ادامه داستان مامان پر میرحمید عمرانی در کتاب بابا پر
سایر منابع:
سایر خبرها
اینجا خانه ما| کبریت بازی بچه ها و آتش عذاب وجدان مامان!
که؟ نفس عمیقی کشیدم. - آماده ایم. جوراب زهرا رو می پوشونم و میایم. گوشی آیفون را گذاشتم و پسرها را صدا زدم. - کفش بپوشین، بابا دم دره. بچه ها از کوله پشتی کوه مقداد، کبریت پیدا کرده بودند و بساط آتش بازی و آزمایش علمی به راه انداخته بودند. زهرا از فرصت استفاده کرده بود و در این فاصله، نصف جعبه دستمال کاغذی را ریخته بود کف اتاق ...
رد خون بر جاده های آذربایجان غربی!
صدای ناله ی مادر، بی تابی های یک پدر و یا گریه های بی امان کودکی در غم والدینش همیشه دلخراش بوده و تنها یک لحظه غفلت این فاجعه را ببار می آورد. از گذشتگان دور که جاده احداث شد و ماشین اختراع شد، تصادف همواره با جاده ها عجین بوده اما داستان تکراری و غم انگیز تصادف در جاده های آذربایجان غربی هرگز برای آنان که عزیزی از دست می دهند شنیدنی نیست. وقوع 215 فقره تصادف جاده ای در ...
سجاد افشاریان: چوب جادویی ندارم / دوره قدرنشناسی هاست
در 10 دقیقه تاریکی به این می اندیشیم که آیا بعد از این، انسان دیگری می شویم یا نه. برای خود من این گونه بود که گویی همه ما یک جا گرفتاریم و در فضایی محبوس شده ایم و اینجا کسی دستش را بلند کرده و می گوید: بچه ها من بلدم تئاتر اجرا کنم! می خواهید چند دقیقه ای برایتان نمایشی اجرا کنم؟ و شما نگاه کنید و این علی است. یعنی بین تماشاگر و اجراگر هیچ فاصله ای نیست . او فقط بلد است تئاتر اجرا کند. ...
از "شریف قنوتی" تا "چمران و آوینی"؛ ماجرای روحانی آزاده ای که دوست نداشت آزاد شود
آرپی جی کار کند، بلند شود. بنده تئوری را یاد گرفته بودم ولی تا حالا به صورت عملی با آرپی جی کار نکرده بودم. ایستادم و منتظر شدم بچه هایی که بلد هستند با آرپی جی کار کنند، بلند شوند. آن زمان سلاح آرپی جی کمیاب بود، چند تایی دست ارتش و چند تایی هم دست بچه های سپاه بود و بیشتر از این نبود. سلاحی بود که کارآیی زیادی برای ما داشت؛ چون در جنگ شهری می شد امان تانک ها را ...
نگاهی به چند عنوان کتاب با موضوع زندگی آتش نشان ها
می گوییم و گل می شنویم. توی رویایم من و یاسی هیچ نگرانی ای نداریم. فقط سلانه سلانه می رویم طرف ناصرخسرو که اصلا شکل الانش نیست. سرازیر می شویم طرف میدان توپخانه و وارد خیابان ناصرخسرو می شویم شاید آن موقع هنوز اسمش ناصریه بوده. کوچه بغلی کاخ شمس العماره، خانه یاسی و رضا و مامان پری است، کوچه ای که از اول تا آخر آن خوشه های اقاقیا از روی دیواره ها شره کرده و از در و پنجره خانه ها بوی غذاهای جورواجور ...
بزرگی جهان شعر خردسال
بخوره دربیاد از تو دفترم بره تو آشپزخونه مون کنار دست مادرم مامان جونم برش داره باهاش غذایی بپزه غذایی که دوسش دارم خورش کدوی خوشمزه ! 16روزه دست بابام کوزه بود یادش نبود روزه بود نشسته بود یه گوشه می خواست که آب بنوشه گفتم : بابا به افطار چیزی ...
