طلبه ایرانی در حلقه تشویق کودکان برزیلی + فیلم
سایر منابع:
سایر خبرها
روزی که آرمان گفت: اگر گذاشتید یک لقمه شهادت گیرمان بیاید!
گذاشتین یک لقمه شهادت گیر این بچه ها بیاد! همه بچه ها خندیدند. من هم پاسخ دادم: شهادت خوبه اما اینجا مأموریت مان برقراری امنیت هست. اومدیم تا عده ای آشوب طلب، امنیت مردم رو به خطر نندازند. انگشتر آغشته به خون شهید آرمان علی وردی ؛ آشوبگران انگشت این جوان را له کرده و انگشترش را شکستند. با خودم گفتم: آرمان چه شکنجه ای شده و از هوش رفته! بعد از تاریک شدن هوا در 4 آبان ماه ...
حمله مرادمند به داور: الکی اخراج شدم
آفتاب نیوز : محمدحسین مرادمند پس از برتری استقلال برابر آلومینیوم اراک، اظهار داشت: خداراشکر دل هواداران را شاد کردیم و توانستیم سه امتیاز خانگی دیگر را بگیریم. همه مجموعه استقلال تلاش می کنیم تا دل هواداران شاد شود و هرچقدر تلاش می کنیم به نتیجه می رسیم و باید بیشتر تلاش کنیم، زیرا روز های سخت تر هم در راه است. وی درباره کارت زردی که دریافت کرد، یادآور شد: به خودم قول دادم ...
پیکر برادرم را بی آنکه بشناسم تحویل معراج شهدا دادم!
شش ماهی بود که عضو سپاه شده بودم که برای عملیات فتح المبین اعزام شدم. در چه عملیات هایی حضور داشتید؟ عملیات فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر 4، بدر، والفجر 8 و کربلای 5 که به عنوان امدادگر رزمی حضور داشتم. جانباز چند درصد هستید؟ 33 درصد جانبازی برایم در نظر گرفتند. شیمیایی هستم. ترکش و موج انفجار هم سهمیه من از جنگ است. ...
باید از روزی که آرمان ها نباشند ترسید
واکنش های زیادی را برانگیخت. حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانش آموزان در روز 11 آبان ، به شهادت آرمان علی وردی اشاره کرده و فرمودند: آن طلبه جوان و متدین و حزب اللهی، آرمان عزیز که در تهران زیر شکنجه به شهادت رسید و پیکر او را در خیابان رها کردند، چه گناهی کرده بود؟ افرادی که این جنایت ها را انجام می دهند چه کسانی هستند و از کجا دستور می گیرند؟ البته این ها قطعاً بچه ها و جوان ...
درباره خانم علیزاده که در کاشمر برای370 نفر شغل ایجاد کرده است/گفتم به یاد پدرم کاری انجام بدهم
بافنده بودند و من هم به این رشته علاقه داشتم، سال 1376 ماشین بافتنی گرفتم و چند سالی هم کار بافتنی انجام دادم. خوشبختانه در آن زمان مشتری زیاد داشتم. خیلی ها مادرم را می شناختند و محصولی هم که تولید می کرد از کیفیت خوبی برخوردار بود برای همین من هم تعداد زیادی مشتری داشتم. آن زمان بلوز مردانه، لباس بچگانه و چیزهای فراوان دیگری می بافتیم. یادم هست وقتی همسرم در خانه بود، او هم در کارم کمک می کرد. مزیت ...
اگر استقلال شکست می خورد خودم را نمی بخشیدم/ 5 دقیقه دیگر محروم می شوم و نمی خواهم بهانه به دست کسی بدهم
استقلال که با کارت قرمز داور مسابقه از زمین اخراج شد، درباره علت دریافت کارت زرد اول خود، تصریح کرد: قول دادم خودم را کنترل کنم. کاری به این صحنه ندارم و کلی حرف می زنم، چیزی نمی گویم چرا که محروم می شوم. الان هم حرفی درباره داوری ندارم چون می دانم اگر چیزی بگویم پنج دقیقه دیگر محروم می شوم و نمی خواهم بهانه به دست کسی بدهم. فقط واقعاً الکی اخراج شدم. در صحنه کارت دوم فکر کردم خطای بازیکن حریف را ...
