سایر منابع:
سایر خبرها
حکایت سرّی ترین قرارگاه جنگ
به گزارش بولتن نیوز به نقل از کیهان، این ایام سالگرد عملیات بسیار مهم خیبر است که در تاریخ جنگ تحمیلی و سال های دفاع مقدس، عملیاتی سرنوشت ساز و تعیین کننده به شمار می آید. عملیاتی که از 3 اسفند 1362 آغاز شد و پس از 20 روز نبرد حماسی و نفس گیر در 22 اسفند با فتح جزایر استراتژیک مجنون به پایان رسید. عملیاتی که با شهادت برخی از مؤثرترین فرماندهان جنگ همچون سردار محمد ابراهیم همت و حمید باکری که هیچ ...
زندگی با فرمانده؛ ازدواج تا شهادت/ امام(ره) در خطبه عقد به حاج حسین خرازی و همسرش چه گفت؟
می خواند و همینطور که زیرچشمی حسین را نگاه کردم، چشمانش پر از اشک شد و ناگهان بغضش ترکید و زد زیر گریه؛ با دیدن حال او من هم طاقت نیاوردم و اشکم جاری شد، به تورجی زاده گفتم: طیب الله، دیگه ادامه نده. روز بعد به طرف خط راه افتادم و در طول مسیر حال دیروز حسین در ذهنم تداعی می شد و ناخودآگاه گریه ام گرفت؛ به منطقه که رسیدم با یکی از بچه ها روبرو شدم و بسیار منقلب، آشفته و با لباس های خونی ...
از لابی مرگ تا حفظ هورالعظیم در عملیات خیبر
عراقی ها و تانک ها و نفربرهایشان از راه رسیدند و با نیروهای بسیار زیادی پشت سیل بند مستقر شدند و تا شب بر تعداد آن ها افزوده می شد. سه روز در موقعیت خود مستقر شدیم و از سه طرف مورد هجمه عراقی ها قرار گرفتیم، آنجا بود که شهید حسن پور به شدت زخمی شده بود و بعد به شهادت رسید. ما 48 ساعت مقاومت کردیم که شب هفتم اسفند، عراقی ها با گلوله تانک سنگرها را هدف گرفتند. هورالعظیم آبروی جمهوری اسلامی ...
ناگهان مادر شدم!/ گفتگو با مریم سرایداران که امانتی شاه چراغ را به او سپردند
مناجات زیر سقف آسمان داشت باخدا. هیچ کداممان، حتی مامان اجازه نداشتیم وارد این خلوت شود. بابا موقع مناجات مثل ماه می درخشید. صورت مردانه و محکمش خیس اشک می شد. جوری به آسمان خیره می شد و باخدا حرف می زد که دل آدم می رفت. آرشام هم فهمیده و باهوش بود. وقتی قرار شد، جهیزیه ام را بفرستیم تهران با خنده گفت: آخیش! از امروز توی اتاق می توانم راحت راه بروم و اینجا دیگه اتاق خودم است. بعد هم برای اینکه مبادا به ...
در ششمین مستندات یکشنبه مطرح شد؛ فیلمی از جنس اشعار یدالله رویایی
شیرین بود و اصلا تصور نمی کردی با یک مرد 85 ساله مواجه هستی. ارتباط خوبی با اینترنت داشت و این برایم جالب بود. خودم هم نمی دانم این فیلم چگونه فیلم شد! چهار پنج سال رفت و آمد کردم تا فیلم را بسازم. چون رویایی خیلی اهل بیرون آمدن نبود. در ادامه کار به کرونا خوردیم تصمیم گرفتم تدوین را شروع کنم اما با وحشت این کار را شروع کردم و موهایم سفید شد چون مسئولیت سنگینی بر گردن من بود اما فیلم و شخص آقای ...
