سایر منابع:
سایر خبرها
حاج قاسم چه موسیقی ها و فیلم هایی را دوست داشت؟ / ناگفته های دختر سردار سلیمانی از پدرش
آوردید و نگاهتان نسبت به دیگران تغییر کند یک دختر 17 ساله و یک پسر هفت ساله دارم، چون فرزندان من نوه های اول وی محسوب می شوند، زمانی که پدر به شهادت رسید دخترم 15 سال سن داشت و زمان زیادی را با پدر بزرگ خود گذرانده بود و رابطه عاطفی بسیار عمیقی بین آنها برقرار بود. ما هر هفته روزهای جمعه به خانه پدرم می رفتیم و اگر وی حضور داشت دخترم می دانست باید دفتر انشاء خود را بیاورد، چون باید ...
قتل هولناک خواستگار
منطقی است؟ مرد میانسال گفت: خیلی تلاش کردم شایان دست از سر دخترم بردارد اما او گوشش به این حرف ها بدهکار نبود. به برادرم گفتم با شایان صحبت کند اما به جای این که با پسرش حرف بزند به من گفت عقد دخترعمو و پسرعمو را در آسمان ها بسته اند. شایان که از من به نتیجه نرسید، سراغ دخترم رفت و در مسیر دانشگاه راهش را سد و برایش ایجاد مزاحمت کرده بود. ماجرای عاشقی شایان را همه شهر فهمیده بودند و آبروی ...
خاطرات مردم از ایام شهادت حاج قاسم
در شاه چراغ مراسم است، رفت آنجا، جایی که فکر کنم بار اولش بود پایش را می گذاشت! شهر شده بود نمایشگاه عکس! راوی محمد شعبانی: یکی از معروف ترین دفترهای چاپ عکس و پوستر ترحیم دست ماست. از همان شنبه ( یک روز بعد از شهادت حاج قاسم)، مردم دائم مراجعه می کردند به مغازه. همه می خواستند برای حاج قاسم اعلامیه ترحیم چاپ کنند. مرد و زن و پیر و جوان هم نداشت. مدل اعلامیه و متنی را که می ...
آن ها بی منت، زندگی بخشیدند
بالاخره بعد از گذشت سه سال توانستم خودم را قانع کنم تا قاتل پسرم را ببخشم. او می گوید: وقتی دیدم چطور بچه های پسرم از دیدن پدرشان محروم شدند، با خودم گفتم اگر قاتل پسرم را اعدام کنم به بچه های او هم ظلم می کنم. من نتوانستم باعث محروم شدن بچه ها از پدرشان شوم. من بخشیدم اما از خدا می خواهم بیشتر به من صبر بدهد تا بتوانم غم داغ پسرم را تحمل کنم. به خاطر دل مادرش رضایت دادم ...
جهاد تبیین ، تعلل توابین و رسالت امروز ما/ شهدایی که زنده اند و هوای انقلاب را دارند
هشت ماه قبل او را از دست داده بود، در عین حال می گفت: ای کاش همسرم بود تا همچنان به او خدمت می کردم. خدمت به او باعث برکت زندگی ام می شد. با نگاهی مهربان به من گفت: دخترم! اگر خانم به شوهرش حتی یک لیوان آب تعارف کند، اَجر و ثواب دارد. حسّ خبرنگاری ام گل کرد، سوژه جالبی به نظرم آمد، با دقت بیشتر به حرف هایش گوش دادم. همسرش چند سال قبل، با سکته مغزی کاملا فلج شده بود، از ...
گوشه چادر مادر را ول نکن که برای همیشه گم می شوی
... کاش بودی تا فقط نگاهت کنم چیزی که از همه بیشتر تکانم داد جواب های الهام 38 ساله، محمد 43 ساله، بهناز 35 ساله، سوگل 47 ساله و زینب 39 ساله بود. وقتی در مجازی از الهام پرسیدم، خودتو بذار جای مادرت. از داشتن بچه ای شبیه خودت راضی بودی؟ به طنز گفت: خدایی خیلی. خودشیفته هم خودتی! الهام مادرش را از دست داده است. وقتی گفتم خدا مادرتو رحمت کنه برایم نوشت: من خیلی زود از نعمت مادر ...