مزاحمت های رستوران دار هوسران برای زن 20ساله مطلقه/ تنها در خانه بودم که مرا آزار داد
هم او را به داخل راهنمایی کردم ولی ترس و دلهره عجیبی داشتم . به رفتارها و نگاه های مهندس مشکوک بودم ولی چون کارفرمایم بود، در رودربایستی قرار گرفتم.... خلاصه وقتی مهندس از سرویس بهداشتی بیرون آمد، در حالی که سعی می کرد به من نزدیک شود، سوالات خصوصی تری از من می پرسید. من هم تلاش می کردم خودم را از او دور کنم! از شرم و خجالت سرخ شده بودم که مهندس تقاضای یک استکان چای کرد! با دستپاچگی و در ...
نایب قهرمان بازی های آسیایی: کسب مدال المپیک مهمترین هدف زندگی من است
. ایرنا: کمی از خودتان بگویید و آیا روئینگ همان رشته مورد علاقه تان است؟ فاطمه مجلل: من متولد پنجم مرداد 1381 هستم و با 21 سال سن، در حال حاضر عضویت تیم ملی قایقرانی رشته روئینگ جمهوری اسلامی ایران را در اختیار دارم. ابتدا به شنا علاقه داشتم و در این بین ناجی گری هم انجام دادم و مدارک نجات غریق را نیز به دست آوردم اما روزی که مربی شنا مرا با قایقرانی آشنا کرد، علاقه من به سمت ...
گیلان سبزم آرزوست
دوچرخه از آستارا خارج شدید. گویا هفته پیش کار را با نهال کاری از مدارس آستارا شروع کرده اید؟ با دوچرخه راهی 4مدرسه شدم و نهال مرکبات کاشتم؛ مدارسی از مقاطع ابتدایی و متوسطه که هم دخترانه بود و هم پسرانه. نهال زیتون و مرکبات را بیشتر از همه نهال ها دوست دارم. تابه حال هم حدود 700نهال زیتون در روستاهایی از کشورهای اروپایی کاشته ام. هدف من همیشه از سفرهایی که با دوچرخه داشتم، حمایت از محیط زیست و ...
عشق به پسر جوان، چگونه زندگی دختر بااستعداد را تباه کرد/ معتاد شدم و خلاف کردم!
. *چه ماده ای مصرف می کردی؟ بیشتر شیشه می کشیدیم. من و آرمان مواد می زدیم که بتوانیم بیشتر کار کنیم و پولدار شویم و به آروزهایمان برسیم. *خانواده ات می دانستند؟ وقتی فهمیدند که همه چیز خراب شده بود. من اعتیاد شدید داشتم و بعد هم از دانشگاه اخراج شدم. *چطور از دانشگاه اخراج شدی؟ از من و آرمان مواد پیدا کردند. بعد هم تعلیق شدیم و چون ...
فردای آزادی فلسطین این گونه خواهد بود + تصاویر
...> صدای بچه ها من را به خودم می آورد. دارند لباس مدرسه می پوشند و با هم شوخی می کنند، تا صبحانه را حاضر کنم پدرشان هم بیدار شده و حالا شوخی های او هم قاطی خنده بچه ها شده. صدا می زنم: بچه ها بجنبید، مدرسه تان دیر شد یک لحظه صدای خودم توی سرم می پیچد، مدرسه ، دیر شدن ، بچه ها باید به مدرسه بروند . انگار همین دیروز بود که داشتم به بچه ها که طبق عادت صبح برای مدرسه رفتن بیدار شده بودند می ...
اکبر منانی: با دوبله بیشتر شناخته شدم
آشنا بودند. منانی اضافه کرد: من قبل از سال 42 هم فعالیت داشتم اما آن زمان رسمی شدم و خاطرم است مثلاً پنج تلفن در کنارم داشتم و خودم هم تلفن ها را جواب می دادم. وی که مدتی هم گوینده خبر بوده است درباره این تجربه بیان کرد: من هم گویندگی خبر کرده ام و هم روضه خوانده ام چون معتقدم گوینده باید همه کاری انجام دهد، من هم همه کاری انجام داده ام و زمانی که در سال 65 بازنشسته شدم فعالیت های مختلفی در گویندگی داشتم و بعد بیشتر دوبله را دنبال کردم. با این حال مرا بیشتر با دوبله می شناسند و خیلی ها نمی دانند گوینده رادیو بوده ام. ...
