اقامه نماز شب در پشت بام خانه پدری
سایر منابع:
سایر خبرها
محاکمه پیرترین قاتل ایران به صورت درازکش در دادگاه؛ قتل همسر بعد از 60 سال زندگی مشترک! | پسری که از ...
بود به مأموران گفت: من چند سال است ازدواج کرده ام اما هر روز به مادر و پدر پیرم سر می زنم یا با آنها تلفنی صحبت می کنم. امروز هرچه تماس گرفتم کسی تلفنم را جواب نداد، نگران شده بودم مقابل در خانه رفتم. وقتی پدرم در را باز کرد از او پرسیدم چرا مادرم جواب تلفن را نمی دهد. اما او گفت مادرت خسته بوده و به خواب رفته است. من که از لحن صحبت پدرم به او مشکوک شده بودم وارد آشپزخانه شدم و ناباورانه جسد ...
پیرمرد 85 ساله در دادگاه قتل همسرش را انکار کرد
.... بود و نبودم برایش مهم نبود و همه توجه اش به پسر کوچک مان بود. او ادامه داد: من به بیماری های زیادی مبتلا شدم و بارها حالم بد شده ولی او مرا با حال بد رها می کرد و به خانه پسرمان می رفت. او به تازگی همه اموال مان را به نام پسرمان کرده بود و من بیشتر احساس پوچی می کردم تا اینکه آخرین بار در آشپزخانه با هم بحث کردیم. من از او خواستم اخلاقش را عوض کند اما او بی اعتنایی کرد و دعوا میان ...
مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس لرستان با خانواده شهید حمید حمیدی منش دیدار کرد
مقلد امام پرورش یافت. ایشان فرزند دوم خانواده و دارای دو برادر و دو خواهر است و از همان کودکی در مجالس دینی از جمله برنامه های سوگواری امام حسین (ع) حضور داشتند. سادگی، بی آلایشی، سر به زیر بودن و خوش اخلاقی او زبانزد همه بود. در دوران تحصیل دانش آموزی با وقار، محجوب، مؤدب و کوشا بود و همواره سعی می کرد تکالیف دینی خود را انجام دهد. بعد از اتمام تحصیلات در سال 1372 لباس سبز نظم و امنیت ...
چند روزی با روحانی عاشق تئاتر
و شور عجیبی که در عین خستگی تا 21 شب طول کشید، دیدم. بعد از پایان اجرا گفتگوی مختصری با شیخ بهمن داشتم و خداحاظی کردم. اما تمام راه را تا خانه به موضوع نمایشش که با این جمله در ذهنم حک شده بود فکر کردم. منِ من_ منِ من نه یعنی من خودِ من_ نه منِ من، یعنی من خودِ من . حالا آن حس خبرنگاری من تاب لحظات را از من گرفته بود. برای پیدا کردن دوباره شیخ و هماهنگی بعد از روز های تعطیل 24 ساعتی را ...
قصه های یک قلعه قدیمی در جنوب تهران | رمزگشایی از نامگذاری محله جی
بود که اغلب به دلیل اینکه پدر همسرم بزرگ فامیل بود در منزل ما انجام می شد. کار این هم خودش آداب خاصی داشت و از چند روز قبل، همه در تکاپو بودند تاکاری انجام بدهند، یادم می آید مرحوم پدر همسرم شب های سمنوپزان تا سحر چشم روی هم نمی گذاشت. وی ادامه داد: آن روزها همه با صلح و صفا در کنار هم زندگی می کردند، وقت شادی و عروسی و تهیه جهیزیه خانه یکی بودیم. زمان عروسی ها خبری از تالار و این حرف ها ...
