سایر منابع:
سایر خبرها
مرد 45 ساله : روزها می خوابیدم، شب ها حال می کردم
درآمد روز گذشته را نیز مواد مخدر خریدیم و به این ترتیب آرام آرام در حالی معتاد شدم که خودم هم نفهمیدم چگونه در دام این افیون خطرناک گرفتار شدم. بعد از این ماجرا بود که دیگر مصرف تریاک و شیره (مواد مخدر سنتی) فایده ای نداشت و آن حس سرخوشی را نداشتم و هر روز مصرفم بالاتر می رفت تا این که به استعمال شیشه و کریستال روی آوردم و زندگی ام را به تباهی کشاندم . حالا دیگر حتی برای چند ساعت هم نمی ...
زن 32 ساله: بخاطر بدهی ام صیغه 3ماهه شدم که این بلا سرم آمد!
من پیشنهاد ازدواج موقت داد و گفت: حاضر است در قبال مهریه 10 میلیون تومانی به مدت سه ماه مرا به عقد خودش درآورد. من هم که چاره ای نداشتم با این شرط به عقد موقت او درآمدم که این ازدواج پنهان بماند. چرا که می دانستم شهریار نیز به مواد مخدر اعتیاد دارد و اگر خانواده ام از این موضوع مطلع شوند مرا سرزنش می کنند. خلاصه این ازدواج صورت گرفت و من تا پایان زمان عقد موقت با او زندگی ...
شناسایی پیکر شهید از روی جوراب های برادر
حال تفحص پیکر شهدا بود بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. شهادت 48 ساعت پس از خداحافظی علی اصغر برادر شهید صمیمی در گفت وگویی بیان کرد: من بازنشسته لشکر انصار الحسین (ع) سپاه پاسداران استان همدان بودم برادرم هم در این لشکر بود؛ اما به دلیل گستردگی منطقه و اصل پراکندگی به خاطر بمباران، گردان آنها از ما فاصله داشت. دو روز قبل از شهادت حمیدرضا آنها رزمایش داشتند، من برای سرکشی و ...
تقاضای طلاق به خاطر چند پرس غذا!
...> آشنایی بیشتر خانواده ها راه را برای خواستگاری دانیال از مرجان باز کرد؛ راستش از رفتار دانیال فهمیده بودم که به من علاقه دارد! چه در رستوران و چه در مهمانی ها توجه ویژه ای به من داشت. رفتارش گویای احساساتش بود؛ آن قدر که حتی مادر و پدرم هم این موضوع را فهمیده بودند؛ به خاطر همین وقتی به خواستگاری من آمد، هیچ کس تعجب نکرد .ازدواج مرجان و دانیال خیلی زود سر گرفت؛ پدر و مادرم چون خانواده دانیال را می ...
رکورددار پروازهای جنگی در دنیا، شالیکار بود
به شهادت رسیده است؟ چند روز بود خیلی دلهره داشتم. همسرم آمد خانه و گفت: خبر داری اکبر مجروح شده و پایش شکسته؟ گفتم: نه، بگو شهید شده؟ انگار به دلم افتاد. گفت: نه مجروح شده. قرار شد با پدرم و شوهر خواهر دیگرم بروند کرمانشاه. تصمیم گرفتیم به مادرم همین خبر مجروحیت را هم نگوییم. مادرم تلویزیون کوچکی داشت که خود علی اکبر برایشان خریده بود. اتفاقاً آن روز می نشیند، پای اخبار که در خبرها ...
می خواهم پدرم را بکشم؛ او مادرم را مجبور به تَن فروشی می کند!
نسبت به من عصبانی میشه و جیغ می کشه که نه این حرف ها رو به آبجی نزن اما بابام کتکش می زنه، کبودش می کنه. آیا بذارم زنده بمونه؟ اول خواستم خودمو بکشم. بعد دیدم من چرا؟ چرا بابام رو نکشم. دیدم فکر خوبیه و همه مون رو نجات میدم. به نقل از ایران، دیشب خواستم این کار رو بکنم، مامانم داد و بی داد کرد و نذاشت. دیگه تحمل ندارم. وقتی بچه بودم توان اینو نداشتم که با بابام برخورد کنم و جلوش بایستم ...
