سایر منابع:
سایر خبرها
نقشه شوم بهنام برای دختر جوان/ او را بعد از تجاوز از طبقه سوم به پایین پرتاب کرد+جزییات
. بالاخره بهنام مرا به پایین انداخت و مرگ را با چشمانم دیدم. پدرش به محض افتادن من، به طرفم آمد و مرا در همان وضعیت که خونین و نیمه جان بودم در خیابان می کشاند. کم کم جمعیت زیادی به خیابان آمدند و او به ناچار مرا رها کرد و متواری شد. با شکایت دختر جوان، بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور بازداشت پدر و پسر را صادر کرد. اما زمانی که کارآگاهان پلیس راهی خانه او شدند، مشخص شد که هر دو متواری شده اند و بررسی ها برای دستگیری آنها ادامه دارد. ...
پیگیری اخبار با رادیوی دزدی در اردوگاه موصل
سپاه منتقل شدم. خدا دو پسر به من عطا کرد. تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم و سال 76 دیپلم گرفتم و بعد در دانشگاه سراسری هنر در شهرهای دیگر قبول شدم و نرفتم اما در سال 80 در دانشگاه آزاد مشهد رشته حقوق قضایی قبول شدم و در 83 بازنشسته شدم که پس از بازنشستگی از دانشگاه دانش آموخته شدم. به دلیل تسلطم به زبان عربی با سازمان حج و زیارت همکاری ام را آغاز کردم و تا 94 ادامه داشت سپس تعطیل شد .اکنون با عتبات عالیات همکاری می کنم و مسئول ستاد کربلا و نجف هستم . خبرنگار: سرو یزدی ...
زورگیر خشنی که پسر های نوجوان را طعمه قرار می داد
چند روز قبل، پسر 10 ساله ای در حال عبور از پارکی در جنوب تهران بود که مردی به او نزدیک شد. مرد جوان ناگهان چاقویی از جیبش بیرون آورد و از پسربچه خواست تا گوشی تلفن همراهش را به او بدهد. پسر می خواست مقاومت کند که سارق در یک لحظه با چاقو خطی به صورت او انداخت و گوشی را از دستش قاپید و متواری شد. فریاد های کمک خواهی پسرک بی نتیجه ماند و سارق زورگیر فرار کرد. ساعتی بعد پسر نوجوان به همراه ...
لذت غذاهای دانشجویی
آش داشت. از شما چه پنهان من عاشق آش های مادرم هستم. اما کتاب ربطی به آش های مادر نداشت. کتاب مجموعه خاطراتی از دوره دانشجویی از مقطع کارشناسی تا دکتراست که برای نویسنده و برخی از دوستان وی اتفاق افتاده و به صورت طنز بازآفرینی شده است و از آن جا که در این کتاب همه نوع خاطره ای یافت می شود نام آش رشته دانشجویی برازنده آن شده است. مجموعه این خاطرات، قبلا در ماهنامه پرسمان چاپ شده و با استقبال مخاطبان ...
سرنوشت آقای عکاس مجالس عروسی که به اجبار رییس باند دزدان شد / موبایلم را زدند که دزد شدم! + گفتگو
به گزارش رکنا، چند روز قبل مردی با تماس گرفت و گفت: من هستم. در حال عبور از خیابان بودم که متوجه شدم دو موتورسوار گوشی یک خانم جوان را کردند حالا هم دارم سارقان را تعقیب می کنم. با اعلام این خبر مأموران گشت پلیس وارد عمل شده و در حالی که پیک موتوری همچنان در حال تعقیب سارقان بود، موفق شدند دو موتورسوار سارق را دستگیر کنند. در بازرسی بدنی از موتورسواران تعدادی نیز کشف شد و ...