سارق مسلح طلافروشی: می خواستم بارم را ببندم
طلافروشی عبور کردم، ناگهان چشم به تابلو مغازه افتاد. توقف کردم و اطراف آن را بررسی کردم و دیدم مکان خوبی برای سرقت است و راه در رو زیادی دارد. به خاطر همین این طلافروشی را برای سرقت انتخاب کردم. درباره روز حادثه توضیح بده؟ من بعد از ظهر رفتم و اطراف مغازه را خوب بررسی کردم و چند ساعتی هم در آن محل از دور مغازه را تحت نظر گرفتم تا اینکه عصر لباس پوشیدم و ماسک و کلاه گذاشتم و اسلحه ام را ...
خرازی شهیدی که اخلاص و ولایت مداری در زندگی اش موج می زد
چنین شهید خرازی را توصیف کرد: این برادر عزیزمان حسین، 23 بهمن آمد به کمیته دفاع شهری اصفهان و من به او گفتم نگهبانی بلدی و او گفت من سربازی هم رفته ام به هر حال او از یک روز بعد از انقلاب فعالیت نظامی خود را شروع کرد و در جنگ های گنبد، کردستان و سپس سراسر جنگ تحمیلی با حضور موثر خود، تعیین کننده بود. چند تن اسیران عراقی که چند روز پس از عملیات کربلای پنج و در جریان دفع پاتک بعثی ها به ...
راز آتش افروزی سریالی تبهکار مشهدی با پوشش زنانه / دکتر معروف در اغتشاشات اخیر به دنبال چه بود؟ + عکس
دوربین های ترافیکی منطقه مشاهده می شد. بررسی های بیشتر و همچنین واکاوی دقیق در حوادث و آتش سوزی های قبلی نیز بر حضور این زن نقابدار مهر تایید می زد اما دقت در رفتارها و حرکات این زن هنگام تردد در ساعات وقوع آتش سوزی ها نشان داد که او یک مرد حدود 40 ساله است که لباس زنانه به تن دارد. به همین دلیل رصدهای اطلاعاتی پلیس با بهره گیری از تجربیات فرمانده انتظامی مشهد، وارد مرحله جدیدی شد و آن ها ...
در گفت وگو با حوزه نیوز مطرح شد: واکنش نماینده پاپ بعد از مطالعه صحیفه سجادیه
و کتاب دعای مسلمانان را می خوانی؟ می گوید: چون بیمار بود با او بحث نکردم. آدرس او را گرفتم و وقتی که صحیفه ی سجادیه ترجمه شد، یک نسخه از آن را برای او فرستادم. یک ماه بعد جواب داد: دخترم! دستت درد نکند. از آن زمانی که این کتاب را به من دادی، من هیچ یک از کتاب های دعای خودمان را نخواندم. برای صحیفه ی سجادیه نسبت به کتاب های دیگر یک امتیازاتی بیان کرده اند. مثلا قرآن را در نظر ...
شرم چیست و چه فرقی با احساس گناه دارد؟
شنود و فردی به درِ اتاق نزدیک می شود. صدای پای طرف مقابل، او را از فردی که در حال نگاه کردن بود، به فردی تبدیل می کند که در حال نگاه شدن است و در نتیجه از چشم چرانی خود شرمنده می شود. با اینکه هنوز کسی او را ندیده، او شرمنده می شود. به عقیده سارتر او شرمنده است، چراکه در حالتی است که گویی در معرض دیده شدن قرار گرفته است. شاید به همین خاطر باشد که زمانی که فرد دیگری در موقعیت شرم آور قرار می گیرد ...
روایت هایی از ساکنان و خادمان بزرگ ترین آسایشگاه معلولان کشور | راه هایی که ما را به هم رساند
نگهداری معلولان جسمی حرکتی شهیدفیاض بخش نیز تفاوت داشته باشد. می دانست که در روستا پشت سرش چه حرف ها می زنند. دل می سوزانند برای او که از نگاه دیگران، یک دختر اسیر صندلی چرخ دار و خانه نشین بود. مادرم هر وقت از نیشابور به مشهد می آمد، می رفت حرم تا شفای من را از آقا بگیرد. در روستا حس تبعیض داشتم و از مقایسه بین خودم و بقیه بدم می آمد. سوم دبیرستان را به شیوه آموزش از راه دور خوانده ...
