سایر منابع:
سایر خبرها
درگیری 2 خارجی در تهران خون به پا کرد | قاتل: باور نمی کنم مرتکب جنایت شده ام
.... قاتل فراری به عنوان سرکارگر مشغول به کار شده بود که ماموران در عملیاتی غافلگیرانه وی را دستگیر کردند. او در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد و گفت: من هرگز قصد آدمکشی نداشتم و نمی خواستم جان هموطن خود را بگیرم. آن روز مقتول چاقو داشت و چون می خواست برادرش را پیش خودش ببرد مرا تهدید کرد. او تصورش این بود که من اجازه نمی دهم برادرش باربری را ترک کند. متهم ادامه داد: مقتول روز حادثه با ...
شوهرم پولدار بود، اما چیزهای دیگری از من می خواست...
مدتی منزلی برایم رهن کند تا خودم را پیدا کنم و بعد به خانه پدرم بروم! او هم واحد آپارتمانی را در بولوار توس برایم رهن کرد، اما گاهی به من سر می زد و سراغ چک را می گرفت. من هم به او می گفتم هنوز مبلغ چک را برداشت نکرده ام ولی دیگر نمی خواهم به منزلم بیایی! دو روز بعد او باز هم به واحد آپارتمانی آمد و ناگهان با گذاشتن چاقو زیر گلویم مرا مجبور کرد تا چک مهریه را به او بازگردانم ...
یک شب متوجه شدم شوهرم 12 سال دختر ناتنی اش را آزار می داده...
یک زن پرده از راز مخوفی برداشت. به گزارش وقت صبح به نقل از ایران، یک ماه پیش زنی میانسال با مراجعه به پلیس از شوهرش شکایت کرد و گفت: نیمه شب از خواب بلند شدم و دیدم شوهرم در رختخوابش نیست. داشتم اتاق ها را می گشتم که با صحنه وحشتناکی رو به رو شدم؛ شوهرم درحال تعرض به دختر 20 ساله مان بود. وی افزود: درحالی که به شدت شوکه شده بودم شوهرم را از خانه بیرون کردم و از ...
گزارش جالب از چهارمین جراحی پیوند گردن در جهان توسط پزشکان ایرانی!
که بعد از سه، چهار دقیقه صدای فحش شنیدیم. حالا نگو با سه، چهار جوان تماس گرفته تا با چاقو به محل ما بیایند. وقتی آمدند، چاقو دست شان بود. خودم دیدم. چاقو را که دیدم به برادرم گفتم؛ بیا برویم داخل خانه. برادرم مرا به طرف در خانه هل داد و به سمت آنها رفت. سه، چهار نفری برادرم را انداخته بودند روی زمین و داشتند او را کتک می زدند. رفتم دنبال برادرم که حداقل کتکش نزنند. داشتم برادرم را از روی زمین بلند ...
تعرض مسلحانه چوپان به دو زن کوهنورد /به ما گفت شما بی صاحب هستید!
توریسم آنلاین: پنج شنبه هفته گذشته دو کوهنورد حرفه ای خانم در ارتفاعات مورد حمله مسلحانه قرار گرفتند. آن مرد قصد تعرض به این دو زن را داشت.
تلاش یک چوپان برای تعرض مسلحانه به دو زن کوهنورد
اعتماد نوشت: روز پنجشنبه دو زن کوهنورد که برای صعود عازم قله کهار شده بودند توسط یک چوپان مسلح به سلاح گرم مورد حمله قرار گرفتند. آن مرد قصد تعرض به این دو زن کوهنورد را داشت، اما در نهایت موفق نشد و آن دو زن توانستند به هر ترتیبی بود بدون اینکه مورد تعرض قرار بگیرند فرار کنند. این فرد در حال حاضر تحت تعقیب پلیس قرار دارد. یکی از این دو کوهنورد که مورد تهاجم قرار گرفتند ماجرای این ...
