سایر منابع:
سایر خبرها
شیک پوش ها در لوکس ترین خیابان شهر تهران
که من به کارگاه آمده بودم باید زغال را برای اتو های زغالی روشن و آن ها را گرم می کردم. شب که به خانه می رفتم مادرم می پرسید: مگر تو کجا کار می کنی؟ می گفتم: در کارگاه خیاطی. می گفت: پس چرا هر روز سر و رویت سیاه و دود گرفته است؟! برق که آمد کار ها بهتر شد. شب به شب مأموران اداره برق می آمدند و پولی بابت برقی که مصرف کرده بودیم می گرفتند. این ها را خسرو نجارزاده می گوید که 62 سال است در لاله زار، به ...
رهبر انقلاب در دیدار عوامل برنامه رادیویی از سرزمین نور : با اغلب برنامه های شما گریستم
کنید کسی مثلاً بخواهد این جلسه ی ما را بیرون منعکس کند؛ اگر بخواهد همین طور زبانی بگوید، باید بگوید که بله، چند نفر اینجا نشسته بودند، پهلوی همدیگر بودند و این لباسشان بود؛ اما جلسه ی ما که این نیست. این همه توی جلسه ی ما حرف هست، این همه توی آن تبادل و تعاطی(4) هست، این همه توی آن احساسات متبادل هست؛ ما الان که اینجا نشسته ایم، نسبت به همدیگر احساساتی داریم و اینها فضای این جلسه را پر کرده است؛ این ...
قند در دلم آب می شود، ,وقتی از فرزند شهیدم حرف می زنم
میدان با موتور ایستاده. اول نشناختم و با خودم گفتم: چه پسر قد بلند و خوشگلی، خدا برای مادرش نگه دارد. چند لحظه بعد آمد جلو و با خنده گفت: جد و آبادی (همیشه به من می گفت: جد و آبادی) جوان های مردم را نگاه می کنی؟! آنجا بود که فهمیدم اکبر بوده. همیشه مرتب و شیک بود. همیشه شانه اش همراهش بود و هر جا می رسید سرش را شانه می زد. پسرم بچه آرامی نبود و دائم در فعالیت بود، اما هیچ وقت نمی گفت ...
حسن روشن: قلعه نویی پیشنهاد تیم ملی را نپذیرفته/ هیچوقت دوست نداشتم سرمربی استقلال شوم
و می خواست این ها بروند. من هم نشسته بودم، گفته بود حرف نزنم و من هی با خودم می گفتم این برود من با کی بازی کنم؟ چهار نفر هم فیکس تیم ملی بودند. گفتند راضی هستید؟ گفت بله بروید. خانه همه بازیکنان را بلد بود. شب می آمد سر می زد. من را سوار کرد، گفتم من با کی بازی کنم؟ گفت تیم من عالی شد،درست شد. فردایش آمد، مسلمی را آورد، مرشدی را آورد و تمرین کردیم و قرعه کشی شد تا بازی با شهباز. پس ...
قهرمان محله | پزشک هم محله ای از خاطراتش با دکتر قریب می گوید | ویزیت رایگان بیماران و پرداخت هزینه نسخه
، هم اخلاقشان وهم تربیتشان توجه می کردم. درمکان های مختلفی کار کردم. مثلا در بانک تهران آن زمان کار می کردم. از مدیر عامل بانک خواستم که من را بورسیه کنند تا پزشکی بخوانم و بعد هم در خدمت بانک باشم، اما قبول نکرد. یک روز استاد دانشگاهم دکتر خمسوی برای وصول چکش به بانک آمده بود. من را دید و گفت اینجا چه می کنی؟ گفتم حسابدارم. گفت “تو لیسانس گرفتی که بیایی بانک کار کنی؟ با مدرک 6ابتدایی هم ...
بی خبری 39 ساله از شهیدی که مزارش در بهشت زهرا (س) بود
به 500 شهید در این منطقه داریم و تعداد قابل توجهی از این ها و خانواده هایشان را پیدا کرده ام و خانواده های شهدا به منطقه می آیند و خاطراتی گفته می شود. درخواست کردم که خانواده این دو شهید را هم پیدا کنند. لیست بنیاد شهید را چک کردم و گفتم ببینید چند شهید با نام محمد صفری دارید. حدود 15 شهید همنام پیدا شد. گفتم ببینید این شهدا کجا شهید شده اند. زدیم و همه را شناسایی کردیم جز یک نفر که ...
