله بودم ولی از پدرم شنیدم که می گفت مصطفی آرپی جی زن و بچه نترسی بوده، نمازهایش را اول وقت می خوانده و سعی می کرده به مسجد برود. او برایم تعریف می کند که: مصطفی 17 ساله بوده که به جبهه رفته و در عملیات محرم شهید ...
رونالدو در آستانه گریه: بدترین لحظه عمرم بود!(عکس)
نمی دانید چه کاری باید انجام دهید. گذر از آن مقطع احتمالا سخت ترین تجربه ام در زندگی بود. این اتفاق برای من و خانواده ام و به خصوص برای جورجینا که خیلی سخت بود. سعی کردم شرایط را برای خانواده و حتی دوستان نزدیکم توضیح بدهم. خاکستر آنجل را نزدیک خاکستر پدرم که در سال 2005 بر اثر نارسایی کبد فوت کرد، در کلیسایی در خانه ام نگه می دارم. من همیشه با خانواده صحبت می کنم و آنها کنار من هستند. شما می دانید که آنها به من کمک می کنند تا انسان و پدر بهتری باشم. و این چیزی است که من واقعا به آن افتخار می کنم. وقتی این اتفاق رخ داد، فرزندانم شروع کردند بپرسند او کجاست و این دشوار بود. ...
شهید عباس حاجی زاده؛ اخلاص عباس کار خودش را می کرد
هیچ گاه از باور و اعتقاداتش عقب نشینی نکرد. بعد از انقلاب اسلامی نیز به عضویت سپاه در آمد و حفاظت از بیت امام خمینی (ره) را به عهده گرفت و با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه های نبرد شد و در عملیات زیادی شرکت کرد. همسر شهید حاجی زاده می گوید: در سال 1358 بود که به خواستگاری آمد و عقد کردیم. به علت سن پایینی که داشتم، دو سال عقد کرده ماندم بعد از آن عروسی کردیم. حدود یک ماه ...
ژنرال بی ستاره!
م هرداد در عملیات های بسیاری شرکت کرده بود تا دین خود به خاک خون آلود ایران را ادا کند؛ از جمله عملیات محرم که یکی از عاشورایی ترین عملیات های اجرا شده در جبهه جنوب بود. مخصوصا برای رزمندگان اصفهانی چرا که در این عملیات خانواده های بسیاری از شهر گنبدهای فیروزه ای جان عزیزان خود را از دست دادند و آنها را راهی افلاک کردند و پس از آن در طول یک 24 ساعت، کبوتران به خون آغشته خود را به خاک سپردند. از عملیات محرم شروع می کنم؛ عملیاتی که عاشورای سال 61 هجری را در آبان ماه سال 61 شمسی تکرار کرد! این عملیات به لحاظ استراتژیک و کادرسازی به عنوان یکی از مهمترین عملیات ...
اشک پشیمانی نقاشی که قاتل همسرش شد | به خاطر بیکاری ام به من سرکوفت می زد
سفر کردند در شرایطی که من مخالف رفتن آنها بودم، اما همسرم آرزویش این بود که بچه هایم به خارج از کشور بروند و در آنجا درس بخوانند. چرا مخالف رفتن پسرانت بودی؟ چون دلم نمی خواست از بچه هایم دور باشم. من هم مانند هر پدر دیگری دلم می خواست بچه هایم همین دور و اطراف کنارم باشند و آخر هفته در خانه ام به انتظار آنها بنشینم. این مسئله خیلی مرا آزار می داد. چند فرزند داری؟ 2پسر دارم ...
سرلشکر قنبری هستم در ورزش!
با عصا در حال قدم زدن بود و از راننده خواستم پدرم را هم سوار جیپ کند. وقتی سوار شد، انگار دنیا را به او داده بودند. بالاخره پدرتان فهمیدند پسرشان قهرمان شده؟ (با مکث) ای بابا... پدرم فوت شد. برای المپیک مونترال تیم ملی را چگونه انتخاب کردند؟ براساس مسابقه انتخابی بود. آن زمان اصفهان در کشتی فرنگی حرف اول را می زد و مازندران هم در کشتی آزاد برتر بود. من ...