آرزوهای اسماعیل
ساختم که بتواند به راحتی پشت آن بنشیند. شیفت کاری ام را به شب انداختم و تمام روز تلاش می کردم که اسماعیل را حمایت کنم تا معلولیتش او را آزرده نکند. اسماعیل را در مدرسه عادی ثبت نام کردم. در تمام دوران ابتدایی در طول تحصیل کنار او می نشستم و ساعت های کلاس همراه او بودم، اما به مرحله متوسطه که وارد شد صبح ها او را به مدرسه می بردم و ظهرها قبل از اینکه زنگ مدرسه به صدا دربیاید پشت در مدرسه حاضر ...
از طواف کعبه تا قدم هایی در اربعین برای شهید صدرزاده
، زنی که سر فرزندنش را به او می دهند ولی او آن را پرت می کند و می گوید: هدیه ای که در راه خدا دادم را پس نمی گیرم. او از اولین سفر پیاده روی اربعینش می گوید: یادش بخیر، اولین بار که رفتم پیاده روی اربعین، دخترم پنج ساله بود. چون تجربه نداشتم کفش خوبی نبرده بودم و پایم بدجور تاول زده بود. اولش هم اصلا معنی پیاده روی را نمی دانستم و به همسرم می گفتم ما بچه کوچک داریم همین مسیر را ماشین می ...
زندگی بیرنگ؛ از قصه دو ساواکی بدبخت تا مقاله های تند روزنامه عصر+فیلم
به گزارش ایران آنلاین، بیژن بیرنگ نویسنده و کارگردان تلویزیون می گوید: دقیقه ای 32 هزار تومان بابت همسران پول گرفتیم ولی آپارتمان را با موکت خاکستری، دیوارهای سفید و مبل های آبی خوشگل کردیم. همه را هم از میدان امام حسین(ع) دست دوم خریدیم. یک روز مدیر شبکه آمد. می خواست ببیند چرا این خانه این قدر شیک است. اما وقتی دید موکت هایی به این ارزانی انداخته ایم تعجب کرد. پروژه تاریخ شفاهی سینما ...
جنایت سیاه پسر ناشناس/ او اجیر شده بود که به مهسا تجاوز کند
می کرد تا این که ناچار شدم شماره او را مسدود کنم. این زن ادامه داد: من و فرزند خردسالم در خانه بودیم که یک نفر با کلید در خانه مان را باز کرد و وارد شد .من از دیدن پیام شوکه شده بودم .او به رویم چاقو کشید و با تهدید و بدون توجه به التماس هایم مرا آزار داد . سپس به بهانه این که حالم بد شده است او را به آشپزخانه فرستادم تا برایم یک لیوان آب بیاورد .به محض این که او به آشپزخانه رفت من از ...
خواننده ای که هنوز عاشق زن قبلی اش است | صحبت های مادر خواننده مشهور درباره زندگی خصوصی پسرش
آثار هنری مصر را تماشا کردم. در واقع تماشا نکردم چون تمام مدت کنار ویترین مومیایی ها ایستاده بودم و همین طور نگاهشان می کردم. تا اینکه موزه تعطیل شد. وقتی آمدم بیرون ساعت یک بعد از ظهر بود. بعد از یک تا 11شب همین طور توی خیابان ها راه رفتم. می خواستم خرید کنم اما هیچ چیز نخریدم. این بیماری تردید دارد مرا خفه می کند. کاش تو بودی و برایم می خریدی و راحتم می کردی. عزیز جان و دلم متاسفم که باید نامه ام ...
متهم: پدرم سختگیری می کرد کشتمش!
ناشناس وارد خانه شان شده و پدرش را به قتل رسانده است که من خیلی زود خودم را به اینجا رساندم و با دیدن جسد برادرم به پلیس خبر دادم. اظهارات اولیه دختر خانواده که لیلا نام دارد در شرح ماجرا گفت: من در اتاقم مشغول بودم و پدرم در اتاق پذیرایی روی مبل نشسته و در حال تماشای تلویزیون بود. او صدای تلویزیون را خیلی بلند کرده بود برای همین من در اتاقم را بسته بودم. برادر 20 ساله ام که دچار معلولیت ...