ماجرای فرمانده سپاه خرمشهر که شهید شد اما حضرت زهرا(س) او را به زندگی برگرداند
مستأجر است، اما صدها خانواده شهید و جانباز با کمک او صاحب خانه شدند بی قرار حکایت بزرگمردی است که بیش از همه تلاش می کند، اما کمتر از همه از مواهب مادی خود را برخوردار می کند. و در آنچه به دست می آورد همه را شریک می کند. کسی که به زرق و برق دنیا دل ندوخته و به راحتی از همه آن می گذرد. او بیقرار است، بیقرار وصال بارها دیده بودیم که هنگام خواب قطعه ای مقوا زیر تنش بود و اورکت او بالش زیر ...
دست بزن آقای جراح روز اول ازدواج رو شد
به گزارش تازه نیوز، این زن جوان با گذشت 10 روز زندگی با صورتی کبود و چشمانی اشکبار راهی دادگاه خانواده شماره 2 ولنجک شده است.این نوعروس جوان به قاضی شعبه 283 دادگاه خانواده گفت: سالهاست که حسابدار صندوق یک بیمارستان دولتی هستم، مدتی پیش یکی از پزشکان عمومی بیمارستان که 15 سال اختلاف سنی با من دارد، پیشنهاد ازدواج داد. به نقل از ایران، از آنجایی که این پزشک از زندگی اول شکست خورده بود و ...
راز خاکسپاری دو برادر شهید در تهران
فرزندانت هستی؟ گفت: آری. آن گاه به او مژده دیدار داد. خاتون سر از پا نمی شناخت به مسجد رفت و بی درنگ پس از راز و نیاز با خالق از جا بلند و شد و قصد رفتن به خانه کرد. نمازگزاران مسجد متعجب از کار او، دلیل این عجله را جویا شدند و فهمیدند مسافر کربلا به آغوش خانواده باز می گردد. آری پیکر محسن پس از 12 سال انتظار به خانه بر می گشت. آن هم بی سر اما سربلند. روز شهادت حضرت علی(ع) هم به خاک سپرده شد تا مهمان ...
روایت جانباز قطع عضو از فتح خرمشهر و شهادت برادر16 ساله اش +عکس
به خانه برگردیم مگر چه می شود؟ هرکار کردیم زورمان به شهید عبدالرحیم نرسید و او نیامد و ما تا به استان خودمان رسیدیم خبر شهادتش را به ما رساندند. قاسمی از حال و هوای شهادت شهید عبدالرحیم قاسمی اینگونه یاد میکند: خودمان اهالی خانه بدون اینکه بدانیم چه شده همان روز ها دلمان بسیار گرفته بود و حالمان بد بود نمی دانستیم چه بر ما شده همه دل تنگ بودیم و از همه بدتر این بود که در اداره تا من می ...
25 درصد از خانواده های ایرانی تک فرزند هستند
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری ،البته آمار جدیدی از خانواده های مثلثی (پدر و مادر و یک فرزند) در ایران منتشر نشده اما براساس آمار استخراج شده از آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن، 25درصد خانواده های ایرانی 3نفره هستند. آخرین گزارش های مرکز آمار هم نشان می دهد که تنها در شهر تهران حدود 30درصد از خانوارهای ساکن 3نفره هستند. البته پدیده خانواده ه ...
10 شب دیدار با خانواده شهدا در دهه کرامت روایت خواهد شد
به گزارش خبرنگار تهران پرس ، همزمان با اولین روز دهه کرامت و میلاد باسعادت حضرت معصومه (س) خادمیاران کانون تخصصی ایثار و شهادت خدمت رضوی منطقه 10 با مراجعه به منزل شهید والامقام علی بحری به همسر و تنها دختر این شهید ادای احترام کردند. روایت دیدار اول: شهید علی بحری در دی ماه سال 1365 با سپاه محمد رسول الله (ص) عازم میادین نبرد شده و در 24 بهمن در عملیات کربلای 5 در منطقه عمل ...
