سایر منابع:
سایر خبرها
باید از روزی ترسید که آرمان ها نباشند
که به این بهانه به مرور روایت شهادت این شهید در خاطرات مادرش پرداخته ایم. * دیدار و گفت وگوی آخر آرمان و مادر آرزو فروغی مادر آرمان علی وردی در خاطرات خود گفت: آخرین دیدار ما، صبح روز چهارشنبه بود. آن روز آرمان ساعت 5/9، 10 صبح از منزل بیرون رفت. البته همیشه در روزهای دیگر، ساعت 5، 5/5 صبح از خانه بیرون می رفت. معمولاً بعد از نماز صبحش، به حوزه می رفت. آن روز صبح به علت ...
برای آرمان؛ هشتگی که در سالروز شهادتش داغ شد
به گزارش مشرق، یک سال قبل، در تاریخ چهارم آبان ماه 1401 اکباتان تهران شاهد یک بی رحمی بود، جوانی با ناجوانمردی و نامردی برخی در گوشه ای به شهادت می رسد، آرمانی که شهید شد تا آرمان ها بمانند، طلبه ای بسیجی که توسط اغتشاشگران اکباتان و دست خالی به شهادت رسید. می گویند، در آن شب شوم اغتشاشگران با هرچه در دست داشتند به او حمله کردند، با آجر به سر و با چاقو به صورتش می زنند، کوله پشتی او را ...
روزی که آرمان گفت: اگر گذاشتید یک لقمه شهادت گیرمان بیاید!
اداره آگاهی معرفی کرد، با من تماس گرفت و روز بعد به محل مجروح شدن آرمان رفتیم. شرح ماجرا را برای آنها بازگو کردم و فیلمی را که اغتشاشگران از آرمان گرفته بودند، نشان شان دادم. افسر پرونده گفت: تجربه پرونده های قتل فراوانی دارم. ولی این قتل و شهادت چیز دیگه ایه. توی پایتخت، اینطوری یک جوان خوش سیما و مظلوم رو شکنجه کنند تا شهید بشه، دلم را بدجور به درد آورده. از تمام تجربیاتم برای دستگیری عاملان جنایت استفاده می کنم . این بود بخشی از جریان شهادت آرمان، آرمانی که خانواده، دوستانش و بخصوص مادرش، یک سال است در داغ او می سوزند اما صبورانه پای آرمان های انقلاب اسلامی ایستاده اند. ...
گفتم علی جان صبر کن، برای رفتن به جبهه عجله داری!
سپاه آمده بودند، بلافاصله با همسرم تماس گرفتم و گفتم حاج آقا، علی زخمی شده است بیا خانه ملاقاتش برویم که بعد از ساعتی همسرم آمد و گفت: پسرت شهید شده کسی که بهت گفته زخمی شده به خاطر این بوده که هول نکنی. بعد از شنیدن خبر شهادت اشک از چشمانم سرازیر شد. هر روز قربون صدقه علی می روم مادر شهید همتی بیان می کند: هر روز قربون صدقه علی می روم. با فرزندم حرف می زنم، دردودل می کنم و ...
بازسازی صحنه کربلا در کوچه های تهران؛ دهه هشتادی که جانش را داد اما آرمانش را نه
بالای سرش می آید او را نمی شناسد و می گوید: این آرمان من نیست. آرمان من صبح که از خانه بیرون رفت، این شکلی نبود! خانم آرزو فروغی می گوید: صبح جمعه ششم آبان که برای دیدن آرمان به بیمارستان رفتم اجازه ملاقات ندادند. به حیاط بیمارستان رفتم. چند لحظه بعد دیدم، همسرم اقوام را صدا زد و مطلبی گفت که دایی هایم توی سرشان زدند و از حال رفتند! همانجا فهمیدم که آرمان شهید شده است. آن لحظه تا مدتی ...
برای ایران
کند یا به سر ضربه می زنند تا گیج شود. با این حال آرمان مقابل شان ایستاد. در ماجرای شهادت آرمان، خود مردم آمدند و قضاوت کردند، نه ما. از فردای روزی که آرمان را زدند، مردم با همان فیلم چهار دقیقه ای که در چند مقطع او را زدند، قضاوت کردند. اسامی شهدای اغتشاشات تهران: 1. شهید آرمان علی وردی 2. شهید حسین تقی پور 3. شهید فرید کرم پور حسنوند 4. شهید امیر کمندی ...
آرمان هم رفت، اما آرمان پاینده ماند /آن مجاهد رفت، اما امتی رزمنده ماند
نیامده بود. همان جوان ها سر رسیدند و چون آرمان را پیدا نکردند، سراغ من آمدند و پرسیدند: آقا آرمان نیست؟ پاسخ دادم: امشب نیامده و احتمالاً در حوزه، کلاس هایش زیاد بوده. گفتند: حوزه؟ چه حوزه ای؟ گفتم: حوزه ای که طلبه ها اونجا درس می خوندند. گفتند: مگه آقا آرمان آخونده؟ گفتم: بله گفتند: چه آخوند باحالی! این آقا آرمان خیلی خوش اخلاقه. هر چی بهش گفتیم فقط خندید و با ما شوخی کرد. اونقدر با حوصله به ...