سرانجام مردی که از درخت گردو افتاد (قسمت دوم)
شکسته بند، فک آقای شاه نظری راجا انداخت. ولی مگه می شد جلو آقای شاه نظری رو گرفت؟ او با فک بسته هم حرف می زد. خلاصه به آدرسی که افتخاری داده بود، مراجعه کردیم. پزشک متخصص گفت: - چی شده؟ گفتم: آقای دکتر فلانی گفتن فکشون شکسته. - دکتر فلانی کیه؟ آها، اون شکسته بنده؟ اون چی می فهمه؟ پس از معاینه گفت: بله، شکسته! + خب باید چه کار کنیم؟ - ما یک پلاتین از دو طرف می ...
به یاد حاج اسماعیل، بابای خوش خنده ی جبهه ی جهادی
تماس گرفتم دیر شده بود. به جای بوق، آهنگ انتظار گوشی اش روضه ی ارباب بود. احمدفداله ایی ها گفته بودند همیشه روضه ی اباعبدالله (ع) می خواند و خدمت می کرد. دلم به این بود که شب میلاد محبوبمان حسین (ع) از سرباز بسیجی اش روایت بنویسم اما دیر شده بود. گوشی را که بلند کردند گفتند حاج اسماعیل آسمانی شد به جای گریه خندیدم، برای چون حاج اسماعیلی، توی بستر مُردن عیب بود؛ و با وضو شروع به نوشتن روایتش کردم: همه چیز از بیست و دوم بهمن سال 1357 شروع شد؛ اسماعیل دلش نمی خواست از انقلاب جا بمانَد ... ای کاش زودتر تماس گرفته بودم. حاج اسماعیل احمدی، در لباس جهاد، توی آسمانی به سمت بافت، آسمانی شد ... ...
راحیل 12 ساله از برادر چه می دانست که باید کشته می شد؟ / خواهرکشی فجیع در بندرعباس + عکس و جزییات
به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا، در نزدیکی رخت عزای را بر تن دارد.شیون از سر هر کسی که فقط یک بار دخترک نحیف روستا را دیده باشد دست بردار نیست. "هنوز تیله در جیبش بود." این جمله عمه راحیل را همه کسانی که در مراسم خاکسپاری اش شرکت کردند، می شنیدند و انگار تیله ها روی قلبشان می غلتید و بر جانشان خنجر می زد. راحیل به دست برادرش به رسید و متهم به نام "م.م" در اولین ...
تولیدکننده قدیمی کفش از راز و رمز موفقیتش می گوید | خوش اخلاقی در کاسبی حرف اول را می زند
همشهری آنلاین-راحله عبدالحسینی : . حاج حمید چابک یکی از همین چهره هاست. 75سال دارد و از 63سال پیش تاکنون در منطقه ما روزگار می گذراند. در محله امیریه به فروشنده کفش خوش اخلاق و خنده رو شهرت دارد. بعد از گفت وگو با او درمی یابی این صفت به راستی برازنده اوست. حاج حمید معتقد است با خوش خلقی باید برای حل مسائل کوشید. او که حرفه پدرش را ادامه داده، حالا تجریبات خود را در اختیار پسرانش قرار می دهد ...
مردم را با تئاتر آشتی دهیم
پیشنهاد کرد گرایش تئاتر عروسکی را انتخاب کنم. چه زمانی رسماً کارتان را آغاز کردید؟ یک روز خیلی اتفاقی با کمک یکی از دوستان متنی را آماده کردیم و به دبیرخانه جشنواره تئاتر عروسکی دانشجویی فرستادیم. متن قبول شد و با دوستان دیگر جمع شدیم و کار را آماده و اجرا کردیم که در آن دوره از جشنواره خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت و چند جایزه بردیم. اسم نمایش خودِ خدا فقط نامه هات رو می ...