قتل محمدکوچولو در روز تولدش / قاتل در دادگاه اشک همه را در آورد + عکس
کیفری یک استان تهران آغاز شد. قتل محمدعیسی یک ساله در روز تولد او به دست پدرش در ابتدای جلسه رسیدگی به عنوان اتهامی متهم افغان دو نفر از شاکیان که در جریان مجروح شدند اقدام به طرح شکایت خود می کنند.یکی از این افراد که خانمی میانسال است و فرد دیگر پسر همان خانم که درگیری مرگبار در منزل آنها اتفاق افتاده بود.مادر محمدعیسی که تنها ولی دم اوست در دادگاه حضور ندارد. پسر ...
شاگرد مینی بوسی که دانشمند هسته ای شد
بعد از رفتن حاج آقا به او گفتم تا اذان تمام نشده بلند شو وضو بگیر بعد دوباره در کنار من نشست و شروع به صحبت کردن کرد. سالاریان بیان کرد: وقتی همسر مصطفی باردار بود مرتب به من می گفت دلم می خواهد فرزند اولم دختر باشد، اما چون مصطفی تک پسر بود من دوست داشتم فرزند اولش پسر و مثل دوست و برادرش باشد می گفت حالا که شما به مراسم عاشورا رفتین و دست به دامن امام حسین (ع) شدین تا فرزندم پسر شود ...
در جست و جوی لیلا
بچگانه هم مادرتو از دست دادی و هم باعث مرگ دوتا جوون شدی. پس به من بگو چه اتفاقی افتاده تا توی دادگاه بتونم کمکت کنم. سرگرد جعبه دستمال کاغذی را روبه روی لیلا گذاشت. لیلا دستمالی برداشت و اشکهایش را پاک کرد و گفت: من و احسان می خواستیم با هم ازدواج کنیم. اما احسان دستش خالی بود. می دونستم پدرم قبول نمی کنه. آخه روی من خیلی حساسه. وقتی شنیدم مامان برای بابا پول واریز کرده این فکر به ذهنم رسید که ...
امیرکبیر دارالفنون را پیش از دارالفنون ژاپن بنا نهاد/ نخستین دانشگاه در تاریخ مدرن ایران
چند دقیقه به داخل دعوت شدم و دستان ناظم بر سرم نوازشگر لحظه ها بود و بر پشت پدرم بر پشتگرمی ایشان، ناظم با خنده رویی گفتند: ثبت نام شدید، موفق باشید و توصیه های اخلاقی و انضباط در دبیرستان...الخ. در برگشت پدرم که خدایش بیامرزد، به من گفت: می دونی وقتی بیرون رفتی ناظم چی گفت!، گفت: می بخشید به پسرتان گفتم بیرون منتظر باشند. می خواستم پسرتان در اولین مواجهه شاهد دست تنگی مالی احتمالی شما نباشند و ...
برای همه بچه های ایران بازی می سازیم
بازی درمانی تلاش می کردیم با دوستانی در دانشگاه توانبخشی ارتباط گرفته بودم و ایده را معرفی کردم و آنها هم خیلی خوششان آمد و به من گفتند ادامه بده. روز سومی که دخترم در ان آی سی یو (NICU) بستری بود با من تماس گرفتند و گفتند یک جلسه با حضور من و کسانی که قرار بود از طرح حمایت کنند، بگذاریم. گفتم که نمی توانم بیایم. بعد دوباره تماس گرفتم و گفتم که می آیم. چون دوست نداشتم کار عقب بیفتد. دختر 3 روزه ام ...
زنی که آرزوی تمدن و آگاهی داشت
ترسم بمیرم و علم زن های ایرانی را نبینم! بی بی مریم در پانزده سالگی ازدواج کرد: خواننده عزیز که این روزنامه زندگانی مرا ملاحظه می فرمایید حالِ سرنوشت ما دختر های ایرانی خصوصا دختر های بختیاری را ملاحظه کنید. دختر پانزده ساله را بدهند به یک مرد چهل ساله که دارای دو زن و پنج شش نفر اولاد است... هیچ میل نداشتم در خانه آن ها باشم. چهار سال زن او بودم تا آنکه بیچاره جوان مرگ شد. حالا از آن شوهر ...