لذت رابطه جدید مرا نابود کرد/ اعتماد شوهرم را با خیانت جواب دادم/ پشیمانم ،ولی هیچ فایده ای ندارد!+جزییات
در خانواده ای سنتی به دنیا آمدم پدرم کارگر ساده یکی از سازمان های خدماتی بود که تنها اندکی خواندن و نوشتن می دانست اگرچه پدرم مردی ساده دل و دوست داشتنی بود اما برای حضور در اجتماع و معاشرت من با دیگران بسیار سخت گیری می کرد او حتی معتقد بود به هیچ وجه نباید از اینترنت، ماهواره و حتی گوشی تلفن استفاده کنم هیچ گاه اجازه نمی داد بدون حضور برادر و یا مادرم از خانه خارج شوم با آن که از وضعیت رفاهی ...
استایل گنگ نیوشا ضیغمی و دوستاش تو مهمونی خصوصی | خانم با دوستاش چه رنگ مویی ست کرد
با نیوشاست. من مدت ها قبل از اینکه با نیوشا آشنا شوم دوست داشتم با او ازدواج کنم و یک جورایی او را همسر آینده خودم می دیدم اما تنها دلشوره ام این بود که نیوشا با تصویری که از او در کارهایش می بینم فاصله داشته باشد، از طرفی دوست نداشتم که صرفاً به او به عنوان یک هوادار نزدیک شوم به همین خاطر کلی دودوتا چهارتا کردم تا بالاخره به این نتیجه رسیدم تا از طریق سرمایه گذاری در فیلمی به او نزدیک شوم که ...
توجه شوهرم به حمیرا غیر متعارف بود/ وقتی متوجه رابطه نامشروع آنها شدم که دیگه بیچاره شده بود!/ خواهرم ...
طلاق گرفتم تا صیغه همت بشوم! برای فرار ازخوابگاه راهی خانه عمو شدم /پسر عمویم بارها بهم تجاوز کرد! زن 25 ساله که مدعی بود مشاوره های روان شناختی در کلانتری راهگشای زندگی اش شده است و اکنون با انجام تحقیقات بیشتر تصمیم عاقلانه ای برای ازدواج با فیروز خواهد گرفت، درباره زوایای پنهان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 18سال داشتم که با پیمان سر سفره عقد ...
زن و شوهر خائن به یک پارتی زننده رفتند!
درآورده و در دام مواد مخدر گرفتار شده است. با آن که خودم در همین پارتی های شبانه با جهان آشنا شده بودم ولی نمی توانستم خیانت همسرم را تحمل کنم فقط می خواستم عشق او را برای خودم نگه دارم مجبور شدم ماجرا را به خانواده آرمان بازگو کنم ولی آن ها با پرخاشگری مرا عامل همه بدبختی های پسرشان دانستند و گفتند که من زندگی او را نابود کرده ام! در حالی که من طی هشت سال زندگی مشترک با آرمان هیچ گاه روز خوشی نداشتم ...
یاد دادن کلمه بابا به پسرم خیلی سخت بود | زندگی مشترک ما فقط 2 سال طول کشید
از همسرش خاطرات به یاد ماندنی در ذهن دارد که خواندنی است. قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید قصه ازدواج آقا جلال و فریده خانم، مثنوی هفتاد من است. این دو به سختی به هم رسیدند و زندگی مشترکشان خیلی پایدار نبود. فریده خانم درباره آن روزها می گوید: مادرم با این ازدواج موافق نبود. بهانه کرده بود که سن و سالت کم است و هنوز حالا حالاها جا داری. ولی پافشاری های جلال، بالاخره ...