فکری: می خواهم پسرانم را سر تمرینات سایپا بیاورم/ نمی خواهم هواپیما را به خانه ام ببرم
.... الان در تیم ما فضایی ایجاد شده که ظاهرا کادرفنی و بازیکنان یک طرف هستند و تیم مدیریتی در طرف دیگر . این موضوع واقعا از ما انرژی می گیرد. به اندازه ای که باید برای حریفان انرژی بگذارم، برای خودی ها انرژی می گذارم. اطمینان دارم به مشکل می خوریم. سرمربی سایپا گفت: امیدوارم تصمیم های بهتری گرفته و مشاوره های بهتری داده شود . وقتی از این مجموعه نان و نمک می خوریم و روزی برای زن و بچه ...
با اصرار به فرمانده، خط شکن شدم/دو جانبازی در دو جنگ!
افتخار همرزمی در کنارش را هم داشتم. چند سالی از جنگ گذشت و خاطرات تلخ و شیرین بسیاری برای حاج تقی باقی مانده بود، شبی که می خواست به عملیات مهمی برود نامه ای از طرف همسرش به دستش رسید، در نامه نوشته بود: حاج تقی قصه ما، این جانباز خستگی ناپذیر که در دفاع از وطن و اسلام به مقام جانبازی رسیده است هنوز پای آرمان های دوستان شهیدش و امام عزیزش ایستاده و هنوز خود را سرباز این جمهوری اسلامی می داند؛ به همین خاطر بود که وقتی حرامیان به حریم ناموس حسین ابن علی (ع) نزدیک شدند، تصمیم گرفت این بار همراهِ مدافعان حرم راهی دفاع از حریم اهل البیت(ع) شود. منبع ...
پیشنهادات زیادی داشتم اما ماجرای تیم ملی ایران فرق می کند/ هنوز دستیاری انتخاب نکرده ام
من شخصا این چنین تفکری دارم؛ امیدوارم که به هرحال حرکت فدراسیون درست باشد و در این خصوص یک مسیر سالم، صادق و روراست طی شود. من فکر نمی کنم مساله ای که گفتید درست باشد. در هر صورت آدم همه ابعاد و جوانب را بررسی کرده و فکر می کند. اما اینکه بدبینانه به موضوع نگاه کنیم من این طور فکر نمی کنم. چون خودم همیشه با طرف مقابلم مثبت حرکت می کنم، اتفاقات را مثبت هم می بینم. به نظر می رسد حضور شما ...
تیر کین تروریست ها خادمان شهدا را شهید کرد
جواد خبرداری؟ گفتم، ایشان اداره بودند، دارند به خانه برمی گردند، کارش دارید؟ گفت، بله زنگ می زنم جواب نمی دهد، وقتی آمد بگو به من زنگ بزند. غذا را گرم کردم. من و دخترم منتظر نشستیم تا جواد از راه برسد. همین حین بود که زنگ در به صدا درآمد. آیفون را نگاه کردم، ابتدا فکر کردم ایشان پشت در هستند، اما دقت که کردم دیدم عموهایم و یکی از زن عمو هایم و چندنفر دیگر پشت در هستند. با خودم گفتم حتماً اتفاقی ...
ماجرای حُسن حسین و توبه چند داعشی
به گزارش برنا؛ عباس هریری که خود از رزمندگان دفاع مقدس است با بیان اینکه پسرم فرمانده تخریب قرارگاه فاطمیون بود، افزود: بعد از آزادسازی شهر تدمر وقتی از حسین پرسیدند چه احساسی داری گفته بود همان احساسی که روز اول آمدم و گفتم می روم تا انتقام سیلی مادر را بگیرم. لباس دامادی شهید در اتاقش شهادت چهار ماه بعد از ازدواج پدر شهید هریری می گوید: چون تروریست ها چهره حسین ...