بازیگر سریال سقوط: هزاران نفر از من متنفرند
به 4 تا 5 هزار نفر در اینستاگرام به من اعلام کردند که ما از تو متنفریم و بعد در ادامه اعلام کردند که با وجود همه این موارد، کار شما عالی است. بازیگر فیلم نجلا، تصویر ذهنی اش از داعش را این گونه توصیف کرد: چرا دروغ بگویم، من هیچ تصویر ذهنی از داعش نداشتم و حتی تجسمی هم از این مساله نکرده بودم. البته این را باید بگویم که من یک کاری را برای سریال سرجوخه بازی کرده بودم که در آنجا هم نقش ...
تخریب جاده "ام القصر" هنرنمایی بی بدیل گردان تخریب لشکر انصارالحسین(ع) همدان
به گزارش ایثار همدان،سردار عبدالحسن بنادری شامگاه پنجشنبه 27 بهمن، در یادواره 161 شهید تخریب چی استان همدان، اظهار کرد: سرگذشت واحد خنثی سازی مواد منفجره یا همان تخریب در سپاه در ابتدا قبل از جنگ محدود به چند نفر می شد، شاید کسی فکر نمی کرد جنگی به این بزرگی در آینده صورت بگیرد و بچه های گردان تخریب در این صحنه جنگ حضور پیدا کنیم. این فرمانده دفاع مقدس تخریب جاده "ام القصر" را باشکوه ترین و ...
متن کامل صورت جلسه بازجویی از میرزا رضا کرمانی
عرض رساندند. الحال هم حاضرم برای تحقیق. س- این ارباب غرض کی ها بودند؟ ج- شخص پست فطرت نانجیب بی اصلِ رذلِ غیرلایق، که قابل هیچیک از این مراتب نبود، خود آقای وکیل الدوله و کثرت محبّت حضرت والا آقای نایب السلطنه به او. س- وکیل الدوله که می گوید، همان وقت با اسناد و کاغذجات مفسدانه که بر همه کس معلوم شد، تو را گرفته است! و اگر آن وقت شما را نگرفته بود، به موجب استنطاقی ...
جزییات تدارکات حمله تروریستی حرم شاهچراغ (ع) از زبان متهم ردیف اول
. خواستم دنبال کار بروم، اما عبدالله گفت: فعلا صبر کن. دستان محمد رامز همچنان می لرزید و ای کاش می دانستم دلیلش ترس هست یا پشیمانی یا کم سن و سال بودنش! _ 28 مهر شد و عبدالله گفت یه امانتی می فرستیم چند روز پیشت باشه بعد می برن. عبدالله آیدی تلگرام من را به طرف مقابل داده بود. شب بود که پیام داد: حاضری تحویل بگیری؟ گفتم کجا؟ _کریم خان زند. گفتم: شیراز را بلد نیستم ...
سنگر سه ضلعی؛ روش غربی ها برای قتل عام حداکثری ایرانی ها
راه اندازی اطلاعات عملیات لشکر به او ملحق شوند. سعید ابتدا نپذیرفت، اما پس از مشورت با بچه ها قبول کرد. احمد غلامپور، فرمانده و عزیز جعفری معاون وی بود. سعید، من (علی مسرتی)، حمید رمضانی، محمدرضا نیله چی، سید رکن الدین آقامیری و سید مجتبی مرعشی به آن قرارگاه که در حوالی ایستگاه حسینیه مستقر شده بود، رفتیم. دو سوله بزرگ فرماندهی در کنار هم بودند که یکی در اختیار فرماندهی سپاه و ...
روایت یک مبارز از زندان طاغوت؛ وقتی با زیرشلواری آزادم کردند کسی مرا نمی شناخت!