سردسته باند گربه های وحشی به قصاص در ملأعام محکوم شد! +عکس
اولیای دم محکوم شد. در همین حال محمد-خ (یکی از اعضای باند گربه های وحشی) نیز به اتهام شروع به سرقت مسلحانه مقرون به آزار به تحمل 10 سال زندان (اشد مجازات قانونی) محکوم شد و پرونده برای سومین عضو باند که در جلسه دادگاه حضور نداشت، همچنان باز ماند. بر اساس گزارش روزنامه خراسان، رای صادر شده از سوی قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قابل تجدیدنظر خواهی در محاکم دیوان عالی کشور است. قتل دوست دختر در خانه مجردی اش! می خواهم پدرم را بکشم؛ او مادرم را مجبور به تَن فروشی می کند! قتل مرد 60 ساله در دعوای 2 راننده؛ مشروب خورده بودم و حال خوبی نداشتم! ...
روش هایی برای روزهای بی پولی
مردم مواد غذایی را قسطی می خرند چه سودی دارد؟ راهکارهایی را با هم به اشتراک نگذاریم؟ داریم فشار مخارج را می بینیم زهرا خانمی است خانه دار که می گوید همسرم از ابتدای ازدواج بیش از نیمی از درآمدش را برای مخارج خانه در اختیار من قرار داده است. سال های اول ازدواج که دو نفر بودیم و قیمت ها معقول بود مشکل چندانی نداشتم اما حالا که بچه هم داریم و قیمت ها نجومی شده، کار برایم سخت شده ...
نامه هایی برای سید/ روایتی از دیدار رئیس جمهور با مردم اهواز
نامه توی مشتش بود لگد کرد تا جوابش را بدهد: چی می گی خواهر؟ تو مگه جا می بینی اینجا؟ رییسی که هنوز نیومده. ما هم عین خودت. واسه خاطر بچه هامون اومدیم بلکه براشون کاری کرد! مردی بلند بالا و چهار شانه در را باز کرد و جمعیت پخش شد. زنی با شال رنگی دستپاچه کنارم ایستاد: نامه مو می نویسی؟ نشستیم کنار دیوار و کاغذ را از دستش گرفتم: خب چی بنویسم براتون؟ یک کیسه پر از کارت ملی و شناسنامه از بغل ...
ستون کشاورزی استان گلستان زنان کارگر هستند
افزایش اشتغال، استمرار تولید و تامین امنیت غذایی استان خواهد شد. کارگران زن در اقتصاد ایران نقش مستقیمی دارند آمنه بزی، بانوی 46 ساله گلستانی یکی دیگر از زنان کارگر نمونه استان است که سختی های روزگار و اجبار زمانه برای تامین معیشت فرزندان او را به کارگر بخش کشاورزی تبدیل کرده که برای تامین هزینه زندگی کفش و کلاه کرده است. او به ایرنا گفت: قبل از ازدواج خانواده ام اجازه کار ...
تیپ برگ ریزون متین ستوده بعد از طلاقش همه رو مات کرد | خانم با این کن و شلوار میلیونی چه فخری میفروشه
بازی کردم، چند روز بعد دوباره به دفترشون رفتم و مونولوگ هایی را که برام ایمیل کردند را براشون بازی کردم و همون روز برای نقش شیوا انتخاب شدم و فیلمنامه به دستم رسید و قرارداد کار را بستم و از اواخر شهریور و مهر سال گذشته، کار را شروع کردیم. جذاب ترین نکته ای که تو را ترغیب کرد تا در این کار با این مضمون خاصش بازی کنی؟ وقتی که قرارداد بستم برای نقش شیوا اول به خاطر اسم خودِ آقای ...
وداع با وهب نصرانی جبهه انقلاب/ عنایت خاص حضرت معصومه س به شهید مسیحی!
راه بود تا شاید یک روز زنگ در را بزنند و جانی بیاید حتی به اندازه چند تکه استخوان. شامیرا می گوید: حالا بعد از چندسال قرار است جانی چند لحظه ای را در خانه مادری اش آرام بگیرد. آرامشی که رهبر با خود به خانه شهید اوشانا می برد! شامیرا اولین کسی است که نوید آمدن جانی را به گوش جان شنیده. می گوید: نشسته بودم و پست های فضای مجازی را چک می کردم که عکس جانی را دیدم. شوکه شدم. متن را ...