رمز اصلی پیروزی وحدت، ایمان و رهبری است
اکنون جوانان ما آن بانک خون را یاری می کنند و آن بانکی که سرمایه اش نسل و بقای اسلام عزیز است و آزادکننده مظلوم از زیر یوغ ظالم است. پیوند دهنده انسان میان خدای خودش می باشد ای بنازم آن رشادت و دلاوری تو و یارانت حسین جان. ما راه تو را ادامه می دهیم و زیر بار ذلت و خواری نمی رویم و شهادت را که سعادت نتیجه آن است سرلوحه خود قرار داده ایم ای حسین جان اشفع لنا عندالله؛ وای پدر مهربانم از تو ...
خانواده های شهدای خراسانی مرزبانی سراوان از جگرگوشه هایشان می گویند | جان دادند، ولی خاک نه
...؛ آخرین بار که در فروردین بیست روز به مرخصی آمد، سرکار می رفت، هرچه می گفتیم خانه بمان، آمده ای چند روز ببینیمت و دلتنگی مان رفع شود، می گفت از بیکاری بدم می آید، روز ها می روم سرکار و شب برمی گردم خانه و همدیگر را می بینیم. پس از پایان مرخصی وقتی برمی گشت اصلا فکرش را نمی کردیم دیدار آخرمان باشد. همیشه هرچندروز یک بار تماس می گرفت، اما روز قبل شهادتش، سه بار با من تماس گرفت، حال همه ...
مقام اسماعیل ؛ روایتی از نابغه محور مقاومت
می کرد و با جوان ها رفاقت صمیمانه ای داشت. سال 91 در سوریه جنگ به اوج خود رسید و ایشان درخواست کرد به منطقه برود. پس از اعزام به حلب و با وجود محاصره آن منطقه، برگشت. اسماعیل مردانه جنگید و برای پاک سازی منطقه با تکفیری ها مبارزه کرد. حاج اسماعیل، تاج افتخار شهادت را به ما داد زهرا غلامی، همسر شهید حیدری در خصوص خلقیات و سبک زندگی ایشان گفت: زمانی که ازدواج کردیم، ایشان هر لحظه ...
زندگی سیاه زن جوان زیر سایه سوء ظن شوهر
4 ساله ای را در آغوش می فشرد با بیان این که 11 سال است مانند یک زندانی به زندگی مشترکم ادامه می دهم اشک ریزان درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: پدرم کارگر ساده ای است که در یکی از ادارات نیمه دولتی کار می کند و من اولین فرزند خانواده هستم که تا مقطع دیپلم درس خواندم اما از همان دوران کودکی و نوجوانی، دختر آزادی بودم و هیچ کس برای نوع پوشش یا رفتارهایم مرا ...
حیرت قاضی از دلیل زوج تهرانی برای طلاق
خواجه نصیر الدین طوسی باهم آشنا شدیم. همسرم در رشته مهندسی صنایع غذایی درس می خواند و من مهندسی عمران. او پسر خوب و آرامی به نظر می رسید. وقتی دیدیم که از نظر فکری و معیاری به هم نزدیک هستیم، خانواده ها را در جریان قرار دادیم. اوایل ازدواجمان، با کمک پدرم ما توانستیم یک واحد آپارتمان در شمال شهر تهران خریداری کنیم. من و هاشم یکدیگر را دوست داشتیم و چند سال عاشقانه در کنار هم زندگی کردیم ...
قتل سامیار کوچولو در خشم نامادری
قتل پسرکوچولو به مأموران گفت: 3 سال قبل با پدر این بچه که از زنش جدا شده بود ازدواج کردم و این در حالی بود که از همان روز قرار بود این پسربچه کنار مادرش زندگی کند و در این سال ها زندگی آرام و بدون حاشیه ای داشتیم تا اینکه 4 ماه قبل ناگهان شوهرم فرزندش را به خانه آورد و از همان روز دردسر های زندگی ما شروع شد. وی افزود: فرزندی ندارم، اما پسر همسرم را مثل فرزند خودم می دانستم و دوستش داشتم ...
برکت تولد فرزندانم را حس کردم/ امکانات جای برادر و خواهر را نمی گیرد!