همسفر با تاریخ معاصر ایران
می کنیم و بقیه را می توانیم در سال های بعد در همان روزها بیان کنیم. مثلا در کودتای 28مرداد ممکن است زادروز یکی از شخصیت های مهم هم در تاریخ همان روز باشد اما محوریت مان 28مرداد است و نمی توانیم درباره آن شخصیت صحبت کنیم. بنابراین در جدول پخش برنامه آن واقعه را داریم تا سال بعد به آن شخصیتی که از قلم افتاده، بپردازیم. در مجموع می توانم بگویم اولویت برنامه تاریخ اجتماعی، فرهنگی، هنری، ورزشی و سیاسی ...
سبک مدیریت خود را با چالش ها سازگار کنید
، چیزهای زیادی یاد گرفتم اما آنقدر در همه کارها دخیل بودم که نمی دانستم از نظر توسعه فردی و حرفه ای در چه نقطه ای قرار دارم. می دانستم که اعضای تیمم پتانسیل بیشتری دارند که هنوز شکوفا نشده بود. بنابراین، به جای تلاش برای آنکه خودم را همه فن حریف نشان دهم، اجازه دادم کارشناس ها وارد عمل شوند و جنبه های مختلف کسب وکار را پیش ببرند.همچنین به آنها اجازه دادم وارد نقش های دیگر شوند تا خلاقیت یاد بگیرند و ...
کمبود اعتبار بهانه مدیریتی است + فیلم
.... من همیشه به بچه هایم توصیه می کردم که زودتر ازدواج کنند و دخترانم قبل از اینکه دبیرستانشان تمام شود ازدواج کردند. یک پسرم استاد دانشگاه تهران، یک دخترم استاد دانشگاه الزهرا(س) و یک دخترم استاد دانشگاه آزاد است. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی خیلی ها نمی دانند من از آمریکا پول آورده بودم و وقتی می خواستم به ایران بیایم دلاری که هفتاد و یک ریال و نیم بود شده بود ...
دعای شهادتش زیر قبه امام حسین (ع) اجابت شد
در شاهچراغ برایمان مرور شد و تلخی اش را دوباره به کام مان نشاند. تنها هفت روز از گزینش شهید محمد جهانگیری به عنوان نیروی محافظ و خادم حرم شاهچراغ (ع) نگذشته بود که مهر شهادت بر آن خورد و خادمی اش مقبول افتاد. به گفته پدر شهید، محمد عاشق و طالب شهادت بود. در گفت وشنودمان با فتح الله جهانگیری از زندگی فرزند شهیدش محمد جهانگیری پرسیدیم. متن پیش رو ماحصل این همکلامی است. رفاقت پدر و پسری ...
پشیمانی قاتل از فرار به ترکیه به خاطر ترس از قاچاقچیان انسان
بنایی می رفتم؛ اما چون شیوه ذبح گوسفند را بلد بودم، دو سه روز مانده به عید قربان به کمک یکی از دوستانم می رفتم تا پولی دربیاورم؛ پس از سه روز و سه شب که آنجا بودم، با موتور از محل ذبح به خانه برگشتم. خسته بودم و می خواستم بروم خانه که مسعود دنبالم کرد و من فرار کردم و به خانه رفتم. عصر برای کاری می خواستم بروم شهرک حجت، چون می ترسیدم مسعود جلویم را بگیرد، چاقوی قصابی ام را هم با خودم برداشتم. ...
منتهی | روایت آزاده آل ایوب از پیاده روی اربعین با یک اتوبوس معمولی در مرز مهران/ دوست داشتم خاله نرگس ...