خردسال ترین زائری که به آسمان پر کشید/ پا برهنه در جست و جوی علی اصغر
واقعه و بررسی شخصیت شهید گویینی پرداخته است: بهار آفرینش علی اصغر در هفدهم فروردین ماه سال1394 چشم به جهان گشود. دوران نونهالی را در روستایمان_ چاقوسکی- پشت سر گذاشت. او به حضور در مسجد و حسینیه علاقه نشان می داد . علی اصغر با برادرش اهورا که حالا سه سال و نیم دارد به اتفاق پدربزرگ و مادربزرگش به مراسم مذهبی می رفتند. علی اصغر و اهورا همیشه برای رفتن به حسینیه آماده ...
روزی 300 گرم گوشت برای نظامیان افغانستان!
... پدر شهید: چرا، مشکلاتی به وجود آمد؛ متاسفانه همان سال که باید هر دانش آموز افغانی سیصد و خرده ای پول می داد، به مشکل خوردیم. واقعا زیاد بود برای ما. چون من سه تا دانش آموز داشتم. بعد از آن طرف هم، در مدرسه بچه هایم را خیلی سرکوفت می زدند که شما افغانی ها چرا نمی روید؟ چه می خواهید از ما؟ مملکت خودمان درگیر است... متاسفانه خیلی به بچه هایم گیر می دادند. پسرم عباس (خدا رحمتش کند) گفت واقعا ...
تب تند فوتبال
.... با اینکه دوره راهنمایی سه ساله بود اما من چهار سال در آن مدرسه درس خواندم، در پایان سال سوم به دلیل بیماری خاصی که به آن مبتلا شده بودم نتوانستم در امتحانات نهایی شرکت کنم و به قول معروف مردود شدم و سال سوم راهنمایی را دوباره خواندم. در طول آن چهار سال یک اتفاق دیگر هم رخ داد ...
از نوادر روزگار ما
جهان گشود. او در 5سالگی مادر را و در 8سالگی پدر را از دست داد و به همراه برادر کوچک ترش سیدمحمدحسن (الهی طباطبایی) تحت سرپرستی حاج میرزا باقر قاضی (پدر شهید محمدعلی قاضی طباطبایی) قرار گرفت. علامه، دوره تحصیلات اولیه را به سختی گذراند. خود ایشان درباره دشواری های آن ایام به آیت الله احمدی میانجی گفته بود: پدرم فوت کرده بود و من و برادرم آقای الهی تحت قیمومیت مرحوم آقای قاضی بودیم. ما با اخوی ...
من هم یک از هزاران!
خوشحال شده بودم. جنگ شروع شده بود که یک روز با خودم گفتم بچه های ما در جبهه ها دارند می جنگند و شهید می شوند. من هم از همه آرزوهایم گذشتم رفتم جبهه و چون وضع مالی پدرم خوب نبود، چند وقت می رفتم و بعد می آمدم. چند وقتی کارگری می رفتم و دوباره می رفتم جبهه. خلاصه در 3 مرحله و مدت حدود 8 ماه جبهه رفتم و در چند عملیات، از جمله عملیات خیبر ووو بودم و واقعاً خیلی سختی ها کشیدیم و باور کنید ...
فکر نمی کردم بازیگر شوم
شیوا خسرومهر، بازیگر سینما و تلویزیون گفت: زمانی که آقای کریمی برای بازی در فصل سوم و چهارم سریال بچه مهندس من را به پروژه دعوت کردند من فصل یک و دو را ندیدم و به همین دلیل تصور می کردم که این یک کار کودک است، اما زمانی که فهمیدم فرهاد قائمیان در آن پروژه ایفای نقش می کند سوالی برایم باقی نماند و ذهنیتم از سریال شکل گرفت. خسرومهر ادامه داد: من از سه سالگی با پدرم تئاتر کار می کردم و ...