زنی در مرداب مواد افیونی
دخترم نیز تحقیر شود. خلاصه او در 19 سالگی در حالی با کمال ازدواج کرد که من به شدت مخالف ازدواج آن ها بودم، چون او نیز پسر سر به راهی نبود. با وجود این، زندگی مشترک آن ها دو سال بیشتر دوام نداشت و ماریا در حالی با یک دختر زیبای کوچک به خانه ام بازگشت که به شدت به مواد مخدر صنعتی آلوده شده بود! اگرچه او قبل از ازدواج نیز با دوستانش مواد مخدر مصرف می کرد، اما حالا اوضاع تاسف باری داشت. ...
اعتراف سیاه قاتل به قتل پسر جوان در پل جوادیه تهران + عکس
به گزارش رکنا ، رسیدگی به این پرونده از شهریور سال 1400 با تماس پسر جوانی مبنی بر سرقت تلفن همراهش آغاز شد. پس از این تماس مأموران پلیس بلافاصله به محل حادثه در حوالی پل جوادیه رفتند اما با جسد مرد جوانی روی زمین روبه رو شدند. پسر جوانی که با پلیس تماس گرفته بود به مأموران گفت: دقایقی قبل در حال صحبت با تلفن همراهم بودم که دو نفر سوار بر موتور به من حمله و مرا خفت کردند ...
پسر عاشق پیشه در محل قرار با دختر تهرانی مورد آزار قرار گرفت ! / من قاتل نیستم! + عکس
رای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در دادگاه در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست را مطرح کردند. وقتی متهم در جایگاه ویژه ایستاد گفت: من چند روز قبل از آن ماجرا برای دیدن دختر مورد علاقه ام از استان فارس به تهران آمده بودم .آن روز در حال قدم زدن در خیابان بودم که دو نفر که سوار بر موتور بودند کنارم آمدند. یکی از آنها شهرام بود که با تهدید ...
تهدید و قتل شاهد قبل از دادگاه در تهران!
که متهم با دو نفر از دوستانش من را با زور از رستوران بیرون آوردند و آنقدر کتک زدند که سرگیجه گرفتم با سختی خودم را به خانه رساندم و دقایقی بعد هم بیهوش شدم و 2 هفته در کما بودم. من از متهم شکایت و برای او درخواست مجازات دارم. بعد از صحبت های شاکی، متهم به جایگاه رفت و گفت: همان طوری که در بازجویی ها هم عنوان کردم قصدی در کشتن بهروز نداشتم ناخواسته مرتکب قتل شدم و اتهامم را قبول دارم. قبل از ...
حق الناس و روایت هایی از شیخ رجب علی خیاط/ اگر فرزندتان را تنبیه بدنی می کنید بخوانید
دوباره با او دعوا کرد که چرا دل مادرش را می شکند. آن جوان گفت دست خودم نیست. اعصابم به هم ریخته است. جگرفروش بودم. سهمیه جگرم را قطع کرده اند و محل کارم را هم از من گرفته اند. پدرم به او گفت حالا چند دست جگر می خواهی تا دوباره مشغول به کار شوی؟ پسرجوان گفت 7 دست جگر سهمیه روزانه ام بوده است. پدرم پول تهیه 8 دست جگر را به او داد و در آخر گفت پسرم مادرت، مادرت، مادرت! فقط همین. یادم می آید کاروبار آن پسر جوان هم محلی دوباره رونق گرفت. برایمان جالب بود که چند سال اول بعد از فوت پدرم، همان پسر جوان هر پنج شنبه سرمزار می آمد. خودش چای می ریخت و از همه پذیرایی می کرد. ...
دختر 14 ساله مادرش را با سیم شارژر خفه کرد / نیلا: در شب قتل نزد دوست پسرم بودم!