جرعه ای از نور برای اهالی شهر نور
از حسینیه نیز منازل افرادی بود که باز با غبطه به آن ها نگاه می کردم. پیش خودم به پاسداران و خادمان حسودی می کردم. می گفتم اگر تهرانی بودم، محال بود توفیق خدمت به این رهبر عظیم و دوست داشتنی را از دست بدهم. مسؤولان از گیت مخصوصی وارد می شدند و مردم نیز از درب اصلی حسینیه وارد می شدند. جلو می رفتم، با آن ها دست می دادم و سلام و احوال پرسی می کردم. آن ها نیز گرم و با نشاط پاسخ می دادند ...
به رهبریِ حضرت زهرا(س)
؛ یعنی یک رهبر به تمام معنا، مثل یک پیغمبر، مثل یک هدایتگر عموم بشر؛ در این حدّ و در این اندازه زهرای اطهر، دختر جوان، ظاهر می شود؛ این زنِ اسلام است.... فاطمه زهرا(سلام الله علیها) یک زن اسلامی است، زنِ در بالاترین طراز زن اسلامی، یعنی در حدّ یک رهبر. مقام معظم رهبری 1395/12/29 معجزه چادر حضرت زهرا روزی حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) از یک مرد یهودی به نام زید مقداری جو قرض گرفت و ...
انیمیشن و ظرفیت قوی ایران در معرفی جهانی شهید سلیمانی
چگونه ارزیابی می کنید؟ وقتی فیلم ترسناک می بینید، بازیگر و صحنه حس ترس به شما القاء می کند. حالا در ایران فیلم ترسناک ساخته می شود اما همه می خندند! فیلم درست می کنند که معجزه نشان دهد و همه می خندند! نمی شود با بشکن زدن معجزه را نشان داد. در فیلم های خارجی یک آدم که می خواهد تغییر کند، کم کم تغیر می کند؛ چه به سمت بدی و چه به سمت خوبی. سال ها پیش یکی از بچه های تلویزیون به من ...
رز آبی هدیه من به همسر شهیدم بود
اراده علیرضا در نگارش کتاب کوثرالسادات افضلی از روز هایی که دست به قلم شد و نگارش اولین کتابش را شروع کرد اینگونه می گوید: قبل از شهادت علیرضا دست نوشته هایی داشتم و مطالبی می نوشتم. علیرضا هم که علاقه من را در این زمینه می دید من را تشویق می کرد. یکی از قول هایش هم به من این بود که حتماً یک کتاب از شما چاپ خواهم کرد. اواخر حیات شان هم خیلی تلاش کردند که یکی از نوشته هایم که به شکل رمان بود را به چاپ برسانند، اما فرصت همراهی نکرد و ایشان به شهادت رسیدند. من از قبل علاقه زیادی به نویسندگی داشتم. اما با شهادت علیرضا چاپ کتاب، برایم مانند یک توصیه عمل نکرده از ایشان باقی ماند. تا اینکه به خودم گفتم چرا من این کار را بعد از شهادت علیرضا دنبال نکنم. خواسته خود شهید هم که این بود. برای همین کار را شروع کردم. من حس می کنم با این کارم علیرضا را به خواسته اش رساندم. هر صفحه ای را که می نوشتم و کار ها به خوبی پیش می رفت با خودم می گفتم که این ها اراده علیرضاست و هنوز ه ...
توصیه سردار سلیمانی به مدافع حرم برای عاقبت بخیری
هنوز واستاده بودم تو جای خودم تو فکر و خیال راست می گفت امین و عبدالله عاقبت به خیر شده بودند چون مهمون خدا بودند اونم با دست پر و سر بلند... نمی دونم چی شد ولی انگار نور تابیده بود به شب ظلمانی دلم عین وقتایی که بچه بودم و بعد کلی گریه پناه می بردم به شونه پدرم و آغوش مادرم و انگار اونجا جزو دنیا نبود بس که آرامش داشت دیگه حالم خوب بود هم دیدن سردار سلیمانی و هم حرفهاش، تبسمش انگار دوباره زنده ام کرد و من دعا کردم عاقبت بخیری قسمت هر دو مون بشه... روایتی از مدافع حرم عباسعلی عزیزی انتهای پیام/ ...
