سرنوشت دانشجوی مهندسی معماری در خانه مجردی
سایر منابع:
سایر خبرها
دورغ پردازی های پدرم از مادرم مرا به منجلاب جوان شیطانی انداخت / کمکم کنید!
به گزارش زیرنویس، من هلیا هستم 5 سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم از هم جدا شدند چند سالی نزد مادر بزرگم زندگی میکردم تا اینکه او به خاطر بیماری که داشت فوت کرد و من نزد پدرم و حضور پرستار خانگی زندگی را ادامه دادم روزهای سختی را تجربه کردم پدرم بداخلاق بود [...]
بخاطر خواسته های کثیف شوهرم که هر شب من را با دوستانش.....
علاوه بر شیربها پول زیادی هم از او گرفت و مرا بدون یک تکه جهیزیه به خانه بخت فرستاد. زمانی که زندگی مشترکمان را در مشهد آغاز کردیم تازه فهمیدم که کرامت فردی بی بند و بار است و فساد اخلاقی دارد به گونه ای که مرا نیز وادار به انجام کارهای غیرمتعارف و خلاف اخلاق می کرد. از سوی دیگر من که دختری با اصل و نسب بودم در مقابل خواسته ها و رفتارهای شرم آور شوهرم مقاومت کردم که او هم با ...
اولین شعرم را برای مادرم گفتم
شاعری توسط این شاعر بنام کشف شده می پرسیم، با لبخند خاطراتش را مرور می کند و می گوید: 9 ساله بودم که پدرم به جای مدرسه مرا به چاپخانه فرستاد. در چاپخانه تابان سرگرم کار شدم جایی که مجله مرحوم مشیری چاپ می شد. مرحوم مشیری برخی نوشته های من را خوانده بود و به من گفت که می توانی شعر بگویی. بعد هم چندبار از من پرسید که شعری گفته ای؟ با خجالت گفتم: هر چقدر سعی می کنم موفق نمی شوم. مرحوم مشیری گفت: به کسی ...
بیت سیاح: با توسل به ام البنین مدال نقره گرفتم
بیت سیاح پرتابگر نیزه ایران پس از کسب مدال نقره، گفت: همیشه به ام البنین توسل کرده و به عشق مردم ایران به میدان می روم.
از امام حسن عسکری (ع) چه می دانیم؟
دستگاه خلافت بود - ایستاده بودم و در آن روز پدرم جلسه عمومی داشت و همه افراد را به حضور می پذیرفت. ناگهان نگهبانان خبر آوردند که ابو محمد، ابن الرضا دم در ایستاده است. پدرم با صدای بلند گفت: اجازه دهید وارد شود. من از این گفتگو شگفت زده شدم، زیرا تا آن لحظه ندیده بودم که در حضور پدرم جز خلیفه و ولیعهد وی، کس دیگری را با کنیه به او معرفی نمایند. سپس جوانی گندمگون، خوش قامت، زیباروی و با ...
برنده ای به رنگ اندرزگو
با تعجب گفت یعنی این همه پاورقی و منابع را ایشان خودشان به تنهایی کار کرده اند. گفتم بله. گفت تا به حال اسم ایشان را نشنیده بودم. گفتم خیلی عادت به طرح اسم خودشان ندارند، وگرنه کتاب داستانهای پراکنده شهید دستغیب را که منتشر کردند، من هنوز مدرسه نمی رفتم. چند روز بعد، از مجمع ناشران با من تماس گرفتند. زود فهمیدم آنها هم چون پدر را نمی شناختند، دچار اشتباه شده اند. جالب آنکه این اشتباه ...
اتهام تعرض برای اخاذی است، با آن دختر به سفر شمال رفتیم
هم دوست بودیم و رفت و آمد می کردیم. یک بار هم به شمال رفتیم که با رضایت خودش بود. *اما آن دختر می گوید تو او را ربوده بودی. اگر من دختر را دزدیده بودم چرا در شمال به پلیس نگفت و صبر کرد وقتی برگشتیم تهران و یک هفته گذشت چنین شکایتی مطرح کرد؟ اصلاً چرا پدر و مادرش به پلیس خبر ندادند؟ *چطور با هم آشنا شدید؟ در پارک با هم آشنا و بعد هم دوست شدیم. ...
اجازه اعزام به جبهه؛ بزرگترین هدیه مادر به فرزند شهیدش
...> اسماعیل آتشی برادر شهید عبدالرضا آتشی اینگونه از برادر شهیدش روایت می کند: برادرم پنج سال از خودم کوچک تر بود. او از نظر اخلاقی، با همه اقوام می جوشید و از همان دوران نوجوانی به مسجد می رفت و در فعالیت های مذهبی شرکت می کرد. او می خواست به جبهه برود، اما هنوز به سن قانونی نرسیده بود؛ به همین دلیل هم وقتی به مادرم گفت که می خواهم به جبهه بروم، مادرم به او اجازه نداد و گفت که تو هنوز به سن قانونی ...