دیدم که مادرم بی حال روی زمین افتاده است.من شب قبل دیر خوابیده بودم و نمی دانم علت مرگ مادرم چیست. اول به پدرم و خاله هایم زنگ زدم و بعد با اورژانس تماس گرفتم. وقتی بازپرس آمد گفت که جای انگشت من روی سیم شارژر است و چون تشخیص داده بودند مادرم با خفه شده است، من را کردند. من هم از ترس اعتراف کردم اما من قاتل مادرم نیستم. دختر 14 ساله ای که خواسته یا ناخواسته اکنون در شیب اتهامی است که ...
مرد 85ساله چرا زنش را با تابه کشت؟
را گرفتم و متوجه شدم فوت کرده است. او ادامه داد: من که شوکه شده بودم سراغ پدرم رفتم و از او درباره حادثه سوال پرسیدم؛ اما او مدعی شد وقتی از خانه بیرون رفته چنین بلایی سر مادرم آمده است. من که به ماجرا مشکوک بودم سریع با پلیس تماس گرفتم. به دنبال اظهارات پسر جوان، ماموران پدر 85ساله او را بازداشت کردند اما این مرد مدعی شد از نحوه قتل همسرش اطلاعی ندارد. ماموران در نخستین گام ...
محاکمه پیرمردی که با ماهیتابه همسرش را کشت
اولیه نشان می داد که وی با ضربه ماهیتابه به سرش به قتل رسیده است. در ادامه، جسد به پزشکی قانونی منتقل شد. پسر مقتول در تحقیقات به مأموران گفت: من هر روز با مادرم تلفنی صحبت می کردم و به خانه اش می رفتم امروز هرچه با او تماس گرفتم تلفنم را جواب نداد به همین دلیل نگران شدم و خودم را به خانه شان رساندم. وقتی وارد خانه شدم پدرم را دیدم و با نگرانی حال مادرم را پرسیدم که گفت خسته بوده و ...
زائرانی که زائر دائمی حضرت شاهچراغ (ع) شدند
متوجه شدم مادر و پدرم در بیمارستان مسلمین هستند؛ مادرم تازه از اتاق عمل خارج شده بود و پدرم در آی سی یو بود و وضعیت خوبی نداشت. پدر این کودک مجروح شده در حادثه تروریستی شاهچراغ (ع) گفت: در همان روز های نخست شوک زیادی به راستین وارد شده بود و اصلا نمی توانست با ما صحبت کند؛ انگار از ترس زبانش بند آمده بود؛ الحمدالله الان می تواند حرف بزند. شامگاه خونین چهارم آبان به روایت مهدی ...
ماجرای تلخ مسموم کردن زن جوان با آبمیوه و آزار او!
سپس نامزدم گفتم و تصمیم گرفتم از دو پسر شیاد شکایت کنم. با این شکایت وی به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان آزار و اذیت وی را تایید کردند. در حالی که پلیس به ردیابی دو شیطان پرداخته بود شکایت دیگری به پلیس رسید که دختر جوانی به همین شیوه در دام دو پسر گرفتار شده و تحت آزار قرار گرفته بود. تحقیقات پلیسی وارد فاز تازه ای شده و شمار شاکی ها به هفت زن و دختر رسیده ...
اعدام قاتل موبایل فروش اسلامشهری/ صبح امروز در زندان رجایی شهر اجرا شد/ ویدئو+18
به خاطر کرونا نمی تواند تردد داشته باشد تا ناقل بیماری نشود. مادرت نان آور خانواده بود؟ بچه بودم که پدرم ما را رها کرد و رفت.اصلا از او خبر ندارم. از وقتی خودم را شناختم؛ مادرم هفته ای یک بار هم خانه نمی آمد. بعد هم مجبور شدم درسم را رها کنم و خودم هم کار کنم. بچه درس خوانی بودی؟ درسم خوب بود.شاگرد شر و شوری نبودم. سرم به کار خودم بود.به روح خواهرم قسم، ...