عقلم سرجایش نبود و متوجه رفتارهایم نبودم
که اولین فرزند خانواده هستم تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و بعد از آن به امید این که بتوانم درآمدی برای خودم داشته باشم ، درس و مدرسه را رها کردم ولی چون سن کمی داشتم کسی به من کار نمی داد تا این که حدود دو سال قبل و با سنگین تر شدن اجاره منازل، پدرم مجبور شد، خانه کوچکی را در انتهای یکی از محلات اجاره کند. در همان روز اول که به این محله نقل مکان کردیم من از خانه بیرون آمدم تا به مغازه بروم. در ...
حمایت های همسرم، مرا به زندگی امیدوار می کرد
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از قزوین، حضور زنان و مشارکت آنان در پشتیبانی جبهه ها موجب روحیه مضاعف رزمندگان اسلام در هشت سال جنگ تحمیلی شده بود. دوخت البسه، بافتن لباس گرم و حتی پخت و ارسال نان به خطوط جنگی موجب بوجود آمدن فضای همدلی و معنوی بین اقشار مردم ایران شده بود. در این بین بودند دخترانی که برای پرستاری و حمایت از جانبازان دوران دفاع مقدس حاضر به ازدواج با رزمندگان اسلام بودند. ...
زندگی در وحشت!
.... در این شرایط تا مقطع راهنمایی تحصیل کردم، اما روز به روز درس هایم ضعیف می شد و من که مدام سرزنش می شدم بالاخره درس و مدرسه را رها کردم و مشغول خانه داری شدم. خلاصه وارد بیست و یکمین بهار زندگی ام شدم که زمزمه های ازدواج من و بابک شروع شد. او پسر عمویم بود، ولی خانواده ای بسیار آشفته و نابسامان داشت. پدرم با آن که می دانست پدر بابک مردی معتاد و خرده فروش مواد ...
ایران کوچک در اردوگاه موصل
از رموز پیروزی امت اسلام بگوید... سیدمحمد مشکوهًْ الممالک جنگ جهانی دوم و هجرت به ورامین بنده متولد سال 1333 در ورامین هستم؛ اما پدر و مادرم دامغانی هستند. ساکن خیابان مسجدجامع ورامین بودم. در این خیابان تعدادی از بچه های پای کار انقلاب هم ساکن بودند. منزل حاج آقا محمودی، امام جمعه کنونی، هم در این خیابان قرار داشت. سخنرانی ها در مسجد صاحب الزمان (عج) و حسینیه بنی ...
طعم شیرین خدمت در کام کودکان " کِدنج "
اجرای طرح های توسعه روستای کدنج تملک شده و و طرح های توسعه در سه فاز دراین روستا در حال اجرا است . اراضی فاز یک به متقاضیان واگذار گردید و فازهای دوم و سوم نیز در حال مطالعه و واگذاری است. محمد ثروتی دهیار روستای کدنج نیز با تقدیر از خدمات مسوولان شهرستان شیراز و بنیاد مسکن این شهرستان از رضایت و خشنودی روستاییان برای اجرای طرح های توسعه و محرمیت زدایی سخن گفت و افزود: مردم زحمتکش و پر ...
راه کربلا باز شد، علیرضا برگشت
. می گفتند حرفش حرف است، همین هم بود که علیرضای شان را برده بودند مطبش. دکتر که او را معاینه کرد، با تأسف نگاهی به کریمی ها کرد و گفت پسر شما بر اثر مصرف زیاد دارو، کبدش را از دست داده است. رنگ از چهره پدر و مادر پرید. علیرضایی که روزی دکترها جواز سقطش را داده بودند حالا دیگر توانی برای ادامه زندگی اش نداشت. دکتر زیر لب آخرین نسخه اش را بست و مادر را در میان بهت و حیرت رها کرد. پسر شما در نهایت تا ...