وری خانه برای مان جور شد که خودمان هم تعجب کردیم. *تولد دوقلوها با اولین روز کاری همسرم همزمان شد خانم بهرامی می گوید:موضوع دیگری که به لطف خدا بیشتر پی بردم این بود که روز تولد دوقلوها با شروع اولین روز کاری پدرشان همزمان بود و به عنوان کارشناس حرفه ای در اداره ی بهداشت کارش را شروع کرد. در پایان گلایه ای از دولت دارم و آن اینست که: چرا در بحث حمایت از خانواده و ج ...
شهیدی که پدرزنش را نفرین کرد!
روستا را خواهر و برادری می دانند که باعث آبادانی آنجا شدند. پدر من زمین شالی داشت و پدرشوهرم گله دار بود. گاهی من برای کمک به پدرم می رفتم سر زمین و یک بار غلامعلی را در مسیر دیدم. یک بار هم او آمد دم در خانه ما که امانتی ای به پدرم بدهد. به قول خودش آن روز لبخندی از من دیده بود که باعث شد یک دل نه صد دل عاشقم شود. می گفت: به خودم گفتم هر طور شده باید با این دختر ازدواج کنم. به محض اینکه به خانه ...
شهید شهبازی، حماسه ساز آزادی خرمشهر/فرمانده ای گمنام زیر نور مهتاب
قرآن بخواند. برادر شهید شهبازی ادامه می دهد: گفتن خبر شهادت پسر برای مادر بسیار سخت بود اما باید یکی آهسته آهسته مادر را مطلع می کرد.شهید شهبازی بسیار فروتن بود تا جایی که پدرم قبل از شهادت حاج محمود برای دیدارش به همدان می رود، در آنجا برادرم را مشغول آبیاری چمن محوطه سپاه می یابد و شهید شهبازی می گوید که من باغبان هستم! حاج محمود گمنام بود حتی پس از شهادتش تا اینکه به مرور از سال 1388 ...
پدر به روایت دختر + فیلم
می نشستند تا صبحانه آماده شود و برادران نان تهیه کنند. بنده چون شب ها دیر می خوابیدم، صبح بعد از نماز احساس خواب آلودگی داشتم. مرحوم پدرم همیشه پوستینی بر روی دوش داشتند که موقع نماز احساس سرما نکنند. من به آهستگی کنار پدر رفته و هنگامی که مشغول خواندن نماز و قرآن بودند، کنار ایشان می خوابیدم تا صبحانه آماده شود. دختر در نزد خانواده ما حرمت ویژه ای داشت و هیچ گاه برادران حق نداشتند که با ما به ...
پدرانه حاج قاسم برای دختران شهدا+ عکس
مرزهای ایران سفر کردند و به مقام شهادت نائل آمدند. فکرش را نمی کردیم که انتظار دیدار او به غم فراغ منتهی شود فاطمه جعفری همسر شهید سعید انصاری با بیان خاطره ای از شهید سلیمانی نقل می کند: گوش به زنگ بودیم تا دیدار خانواده شهدا با سردار سلیمانی هماهنگ شود. طی سال های گذشته در فصل پائیز، این دیدار دسته جمعی خانواده های شهید مدافع حرم با حضور سردار سلیمانی شکل می گرفت، اما امسال خبری ...
روزی که سردار بی سر شهید شد
همراه ما بودند و در مسیر تا فرودگاه دائم ذکر می گفت و من می خواستم حرف بزنم اما او در حال ذکر بود، نگاهش کردم و دیدم در حال و هوای خودش است، برای همین حرفی نزدم. می دانستم این رفتن با همه رفتن های این چند ساله تفاوت دارد، دل من هم با او رفت اما خاطرات زمان جنگ یادم می آمد و...اما خودم را دلداری می دادم که اتفاقی نمی افتد. طبق وعده یک روز درمیان با من حرف زدند، درست شب قبل شهادت ...
روایتی خواندنی از شیرینی ها و سختی های چندفرزندی یک مادر جوان!