مصائب مرضیه، حکایت بانویی که 7 نفر از خانواده اش شهید شدند
که از کودک سه ساله شنیده می شد. بانو فلالی پور را پیدا کردند؛ خودش و خواهرش را یک رهگذر سوار ماشین کرده اما چون مسیرشان اندیمشک بوده آنها را سر راه در بیمارستان پادگان تحویل داده بود. ماجرا از این قرار بود که مادر و 2 فرزند سه و هشت ساله خواهر مرضیه مقابل خانه منتظر بوده اند که موشک، این خانه را با اعضای آن از جمله شوهر خواهر زیر آوار می برد و همه بدن مادر به جز سر زیرآوار می ...
نامه شهید تجلایی به دختر 2 ساله اش
خوزستان برای دفاع از وطن و کودک و زن و مرد. این عشق نیست پس چیست؟ خودمانی های مامان و بابا بعد از شهادت مریم هِی از حال خوبی که مامان نسیبه اش در نبود بابا علی به خانه تزریق کرده بود می گفت، از کلی دلخوشی، از خاطرات مادر با بابا و آب می شد، قند دل بچه ها از شنیدن و مرور این لحظات: من ساکن تهران هستم، هر وقت به مامان زنگ می زدم که مامان تنهایی چه می کنی، می خندید که من تنها نیستم، علی ...
مرا به خواب هایت ببرماریه ؛ سیدعلی شجاعی؛ کتاب نیستان زن ها موجودات دست دوم نیستن!
سردی می ره. یا در تاریکی و سردی فرو رفته. برق در واقع همون عواطفیه که زندگی زن ازش عاریه. غذایی هم که داره برای بچه ش درست می کنه و اول شور می شه و بعدم کامل می سوزه، تمثیل پر قدرتیه که در داستان به دو صورت تعمیم پیدا می کنه. یکی نوع تربیتیه که به خورد دخترش می ده. غذای شور یا غذای سوخته، افکار ناخوشایند و ناگوار و افراطی ایه که زن به عنوان مادر به خوردِ بچه ش می ده و از حالا مشخصه که آرمینه که آ ...
رضایت مادرانه
به گزارش ایرنا ، جنگ است و رعد خوف انگیزه هواپیماهای دشمن و صدای هولناک آژیرها برای پناه گرفتن دل زنان را بیشتر از هر کسی به لرزه می انداخت هزاران فکر و خیالی که از ترس جان خود و عزیزان در کسری از ثانیه کلیدی بر مغز می زد و حاصلش می شود این سوال که بر سر ما و ایرانمان چه خواهد آمد؟ این داستان کوتاه دل های میلیون ها شیر زن ایرانی را برای گذشتن از جان پسر، همسر و برادرانشان راضی کرد تا ...
نقد فیلم کنت (El Conde) | سایه ی شوم دیکتاتور خون خوار
کشور اروپایی به دنیا می آید و کودکی و نوجوانی اش را در یک یتیم خانه می گذراند. پدر و مادر او -اقلا در ابتدای فیلم- نامعلوم اند و از همان اوایل جوانی، میلی درونی به تغذیه از خون انسان ها دارد! پینوشه در همان فرانسه هم به ارتش می پیوندد؛ اما به محض گُر گرفتن شعله های انقلاب، خودش را یک انقلابی جا می زند! بااین حال، تماشای گردن زدن مری آنتوانت -که پینوشه به او علاقه مند است- مرد جوان را ...
عشق این زن ها دروغ نیست
ببینند که هایس رسیده بود به آن میدان گاه. وقتی ما برای کار به این ویلاها رسیدیم، بخشی از ویلاها خراب شده بود و مسکونی نبود. مجبور بودیم بازسازی اش کنیم. ولی آن ویلای خانم شهید نوری اتفاقا خیلی سرپا و رو به راه بود و حتی یک نفر در آن زندگی می کرد که می گفت بلند نمی شوم. هر چقدر هم پول بدهید بلند نمی شوم. بعد با تلاش های گروه تولید و با سختی قبول کردند که فعلا بروند دو تا خانه آن طرف تر زندگی کنند ...