اجتماع بزرگ عاشقان آرمان در بهشت زهرا و شهرک اکباتان تهران
سوال: اگر موافق باشید با ویژگی های شخصیتی شهید آرمان علی وردی آغاز کنیم. حسینی زاده : توچند تا بخش و محور زندگینامه این شهید خلاصه می شود که بخواهم به ترتیب اولویت خدمت شما عرض بکنم، اولینش خدمت به مردم هست و از خانواده بگیرید شما، محل زندگیش، محل تحصیل، سرتاسر خدمت به مردم بود، چند نمونه می خواهم برای این تیتری که عرض کردم و عنوانی که گفتم بگویم خدمت شما و از خانواده شروع کنم، م ...
شهادت هبه ابو ندی شاعر و نویسنده فلسطینی
از رویای بازگشت و علاقه به سرزمینم می نویسم از دشت ها و کوه هایی که ندیده ام از روستای خودم جِرجِه و آرزو دارم به انجا برگردم. اولین کتابم را در کلاس پنج ابتدایی نوشتم. مدتی نوشتن را متوقف کردم و بعد از جنگ اول غزه در سال 2008 دوباره شروع به نوشتن کردم. وارد دانشگاه که شدم نوشتن را زیر نظر دکتر عبدالخالق العفی در دانشگاه اسلامی غزه ادامه دادم. شعر هم می گفتم. در مسابقات هم شرکت می کردم و می ...
پدر آرمان بعد از یک سال از شکنجه های پسرش چه گفت؟ | برای اعتقادتش تا پای جان ایستاد
.... در این دیدار ایشان فرمودند: آن طلبه جوان – طلبه شهید جوان در تهران، آرمان عزیز– چه گناهی کرده بود؟ یک طلبه جوان؛ دانشجو بوده، آمده طلبه شده؛ متدین، مؤمن، متعبد، حزب اللهی. [اینکه او] راشکنجه کنند، زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان. اینها کارهای کوچکی است؟ در سالروز شهادت مظلومانه شهید آرمان علی وردی پای صحبت های پدر و مادر این شهید نشسته ایم. پدر آرمان: ...
4 آبان در اکباتان تهران چه گذشت؟
...، با کوله پشتی، کتاب و لباس حوزه که درون کوله پشتی قرار داشت خودش را به شهرک اکباتان می رساند. این شهید هیچ سلاح، لباس یا ملزوماتی برای مقابله با اغتشاشگران به همراه نداشت. اغتشاشگران با هرچه در دست داشتند به او حمله کردند، با آجر به سر و با چاقو به صورتش می زنند پس از حضور شهید آرمان در صحنه، او صرفاً درحال قدم زدن و بررسی بوده تا به دیگر دوستانش که به چند گروه تقسیم شده ...
مخدری که پای ثابت مهمونی بچه پولدارها است !
.... بعد از دو سال متوجه شدم گوشه گیر شده ام. از خودم بدم می آمد. کم کم افسردگی سراغم آمد و کارم را از دست دادم. شانس آوردم خانواده ام فهمیدند که کوکائین می زنم و به دادم رسیدند. هیچ وقت قیافه شما با کشیدن کوکائین تابلو نمی شود، اما هم رده معتادان کارتن خواب می شوید. تاثیر این مخدر از تریاک و شیشه روی روان بدتر است و شمارا به سمت تنهایی، افسردگی و حتی بستری در بیمارستان روانی می برد ...
اولاد: با وجود شکستگی قوزک پا طلا گرفتم/ هدفم رکوردشکنی بود اما نشد
– اخبار ورزشی – به گزارش خبرنگار اعزامی خبرگزاری تسنیم از هانگژو، مهدی اولاد پس از کسب مدال طلای پرتاب دیسک بازی های پاراآسیایی هانگژو اظهار داشت: خدا را شکر با وجود آسیب و شکستگی قوزک پایم که در پرتاب وزنه ایجاد شد امروز مسابقه دادم. هدف کلی کسب مدال طلا برای کاروان است، اما خودم بیشتر برای رکوردشکنی آمده بودم، چون اختلافم در آسیا با نفر دوم 10 متر است، اما متأ سفانه آسیب دیدگی ام از ...