بازی می کنند، ما هم در سالن نشسته ایم، گاهی صدای مان به هم نمی رسد، با تذکر مادرشان کمی آرام می گیرند، ولی دوباره روز از نو روزی از نو! از لیلا خانم می پرسم، آیا همسرش شغل پردرآمدی دارد؟ یا از طرف خانواده همسر و خودش حمایت می شود، یا نه؟! جواب می دهد از طرف هیچ کس به ما کمک مالی نمی شد و نمی شود، همسرم اوائل راننده وانت بار بود، ولی الان سنگ فروشی دارد. کاش بتوانم دوباره بچه ...
باباجان جنگ 34 سال قبل تموم شد؛ جنگ کجا بود آخه؟
معالجه او ناتوان ماندند به پسر بزرگ او گفتند: پیشنهاد می کنیم ایشون رو ببرین خونه تا روزهای آخر زندگی کنار هم باشین. ما همه تلاشمون رو کردیم ولی بیشتر از این کاری از دست ما برنمیاد . همسر و فرزندان آقای صالحی هم به این توصیه عمل کرده و با حسرت و افسوس او را در خانه بستری کردند . لحطات سختی برای خانواده آقای صالحی بود . آب شدن او را می دیدند و کاری از دستشان بر نمی آمد. تا این که یک شب ...
شهید 24 ساله ای که کلید آزادی خرمشهر بود
محمد رسول الله (ص) ... خاطره ای از لحظه دادن خبر شهادت سردار محمود شهبازی به مادرش که از زبان شهید حاج حسین همدانی و به قلم حمید حسام نوشته است را می خوانید: صدای رادیو هنوز می آمد؛ اما نه از بلندگوی مسجد. کنار مادر یک رادیوی کوچک روشن بود. سرش روی سینی اسپند بود و گوشش به رادیو و بادبزن حصیری میان دستانش می لرزید. خبر را از رادیو شنیده بود. انگار سعی می کرد خودش را دلداری بدهد. هی صلوات ...
خیاط نابینا
علی مانده و پای زن دیگر را از خانه او بریده است. شوکت با هزار امید و آرزو پا به خانه شوهرش گذاشته بود که کاک علی عزم خود را برای یک سفر 5 روزه جزم کرد. تازه 2ماه از عروسی آنها می گذشت؛ آن موقع گردن کلفت بودم، از هیچ کسی هم نمی ترسیدم و حریف همه بودم، باد جوانی هم در سرم بود. به همین خاطر یک روز پیش پدرم رفتم و به او گفتم می خواهم 5 شب و 5 روز به شکار بروم، پدرم هم به راحتی قبول کرد. شوکت ...
خاطره ای که به 4 نفر زندگی بخشید/ اهدای عضو؛ دوئل بین احساس و عقل
می برند دم در خانه آنها. در یک عصر بهاری به دیدار مادری می روم که با ایثار و بخشش اعضای بدن دختر دردانه اش گل لبخند را بر لب های بیمارانی نشاند که مدت ها بود در صف انتظار دریافت عضو، حساب روز و شب از دستشان در رفته بود. در خیابان جهاد اولین کوچه سربالایی را آرام و آهسته طی می کنم، چند دقیقه ای طول نمی کشد مقابل خانه این مادر مهربان و فداکار می رسم. از در حیاط کوچک و نقلی که ...
سیره علوی را می توان در میدان داری، جاذبه و دافعه شهید شهبازی یافت
و با بصیرت افزایی جامعه را نسبت به فتنه بنی صدر آگاه می ساخت. عصرهمدان: آیا شما و خانواده یتان می دانستید که حاج محمود فرمانده سپاه است؟ خانم شهبازی: خیر. تا روز شهادتش هیچ کدام از خانواده و اقوام نمی دانستیم که حاج محمود از فرماندهان سپاه است زمانی که پرچم های عزا را بر در خانه زدند تازه متوجه شدیم. رودآور: از شما بزرگوار قدردانیم که وقتتان را در اختیار خوانندگان خوب عصر ...