فرمانده 19 ساله 20 روز بعد از عروسی به شهادت رسید
فرزند ارشد را داشت برای همه مهربان بود خانواده و فامیل نداشت، پشت و پناه خانه بود، قوت قلب مادر بود. مادر همان طور که در حال تماشای سلمان بود روزی را به یاد آورد که 19 سال پیش قُنداق سفیدش را دست او دادند و این بچه از همان اولش عجیب خواستنی بود و مادر به یاد همان روز، سلمان را سخت در آغوش فشرد و بی خبر از اینکه تقدیر چه خوابی برای این مادر و پسر دیده است جگرگوشه اش را روانه جبهه کرد. ...
راز عاقبت بخیری همه پسران حاج شریف
روز بین پسرها دعوا می شد و سکینه خانم از پسشان بر نمی آمد. ماشالله یکی دو تا که نبودند. 7پسر قد و نیم قد بودند. هر روز بین پسرها دعوا بالا می گرفت که کدامشان همراه بابا به صابون پزخانه بروند. این جمله هر روز مادر بود خطاب به پسرها که آخه مگه صابون پز خانه جای بچه هاست؟ حرارت بالای 40 درجه طاقت کارگر را هم می برد چه برسد به شما که هنوز بچه اید. این رسم هر روز خانواده ابراهیمی بود. پسرها کمک حال پدر ...
سرلشکر سلامی: دشمن سست، کم جان و افسرده شده است
تاریخ صدر اسلام، شیرین ترین حماسه های اسلام را آفریدید. این کار را بدون توقع و برای خدا انجام دادید، شما به مسکن، پدر و مادر، همسر و فرزند دل نبستید و دنیا را بر دوستی خدا و رسول خدا (ص) ترجیح ندادید. فرمانده کل سپاه در ادامه سخنان خود خطاب به پیشکسوتان سپاه، تاکید کرد: شما اکنون هم در میدان هستید و هنوز دشمن از شما می ترسد و نگران است. هنوز هم شما را در میدان مشاهده می کنیم ، اغتشاش که می ...
قتل هولناک دختر توسط پدر خشمگین!
آنها بود. من مینا را نجات دادم اما نتوانستم مریم را از زیر دست پدرم نجات بدهم و متأسفانه او جان باخت. دیگر اسرار جنایت برملا و مشخص شده بود که داستان پدر، خیالی بوده است. او اعتراف کرد که قصد تنبیه دخترانش را داشته اما این تنبیه به قتل یکی از آنها ختم شده بود. وی ادامه داد: وقتی شنیدم دخترانم با دو پسر غریبه آشنا شده اند، خیلی عصبانی شدم چون می ترسیدم آبرویم در بین ...
بخشش یک تبعه خارجی که دخترش را به قتل رسانده بود
پنجم دادسرای امور جنایی تهران همراه تیم های بررسی صحنه جرم پلیس آگاهی و پزشکی قانونی در محل حضور یافت. در تحقیقات مشخص این خانواده افغانستانی از پدر و مادر و هفت فرزند شامل پنج دختر و دو پسر هستند تشکیل شده که همه خانواده چند ماه قبل به ایران آمده اند و پدر خانواده کارگر فصلی است. اعضای خانواده در تحقیق جمعی روایت مشترکی داشتند، اما در جزییات دچار ضد و نقیض گویی شدند. به همین ...
روایت تلاش پدرانه برای یافتن فرزند گمشده در مهمان کارون
عاطفی و خاص بینشان برقرار است. رویای پدر پس از کربلای 4 او را بی قرار می کند و راهی جبهه می شود تا خبری از پسر بگیرد. این نویسنده توانا که چهره هنری سال 1402 در حوزه ادبیات شناخته شد، با اشاره به اینکه در ابتدا از طریق آقای صحرایی با بیت مکرم این شهید آشنا شدم و این کتاب ماحصل این آشنایی است، خاطر نشان کرد: من خودم در یک دنیای نابرخوردار دست به قلم شدم، چون داغی از کربلای 5داشتم. از دنیای ...