اسرار نیمه شبِ خیابان های تهران که توسط یک شهروند فاش شد
؛ اما اینجا دیگر کسی به من کارهای بزرگ را نمی داد. از تهران هم چندسالی دور بودم و فضای کاری از دستم رفته بود. مجبور شدم برای گذران زندگی با موتور کار کنم. کار می کردم و گله ای هم نبود. هم خرج خانه را درمی آوردم و زن و زندگی و دوتا بچه ام را حمایت می کردم، هم هزینه اعتیادم را می دادم. آرش به اینجا که رسید، انگار حسرتی تمام جانش را گرفته بود. سیگاری روشن کرد بدون توجه به من، دودش را توی هوای شهر مثل یک ...
شاعری که حرف خودش را می زد
در تهران تا کلاس دو و سه ابتدایی به مدرسه رفتم و به علت مأموریت پدرم در خراسان، ما به مشهد منتقل شدیم و تا کلاس دهم در مشهد بودیم. شهریور 1320 که همه از هر جا به سویی می گریختند و روس ها هر روز مشهد را بمباران می کردند، ما دوباره به تهران، زادگاهمان برگشتیم و من بقیه دبیرستان را در تهران ادامه دادم. پس از آن در کنکور در رشته ادبیات قبول شدم، به دانشگاه تهران رفتم و در کنار آن رشته روزنامه نگاری ...
ازدواج برای این مرد ایرانی یک سرگرمی است! | صحبت های عجیب مرد سه زنه! + فیلم
اول که 36 سال سن دارد و کارشناسی معارف اسلامی و کارشناسی ارشد تفسیر خوانده است، درباره ماجرای ازدواج با شوهرش می گوید: 20 سالگی ازدواج کردم. کسی شوهرم را به ما معرفی کردند و ایشان به همراه خانواده به منزل ما آمدند و با چند جلسه صحبت، رفت و آمد و مشورت با پدر و مادرم انتخاب شان کردم. در جلسات خواستگاری به ایشان علاقمند شدم و در واقع تصمیم نهایی با خودم بود. روزی که عقد کردیم، شناخت نسبی ...
شهید آرمان علی وردی از زبان دوستان
صورت من را کفی کرد تا بشوید. به آرمان گفتم: نمی بینی من خواب هستم! می خواهم بخوابم؛ از خواب بیدارم نکن!! بعد به یک حالتی بلند شدم و رفتم تا صورت خود را بشویم. آرمان حس کرد که من از دست او ناراحت شدم؛ داشتم کف های صورت ام را می شستم ناگهان دیدم همان صابون دوباره روی صورتم آمد. گفت ناراحت نشدی که من صورتت را صابونی کردم؟! گفتم: ناراحت نشدم، گفت: بگذار من خودم صورتت را می شویم. ...
ماجرای عجیب روحانی که سر از کمپ ترک اعتیاد درآورد!
بازنشر می شود. برخی مواقع حتی باعث دلخوری شده و ارتباط بعضی از نسل جوان را با شهدا به مرور، تحت تأثیر قرار می دهد. بهبود یافته ای که به تازگی ارتباطش با شهدا و انقلاب برقرار شده اما چطور باید در این فضا عقایدش را حفظ کند؟ مدام به بچه ها می گفتم وقتی از راهیان نور برگشتیم خیلی حواستان به موقعیت های زندگی باشد. این رفاقت با شهدا را ادامه دهید. با بعضی افراد منفی که مدام فقط گله و ناله می کنند ...
بیشترین بی مهری ها به من شد/ تمام نقشه های جنگ را جمع آوری کردم /بلدچی، قسمتی از تاریخ جنگ لرستان است
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان شد. از چه زمانی به طور جدی شروع به ثبت خاطراتتان کردید؟ از سال 88 قبل از آن چند جا به عنوان کارشناس ثبت خاطرات و نقد کتاب ها دعوت شدم. از طریق حفظ آثار و سازمان تبلیغات اسلامی. من آنجا به عنوان کارشناس نظامی حضور داشتم و صحبت هایی کردم. آنجا بود که خیلی از داستان نویس هایی که در جلسه حضور داشتند، آمدند اصرار می کردند که چرا خودت نمی ...