سال های دور از خانه
می گوید: 8 سال بعد از فوت پدرم، مادرم نیز فوت کرد. زمانی که در مدرسه بودم مادرم برای دیدنم به مدرسه می آمد و منتظر می شد تا زنگ تفریح شود اما به این دلیل که من تمایلی نداشتم مادرم را ببینم از کلاس بیرون نمی آمدم. هر وقت برای دیدن من به خوابگاه می آمد نیز می گفتم برود چون دوست نداشتم او را ببینم. من حس تنفر به مادرم داشتم زیرا فکر می کردم مادرم گفته ما به خوابگاه بیاییم و فوت پدرم نیز تقصیر مادرم ...
"هو الاول و الآخر"؛ لطفا شکوفه ها را نچینید
دو خانم دیگر در حال عکاسی بودند. دوباره نگاه کردم. از آقایان در بین جمعیت خبری نبود. حتی ردیف های جلو هم خانم ها بودند. فقط محافظین و چند نفر از عوامل پشت صحنه که کنجی ایستاده بودند، مرد بودند یعنی کمتر از انگشتان دو دست. لبخند بر لبم نشست. کم کم کنارم پر می شد. دختر بچه ای کنارم ایستاد و همانطور که به کیکش گاز می زد، بالا و پایین می پرید و دامن چین دار کرمش پف می کرد. نفر بعد برای سخنرانی آمد آن ...
وقتی زمان روی ساعت عاشقی می ایستد/ وداع عاشقانه با نوجوان شهید گمنام
تفریح 49 دانش آموز دختر و پسر با شاخه گلی در دست به همراه مدیر و معلمان مدرسه عازم مراسم تشییع شهید گمنام 17 ساله می شوند تا در هوای سرد زمستانی راه طولانی مدرسه تا جاده را با گرمای عشق دیدن شهید طی کنند. خیلی زود اهالی روستا هم به جمع دانش آموزان اضافه می شوند دختران و پسران دهه نودی با صورت ها و دستان سرخ از سوز سرما مشتاقانه برای ادای احترام به شهید، به طور منظم صف می کشند و به دور ...
نمره قبولی شهید حسین مرانلو در مکتب شهادت
خواب مادر و محبوبه در گلو خفه کردم. خدای من متشکرم چقدر پدر داشتن حس خوبی است و من چقدر خوشبختم. عمو را بوسیدم و خودم را در آغوشش انداختم. هنوز گرمای دستش را بر روی سرم حس می کنم. شیرینی آن هدیه را به یاد دارم. هدایایی که گویا از بهشت آمده بود. از بعد آن روزها دیگر مثل این دفتر و مداد را ندیدم. کیف و دفتر و مداد و تراش. آن شب اولین شبی بود که بعد از فوت پدرم با آرامش خوابم برد. عمو حسین در حقم ...
پوریا پورسرخ از خواهرش رونمایی کرد | خواهر چشم رنگی پوریا پورسرخ همه را میخکوب کرد
ا من در ارتباط هستند، اساتید دانشگاهم، همکلاسی هایم و... می توانید بپرسید. هرکسی در زندگی فراز و نشیب هایی داشته و من هم داشتم ولی من یک اصل مهم در زندگی دارم و آن هم رقابت سالم است. به شرافتم قسم می خورم که هرگز از موفقیت کسی ناراحت نشدم و به کسی حسادت نکردم. همیشه مانند دونده های ماراتن به هدفم نگاه کرده ام و هرگز به فکر این نبودم برای پیشرفت خودم، به کسی ضربه بزنم. حتی در دلم نسبت به کسانی که ...
بازخوانی سه مصاحبه با فائزه، فاطمه و محسن هاشمی رفسنجانی در سالگرد فوت آیت الله
.... یعنی وقتی به دفتر مجمع می آید فکر می کرده آمده بالا سر رهبری... بعد حاج آقا نوشته اند: در مورد صداقت استظهاراتش چند شبهه کردم. قرار شد خود او را بیاورند که از او سوال شود و با قاضی او صحبت نمایم. تذکراتی هم در مورد سختگیری شان درباره مسئولیت های قدیمی نیروهای تیم خودم دادم. یعنی همان موقع بود که اینها دنبال این بودند که محافظین آیت الله هاشمی را عوض کنند و دلیل شان هم این بود که اینها به سن ...