شجاعت شهید جنابان همان چیزی بود که می توانست شخصیت نوجوان رمانم را سامان دهد
سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا )، لیلا مدرس پور نویسنده داستان نوجوان ابراهیم در سرزمین ممنوعه است. این اثر یک داستان دفاع مقدسی است که به تازگی از سوی انتشارات کتاب جمکران منتشر شده. داستان این کتاب درباره ابراهیم، پسر نوجوانی است که در پنج سالگی و در مراسم تشییع مادرش دچار لکنت زبان شده و اعتمادبه نفس خود را از دست داده است و از سوی همکلاسی های خود در مدرسه مسخره می ...
گلشیفته فراهانی: خاک بر سر شدیم / خنده های تلخ خانم بازیگر را ببینید
بدبخت شدیم! بیوگرافی گلشیفته فراهانی گلشیفته فراهانی در تاریخ 19 تیر 1362 در تهران متولد شد. او یک بازیگر معروف و مشهور ایرانی است که بعد از مواجهه با مشکلات در زمینه بازیگری در ایران، به دلیل بازی در یک فیلم هالیوودی، به ایالات متحده مهاجرت کرده و در آنجا به بازیگری ادامه داد. پدر گلشیفته فراهانی به نام بهزاد فراهانی و مادرش فهیمه رحیمی نیا هر دو بازیگران معروف ...
خودکشی دختر 18 ساله بعد از دام کارگردان قلابی | این برگه صیغه محرمیت را امضا کن تا...
را پوشید و با اندکی آرایش از خانه بیرون زد! او در پاسخ به سوال مادرش نیز گفت: با یکی از دوستان همکلاسی ام قرار دارم! نیم ساعت بعد نعیم با گشاده رویی از هایده استقبال کرد و لبخندزنان گفت: حالا دیگر وقت آن رسیده است که ساخت فیلم را شروع کنیم و تو برای اولین بار در فیلمی به کارگردانی من بازی خواهی کرد! نعیم با بیان این جملات برگه ای را مقابل هایده گذاشت و سپس درخواست عجیبی را مطرح کرد. او ...
مهدی باکری آدم بسیار مخلص تری از چیزی بود که نشانش دادم/ دوتا از عموهایم در یک روز شهید شدند/ لباس ها را ...
ت خانواده شهدا برای اولین بار درست نشان داده شده؛ فقط یک زنگ تلفن، آواری بر سر تماشاگر خراب می کند؛ زنی که در استیصال است، بچه اش تب دارد و باید به بیمارستان برود و از آن سو، پدری که کیلومترها دورتر زنگ می زند که برای آخرین بار خداحافظی کنند. ترس از دست دادن، بسیار ویرانگر است. من کمی انتظار را هم با آن ترکیب کردم. پدر من معلم و دبیر ادبیات بود و سه ماه سه ماه به جنگ می رفت. تلخی غروب های جم ...
شهدا نقطه اتصال ما به آرمان هایشان هستند/ ثبت خودجوش خاطرات شهدای دبیرستان سپاه
جالب و مهیجی بود. من به عنوان مصاحبه گر در 95درصد موارد مصاحبه ها، هیچ مشکلی نداشتم. مهم ترین مشکل ما در زمان مصاحبه با خانواده شهدا این بود که به دلیل کهولت سن، برخی از پدر و مادر شهدا، بعضی موارد را فراموش کرده بودند. خاطرم است که در منزل یکی از شهدا، مادر شهید تا میانه خاطره را گفت و بعد از آن نتوانست بقیه مطلب را تعریف کند. بعد نوه ایشان آمد و خاطره را تکمیل کرد و گفت این خاطره را مادر شهید برای من، بار ها تعریف کرده بود، اینقدر گفته بود که من تمام جزئیات را هم حفظ هستم، ولی الان به خاطر نمی آورد! به هر حال خاطره تکمیل شد و ما آن را در کتاب آوردیم. ...
