سایر منابع:
سایر خبرها
پدر برای من مثل یک دُرّ نایاب بود
های کودک و نوجوان بسیار کم بود؛ مخصوصا کتاب هایی که برای بچه ها مطمئن باشند، مثل کتاب های دینی. ما در مضیقه بودیم و جای خالی آن کتاب ها را قصه های مادر و حتی مادربزرگ برایمان پر می کرد. خاطره ای هم از پدرم به یادم آمده است؛ وقتی پدرم نبود و به سفر تبلیغی می رفت به نوعی من مرد خانه بودم با اینکه سن وسالم کم بود و کودک بودم. پدرم کتاب می نوشت. بعد چاپ، تعدادی را از ناشران به عنوان هدیه می ...
آمریکا با دانشجویان طرفدار انقلاب چه کرد؟
: محجبه که شدم مدرسه برای من تبدیل شد به یک کابوس. هر روز مجبور بودم رفتار های توهین آمیز معلم ها و همکلاسی هایم را تحمل کنم. برایم جالب بود معلم هایی که تا دیروز رفتار دیگری با من داشتند با محجبه شدنم کاملا نوع صحبت و رفتارشان تغییر کرده بود هربار که می خواستم وارد کلاس شوم نگاه تحقیرآمیز بچه ها را حس می کردم و کنایه هایشان را می شنیدم. صحبت هایشان برای نوجوانی به سن و سال من واقعا اذیت کننده بود ...
سفرش کوتاه بود و 22 بهمن به شهادت ر سید
کار در قنادی سیدمحمد موسوی متولد پنجم فروردین ماه سال 1341 و اهل یکی از محله های جنوبی شهر تهران بود. مادر بزرگ بار ها و بار ها قصه زندگی دردانه اش را برای زهرا سادات و سیدمهدی دو یادگارشهید، گفته بود و حالا زهرا سادات از زبان مادر بزرگ روز های کودکی و نوجوانی پدر را روایت می کند. او می گوید: پدرم سیدمحمد بسیار باهوش بود، برای همین تحصیلاتش در دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. او از همان کودکی به فرائض دینی اهمیت می داد. قبل از رسیدن به سنّ تکلیف، نماز می خواند و روزه می گرفت. سیدمحمد در دوران انقلاب در مقطع دبیرستان تحصیل می کرد. ایشان برای کمک به امرار معاش خانواده و تامین هزینه های خود کنار پدرش در قنادی کار می کرد. بسیار به فکر نیازمندان بود. با حقوقی که به دست می آورد، وسایل مورد نیاز نیازمندان را برایشان تهیه می کرد. هجرت به قم او در ادامه می گوید: کمی بعد بابا تصمیم گرفت، بار سفر ببندد ...
رمز و راز شهید شدن از زبان جانباز دفاع مقدس
در عملیات خیبر بر اثر اصابت ترکش به کمر به درجه عظیم جانبازی نائل آمد. این جانباز دفاع مقدس در گفت وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، در مورد نحوه جانبازی خود اظهار داشت: من جانباز 70 درصد قطع نخاع هستم که در عملیات خیبر جانباز شدم. از بسیج کرج به جبهه اعزام شدم و در آنجا راننده ای بودم که به همه مناطق جبهه اعم از پشت جبهه و خط مقدم رفت و آمد داشتم. سال 1362 به جبهه اعزام شدم و پس ...
ملاقات با آقای نوار کاست | مجموعه داری که 18هزار نوار مذهبی و انقلابی دارد
.... این شد که به دلم افتاد تا برای حضرت مهدی(عج) نذر کنم که اگر پسردار شوم نام مهدی را برای او انتخاب کنم. چند وقت بعد پسردار شدم. موضوع نامگذاری را به همسرم نگفته بودم، وقتی از بیمارستان آمد به من گفت: اسم پسرمان را مهدی گذاشتم، دوست دارید. تعجب کردم. ماجرای نذر را برایش تعریف کردم اشک از چشمانش جاری شد و هر دو خدا را شکر کردیم. سال 1352 به پیشنهاد بچه های هیئت در محله موتورآب مغازه ای ...