روایت نویسنده کتاب مربع های قرمز از دیدار بانوان با امام خامنه ای/ کار، نشد ندارد
خواسته ام. آخه گفتن داخل ورق خودکار هست. نیروهای گیت قبلی را نشان می دهد: برو از اونا بپرس. ببین ورق دارن بهت بدن؟ همه عصب های مغزم با هم فریاد می زنند که: من خیلی ورق لازم دارم. رسما دارم در این یک گله جا دور خودم می چرخم و به هرکس می رسم سراغ ورق، خودکار را می گیرم. آنقدر که اگر در اتاق مانیتورینگ به این بال بال زدنم و رفت و آمدم شک ...
قوت قلب دختران ایران
های انسانی جزء مسلمات اسلام است، در این هیچ تردیدی نیست. لحن شان آرام و مطمئن و بی تفاوت است. عمیقا از نظرشان، جزء مسلمات است؛ همه اندیشمندان غربی و متحجرین در ذهنم رژه می روند. درمورد وظایف اجتماعی، تکالیف زن و مرد یکسان است، نقش ها متفاوت است... جهاد بر هردو فریضه است... در جنگ هشت ساله زن ها مکلف بودند و تکلیف شان را هم به خوبی انجام داده اند... مرد رفته در میدان، اما زن دارد جهاد می کند ...
همه چیز پیرامون تصادف 2 دانش آموز در بلوار امامیه مشهد
می رود و از گریه هایش مشخص است که او هم آرام نیست. زن درباره تولد دخترش می گوید: سپهر اسمش را سارا گذاشت. مهر پارسال در جشن تولدش، پیش از اینکه شمع را فوت کند، گفتم سپهر، یک آرزو بکن. او هم از خدا خواست یک خواهر داشته باشد و اسمش را بگذارد سارا. مهر امسال به خواسته اش رسید و خواهرش را دید. او درباره اینکه چه زمانی از حادثه آگاه شده است، بیان می کند: معلمش زنگ زد و گفت از سپهر خبر داری ...
شعر مهم ترین ضلع ساخت هویت ایران است
...> عصرها چای و غزل با تو در ایوان خوب است بی تو آغوش گل سرخ کویر است کویر با تو این دود و دم دائم تهران خوب است ای که در سایه تو کوه و کویر ایت شهر این همهمه آهن و سیمان خوب است دست در دست تو در شهر قدم خواهم زد تا ببینند همه حال خیابان خوب است در ادامه محمد مرادی دو غزل زیر را خواند: به شوق تو شب تاریک را فانوس می ...
هاشمی رفسنجانی؛ از نخ تسبیح نظام و مردم تا ایده عدم اجبار در دینداری و حجاب
بارزترین صفت بود. شاید تاریخ را در میان آن همه یادداشت روزنوشت و سند و سخنرانی و گفتگو و مقالات تحلیلی درباره این سیاستمرد نامی نتوان بدون نقد و تلخی بازبینی کرد. کدام مرد تاریخساز و برجسته ای در این جایگاه و با این کارنامه می تواند از نقد بگریزد؟ اما آنچه در تراز جامع و مانع همین تاریخ می یابیم، خدمت او به منافع ملی، جمهوریت، میانجی گری میان مردم و حاکمیت، بیان ...
شعر مهم ترین ضلع ساخت هویت ایران است
را درو کردند پاییزان رضا اسماعیلی در ادامه شعر زیر را خواند: شاعر اگر باشی جهان را خوب می فهمی شعر زمین و آسمان را خوب می فهمی خیس تماشا می شود در فرصت باران زیبایی رنگین کمان را خوب می فهمی با چشم های شاعرت زل می زنی بر گل حس لطیف باغبان را خوب می فهمی دست نوازش می کشی روی سر دنیا عاشق شدن... این ...
شعر مهم ترین ضلع ساخت هویت ایران است
کردند پاییزان رضا اسماعیلی در ادامه شعر زیر را خواند: شاعر اگر باشی جهان را خوب می فهمی شعر زمین و آسمان را خوب می فهمی خیس تماشا می شود در فرصت باران زیبایی رنگین کمان را خوب می فهمی با چشم های شاعرت زل می زنی بر گل حس لطیف باغبان را خوب می فهمی دست نوازش می کشی روی سر دنیا عاشق شدن... این داستان را ...