اعتماد از دست رفته!
ام دارد را منتشرخواهد کرد. جواب ندادم وگوشی را قطع کردم. دلم مثل سیر و سرکه می جوشید. می دانستم دست بردارم نخواهد بود. موضوع را به مادرم اطلاع دادم . پدرم و برادرم با آن آدم مزاحم صحبت کردند و سرجایش نشست. ولی شوهرم متوجه شده و اختلاف جدی پیدا کرده ایم. کارمان به طلاق کشیده است. مرکز مشاوره آمده ام. خسته شده ام. می خواهم اشتباه گذشته را جبران کنم. امیدوارم شوهرم مرا ببخشد. به این نتیجه رسیده ام بزرگترین سرمایه یک زن درکنار حفظ جوانی و زیبایی اش، احترام، حیثیت، حجاب، عفت و اعتمادی است که به او دارند و باید خودش مراقب خودش باشد. پایان پیام/ ...
سال ها به شوهرم دروغ گفتم تا آخرش مچم را گرفت!
اما اکنون بعد از هفت سال زندگی مشترک همه پنهان کاری هایم لو رفته و شاهین درحالی قصد دارد مرا طلاق بدهد که متوجه شده است پسری 26 ساله دارم و ... زن 49 ساله با بیان این که در این سال ها همواره عذاب می کشیدم اما از افشای این راز به شدت وحشت داشتم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 19 ساله بودم که اصغر به خواستگاری ام آمد ولی پدر و مادرم بدون هیچ گونه تحقیق ...
خیانت همسرم را شاید ببخشم اما آن زن خائن خواهرم بود و...
ماهه داریم. شوهرم متاسفانه با خواهرم رابطه دارد و من این ماجرا را بعد از به دنیا آمدن فرزندمان متوجه شدم. وی در مورد نحوه اطلاع از این موضوع گفت: در دوران نقاهت بارداری در خانه پدر و مادرم بودم. یک شب به همراه برادرم برای برداشتن وسایل به خانه رفتم و آنجا بود که متوجه شدم شوهرم با خواهرم رابطه دارد. ابتدا اصلا نمی توانستم باور کنم که خواهرم در حق من خیانت کرده است ولی بعد از مدتی که ...
پیامک ناشناس زندگیم را نابود کرد/ شوهرم با دختر منشی ...
اما او رد تماس داد. این ماجرا به معمای عجیبی برایم تبدیل شد و با آن که از نظر روحی به هم ریخته بودم ولی چیزی به مادرم نگفتم. باز هم طاقت نیاوردم و به همسرم پیام دادم که رسیدی! بلافاصله پاسخ داد تازه رسیده ام و فردا به دنبالت می آیم، حالا حس عجیبی داشتم و سوءظن به جانم افتاده بود. روز بعد وقتی برای استحمام رفت پیام هایش را بررسی کردم و متوجه شدم با زنی ارتباط دارد؛ گریه کنان خانه را ترک ...
مادرم با دیدن جنایات اسرائیلی ها می گفت: حتماً همین بلا را سر پسرم آوردند!
خبرگزاری فارس حوزه حماسه و مقاومت: هنوز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران شروع نشده بود که در چنین روزهایی جوان 22 ساله ایرانی به همراه گروهی با شهید محمد منتظری و شهید مصطفی چمران راهی لبنان شدند تا آموزش های چریکی ببیند و به کشور بازگردد. اما این جوان و همرزمانش با دیدن شرایط مردم لبنان و فلسطین و ظلم نیروهای صهیونیستی، به صفوف مبارزان فلسطینی می پیوندند. سرانجام محمدحسین اثنی عشری در روز دهم ...
گلایه از رابطه پسر جوان با نامادری اش
زن 44 ساله درباره سرگذشت خود گفت: تازه دیپلم گرفته بودم که یکی از همسایگان قدیمی مادربزرگم، مرا برای پسرش خواستگاری کرد. آن ها به قدری از اخلاق و کمالات جاهد سخن گفتند که من هم ندیده عاشق او شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. خیلی زود مراسم خواستگاری انجام شد و من و جاهد در حالی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم که او بیشتر اوقات خودش را در خارج از خانه می گذراند! بخوانید: مطلبی که همه ...
