سایر منابع:
سایر خبرها
ناصر تکمیل همایون؛ حادثه ای که زندگی او را زیر و رو کرد اما ماند
قدری فضا آرام شود اما بعد به عکس تندتر شد و بنی صدر رفت و او به زندان افتاد و حکم اعدام هم صادر شد اما با وساطت و در واقع مداخله مستقیم آیت الله منتظری بر اساس شناخت خودشان و کثیری از چهره های دانشگاهی و سیاسی، حکم لغو و پس از چند سال هم آزاد شد. (ادامه همکاری با دفتر بنی صدر پس از شدت گرفتن اصطکاک میان او و سران حزب جمهوری اسلامی هم البته در زمرۀ اتهامات او بود). وقنی دکتر پرویز ناتل ...
ماجرای 7 زن که توسط دو مرد مورد آزار قرار گرفتند
دو مرد جوان که متهم هستند هفت زن را مورد آزار و اذیت قرار داده اند در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند. به گزارش وقت صبح ، به نقل از اعتماد آنلاین، در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 9 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد متهمان مدعی شدند شکات دروغ می گویند، این در حالی است که مدارکی علیه متهمان وجود دارد. تابستان سال 1400 به دنبال شکایت دختر جوانی به نام رها این ...
تماس نیمه شب وزیر خارجه آمریکا با امیرعبداللهیان
را درنیاورده بودم که وزیر خارجه آمریکا زنگ زد و گفت ما چهار زندانی در اوین داریم که قرار است تبادل شود. اتفاقی برایشان پیش نیاید؛ من گفتم خبری نیست؛ وزیر خارجه آمریکا 40 دقیقه قبل از اینکه ما اطلاع داشته باشیم، اطلاع داشت. *اوین را خودشان با آدم های خودشان آتش زدند. مهدی هاشمی 30 روز قبل با اصرار درخواست می دهد به بندی برود که همه هستند اما صبح شبی که می خواهد آتش سوزی شود، درخواست می ...
سرقت برای پس دادن پول نزول
: از آنجایی که مطمئن بودم گوشی سرقتی نیست، به ناچار آن را در اختیار مرد ناشناس قرار دادم. او شروع به شماره گیری با گوشی کرد و بعد هم انگار تلفنی با شخصی صحبت می کند گفت استعلامات ما از مرکز نشان می دهد که گوشی شما سرقتی است و باید همراه من به اداره پلیس بیایید. به او گفتم اشتباه می کنید، گوشی سرقتی نیست. بعد از کلی صحبت مأمور جوان گفت پس دو و نیم میلیون تومان به من بده تا من هم ماجرای سرقتی بودن گوشی ...
اخاذی مامور قلابی از مردم برای پس دادن پول نزول
.... مرد جوان ادامه داد: از آنجایی که مطمئن بودم گوشی سرقتی نیست، به ناچار آن را در اختیار مرد ناشناس قرار دادم. او شروع به شماره گیری با گوشی کرد و بعد هم انگار تلفنی با شخصی صحبت می کند گفت استعلامات ما از مرکز نشان می دهد که گوشی شما سرقتی است و باید همراه من به اداره پلیس بیایید. به او گفتم اشتباه می کنید، گوشی سرقتی نیست. بعد از کلی صحبت مأمور جوان گفت پس دو و نیم میلیون تومان به من ...
حمله 4 مرد نقابدار به خانه ای در زعفرانیه
. کاری در شرکت پیدا کرد و رفت و من و خانواده ام از دو سال قبل از شهرستان به این ساختمان آمده و سرایدار شدیم. آن شب در سرایداری بودم. در آسانسور باز شد و افرادی بیرون آمدند. تصور کردم از ساکنان باشند، اما چهار مرد نقابدار را دیدم که سلاح و کلت به دست داشتند. به سمت اتاق سرایداری آمده و به من حمله ور شدند. چاقو و کلت زیر گلویم گذاشتند و نام شاکی را به زبان آوردند و گفتند خانه آن ها کدام ...
از کشتن همسر و فرزندم پشیمان نیستم!
. نبود پدرم. مشکلات مالی. گفتی وضع مالی ات خوب بود؟ مدتی بود با بحران مالی رو به رو شده بودم. پدرم هم نبود که کمکم کند. بعد از قتل چه کردی؟ زندگی عادی، چون با صحنه سازی از دستگیری رها شدم و همه فکر کردند آنها به مرگ طبیعی فوت کرده اند. سعی می کردم هر هفته سر خاک شان بروم و با آنها صحبت کنم. می دانستم شرایط برای شان در آن دنیا، بهتر از این دنیا بود. چرا ...