مدافع حرمی که حاج قاسم برای استخدام او تاکید داشت
گروه فرهنگی - رجانیوز: پدر شهید می گوید: برای اینکه بتواند به دفاع از حرم عمه سادات برود، دوره های مختلف غواصی، پاراگلایدر و راپل را گذرانده بود، اما هیچ کدام از این تخصص ها نتوانسته بود راه او را برای دفاع از حرم باز کند. به گزارش رجانیوز به نقل از جهان نیوز، سال سوم رشته مهندسی عمران بود که از همسرش خواستگاری و در مهرماه سال 90 ازدواج کرد. همسر شهید: به یاد دارم روزی به ...
خاطره ای که به خون آذین شد
نگرفته بود، بعد از شهادتش به خانواده اش دادند. با شروع انقلاب، فعالیت های خود را بیشتر صرف دفاع از اسلام می کرد، اما هیچ وقت از کارهایی که می کرد، سخن نمی گفت. از خدمت سربازی به خاطر واریس پاهایش معاف شد. بعد از پیروزی انقلاب به دلیل شوق زیادی که به تعلیم تفسیر قرآن داشت در کلاس های آقای قرائتی شرکت می کرد و یکی از شاگردان ممتاز وی بود. کم کم در مقر اولیه سپاه پاسداران در خیابان ...
شهید زاهدلویی، طلبه بیست ساله ای با یک آرزو/ گوشی موبایل مهدی رمز نداشت/ علاقه عجیبی به رهبری و شهید ...
علاقه خاصی به دویدن داشت. عموی بنده طلبه هست و پدر من هم بسیجی بود و فرمانده پایگاه. مهدی می گفت من سعی میکنم راه پدربزرگم را ادامه بدهم و به همین دلیل علاقه خاصی به بسیج داشت. ما اهل ماه نشان زنجان هستیم. در آنجا یک پایگاه بسیج داشتیم و پدر من در همان جا آموزش اسلحه و آموزش های نظامی می داد. روستای ما روستای بسیجی ها است و در همین روستا 7 شهید داریم. مهدی سال گذشته تلاش کرد ...
اصفهانی ها با رهبر معظم انقلاب دیدار می کنند
...، 370 شهید عملیات محرم را برروی دستان خود تشییع و در گلستان شهدای این شهر به خاک سپردند. مقام معظم رهبری در 26 آبان ماه سال 96 در دیدار با مردم اصفهان فرمودند: در بیست وپنجم آبان سال 61 در یک روز اصفهانی ها حدود 360 شهید را تشییع کردند؛ این چیز کوچکی نیست. حدود 360 شهید در یک روز وارد اصفهان شدند و روی دست مردم تشییع شدند. شما جوانها نبودید، آن روزها را ندیدید، آن حماسه و آن شور را ...
مشکلات خانواده را با کمک بچه ها حل می کنیم
...، فراهم کردن هزینه چنین سفری سخت باشد. بله، اما ایام اربعین امسال، پسر بزرگم، ابوالفضل از من خواست تا ما هم همراه مردم به زیارت اربعین برویم. با آن که خیلی خودم هم دوست داشتم، ولی دستم خالی بود. دلم شکست و از آقا امام حسین(ع) درخواست کردم تا مرا در برابر زن و فرزندانم خجالت زده نکند. از طرفی خانمم نظرش این بود که زیارت امام حسین(ع) و یارانش و حضرت علی(ع) برای تقویت باورهای اسلامی بچه ها ...
مشق حسرت دختران دهستان "قلایی" سلسله و انتظار برای یک موافقت
...، در حال عبور است که لبخند کمرنگش باعث می شود توقفی کنم و به بهانه پرسشی در خصوص طولانی بودن مسیر و وضعیت زندگی مردم روستا او را نگه دارم، می گوید باید برای خانه هیزم جمع کند، با دست به انتهای مسیر اشاره می کند و می گوید روستاهای چال سوز، چم قبرستان و چم گرگعلی، چم شته دور تر هستند و مسیر بیشتری را باید طی کنید. عدم استطاعت مالی خانواده ها در پرداخت هزینه های ایاب و ذهاب ...