زن مقتول اغفالم کرد که در قتل شریکش شوم
خودش که قاتل شد هیچ، مرا هم بدبخت کرد. از زندگی ات بگو؟ از هفت سال قبل معتاد به هروئین، حشیش، دارو و قرص شدم، سرقت، زورگیری و خرید و فروش مواد را را هم انجام دادم. 20 تا 30 مرتبه هم زندانی شدم. به خاطر اعتیاد و خلافکار بودنم یک سال قبل زنم طلاق گرفت و در املاک پدرم کار می کردم. چطور با زن مقتول آشنا شدی؟ شش ماه قبل از قتل، او به املاک مان آمد و خواست برایش زمین یا آپارتمان ...
پدر نابینایی که به کمک دخترانش مخترع و صنعتکار شد
لا دختر دوم شاه پلنگی است که سال ها حکم راننده و حسابدار پدر را داشته است. وی می گوید: برای خرید مواد اولیه کارگاه، فروش و بازاریابی قطعات و رفت و آمد به کارگاه و بازار پدرم را همراهی کردم. کارخانه در کیلومتر 22 جاده مخصوص کرج بود و گاهی روزانه 3 بار این مسیر را با پدر می رفتم و بر می گشتم. وی از 8 سالگی کنار پدرش فعالیت صنعتی خود را شروع کرده و دستگاه ورقه نسوز از ابتدا با طراحی و کمک او و پدرش ش ...
کار کثیف این مرد با زن حامله اش خبرساز شد+ عکس
بردن سگ خریدم. بعد از آن از یک فرد معتاد درباره تهیه تریاک و شیشه (مواد مخدر صنعتی) سوال کردم و در منطقه اسماعیل آباد از فردی مقدار 12 و نیم گرم تریاک خریدم. وی ادامه داد: این گونه بود که تریاک ها را به همراه مرگ موش خوردم و سپس به طرف منزل پسرخاله ام حرکت کردم تا با او درد دل کنم. اما زمانی که مشغول گفت وگو با پسر خاله ام بودم ناگهان حالم وخیم شد و دیگر چیزی نفهمیدم تا این ...
مریم مومن بلاخره عروس شد | رونمایی مریم مومن از حلقه ی جواهر میلیاردی اش همه رو آچ مز کرد
در محله قروه درویش به دنیا آمد و حالا می گوید با افتخار تورک زبان هستم . شیطونی و بازیگوشی دوران کودکی اش آنقدر زیاد بود که پدرش او را (اوغلوم) پسرم صدا می زد. تک فرزند خانواده می باشد گرچه پدر نی نواز و هنرمند و مادرش اسب سوار است اما به شدت مخالف ورود وی به عرصه بازیگری و انجام کار هنری بودند. همه جا از اصالتم گفته ام و تا 8 سالگی در اردبیل بودم. عشق من به بازیگری از 5 سالگی شروع شد که ...
تخیل می کردیم در زندان باز می شود و نجاتمان می دهند
داشتم که در یکی از همین رفت وآمدها بازداشتم کردند. در خانه بودیم که ریختند و مرا بردند. مادرم و خاله ام هم حضور داشتند. * آن ها را هم دستگیر کردند؟ نه. فقط مرا که جوان بودم با خودشان بردند. * در کدام زندان، اسیر بودید؟ زندان های مختلفی را تجربه کردم. اول به زندان هایی در اورشلیم و حیفا منتقل شدم. بعد به یک زندان زنان در دمون رفتم. کنار این زندان، یک ...
رونمایی بهرام افشاری از ماشین میلیاردی 100 سالش | آقا با این ماشین خفنش چه ویراژی ام میده
ازی در سریال پایتخت به شهرت رسید. افشاری اولین بار با بازی در فیلم "عصبانی نیستم" به کارگردانی رضا درمیشیان وارد سینمای ایران و با بازی در سریال پایتخت 2 وارد تلویزیون شد. زندگی شخصی بهرام افشاری پدر و مادر بهرام افشاری در کودکی بهرام از هم جدا شدند، او در اینباره می گوید: مادرم زمانی که من دو سالم بود مرا به همراه پدرم رها کرد و رفت. پدرم هم بعد از مدتی بیمار شد و من دوران ...
خیانت کردم چون خیانت شوهرم را دیدم...
سن نوجوانی رسیدم، شور و شر عجیبی وجودم را فرا گرفت و به دختری تبدیل شدم که شیطنت زیادی داشتم و هر کاری را که دلم می خواست انجام می دادم. پدر و مادرم که اوضاع را این گونه دیدند به شدت ترسیدند که من با این شیطنت ها شاید به دنبال یافتن دوست پسر باشم و با آبروی خانوادگی ام بازی کنم این بود که مرا در همان 15 سالگی پای سفره عقد نشاندند و با یکی از بستگان دور مادرم ازدواج کردم. باقر ...
اشتباه مادر سرنوشتم را عوض کرد!