فیلم های سیاه مرد بی شرم از زن صیغه ای ! / پایان صیغه آغاز کابوس برای زن تنها !
دومین بهار زندگی نرسیده بودم که پدرم به دلیل ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفت و من فقط با نوازش های دل انگیز مادرم بزرگ شدم. بعد از مرگ پدرم، تامین هزینه های زندگی برای مادرم بسیار سخت بود به همین علت هم او در یک شرکت تولیدی کار می کرد تا فرزندانش را سروسامان بدهد. خلاصه من هم بزرگ شدم و تا مقطع راهنمایی تحصیل کردم اما زمانی که 15 سال بیشتر نداشتم خانواده محمدرضا به خواستگاری ام آمدند ...
سارق حرفه ای: کار دیگری جز دزدی بلد نیستم/ کسی را ندارم دنبال کارم برای جلب رضایت باشد
بعد دزدی هم می کردم، چند بار در همان بچگی بازداشت شدم که آزادم کردند. *مادرت گدا بود؟ بله. او گدایی می کرد، پول خوبی هم درمی آورد. *اگر مادرت پولدار بود چرا تو دزدی می کنی؟ مادرم چند سال قبل فوت کرد. آن موقع من نوجوان بودم. هرچه پول داشت هم شوهر صیغه ای اش بالا کشید و من مجبور شدم دزدی کنم. *چرا دنبال یک کار درست و حسابی نرفتی؟ کار ...
سرباز اسلام
روزهای بهمن 57 بود و مردم، تنور تظاهرات علیه شاه پهلوی را داغ کرده بودند. شعارها هر روز که می گذشت داغ و داغ تر می شد. یک روز صبح که هنوز از خانه بیرون نزده بودم و روی پله، بند کفشم را می بستم، ناشناسی در حیاط خانه را سراسیمه و محکم باز کرد و بلافاصله سربازی خودش را هراسان به داخل حیاط انداخت. من که ترسیده بودم، با فریاد پدرم را صدا کردم و با عجله به طرف اتاقش رفتم. جریان را که به او گفتم، با ...
آموزش سرقت ارثیه پدر به پسر
به گزارش مشرق ، چندی قبل مرد جوانی در تماس با پلیس از سرقت مسلحانه خودروی نیسان خود خبر داد و گفت: بعد از تخلیه بار از شهرستان راهی تهران شدم. در کنار بزرگراه آزادگان توقف کرده بودم تا کمی استراحت کنم که ناگهان موتورسیکلتی دو ترک در کنارم توقف کرد و یکی از موتورسواران با نشان دادن یک کاغذ که رویش آدرسی نوشته شده بود از من خواست شیشه ماشین را پایین بدهم. با تصور اینکه موتورسواران در جست وجوی آدرس ...
دیدار با پدران بی ادعا
سعی کردم برایشان هم پدر و هم مادر مهربان باشم. فرزند این شهید نیز با چشمانی گریان می گوید: وقتی پدرم شهید شدند 6 ساله بودم غم دوری پدرم درد بزرگی بود که از کودکی بر دلم نشست پدری که تنها از وجود پر مهرش 6 سال بهره مند شدم ولی باز هم شکرگزار خدا هستم که پدرم برای حفاظت از ناموس و وطنش شهید شده است. به سراغ پاسدار شهید یحیی لطف اله زاده می رویم که خواهرش با گفتن "آلا گوزوه ...
آغوش پدر، امن ترین پناهگاه دنیا
آغوش پدر، محکم ترین پناهگاه دنیاست و بوسه می زنم بر دست های پدرم که هیچگاه دست هایم را رها نکرد. دست همیشه به معنای آغوش نیست، گاهی فقط امنیت است، فقط مثل دست پدر . خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود، اما زودتر از او به خانه بر می گردد. همیشه مادرم را به مداد تشبیه می کردم که با هر بار تراشیده شدن کوچک و کوچک تر می شود. ولی پدرم یک خودکار شکیل و ...