اینجا شروع کنم؛ هرکسی به زیارت خانه خدا می رفت و برمی گشت تعریف می کردند و من یک بهشتی از آنجا برای خودم ساختم. الحمدالله در دوران جوانی برای من این اتفاق افتاد و حج عمره مشرف شدم. من اولین چیزی که در آنجا خواستم حج تمتع بود؛ مادرم دستش را گذاشت روی شانه ام و گفت سخت است نمی توانی. چون روحیات مرا می شناخت این نکته را مطرح کرد که من گفتم نه می خواهم. خدا را شاکرم که قسمت شد حج تمتع بروم که ...
نکونام: تورس را برای استقلال می خواستم اما با زحمتی که کشیدند به یک تیم ایرانی دیگر پیوست! | نمی دانم ...
که خارجی هستند میهمان ما هستند. اگر در اسپانیا هم که چند سال بازی کردم به من بی احترامی می شد، خودم چنین توقعی داشتم و ناراحت می شدم، ولی این دوستان به من لطف داشتند و روز اولی که من در اسپانیا بودم از ما با آغوش باز استقبال و میهمان نوازی کردند. ما هم باید نسبت به تمام خارجی هایی که اینجا هستند، این کار را انجام دهیم، چون ما به میهمان نوازی معروف هستیم. متاسفانه این اتفاق در هتل افتاده است. ...
فرار دختر جوان از خانه شیطانی
مادرم را برداشتم و با تصمیمی اشتباه و عجولانه، 20روز قبل از خانه فرار کردم... روز اول به یک کافه رفتم، آنجا با پسری هم سن و سال خودم آشنا شدم و گفتم من جایی ندارم بروم و از خانه فرار کردم ، این پسر سعی می کرد که با پلیس تماس بگیرد و من را به خانه برگرداند اما من اجازه ندادم و از آنجا هم بیرون آمدم و چند شبانه روز آواره کوچه و خیابان بودم. روزها و شب ها را به سختی پشت سر می گذاشتم ...
پایان 3سال زندگی مخفیانه مرد همسرکش
فرار کردند. ماموران با بررسی ظرف حلیم متوجه شدند آن را از مغازه ای خریده اند که با بررسی مغازه های حلیم فروشی اطراف خانه شاکی متوجه شدند، زن جوان به آنجا رفته که فیلم تصویرش را به دست آوردند. او با کارت بانکی حلیم خریده بود که با ردیابی کارت، هویتش شناسایی و دستگیر شد. مریم در جریان تحقیقات گفت : سا ل ها قبل برای نظافت و کارهای خدماتی به خانه شاکی رفته بودم و می دانستم پولدار هستند. از ...
دستگیری مادر و دختر به اتهام قتل پدر خانواده
مان کرده بود. فقط از روی صدا متوجه شدم که او به شوهرم حمله کرده است. قاتل بعد از آنکه جان شوهرم را گرفت فرار کرد. احتمال می دهم که شوهرم با این مرد دچار خصومت شده و انگیزه قاتل انتقامجویی بوده است. روایت دختر دختر 22 ساله مقتول دومین فردی بود که در محل جنایت مورد بازجویی قرار گرفت. او اما روایت متفاوتی بیان کرد و گفت: وقتی قاتل ناشناس وارد خانه شد، مادرم نبود؛ او برای خرید از ...
قاتل مادر: صدایی به من فرمان قتل داد!
ساعت 8 صبح روز گذشته مردی با مرکز فوریت های پلیس 110 تهران تماس گرفت و گزارش یک قتل را اعلام کرد. او گفت که مادرش را به قتل رسانده است. با اطلاعاتی که مرد 35 ساله در اختیار پلیس گذاشت، تیمی از مأموران کلانتری شهرزیبا در محل حاضر شدند. با تأیید حادثه قاضی محمدحسین زارعی، بازپرس ویژه قتل تهران در محل حاضر شد. جسد متعلق به زنی 56 ساله بود که آثار جراحت ناشی از بریدگی با چاقو در گردنش مشهود بود. در ...