ورود این ورزشکار به المپیک با فروختن طلاهایش!
نسبت به بقیه بهتر صحبت می کرده برای جلوگیری از ضعیف شدنش در گفتار و شنیدار او را به مدرسه عادی فرستادند. او می گوید: آن زمان بچه بودم و متوجه نمی شدم که بقیه ناشنوا نیستند، دوستان زیادی داشتم و خیلی خوب با هم کنار می آمدیم؛ همینطور ادامه دادم تا سال اول راهنمایی، از آن موقع به بعد فهم درس ها برایم دشوار شد، چون توضیحات معلم ها را به سختی متوجه می شدم، بعد از آن با پیگیری های پدرم و همکاری مدیریت ...
از خودگذشتی و انسان دوستی؛ درس طلبه لرستانی به مردم
مطلع شدم حوزه علمیه خرم آباد در خصوص حضور روحانیت در قبرستان ها بیانیه داده بلافاصه همراه با چند تن از دوستان اعلام آمادگی کرده و تاکنون کفن و دفن چندین نفر را انجام داده ایم. در مورد کفن و دفن فوت شدگان کرونایی توضیح می دهید؟ ببینید مردم خیالشان راحت باشد که همه واجبات مربوط به اموات در مورد فوت شدگان کرونایی به جز تلقین که طبق موازین بهداشتی خطر دارد انجام می شود. ...
تقیه سربازان شیعه ارتش عراق در کمک به ایرانیان
آن ها سلام و علیک کردم، نگهبان داد زد لاتحجی (حرف نزن) نگهبان نزدیک تر که رسید به مردم هم تشر زد و چند بار با عصبانیت به آن ها گفت: اِمشی اِمشی یالّا یالّا... مردم که ترسیده بودند به سرعت دور شدند و او لگدی به شانه ام زد و غر غر کرد که چرا با مردم حرف می زنم. با لگد او درد در بدنم پیچید و در دلم گفتم: خدایا به فریادم برس گیر شمر افتادم. از ترس شمر از صدور انقلاب صرف نظر کردم و فقط با لبخندی مردم ...
دلیل جدایی این شاه ماهی پرسپولیس : باشگاه گفت گل محمدی تو را نمی خواهد
. رابطه تان با باشگاه، بچه های تیم و پرسپولیسی ها چگونه است؟ عالی، همیشه رابطه ام با باشگاه خوب بوده. الان هم رابطه خوبی با آقا یحیی و بچه ها دارم. چند گروه داریم در جاهای مختلف و هر روز با هم در ارتباطیم. خانه من به هتل خیلی نزدیک است. پارسال 4 یا 5 بازی به هتل رفتم، از آن جا با بچه ها به استادیوم آزادی رفتیم. در رختکن حضور داشتم، بازی را دیدیم و برگشتیم. خدا را شکر نه تنها با ...
تمام چیزهایی که باید درباره غسل و کفن و دفن فوت شدگان مبتلا به کرونا بدانید
های قریب الإجتهاد هم در میان این داوطلبان حضور داشتند. راستش را بخواهید باتوجه به شرایط خاصی که وجود داشت، در این زمینه برای حضور خواهران طلبه، سختگیری کردیم. گفتیم: باید اجازه نامه پدر یا همسر را برای این کار ارائه کنید. این خواهران هم به جای خالی کردن میدان، رفتند و با اجازه نامه پدر یا همسر برگشتند. فداکاری این طلبه های داوطلب حتی برای هم درس هایشان هم غافلگیرکننده بود ...
شاگرد همسرم جوان خوش چهره ای بود/ تا به خودم آمدم دیدم عاشقش شده ام/ شوهرم مچمون رو گرفت و...
کوتاهی توانست اعتماد همسرم را به خود جلب کند به طوری که گاهی به همراه مهدی به منزل می آمد رابطه ما با یکدیگر در همین رفت و آمدها آغاز شد ناخواسته من به سوی او کشیده شدم. این گونه بود که فرشید به بهانه های مختلف و زمانی که همسرم در خانه حضور نداشت به خانه ما می آمد و خیلی از کارهای خانه ام را انجام می داد دیگر نزد او حجابم را هم رعایت نمی کردم و چندی بعد نیز با او به اتاق خواب مشترکم با مهدی رفتم و ...