خودم با پلیس تماس گرفتم
تلاش کنی در ضمن هزینه هم دارد. شغلت چه بود؟ بنا به علاقه ای که به هنر داشتم، سراغ طراحی لباس رفتم و طراح لباس بودم. متاهلی؟ نه. دلیل اختلافت با مقتول چه بود؟ باور کنید با او اختلافی نداشتم. یک روز با مادرم در حال رفتن به خانه بودیم که متوجه آن مرحوم شدم که با زنی درگیری داشت. مادرم آن زن را شناخت و از من خواست تا به او کمک کنم و ...
یادگاری های سیاه دختر 17 ساله مشهدی
...، درمانده و مستاصل بودم و هر شب کابوس می دیدم به گونه ای که دچار افت تحصیلی شدم و دیگر شاگرد ممتاز نبودم. او تصریح کرد : با وجود این، یعقوب همواره مقابل مدرسه ام می آمد و برایم ایجاد مزاحمت می کرد، اما من از ترس به خانواده ام چیزی نمی گفتم تا این که یک روز وقتی از مدرسه به خانه بازگشتم، برادرم به سمت من حمله ور شد و به شدت کتکم زد؛ مادرم نیز گوشی تلفنم را شکست و تازه فهمیدم که یعقوب ...
جزئیات قتل دختر 3 ساله مشهدی از زبان قاتل شیطان صفت
بازگشت به سراغ پدر مهرسا رفت و عکس دختر بچه را پشت شیشه تاکسی خودش نصب کرد. مادرم نیز مدام دعا می کرد تا دختر همسایه زودتر پیدا شود، اما من از ترس سکوت کرده بودم تا این که چهار روز بعد از این ماجرا فهمیدم پلیس جسد دختر بچه را پیدا کرده است. بلافاصله از خانه بیرون آمدم و کنار در حیاط ایستادم. جیغ و فریاد و گریه در کوچه بلند بود و من نمی دانستم چه کار کنم، دوباره به داخل خانه بازگشتم، اما ...
طراحی نقشه قتل شوهر برای بیمه یک ونیم میلیاردی
شدیم قفل در خانه شکسته است. فریاد کشیدم و از همسایه ها کمک خواستم. احتمال دادم دزد وارد منزل مان شده است. ولی اصلا فکرش را هم نمی کردم که شوهرم در خانه باشد. فکر می کردم هنوز برنگشته است. ولی پس از ورود با پیکر نیمه جان شوهرم مواجه شدم. این زن در ادامه صحبت هایش گفت: من به یک نفر مظنون هستم. ماجرا به چند روز قبل برمی گردد. آن شب با همسرم داخل ماشین بودیم که فردی سد راه مان شد. او بی ...
فرزندانی که بازیچه لجبازی می شوند
هر چیزی به سرنوشت آن دختر می اندیشیدم؛ دختری که نه او را دیده بودم و نه او را می شناختم. جدایی و طلاق بین یک زن و شوهر گاهی غیرقابل اجتناب است، ولی به نظر می رسد باید بیشتر مراقب باشیم تا سرنوشت یک کودک را بازیچه لجبازی های کینه توزانه خودمان نکنیم. نوبت رسیدگی من در دادگاه نیز فرارسید و مدیر دفتر من را فراخواند تا به داخل اتاق قاضی بروم. امروز بیش از دادگاهی که دارم درگیر این موضوع شدم و مطمئن هستم تا پاسی از شب نیز به این موضوع فکر خواهم کرد. به اینکه بهتر است کودکان و نوجوانان را درگیر مشکلات شخصی و زن و شوهری خودمان نکنیم. *مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری ...
اعتراف به قتل همسر با ماهیتابه
مشکوک حرف می زد. وقتی داخل خانه رفتم، دیدم جسد مادرم در آشپزخانه افتاده و از سرش خون می آید. نبض دست او را گرفتم که فهمیدم فوت کرده است. بهت زده به طرف پدرم رفتم و از او در این باره پرسیدم که مدعی شد وقتی در خانه نبوده، چنین بلایی سر مادرم آمده است. به این ماجرا مشکوک هستم و از پلیس درخواست کمک دارم. بعد از این توضیحات، مأموران در نخستین گام از تحقیقات شوهر 85 ساله آن زن به نام ناصر را به عنوان ...