آبروریزی به وقت عشق خیابانی
بیمارستان روش زوج درمانی را برای آرامش من پیشنهاد کرده بود ولی همسرم همکاری نمی کرد تا این که چند روز قبل مشغول رسیدگی به درس های مدرسه دخترم بودم که ناگهان آرتین به همراه یک زن و مرد دیگر وارد خانه ام شدند و با بستن دست و پاهایم، مرا سوار خودرو کردند. آن زن و مرد خود را مامور دولت معرفی می کردند ولی در بین راه مدام سیگار می کشیدند و آثار خودزنی با تیغ و چاقو روی دست هایشان بود. خیلی می ترسیدم ولی دم ...
لباس و ظرف می شستیم تا غذا بگیریم
...> علت دستگیری شما و دوستان تان چه بود؟ نمی دانیم به ما تهمت زدند و گفتند مواد دارید. فقط یک تهمت بود و به دلیل همین موضوع سال های زیادی از زندگی مان در زندان هدر رفت. در زندان خیلی سخت گذشت. هیچ امکاناتی در زندان نداشتیم و واقعا اذیت شدیم. غذا هم خیلی کم می دادند و خوراک مان لوبیا بود. ببخشید من مدت طولانی در زندان بودم و همین باعث شده تا حرف زدن به زبان خودمان برایم کمی سخت باشد ...
مهدی زین الدین؛ دوست داشتنی بود و شایسته تحسین
خبری نبود. نیروها می گفتند برمی گردیم عقب. هر وقت عملیات شد خبرمون کنین. عصبانی بودم. رفتم پیش آقا مهدی و گفتم تمومش کنین. نیروها خسته ان. پنجاه روز می شه مرخصی نرفته ان، گرفتارن. گفت شما نگران نباشین. من براشون صحبت می کنم. گفتم با صحبت چیزی درست نمی شه. شما فقط تصمیم بگیرین. توی میدان صبحگاه جمع شان کرد. بیست دقیقه برای شان حرف زد. یک ماه ماندند. عملیات کردند. هنوز هم روحیه داشتند. بچه ها، بعد از ...
زن، زندگی، آزادی در تهران خوب می فروشد
.... حالا اگر خیاطی و سوزن دوزی نکنم می میرم. بعد با شوق از همان کیسه یک پارچه بیرون آورد و گفت: بگذارید ایده های شورشی ام را هم نشانتان بدهم... همه خندیدیم. تعریف کرد: چند روز پیش برادرزاده ام گفت برایش شعار زن زندگی آزادی را بدوزم، گفتم نه! زن زندگی آزادی را نمی دوزم؛ اصرار کرد، این یکی را برایش دوختم... پارچه را دستم داد. باز کردم. با رنگ آبی روشن سوزن دوزی کرده بود: م ...
سرقت برای پس دادن پول نزول درمان خواهر
: از آنجایی که مطمئن بودم گوشی سرقتی نیست، به ناچار آن را در اختیار مرد ناشناس قرار دادم. او شروع به شماره گیری با گوشی کرد و بعد هم انگار تلفنی با شخصی صحبت می کند گفت استعلامات ما از مرکز نشان می دهد که گوشی شما سرقتی است و باید همراه من به اداره پلیس بیایید. به او گفتم اشتباه می کنید، گوشی سرقتی نیست. بعد از کلی صحبت مأمور جوان گفت پس دو و نیم میلیون تومان به من بده تا من هم ماجرای سرقتی بودن ...
ناصر تکمیل همایون درگذشت + خاکسپاری در روز جمعه
اختفای وی کمک کرده است. پس از خروج ابوالحسن بنی صدر از ایران، تکمیل همایون به اتهام اختفای او در منزلش توسط دادگاه انقلاب ابتدا به اعدام محکوم شد، اما رئیس وقت دادگاه انقلاب محمدی گیلانی با توجه به توصیه های صورت گرفته، با تخفیف در حکم او را به حبس ابد محکوم کرد که این حبس پس از طی دو سال زندان در پی عفو رهبری به 10 سال زندان تبدیل شده و دو سال بعد شورای عالی قضایی باقی مانده حکم زندان او را تعلیق ...