زائر اولی کربلا: سیدالشهدا(ع) برایم دعوتنامه فرستاد
خیلی خوبی دارم. دعوتنامه برایم فرستادند این سفر را تا کنون نیامدم چون درگیر کارها و مشغله هایی بودم و هیچ وقت، وقت نشده بتوانم برای آن برنامه ریزی کنم تا اینکه خدا خواست و دعوتنامه برایم فرستادند بتوانم بیایم. برای آمدن به کربلا حس دلتنگی داشتم. ندیده بودم. نمی دانستم. چگونه است. حس خیلی غریبی داشت. اما قطعا دلم می خواست ای کاش من هم شرایطش را داشتم می آمدم. ...
رفیق کشی به خاطر یک انگشتر / پدر مقتول چرا قاتل را بخشید؟
نبود و حسابی به جان یکدیگر افتادیم تا اینکه من دستم به یک چاقو رسید و ناگهان با آن ضربه ای به پایش زدم و از خانه بیرون رفتم. من فکر می کردم چون ضربه را به پایش زده ام خطری تهدیدش نمی کند و فقط مجروح شده است اما بعد فهمیدم که او فوت شده و از ترسم فرار کردم. وقتی متوجه شدم دوست صمیمی ام با ضربه چاقویی که من به پایش زدم دچار خونریزی شده و حتی خودش را کشان کشان تا کوچه رسانده تا کمک بگیرد عذاب وجدان ...
جنایت های هولناک تبهکار افغان
... بد نبود . اگر همراهی او نبود ، شاید این جرایم را انجام نمی دادم. چه شد تصمیم به سرقت گرفتی؟ بی پولی . می خواستم پولدار شوم و به خانواده خاله ام نشان دهم توانایی پولدار شدن را دارم. چرا به آنها؟ چند سال قبل عاشق دختر خاله ام شدم و به خواستگاری اش رفتم . ما همدیگر را دوست داشتیم اما به دلیل این که پول نداشتم جواب رد شنیدم . آنها می گفتند من نمی توانم ...
ادعا و لقب های تند علیه مهسا امینی؛ او با لباس مبتذل در پارک بود!
هم شما بفرمایید به دنبال درس طلبگی مان می رویم. امام فرمودند من که نمی توانم یکطرفه صحبت کنم. بنابراین امام آمد آقای بنی صدر را به مردم نشان داد و مردم فهمیدند این که تصور میکردند یک شخصیت آزاداندیش و مسلط است، نه اینطور نیست. این پینوشه آمریکایی است؛ دیکتاتور است. روز 14 اسفند در دانشگاه این را نشان داد و ملت او را شناخت و کنار گذاشتند. بنی صدر از ترس چه کسی فرار کرد؟ از ترس امام؟ از ترس ملت ...
موتلفه ساز جدایی زد /بادامچیان: اگر لاریجانی را در این دوره از انتخابات تایید کنند، جفا تمام می شود
ای بگیرند. مرحوم عسگراولادی، این همه پول در اختیارش بود، در وصیت نامه اش نوشته است که من ثلث ندارم چون دارایی ندارم. همه مایملک من یک خانه است که نصف آن برای مرحومه همسر سابقم است که در سال 57 از دنیا رفت و نصف دیگر هبه اخوی حاج اسدالله رحمت الله است که اگر ایشان هبه شان را پس گرفت به ایشان بدهید و اگر نگرفت بین خودتان تقسیم کنید. آقای محمدنبی حبیبی روزی که از دنیا رفت، من نمی ...
یک سال برای بهترشدن: رؤیایی که به کابوس تبدیل شد
.... این مرورها از انسان گریزیِ شوخ وشنگی تمجید می کنند که این شراکت نامتعارف و گاه ناسازگار بین این دو نفر رقم زده است. ولی زیر این کشمکش های غالباً تباه، نقدی ژرف نهفته است. کتاب آن ها، بیش از وجه طنزآمیزش، بیانیه ای نافذ اما پرکنایه دراین باره است که میل امروزی مان به بهترکردن خویش چقدر ما را از خود بیگانه می کند. یعنی تقبیح آنکه جامعهٔ فوق سرمایه داریِ ما خودبه سازی را هم به یک کالای شمردنی و ...