این خانه برای همیشه روشن است
گیرم حافظ کل شدم، اما مدرک درجه 3 آزمون تخصصی و ارزیابی حفاظ را پس از ازدواج و مادر شدن دریافت کردم. هر روز مرور دارم و وجود 4 فرزند باعث نشده است که از اهداف خود که تربیت حافظان و عمل به منویات مقام معظم رهبری در خصوص تربیت 10 میلیون حافظ است دور شوم. لذت مادری و رسیدگی به امور خانه و بچه ها با انجام فعالیت اجتماعی و قرآنی منافاتی ندارد و با برنامه ریزی می توان به همه آنان رسید. گویا خداوند برکتی ...
اگر دستگیر نمی شدم 200 کودک را می کشتم
کار تو بوده؟ و او این جرم را هم در کمال خونسردی قبول کرد. بازجویی فشرده ساعت ها از بازجویی بیجه می گذشت و دیگر خسته شده بودم. بازجویی بسیار فشرده ای بود و حدس می زدم بیجه به تنهایی در این جنایت ها مشارکت نداشته و فرد دیگری هم او را همراهی کرده بود. مظنون دیگر این پرونده که او هم دستگیر شد فردی به نام علی باقرزاده معروف به علی باقی و معتاد بود. بچه هایی که شاهد پرونده بودند ...
نشانی های شهادت
را از گردن قاتل پسر درآورد و فریاد زد: بخشیدم، بخشیدم. لذتی که در عفو هست، در انتقام نیست. نوای شادی در میان مردم پیچید. اشک از چشمان پسر جاری شد. پدر شهید چند روز قبل به احترام شب های قدر اجرای حکم را به تعویق انداخته بود. اما این بار صورت پسر نوجوان را بوسید و او را به خدا سپرد. او می گوید: تا آخرین روز، تصمیم به بخشیدن نداشتم ولی در لحظه آخر به خاطر اسلام و آبروی بسیج از خون پسرم گذشتم. ...
همسر اول شهاب حسینی کی بود و چرا طلاق گرفتند ؟ + عکس زن دوم آقای بازیگر و زن اولش !
تهران کار می کردم. تا قبل از این که همسرم را ببینم، قصد ازدواج نداشتم تا این که روزگار ما را در برابر هم قرار داد. به او پیشنهاد آشنایی دادم اما همسرم هیچ اعتقادی به اینگونه دوستی ها و آشنایی ها نداشت و گفت:اگر کسی واقعا عاشق است و تمایل قلبی برای رسیدن به دختر مورد علاقه اش دارد، باید در این راه صادقانه گام بردارد و بنابراین موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم و مصمم به ازدواج شدم. بعد از 4-3 ماه ...
بزرگترین اشتباه زندگیم رابطه با زن متاهل بود!/ در نبود همسرش به خانه اش می رفتم/خودم کردم که لعنت بر ...
چنین برایم تشریح کرد: از 4سال و 4ماه قبل خانواده ام مرا طرد کردند. همیشه خجالتی بودم تا اینکه اتفاقی با زنی شوهردار آشنا شدم و همان شد که در خانه اش معتاد شدم وقتی خانواده ام فهمیدند معتاد شده ام خیلی سعی کردند مرا از این منجلاب بیرون بکشند؛ اما شیشه و کراک روح و بدنم را وابسته خود کرده بود و اراده ای برای ترک نداشتم. در این مدت 2 بار به خاطر سرقت دستگیر شده ام و سابقه کیفری هم دارم. ...
رابطه شرم آور زن جوان با برادر شوهرش رنگ خون به خود گرفت/نقشه قتل را چه کسی کشید؟!