پایان اخاذی سریالی پسر 20 ساله با لباس پلیس + گفتگو با متهم
او بدهم مرا آزاد می کند و من که مطمئن شده بود وی مأمور قلابی است، گفتم باید به خانه بروم و از آنجا پول بردارم. به این ترتیب او گوشی ام را گرو گرفت و خواست تا یک ساعت دیگر با پول برگردم. من هم یک راست به اداره پلیس آمدم تا موضوع را گزارش کنم. با اظهارات مرد جوان، مأموران کلانتری وردآورد راهی محل قرار شدند و پلیس قلابی را که در آنجا منتظر بود، دستگیر کردند. او که 20سال بیشتر ندارد در بازجویی ها به ...
سرقت میلیاردی 4 مرد نقابدار از یک برج در زعفرانیه
اطلاعی ندارم و به اجبار و تهدید اسلحه با آنها همکاری کردم. شب حادثه داخل اتاقک نشسته بودم که مردان نقابدار به سراغم آمدند و پرسیدند خانم مهندس در کدام طبقه ساکن است. از آنجایی که اسلحه را به طرفم گرفته بودند تسلیم شده و به آنها گفتم که خانم مهندس ساکن طبقه دوم است. اما مردان نقابدار دست از سرم برنداشتند، آنها با تهدید مرا به طبقه دوم کشانده و از من خواستند تا از خانم مهندس بخواهم به مقابل در بیاید. زمانی که در باز شد، به داخل حمله برده و حتی مرا هم در سرویس بهداشتی حبس کردند. پ ...
پسر نوجوان: خلافکار شدم، چون عاشق یک دختر شدم بابام با کمربند کبودم کرد!
آن که علاقه عجیبی به تحصیل داشتم ولی نمرات تحصیلی ام نیز خوب نبود و همین موضوع بهانه ترک تحصیل را به دست پدرم داد. وقتی برای رفتن به مدرسه با پدرم به مشاجره پرداختم او حتی تا یک هفته مرا به خانه راه نداد، دراین مدت به منزل خواهرم رفتم و پس از آن با کمک شوهر خواهرم شاگرد سنگ کاری شدم تا این حرفه را بیاموزم. هنگامی که در پایان هفته کارفرما دستمزدم را می پرداخت بلافاصله پدرم ...
حمایت های همسرم، مرا به زندگی امیدوار می کرد
می دانستم خدا بر کارم نظارت دارد. دفاع پرس: در این مدت رفتار همسرتان با شما چگونه بود؟ همیشه آزادی عمل و اطمینان و حمایت ولی الله مرا به زندگی امیدوارتر می کرد. از آنجا که ولی الله قبل از انقلاب در رشته های ورزشی مثل: کشتی، شنا، بدنسازی و باستانی فعالیت می کرد همچنان پس از جانبازی نیز حضور فعالی داشت. تا حدی که به مرور موفق شد بیش از 100 مدال کسب کند. وی حتی در سال 1384 رکوردار شنای ...
به اماراتی ها گفتم در دهات شما بازی نمی کنم
روزنامه را باز کرد و گفت تو این حرف ها را زدی؟ گفتم بله، اما از دهانم در رفت. روز مسابقه آماده بودیم اما متوجه شدم جزو 11بازیکن اصلی نیستم. این اتفاق هفته بعد هم تکرار شد و 5هفته نیمکت نشین بودم. در آن روزها علاوه بر تمرین باشگاهی در اتوبان ها می دویدم تا بدنم افت نکند. هر روز از میدان هفت تیر که محل کار همسرم بود تا خانه مان در خیابان دولت، دنبال ماشین همسرم می دویدم. این داستان ادامه داشت تا ...
همسرم! پسرمان امیر را ولایی تربیت کن
همسر عزیزم! از تو خواهش دیگری نیز دارم، من در این مدت عمر نگذاشتم تا آنجا که می شود نماز قضایی بر گردنم باشد، یا روزه نگرفته داشته باشم، ولی بی زحمت در صورت توان یک سال نماز قضا و یک ماه روزه برایم بگیرید. در آخر خواندن زیارت عاشورا را زیاد به شما توصیه می کنم و نیز به فرزندمان و شرکت در نماز جماعت. ان شاءالله مرا می بخشی؛ زیرا خیلی تو را زحمت دادم، ولی تا آنجا که توان داشتم قصد خدمت به شما و ...
فروش دختران ابتدایی به مردان میانسال!
التماس و تحمل کتک کاری های پدرم، بالاخره موفق شد مرا در مدرسه ثبت نام کند و تا کلاس پنجم درس خواندم اما یک روز وقتی از مدرسه به خانه بازگشتم مردی که از دوستان پدرم بود مرا به عقد خودش درآورد! حالا من سومین زن نعمت بودم و دو همسر دیگر او در خانه های جداگانه زندگی می کردند. شوهرم 8 فرزند داشت و مرا به شدت اذیت می کرد چون معتقد بود پول زیادی به پدرم داده است! خلاصه 5 سال بعد نعمت از دنیا رفت و ...