اوراق مضرره تکثیر کنید زندان دارد و ... ذهن بچه جوادیه ای ما فعال شد. میدان فردوسی مغازه ای بود که اوراق اوزالیت(نقشه های ساختمانی را که رسم می کنند از روی کاغذ کالک روی کاغذ سفید کپی می کنند.) را تکثیر می کرد. صاحب مغازه مرحوم آقای گریگوریان، ارمنی بود. رفتم گفتم: موسیو شاگرد نمی خواهی؟ جلو مغازه را جارو کنم و ... با همان لهجه ارامنه پرسید: مودبی؟ گفتم: من نوکرتم موسیو. غلامتم! گفت ...
سردار شهید محمد ایزانلو را بیشتر بشناسید
دوره از تحصیل را در خوابگاه گذراند و بعد هم دبیرستان دانش را برای ادامهٔ تحصیل در متوسطه انتخاب کرد . در همان سال های کودکی و نوجوانی به مکتب و درس قرآن هم می رفت همچنین زمانی که در راهنمایی و دبیرستان درس می خواند به کار در مغازه هایی مثل بزّازی مشغول می شد، ولی همه این مشکلات مالی و ادامه تحصیل نتوانست جلودار این باشد که محمد در لیست سرداران دفاع مقدس قرار نگیرد، چون از همان دوران ...
سقوط درخت گردو با آقای شاه نظری
باغ پسر عمه ممدت. - یعنی چی؟ الان چی شده؟ - یک گرد و خاکی به پا شد که تا چند ثانیه ما هیچی نمی دیدیم. بعد از توی گرد و خاک آقای شاه نظری رو دیدیم که چند قدم اومد این طرف تر و نشست. حسین میلان گفت پتو ببرین جمعش کنید. - الان کجاست؟ حالش چطوره؟ - تو ماشینه. دویدم توی خیابان. آقای شاه نظری عقب ماشین آقای موزنی نشسته بود و ظاهرا حالش بد نبود. - آقای شاه نظری حالتون ...
حاشیه نگاری دیدار مردم تبریز با رهبرانقلاب/ روایتی فانتزی از ستِ پدر و دختری
دختر جان دانی لذت دیدار یار را؟ روایت دوم: روز دیدار کمی زودتر از آن ساعتی که گفته اند می رسم، یعنی خیلی زودتر. چند ده نفری جلوی درب ورودی ایستاده اند، گویا از من عجول تر هم بودند و شاید هم دلتنگ تر. قرار نیست تا گوشی همراهمان باشد؛ همه وسایل اضافی خود را تحویل گیت داده و با یک بازرسی از آنجا رد و بعد وارد حیاط بیت شدیم؛ فکرش را بکنید همان حیاطی که حضرت آقا هر 15 اسفند در آن ...
تأکید بر اهمیت قصه درمانی برای کودکان و نوجوانان
ارتباط را با کارکترها و فضای داستان ها برقرار کنند و من هم در جاهایی از داستان مطابق با کار تصویرگر، متن را تغییر می دادم. البته این هم پیش می آمد که بخش هایی از تصاویر را مناسب نمی دیدم و می گفتم تغییر کند. به طور کل، ارتباط بین نویسنده و تصویرگر در مجموعه قصه های زرنگ خیلی خوب انجام شده است. من تجربه ای داشته ام که بعد از چاپ کتاب فهمیدم کتاب تصویرگری شده است و وقتی آن را دیدم اصلا تصاویرش را دوست ...
دعای امام کاظم (ع) بعد از نماز شب در ماه رجب
علی بن حدید روایت کرده است که حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) بعد از فراغ از نماز شب در حال سجده می گفت: لَک الْمَحْمِدَةُ اِنْ اَطَعْتُک وَلَک الْحُجَّةُ اِنْ برای تو است ستایش اگر پیرویت کنم و تو حجت و برهان عَصَیتُک لا صُنْعَ لی وَلا لِغَیری فی اِحْسان اِلاّ بِک یا کائِنُ قَبْلَ بر من داری اگر نافرمانیت کنم نه کاری از من ساخته است و نه از غیر من در ...