قله های کوماسی شاهد شکنجه های حمید بود
چه سالی با شهید هدایتی ازدواج کردید و نحوه آشنایی تان چطور بود؟ من متولد سال 1338 هستم و همسرم هم متولد همین سال در بابل بود. همسن بودیم. خانواده ایشان بعد ها به شیرگاه مهاجرت کردند. یک خانواده بسیار مذهبی داشتند. مادر شوهرم صورتش را با پوشیه می پوشاند. پدر شوهرم هم اهل مسجد بود. خود شهید از چهارسالگی همراه مادرش به مسجد می رفت و اذان می گفت و از همان موقع نماز می خواند. من هم در خانواده مذهبی بزرگ شده بودم. خانواده ام اهل قرآن بودند. پوشیه می گذاشتم و با خواهر عبدالحمید در مسجد فعالیت می کردیم. خواهر شهید بحث خو ...
وقتی خواستن توانستن است/ توانخواهی که ناامیدی را ناامید کرد
کاردرمانی به آن کاردرمانی می برد و در خانه هم بدنم را به چالش می کشید که مبادا ضعیف تر شوم، حتی تا 6 سالگی روی ویلچر نمی گذاشتند کلاً من را زمین نمی گذاشتند و اسپلینتی پا می بستند که بلکه راه نرفتنم احساس نشود. او با اشاره به دوران تحصیل خود می افزاید: موقع مدرسه می خواستند من را در مدرسه عادی ثبت نام کنند، اما بخاطر ضعف بدنی من را قبول نکردند، مادرم می گفت من خودم هر روز همراهش می آیم ...
6 تفنگدار
خیلی اوقات همین روستاهای کوچک در وسط میدان حضور دارند. ضمن اینکه روستاهای مجاور روستای ما در خط روبه روی ما بودند و همین موضوع سبب می شد که اهمیت فعالیت های انقلابی در روستای سناجان بیشتر مشخص شود. شما هم به همراه برادران در این فعالیت ها حضور داشتید؟ هنوز 13 ساله نشده بودم که به همراه برادرم دستگیر شدم و به زندان رفتم. دقیقاً بعد از تاسوعا و عاشورای سال 57. مادر را به ...
فرزند شهید فخری زاده: پدر و مادرم به یک اندازه در این عزت مجاهدانه سهیم بودند
کرد که پدرم بدون دغدغه کارها را پیش ببرد. پدرم می فرمود من تمام موفقیت هایم را مدیون تو هستم. من خاطر ندارم که پدر قبل از مادرم از دری وارد شده باشد. محال ممکن بود قبل از اینکه مادر سوار ماشین شود، ایشان سوار شود. در نهایت، خروجی این زندگی مشترک که توأم با عشق، علاقه و جهاد دو نفره بود، یک چنین عزتی بود که به اعتقادم هر دو به یک اندازه در این عزت مجاهدانه و بزرگی سهیم هستند. در انتهای این مراسم از کتاب شنبۀ آرام رونمایی شد. ...
هنرمندی که با بازیگری بر بیماری خود غلبه کرد
بازیگری هدایت کنم و او در این زمینه تحصیل کرد .اما متاسفانه به این حوزه علاقه ای نداشت و از فعالیت در آن خسته شده بود؛ یک روز که پیگیر فعالیت های او بودم با کارگردانی ملاقات کردم و ناگهان وارد عرصه بازیگری شدم. با وجود آن که به این حوزه علاقه داشتم اما هیچ زمان تصور نمی کردم چنین اتفاقی بیفتد و بازیگر شوم. او اظهار داشت: علت من برای حضور در این حرفه آن است که در زمان بازیگری احساس بسیار خوبی ...