آقای کدیور دروغ می گوید/گاز اشک آوری که سمت علامه طباطبایی شلیک شد
بهادری که با پاکروان آمد، یک مرتبه پرسید: آقای قاضی طباطبائی کیست؟ آمد به طرف من و دست داد و محبت کرد و گفت: من به خاطر شما آمده ام. از طرف آقای شریعتمداری موظف شده ام که بروم و با هویدا و بقیه درباره شما صحبت کنم . من آن موقع 30، 40 روز بیشتر زندان نبودم. بعد آقای پاکروان شروع کرد اراجیفی را راجع به امام گفتن و گفت: الحمدلله آقایان دیدید که عبدالناصر پول فرستاده بود که پخش کنند . منظورش طیب و دار و ...
سرلشکر قنبری هستم در ورزش!
چطور شد سمت کشتی رفتید؟ با منصور برزگر بچه محل بودیم. منصور تبریزی هم مربی باشگاه ایزد فردوسی بود و از آنجا کشتی را آغاز کردم. سال 1970 که در مسابقات جهانی کانادا شرکت کردم، در شرکت مینو کار می کردم. از این مسابقات که برگشتیم، آقای تبریزی به اصفهان رفت و مربی این تیم شد و مرا هم از کارخانه مینو به کارخانه ذوب آهن برد و در این شرکت بازنشسته شدم. کدام بخش ذوب آهن اشتغال داشتید ...
تجاوزهای سریالی پسرجوان به زنان/ او 16 زن را آزار جنسی داد+جزییات
. به 14 زن دیگر هم طبق همین نقشه تعرض کردم و تعداد قربانیان خود را به 16 نفر رساندم. اما هر کاری می کردم ریشه این نفرت از دلم پاک نمی شد و همچنان فکر انتقام از زنان دیگری هم بودم. مجید ادامه داد: بهمن ماه سال گذشته بود که طبق نقشه قصد اذیت و آزار زن خانه دار دیگری را داشتم. در کوچه ای که خانه آن زن در آنجا قرار داشت مشغول راه رفتن و یافتن فرصتی مناسب بودم که یکمرتبه ماشین پلیس ...
چگونه در شرایط سخت آرامش خود را حفظ کنیم؟
.... وقتی هم که تصاویری از زد و خوردهای شهرهای مختلف را می بینم، دلشوره هایم بیشتر می شود. از طرف دیگر نگران برخورد پدرش هستم که اگر دخترم خطایی بکند یا بلایی سر خودش بیاورد، خیلی بد می شود، باباش کوتاه نمی آید. حالا شما که روانشناس هستید، ممکن است مرا راهنمایی کنید؟ دیروز هم که قرار گذاشته بود با دوستانش پارک برود، وحشت تمام وجودم را گرفت و پیش خودم گفتم اگر رفت و ...
تهمت دزدی اسلحه و قتل به مدافع حرم! + عکس
کنیم؟ من هم که آمده بودم، مدرکی نداشتم. چه کارکنیم چه کار نکنیم... **: شما هم از طریق قاچاق آمده بودید؟ پدر شهید: بله، چون عباس گفت من عجله دارم و خانومم اینطور است، من گفتم تا ویزا بگیرم طول می کشد، این بود که من هم قاچاقی آمدم. **: این طریق آمدنتان را بعدا می پرسم تا جزئیاتش را برایمان بگویید... پدر شهید: بعد از سه روز به دنیا آمدن بچه اش، فرستادنش ...
اشک پشیمانی نقاشی که قاتل همسرش شد
دستپاچه شده بودم که فراموش کردم گوشی موبایل و حتی دلارهایی که در خانه داشتم را با خودم ببرم. تا ساعت ها در خیابان بی هدف رانندگی می کردم و وقتی به خود آمدم، دیدم رسیده ام کرمان. باور کنید اصلا متوجه نشدم که چطور سر از کرمان درآورده ام. شب را در ماشین خوابیدم اما تا صبح کابوس دیدم و روز بعد تصمیم گرفتم به سمت تهران برگردم و خودم را معرفی کنم؛ چون عذاب وجدان رهایم نمی کرد؛ به همین دلیل به سمت تهران برگشتم که در آزادراه قم تهران توسط مأموران پلیس دستگیر شدم. پ ...