افشای راز سیاه پسر سر به زیر محله بعد ازدواج
که مادرم مرا به آغوش کشید و ماجرای خواستگاری مادر رشید را بیان کرد از خوشحالی و شرم و حیا سرخ و سفید می شدم که داخل اتاقم رفتم. انگار روی زمین بند نبودم اما اضطراب و استرس عجیبی نیز داشتم و مانند همه دختران دم بخت آینده زندگی مشترکم را به تصویر می کشیدم چرا که رشید پسری مودب و دوست داشتنی بود. خلاصه بدون هیچ صحبت و شرطی و تنها با گفت وگوی بزرگ ترها مراسم خواستگاری و عقدکنان ...
حکم قصاص برای عامل شهادت مامور پلیس
کنم و در میدان شوش کارتن خواب هستم. پدر و مادرم در شهر دیگری هستند. من آن روز برای سرقت به آن خانه رفته بودم. وقتی با دختر جوان روبه رو شدم دست و پایش را بستم و طلا، موبایل، کنسول بازی و دوربین عکاسی را سرقت کردم. در حال فرار از راه پله های ساختمان بودم که یک مامور پلیس را دیدم و با چاقویی که در دست داشتم یک ضربه به قفسه سینه او زدم. او درباره سرقت از خانه دختر جوان گفت: من فکر می کردم ...
چرا مهران غفوریان با بازیگر شدن دخترش مخالف است؟/ ماجرای جالب ذوق و هیجان مهران غفوریان برای پدر شدن
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، مهران غفوریان، بازیگر سینما و تلویزیون در برنامه سلام تهران گفت: من متاسفانه پدرم را بسیار زود از دست دادم به همین دلیل روزهای پدر همراه او را به خاطر ندارم؛ او هیچ زمان علاقه اش برای دریافت کادوی روز پدر را مطرح نمی کرد اما حقیقت آن است که هر پدری دوست دارد در حد یک تبریک از فرزندانش بشنود. وی در ادامه گفت: من همیشه باور دارم مادر از ...
کتابخانه بهترین مکان برای معرفی هنر و کار خانوادگی ما بود
استقبال خوب مردم و به خصوص بانوان منطقه مواجه شد. نژاد عبداللهی فعالیت خود در کار حصیربافی گفت: کار حصیربافی در خانواده ما یک شغل موروثی است که مادرم، مادربزرگم و همچنین پدران و مادران آنها به این کار مشغول بودند و من نیز از زمانی که چشم باز کردم با حصیر و حصیربافی آشنا شدم. به دلیل ارزان بودن و در دسترس بودن مواد اولیه حصیربافی در منطقه ما که از برگ درختان نخل تأمین می شود، حصیربافی یکی از ...
روایت طوطای بی بی یلقی از شهادت ابوبکر
به گزارش گلستان ما؛ شهید ابوبکر اونق، فرزند تاجقلی اول فروردین سال 1337 در روستای اونق یلقی، از توابع شهرستان آق قلا، در استان گلستان به دنیا آمد. وی بعد از پایان دوره ابتدایی، در سال 1349 به یکی از حوزه های علمیه آق قلا رفت تا علوم اسلامی را فرا گیرد و راه پدر را ادامه دهد. ابوبکر اونق سال 1358پس از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران به شهر قم سفر کرد و پس از شرکت در امتحان متون اسلامی ...
تلاش زن جوان برای نجات شوهر محکوم به مرگ
آمده ایم. در یک شهرک در حاشیه تهران زندگی می کردیم و مستاجر بودیم. برادرشوهرم گفته زمینی را که از پدرشان به ارث رسیده می دهند تا رضایت بگیرند اما هنوز نتوانسته اند اولیای دم را راضی کنند. هزینه زندگی ات را چه کسی می دهد؟ پدر خودم خرجی ام را می دهد. من خانه مستاجری را تحویل دادم و به خانه پدرم رفتم حالا خودم و بچه هایم سربار او هستیم، هرچند چیزی نمی گوید اما به هر حال با این خرج ها می دانم چقدر برایش سخت است. پدر خودم هم یک کارگر است. خجالت می کشم. ...