مادر برام قصه بگو ؛ خاطره انگیزترین سرود دوران جنگ+ فیلم
. در آن دوران سرودهایی که ساخته و اجرا می شد، نیز با حال وهوای آن ایام مطابقت داشت و توصیف شرایطی بود که جامعه به دلیل جنگ نابرابر با آن دست و پنجه نرم می کرد، سرود مادر برام قصه بگو ، یکی از آن سرودها بود که توسط گروهی از بچه های آباده اجرا می شد، این سرود روایت کودکی بود که از مادر خود درباره پدر رزمنده اش می پرسید: مادر برام قصه بگو دل تنگ تنگه؛ قصه بابا رو بگو دل تنگه تنگه، مادر مادر ...
سخت ترین کلمات عمر یک مادر را بخوانید | وصیتنامه یک رزمنده برای پسر 16ماهه اش را ببینید
. راه و هدف برای علی مشخص بود. به تحصیلات دانشگاهی تا مقطع کاردانی رشته الکترونیک بسنده کرد. صدای دل آزار حمله دشمنان خدا به حرم بی بی زینب(س) در سوریه که بلند شد دیگر آرام و قرار نداشت و مدام از فرماندهان سپاه می خواست به او هم اجازه رفتن به سوریه و حضور در صف اول دفاع را بدهند. وقتی فرماندهان با رفتنش مخالفت می کردند از پدر و مادر گله می کرد: چون شما راضی به رفتنم نیستید شرایطش مهیا نمی ...
لرزش زندگی
گل بانو از صدای خروپف پدر خنده اش گرفت و دستش را مقابل دهانش گذاشت تا بی صدا بخندد. در را آهسته بست و به سمت حیاط و مطبخ که در آن سوی حیاط بود رفت. یکباره زری، کارگر خانه را دید که از دستشویی گوشه حیاط بیرون آمد. زری به سمت گل بانو آمد و مضطرب گفت: خانوم جانم چیزی می خواستی؟ گل بانو به زری لبخند زد و گفت: نه زری جان. اومدم آب بخورم. زری گفت: الان براتون میارم، دورتون بگردم. گل ...
بازیگران سریال رحیل [بیوگرافی + عکس]
خود در سینما، برای نقش آفرینی در فیلم سنگ اول جایزه نخل زرین بهترین بازیگر نقش اصلی را از جشنواره فیلم جام جم دریافت کرد. ترانه، کروکودیل، خائن کشی، دم سرخ ها، مستطیل قرمز، راه رفتن روی سیم، انزوا، حریم شخصی، پشت بام تهران، چرخ فلک، ایراندخت، بچه مهندس، بانوی عمارت و دراکولا برخی از فیلم ها و سریال های موفقی هستند که اندیشه فولادوند در آن ها ایفای نقش داشته است. اندیشه فولادوند ...
طی صفا و مروه و چشم انتظاری خاله صغری برای پسر شهیدش
حیاط می شوم. حیاط کوچکی که درخت پرتقال با برگ های همیشه سبزش بر آن سایه انداخته؛ در تکاپوی تمیز کردن حیاط است و می گوید خانه فقیر مرتب نمی شود. درخواستم برای کمک به خودش را نمی پذیرد و می گوید: دیگر کارم تمام شده و به سمت خانه تعارفم می کند. وارد یکی از اتاق ها می شویم، اتاقی کوچک که برای بزرگ تر شدن با اتاق کناری ادغام شده است و در انتهای اتاق عکس پدر شهید، چند عکس از شهید و دو عکس از نوه ...
عضو هیئت علمی دانشگاه ملی ملایر در گفت وگوی اختصاصی با سپهرغرب: راهکار ترویج فرهنگ ایثار و شهادت توجه به ...
چون باز در این مسیر کثرت گرایی را دنبال می کنیم، از ابزارهای اشتباه بهره می بریم. رسولی با اشاره به مفهوم مردمی سازی این گونه برنامه ها، تصریح کرد: مردمی سازی یعنی یادواره شهید مسجد امیرالمؤمنین صدف، مسجد اعظم که مردم محله جمع می شوند و هر کسی کاری انجام می دهد، بدون اینکه سخنران بزرگ دعوت شود، پدر و مادر می آیند راجع به شهید حرف می زنند و یا نزدیکان او. سخنران بزرگ چه چیزی در این رابطه ...