زخمی های نیاز
رایگان کار می کنند. سخنی که هیچ کدام از دست فروشانی که نیمه شب ایستاده اند زیر برف تا عاقبتشان مشخص شود، به آن باور ندارند. یکی از دست فروشان می گوید: یک نفر که تا به حال هم ندیده بودمش آمده و گفته برای اجاره غرفه ها اول باید شش میلیون تومان به شماره کارتی واریز کنیم و بعد روزانه یک میلیون تومان اجاره بدهیم و دلیل مقاومت ما هم همین بوده است. می گویند دو شب پیش یکی از دست فروش ها وقتی به ...
یک "فلافل فروش" شهید "مدافع حرم"... + تصاویر
: چشم اگر فرصت شد میام. رفاقت ما با این پسر در حد سلام و علیک بود. تا اینکه یک شب مراسم یادواره شهدا در مسجد برگزار شد. این اولین یادواره شهدا بعد از پایان دوران دفاع مقدس بود. در پایان مراسم دیدم همان پسرک فلافل فروش انتهای مسجد نشسته به سید علی اشاره کردم و گفتم: رفیقت اومده مسجد. سیدعلی تا او را دید بلند شد و با گرمی از او استقبال کرد. بعد او را در جمع بچه های ...
چند سکانس خاطره از عملیات والفجر 8
...> وقتی نگهبان از دید خارج شد، نوری و شهید بهاور آمدند و گفتند: چرا حرکت نمی کنی، نزدیک بود نگهبان تو را ببیند؟! ماجرای گیر کردنم را گفتم و آن ها به زحمت دو طرف سیم خاردار را کشیدند و من آزاد شدم و بعد از اینکه آزاد شدم به ساحل عراقی ها رفتیم و تا ساعاتی سنگرهای تجمعی و ادوات آنها را شناسایی و دوباره برگشتیم. عنصر اطلاعاتی لشکر که با عراقی ها غذا می خورد شهید محمدعلی شاهمرادی ...
در حلقه لشکر فرشتگان
شاد می شوند... تازه بعد از چند دقیقه که آقا دست تکان دادند و روی سجاده شان نشستند، شعاری بین بچه ها پا گرفت و تکرار شد. این همه لشکر آمده...به عشق رهبر آمده... با شنیدن اسم لشکر عبارت آشنای لشکر فرشته ها به ذهنم متبادر شد و پشیمان شدم از آن که گفتم: حسینیه گلستان شده. چرا که حسینیه با این لشکر فرشته ها بیشتر حال و هوای عرشی گرفته بود. صدای بهشتی اذان پسربچه ای که جلوی صف ها ...
فرازهایی از وصیت نامه شهید مهدی نعمایی+ تصویر
ن شهید بزرگوار در 95/11/23 مصادف با شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در مسیری که به همراه 2 تن از همرزمانش در خودرو به طرف منطقه می رفتند، توسط مین کنار جاده (تله انفجاری) که دشمنان قرار داده بودند به درجه رفیع شهادت نائل شدند. همچنین 2 نفر از همرزمانشان به درجه جانبازی نائل شدند. پیکر مطهر این شهید بزرگوار پس از تشییعی باشکوه در گلزار شهدای امام زاده محمد (ع) آرام گرفت. فراز ...
بهروز وثوقی: ساواک مرا احضار کرد / پرویز ثابتی: وثوقی شخصیت پایینی دارد، من او را تا به حال ندیده ام
فرد مذکور بالاخره در ساعت6.7 آمد. یک آدم بسیار لاغر و نحیفی بود.اولین سوالش از من این بود که چرا در این فیلم بازی کرده اید؟گفتم دلیل خاصی ندارد من فیلمهایی با موضوع متفاوت را بازی می کنم. او گفت : اگر در فیلمی تفنگ به تو بدهند و بگویند شاه را بکش تو می کشی؟ گفتم اگر موضوع متفاوت و خوبی داشته باشد بله این کار را می کنم. او گفت، نه خیر، اشتباه می کنی! ...
به سوی من... و نه مذاهب گمراه!
گرفتار نشوی. وی از من فاصله گرفت. آن گاه برخاستم و همراه پیرمرد به راه افتادم در حالی که مطمئن بودم راه نجاتی ندارم. پس از پیمودن مسیری طولانی و گذشتن از کوچه های متعدد مدینه، سرانجام به خانه موسی بن جعفر(ع) رسیدیم. پیرمرد در آنجا مرا رها کرد و راه خود را پیش گرفت و رفت. در این هنگام خادمی از خانه بیرون آمد و گفت رحمت خدا بر تو، داخل شو! چون داخل شدم امام کاظم(ع) را زیارت کردم. آن حضرت ...