روایت مادری و دانشجویی / مهد کودکی برای فرزندان مادران دانشجو
.... من در هر شرایطی که بودم بعد از توکل به خدا و حضور همسرم، با تکیه بر انگیزه و اطمینانم از مادر شدن به مسیرم ادامه می دادم. اگر نمره ام کم می شد ناراحت نبود. اگر تاریخ دفاعم جابه جا می شد غصه نمی خوردم. اگر در روزهای برفی سرکلاس حاضر نمی شدم، خودم را سرزنش نمی کردم. چون من یک مادر بودم. داشتن مهد کودک خوب، مهدی که خیال مادر را برای ساعاتی از آرام و امن بودن محیط حضور فرزندش در آن ...
داستان رابطه دختر 16 ساله با مرد متاهل
دختر 24 ساله ای گفت: 16 ساله بودم که روزی زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد. آن سوی خط پسر جوانی بود که با چرب زبانی از من تعریف می کرد و با بیان این که شماره تلفن را اتفاقی گرفته اما حالا خوشحال است که با دختری خوش اخلاق و شیرین زبان آشنا شده ، ادامه داد: هیچ گاه فکر نمی کردم این شماره تلفن اتفاقی زندگی ام را دگرگون کند! خلاصه آن روز من با یک اشتباه عجیب ، فقط به حرف های آن پسر گوش می کردم و از تعریف ...
رابطه پدر و فرزندی گرم و صمیمی یا موش و گربه؟!
حساب می بردند و اگر پدر می گفت فلان کار را انجام بده، باید حتماً آن کار انجام می شد؛ ولی پدر های امروز نه! وقت زیادی نمی ماند! عوض خدایی دوست، سه بچه هفده، هفت و سه ساله دارد. او که کارگر معدن است، می گوید: 25 روز سرکاریم و فقط 5 روز در خانه ایم. از این رو بیشتر کار های بچه ها با مادرشان است و مسلماً بیشتر با او وقت می گذرانند. خب زمان هایی هم که خانه ایم، به استراحت نیاز داریم و از ...
انتشار داستانک های 38 شهید شاگرد اول
دانشجویی و حتی گواهینامه. همه را فرستادند و خواستند برای هر شهید، یک کتاب قطع پالتویی صد صفحه ای بنویسم. حدس زدم که از هر شهید یک کتاب صد صفحه ای در نمی آید. خیلی زود هم حدسم به یقین تبدیل شد. سال های سال از شهادتشان می گذشت و گَرد فراموشی روی خیلی از خاطرات را گرفته بود. پدر و مادر شهدا که بهترین منبع برای بازگو کردن خاطرات هستند، یا فوت کرده بودند یا کهولت سن، بسیاری از خاطره ها را از یادشان ...
شکایت به اتهام تعرض جنسی، پایان یک دوستی خیابانی
فیروزه دختر نوجوانی است که مادرش ادعا می کند به او تعرض شده است. مادر فیروزه از طرف دخترش شکایت کرده و خواستار مجازات فرید است. فیروزه از روزی که فرید را دید تا روز حادثه می گوید: *با فرید کجا آشنا شدی؟ شش ماه قبل با او در خیابان آشنا شدم. داشتم به مدرسه می رفتم که سوار ماشینش شدم. فکر می کردم مسافرکش است. *چرا به رابطه ات با او ادامه دادی؟ ...
زمستان خونین 57 در خیابان های بیرجند/ خاطراتی از جنس شجاعت و غرور
... انسان هایی که بی ترس از جان شعار یا مرگ یا خمینی سر دادند و از استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی گفتند. مرور خاطرات مرتبط با این شهدای عزیز انقلاب بیرجند فرصتی است تا بار دیگر بدانیم که چه کیمیایی را به دست آوردیم. نرگس حسین نژاد مادر شهید علی سندروس در خاطرات خود از روز شهادت فرزندش در هفتم بهمن ماه سال 57 می گوید: روز هفتم بهمن ماه به همراه تعدادی از خانم ها در تظاهرات ...