نقد کتاب عمامه پرانی منتشر شده توسط معاونت راهبردی سازمان تبلیغات اسلامی
دارند به عمامه پیغمبر و این لباس مقدس بی احترامی می کنند؛ ما همانی هستیم که عقد پدر و مادر شما را خواندیم؛ باعث حلال زادگی شما هستیم. ما همانی هستیم که مشاور شما هستیم در مدارس، جاهای دیگر، به صورت جهادی، ما همانی هستیم که در سیل، زلزله و تمام بحران ها، کرونا و امثال اینها در کنار مردم بودیم، جزء مردمیم. ما برادر شماییم؛ ما که دشمن شما نیستیم. این برخوردها برخوردهای درستی نیست واقعا با یک برادر. اما ...
در دیدار امام و شواردنادزه چه گذشت؟/ روایت متفاوت شوارد نادزه از امام
بسیار زاهدانه بود. من خودم را خیلی آراسته کرده بودم، لباس آنچنانی، جوراب نازک، کفش بسیار فانتزی و با این حالت وارد شدیم. اصلاً هیچ فکر نمی کردیم که حالا آنجا وارد شدیم باید کفشمان را در بیاوریم. خلاصه ما مثل دیگران کفشمان را درآوردیم و وارد شدیم و نشستیم. دیدم در این سرمای سخت پای من دارد توی آن جوراب نازک هی سرد می شود تا جایی که کرخ شد. می گفت ما درست ربع ساعت آنجا منتظر آمدن آیت الله شدیم، برای من ...
تاریخ شفاهی، راه رفتن روی لبه تیغ است
ها نمی خواهند صحبت کنند. اما درباره اینکه خطی بود یا نه، آگاهانه بود. این انتخاب خودم بود. هیچ وقت دوست نداشتم داستانی را از تولد شروع کنم و آن را به لحظه شهادت برسانم. داستان من از لحظه شهادت شهید شروع می شود و در انتها نیز باز به لحظه شهادت برمی گردد. و این کاملا آگاهانه بود. دوست داشتم مثل یک پازل پیش بروم. که فصل ها یکدیگر را تکمیل کنند. حالا اینکه توانستم یا نه را، دوستان باید بگویند. ...
جانباز انقلاب: حضور ثابتی در تجمع ضدانقلاب، لطف خدا بود
...! من با لباس بسیجی و دست خالی و یک برادر دیگر با یک کلاشینکف بدون حتی یک گلوله، شدیم مسئول مراقبت از آن همه اسیر. باور کنید اگر آن اسیر سودانی با آن قد و هیکل، یک سیلی به من می زد، 5، 6 دور، دور خودم می چرخیدم! اما خداوند آنچنان رعب و وحشتی از نیرو های ایرانی در دل آن ها ایجاد کرده بود که ما دو نفر را 2 هزار نفر می دیدند. حالا این جماعت هزار و خرده ای نفری، تشنه، گرسنه و زخمی بودند و آب و ...
الزام به حجاب؛ عقب نشینی در واقعیت و مداخله نمادین؟
بعد از آن تلاش ها در این راستا تمام شده است. آقای عماد افروغ و دوستان ایشان در کمیسیون فرهنگی مجلس آن ایده آگاهی که در دوم خرداد مطرح شده بود را به ایده زیبایی تبدیل می کنند و می گویند حجاب باید زیبا شود تا عواطف خانم ها نسبت به حجاب مثبت شود و زنان حجاب را قبول کنند. از این رو قانون مد و لباس را می نویسند و برای آن یک بنیاد نیز طراحی می شود. مدارای جمهوری اسلامی با مسئله حجاب از سال ...