غیاب فرشید بخاطر مشغله های کاری موجب شد تا رفته رفته برادرش جای او را بگیرد و نقش شوهر را برای همسرش ایفا کند. در یک خانواده متوسط بزرگ شده و پس از دیپلم گرفتن به دلیل قبول نشدن در کنکور و چند سالی در پشت کنکور ماندن، سرانجام با فرشید که او نیز مانند خودم از جامعه ای نه چندان مرفه بود، برخلاف میل باطنیم به دلیل اصرارهای مکرر پدرم و مادرم مبنی بر همان طرز فکر همیشگی که دختر باید زود ...
ثبت هفت رکوردماهانه در فولاد مبارکه؛ نویدبخش سالی خوش در تولید فولاد کشور
و قراضه) و بیش از 8300 تن انواع فروآلیاژها توسط واحد حمل مواد به کوره های قوس منتقل شد که این رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل رشد بیش از 3.5 درصدی را نشان می دهد. گفتنی است متوسط ذوب بر کوره در روز بیش از 17.8 بوده که نسبت به مدت مشابه سال قبل بیش از 2.5 درصد رشد داشته است. همچنین بیش از 4 هزار و 800 پاتیل سرباره پرشده توسط پاتیل برهای 100 تنی از زیر کوره ها جابه جا گردید. در ...
ارتباط پنهانی با مرد متاهل به خاطر کمبودهای دوران کودکی
من نکرده است. حتی وقتی گفتم می خواهم درس بخوانم یا وقتی با دوستانم بیرون بودم مراقب من بود. *از زندگی خانوادگی ات بگو. رابطه ات با پدر و مادرت چطور است؟ وقتی 9 ساله بودم پدرم من و مادرم را ترک کرد. او با زنی دیگر رابطه داشت و با همان زن هم رفت. پدرم هیچ وقت سراغی از من نگرفت، من همیشه با خودم می گفتم چرا پدرم دوستم ندارد. حمید خیلی بچه هایش را دوست دارد و به خاطر بچه هایش از ...
پایان انتظار 39 ساله همرزم شهید آشوری جانی بت اوشانا + فیلم
چند وقت یکبار از خطی به خط دیگر جابه جا می شد که ما نیز همراه سایر اعضای تیپ بودیم. به عنوان مثال گیلانغرب، در استان خوزستان، شادگان، پل کرخه، آبادان، اهواز، دزفول، رامهرمز، رامشیر و اکثر مناطق جوب بودیم. پیکر مطهر شهید آشوری مهمان ویژه برنامه "شب خاطره" حوزه هنری ستاری درباره شخصیت شهید جانی بت اوشنا همچنین گفت: جانی پسر بسیار مهربانی بود و واقعا آسمانی بود. درطول دوره ای که ...
رفتار ترافیکی پرخطر سواره و پیاده نمی شناسد
. هرگز از پدرم رفتار پرخطر در رانندگی ندیدم، اما از برادرهایم زیاد دیده بودم. از جمله اینکه اگر ماشینی در اتوبان به آن ها راه نمی داد به قول معروف کل او را می خواباندند . یک روز صبح در اتوبان مدرس در حال رانندگی و رفتن به محل کار بودم که در لاین سرعت یک ماشین با سرعت 60 کیلومتر در حال حرکت بود. چراغ زدم، اما راه نداد. بعد از چند دقیقه تحمل و چراغ زدن از سمت راست سبقت گرفتم و جلوی ماشین پیچیدم و ...
روایت تبلیغی یکی از مبلغان از روستای زلزله زده ای در خوی
خبرگزاری حوزه - ارومیه/ بدون هیچ ترسی چند روز اول را در خانه ی یکی از آشناهایمان خوابیدیم. از بس که در دید و بازدید ها از وحشت زلزله ی اول شنیده بودیم، با خانمم قرار گذاشتیم زلزله که آمد؛ من، پسر 6 ساله ام را و او هم دختر 8 ماهه ام را نجات بدهیم. البته اگر تا فرار ما سقف بر سرمان آوار نشود. همین الان هم از تصور ماندن خودم و بچه ها زیر آوار، دل آشوبم. چند روز پیش که زلزله ...