برای پدرم چی هدیه بگیرم؟
خانه بلند کنی و داد بکشی. هیچوقت نباید با پرخاش باهاشون حرف بزنی . همانجا سرم را تکیه دادم به پای پدربزرگ و اشک تو چشمانم جمع شد. یعنی من هیچکدام از این کارها را انجام نمی دادم. پس حتما فرزند خوبی نیستم. پدربزرگ که انگار متوجه حال من شده بود، ادامه داد: نوه عزیزم، فرزند برای پدر و مادرش عزیزه، اما همانطور که پدر و مادر برای رشد و تربیت فرزندشون تلاش می کنند، بچه ها هم وظایفی دارند و ...
ارمغان روشن پدر
زاری پدر مریم سبزه زاری (حائز رتبه نخست رشته قرائت تحقیق در هفتمین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم دانش آموزان جهان اسلام) می گوید: در هر کاری ابتدا باید لطف خدا باشد؛ یعنی لطف خداوند شامل انسان می شود و یک مسیر را برای او باز می کند. پنج سال و نیم داشتم که برادرم را به مسجد برد. من در جلسه شهید غلامرضا فرّهی سوره حمد را یاد گرفتم و بعد آیات اول سوره بقره را می توانستم بخوانم. شهید ...
تنها زن راهدار ایرانی که راننده تریلی هم بوده | دوست داشتم فوتبالیست شوم | از بچگی عشق کامیون بودم
ترانزیت بودی. چرا تصمیم گرفتی به راهداری بروی؟ بعد فوت پدرم، چون همه برادر و خواهرهایم ازدواج کرده بودند و سر خانه و زندگی شان رفته بودند، مادرم تنها شد. نگرانش بودم و نمی خواستم تنها باشد. چون راننده ترانزیت که باشی گاهی هفته ها در جاده ای و خانواده ات را نمی بینی. برای اینکه مادرم تنها نباشد، تریلی را فروختم و تصمیم گرفتم در کنار او زندگی کنم. برای همین دنبال شغلی بودم که بتوانم هم به ...
اعتراف تلخ زن جوان به خیانت 8 ساله به همسرش !
سوءظن عجیبی همه وجودم را فراگرفته است. شب و روز در خودم فرو می روم و به آینده و گذشته ام می اندیشم. به اشتباه بزرگی فکر می کنم که همه زندگی ام را به تباهی کشاند، اما اکنون حادثه تلخی در زندگی ام رخ داده است که به هیچ وجه نمی توانم تصمیم درستی بگیرم و در دو راهی عقل و احساس گیر افتاده ام. این ها بخشی از اظهارات مرد 45 ساله ای است که در پی یافتن راهکاری قانونی وارد کلانتری سیدی مشهد شده ...
دیدار با خانواده شهید در شب ولادت امام علی (ع) و روز پدر
قرار دارد. فاطمه خشک پز کاشانی مادر شهیدان محمد و سعید طوقانی نیز با بیان اینکه مادر شهید بودن یک توفیق الهی است، گفت: صاحب پنج پسر و یک دختر هستم که چهارتن از پسرانم به جبهه رفتند و خداوند را شاکرم که همه شان زنده و عاقبت به خیر هستند. درواقع دو تا از آن ها جانباز شدند و محمد و سعید هم که شهید شدند در حقیقت از بقیه زنده ترند. شهید سعید طوقانی در سن هشت سالگی نشان و بازوبند ...
قلعه نویی: همه جوره از کی روش حمایت می کنم
امیر قلعه نویی سرمربی وقت تیم سپاهان در مصاحبه اختصاصی با خبرورزشی از کارلوس کی روش سرمربی پرتغالی تیم ملی کشورمان حمایت کرد و ما از قلعه نوعی تیتر زدیم: اگر دوستان ناراحت نمی شوند، همه جوره از کی روش حمایت می کنم. سرمربی سپاهان در ادامه گفت: من از لیست کارلوس کی روش انتقادی ندارم و معتقد هستم باید به نظر کی روش به عنوان نفر اول تیم ملی احترام گذاشت. من خودم وقتی که سرمربی تیم ملی بودم، وقتی لیست ...