اینکه عاشق خانواده ام هستم، اما خوشبختانه وابستگی چندانی ندارم؛ حتی وقتی نوجوان بودم و باید در اردوها حاضر می شدم دوری از خانواده اذیتم نمی کرد، ولی می بینم که خیلی از ورزشکاران این روحیه را ندارند و دوری خانواده اذیتشان می کند. 4 برادر و یک خواهر دارم و فرزند آخر خانواده ام. مادرم 56 و پدرم 61 ساله است. بی تردید خانواده از من بسیار حمایت کرده اند و در سختی ها همیشه همراهم ...
ممنوعیت برگزاری تجمع حمایت از فلسطین در فرانسه؛ هراس و ناامیدی فلسطینیان فرانسه
عادی ما پول می دهیم تا برای او آب مخصوص بخریم. دو روز پیش، نزدیکی خانه ما (محله تل الحوا در شهر غزه) بمباران شد. من در آن زمان با پدر و مادرم تلفنی صحبت می کردم. پدرم فریاد زد: ما را بمباران می کنند، ما را بمباران می کنند! و ارتباط ناگهانی قطع شد. در آن لحظه، انگار دنیا از حرکت ایستاد. مثل بچه ای گمشده بودم، مثل بچه ای که مادرش را از دست می دهد و نمی داند کجا برود. خانه از داخل آسیب جدی دیده است و ...
قتل ناموسی دختر نوجوان بخاطر دعوت به بستنی خوری
گرفته بودم و کار می کردم. همه چیز خوب بود و بچه هایم بزرگ شدند. یک روز وقتی داشتم سر کار می رفتم دیدم نادیا ترک موتور پسری نشسته است. خیلی عصبانی شدم و به خانه که برگشتم به دخترم گفتم ارتباطش را با آن پسر قطع کند اما گفت آن پسر دوستش دارد من هم گفتم تا زمانی که به خواستگاری نیامده حق ارتباط با هم را ندارند. متهم ادامه داد: روز حادثه نادیا گفت می خواهد با یکی از خواهرانش بیرون برود اما من ...
قتل خونین پسر جوان در زیرزمین قربانی جنایت / حکم دادگاه صادر شد + عکس
مهران درخواست را مطرح کرد. وی گفت: سروش دوست صمیمی پسر کوچکم بود اما پسر بزرگم را بی رحمانه در خانه مان کشت. من حاضر به گذشت نیستم و برایش قصاص می خواهم. وقتی متهم 19 ساله روبه روی قضات ایستاد به تشریح جزئیات جنایت پرداخت . وی گفت: من سال ها بود با برادر مهران دوست صمیمی بودم و مهران را می شناختم. آن روز عصر مهران را در خیابان دیدم که حال طبیعی نداشت. من به او سلام ...
مامان زری جبهه ها کیست؟ | معجزات جنگ دیدنی است نه شنیدنی
که مادرشان رسالت دیگری دارد. انسیه قربانی دختر اول خانواده تمام مدت پیش مادر نشسته و با دقت حرف هایش را گوش می کند. انگار می خواهد باز هم در مکتب مادر درس جدیدی یاد بگیرد. انسیه از سال های دوری از مادر و پدرمی گوید. از دلواپسی ها و نگرانی هایش: 21 ساله بودم که مادرم به جبهه رفت. تازه به خانه شوهر رفته بودم. وابستگی زیادی به مادرم داشتم. هر بار که می رفت فکر می کردم که دیگر برنمی گردد. با اینکه ...
شعرواره ای از فرهاد قائمیان برای مردم فلسطین
... دیگر در غربت کسی نباش، دیگر رویاهایت را در زیر آوار ناملایمتی ها و ناهنجاری ها خاک نکن. دیگر بیا و این بار دلم را وطن خود بدان تا با هم در این خانه شهادت پدر را به جان بنشانیم. بیا کودکم، بیا برایت قصه بگویم، قصه ای از جنس بلور و گلاب، به طعم صلح که ریشه اش مقاومت است و نورش، طلیعه ی صبح بی مرگی، صبح آزادی، صبح بی دلهره، صبح روشنایی. بیا مادرم، ای چراغ خانه ی ...
مرشد داوود رضاییان، مداحی که روی تخت بیمارستان روضه خواند و بعد جان داد
، او را بسیار تشویق کرد که وارد عرصه مداحی شود و آموزش هایی را به او می داد. پدرم در 16 سالگی وارد هنرستان صنایع نظامی شد تا بتواند در صنایع دفاع استخدام شود. یک روز که به خانه عمه خود در سرچشمه رفته بود، نوجوانان آن محله، به میرزا قلی خان اطلاع می دهند که فلانی صدای خوبی دارد و روضه می خواند. میرزا که جزو افراد خوشنام و متدین آن دوران بود، پدرم را صدا می کند و می گوید: برایم بخوان. پدر می خواند و او ...