از قند تلخ تا مدارا با نفس
آبدارچی چطور باید از این کار جلوگیری می کرده؟ با تک تک بچه های فنی صحبت و با لحنی پدرانه آن ها را موعظه و نصیحت می کرده یا حتی لحن تندتری به خود می گرفته و شعور آن ها را هدف قرار می داده یا نه موضوع را به مقامات بالا می کشانده؟ تعارفات را کنار بگذاریم. خودتان می دانید چنین راه هایی جواب نمی دهد. حالا فکر می کنید چه راهکاری به ذهن خلاق آبدارچی رسیده است؟ یک روز یکی از بچه های بخش فنی از راه ...
نواهای باب الحوائجی در رادیو ایران
تولد تا لحظه شهادت ایشان می پردازد. این برنامه با حضور حجت الاسلام پویا مفرد و به تهیه کنندگی حسین معصومی جمعه 28 بهمن ساعت 9:00 پخش می شود. به افق نور نیز در همان روز به تهیه کنندگی حسین معصومی روایتی از زندگی حضرت امام موسی کاظم(ع) را باز گو می کند. این برنامه نیز پنج شنبه 27 بهمن ساعت 11:30از رادیو ایران پخش می شود. ...
دیدار با روای شهادت همرزمان در دشت ذوالفقاریه
کار می شود. تا اینکه روزهای جبهه و جنگ و دفاع آغاز می شود. او درباره جبهه رفتنش می گوید: بعد از شنیدن سخنرانی تاریخی امام خمینی(ره) مبنی بر اینکه دزدی آمده و سنگی انداخته است. باید برای دفاع از حریم خانه مقابل دزد ایستاد . به همراه 2 هزار نفر از جوانان راهی مناطق عملیاتی در خرمشهر شدم. همان روز قبل از حرکت به سوی مناطق جنگی از میدان راه آهن تا میدان امام حسین(ع) با این شعار نماز جمعه کربلا به امامت ...
یک شب بیا ستاره بریزم به پای تو ای آفتاب من همه چیزم فدای تو(چشم به راه سپیده)
مرا ببخش مرا به خاطر غمهای بی کرانه ببخش به آتشی که زجانم کشد زبانه ببخش ز بار معصیت و بی کسی و تنهایی شد از دو دیده روان، اشک دانه دانه ببخش جبینم از عرق شرم تا ابد خیس است روان زخمی ام از غصه، شانه شانه، ببخش برای آتش قهرت اگر توان باشد ز دوری تو کجا من شوم روانه، ببخش بهار، بودن با توست، ورنه، بی ...
هیچ گونه انسدادی در معابر به دلیل بارش برف نداشته ایم
و انسداد معابر نداشته ایم و تردد در شهر در حال انجام است. وی عنوان کرد: بالغ بر 11هزار نفر نیروی کارگری به همراه 313 دستگاه ماشین آلات مکانیزه فعال و به خدمت رسانی مشغول هستند و همان طور که گفتم مناطق پایین دست که بارش کمتری داشتند به کمک مناطق شمالی آمدند. وی با بیان اینکه هماهنگی شهرداری و راهور در بازگشایی گره های ترافیکی حائژ اهمیت است، افزود: از پلیس راهور به دلیل هم افزایی و همراهی که داشتند و همچنین همکاران شهرداری برای زحمات شان تشکر می کنم. ...
هارون الرشید را چقدر می شناسید؟ + فیلم
کرایه ات را به تو برسد؟گفتم: آری. امام(ع) فرمود: کسی که دوست داشته باشد بقای آنها را، از آنان خواهد بود و هر کس از آنان (دشمنان خدا) باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود. اطاعت صفوان از امام عصر خود .صفوان می گوید: بعد از این گفتگو با امام کاظم (ع)، تمامی شتران خود را فروختم. وقتی این خبر به هارون رسید، او مرا خواست و به من گفت: به من گزارش داده اند که تو شترهای خود را فروخته ای، چرا ...