وقتی پیکر فرزندم را دیدم گفتم خوش به سعادتت/ افتخار می کنم، مادر شهید هستم
.... خدمتتون آمدم تا اطلاع بدهم. بعد از شنیدن خبر، تصمیم گرفتم به پدرش خبر بدهم، اما آن زمان تلفن نداشتیم به همین دلیل از همسایه خواهش کردم تا به پدرش که در شرکت کار می کرد زنگ بزنم و اطلاع دهم، به پدرش گفتم پسرمان تیر خورده بیا خانه تا با هم برای ملاقاتش به تهران برویم. ایشان با شنیدن اصابت گلوله، حالش بد می شود و با کمک همکارش به خانه می آید. بعد ساعتی پدر شهید به سپاه می رود تا دقیق بپرسد ...
پیکر برادرم را بی آنکه بشناسم تحویل معراج شهدا دادم!
را هم شفاعت کن. با آمبولانس برادرم را پشت خط بردم. شب قبل وقتی پشت جبهه بودم، خواب دیدم محمود دم خاکریز ایستاده و نگاه می کند. اما حرفی نزد! از خواب بیدار شدم و به خودم گفتم اتفاقی برایش افتاده است. از گردانش پرسیدم اول گفتند مجروح شده بعد گفتند به شهادت رسیده است. بعد از سه روز پیکرش را به تهران و معراج شهدا در پشت پارک شهر انتقال دادند. به معراج که رسیدم، صورتش را با گلاب شسته بودند. با دقت به ...
شهدای دفاع از ناموس را بشناسید
...> شهادت شهید خلیلی یکی از مثاثرکننده ترین شهادت ها در بین شهدای امر به معروف بود . چرا که شهید تا مدتها با جراحات حاصل از درگیری با اوباش به سختی زندگی کرد و بعد به شهادت رسید. علی خلیلی طلبه ساکن تهران بود که در نیمه شعبان سال 1390 در یکی از محلات تهران متوجه خودرویی شد که به زور می خواست دختری را سوار کند. علی به سراغ سرنشینان ماشین می رود تا مانع کارشان شود اما در درگیری بین آنها ...
وصیتنامه شهید: برای منافع دنیوی روی خون شهدا موج سواری نکنید
اردیبهشت ماه سال 1365 در تهران دیده به جهان گشود، دوران کودکی خود را در محله امامزاده زید(ع) گذراند و از همان کودکی در فعالیت های مذهبی مسجد و امامزاده شرکت می کرد. در روز عاشورا از صبح اول وقت که دسته های مختلف عزاداری به امامزاده می آمدند، برای آن ها اسفند دود می کرد و از عزاداران پذیرایی می کرد. او در ابتدای شروع به کار همراه پدرش بنّایی می کرد، اما بعد از مدتی یک وانت خرید و با آن ...
پدر آرمان بعد از یک سال از شکنجه های پسرش چه گفت؟ | برای اعتقادتش تا پای جان ایستاد
.... در این دیدار ایشان فرمودند: آن طلبه جوان – طلبه شهید جوان در تهران، آرمان عزیز– چه گناهی کرده بود؟ یک طلبه جوان؛ دانشجو بوده، آمده طلبه شده؛ متدین، مؤمن، متعبد، حزب اللهی. [اینکه او] راشکنجه کنند، زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان. اینها کارهای کوچکی است؟ در سالروز شهادت مظلومانه شهید آرمان علی وردی پای صحبت های پدر و مادر این شهید نشسته ایم. پدر آرمان: ...
شوهرم شکارچی زنان جوان است ! / زن مشهدی نزد پلیس رفت
هم که در منطقه توس مشهد با ارثیه پدری خریده بودم بدون اطلاع من و به صورت پنهانی فروخته است! ولی بازهم سکوت کردم تا زندگی ام دوباره متلاشی نشود!در همین حال یک روز یکی از همسایگان با من تماس گرفت و از درگیری شوهرم در منزل مسکونی ام خبر داد. خیلی سریع و هراسان خودم را به خانه رساندم و زنی را با دست خون آلود دیدم که فریاد می زد پولم را بده! آن روز شماره تلفن آن زن را گرفتم و بعد متوجه شدم که ایوب از ...
راز محبوبیت حاجی خاکریز در محله باروت کوبی
همشهری آنلاین-عطیه اکبری: بعد از اذان صبح شال و کلاه می کرد و به مسجد محله می رفت. دل توی دلش نبود که زودتر کار را به سر انجام برساند و صدای اذان در محله باروت کوبی طنین انداز شود. اهل محل هم دوستش داشتند و حساب ویژه ای برای او باز کرده بودند. ساخت مسجد محله که تمام شد، صدای جنگ به گوش رسید. دست پسرها را گرفت و به جبهه رفت. حالا سال هاست که هیاهوی جنگ تحمیلی خاموش شده و حاج ذبیح الله پیرهادی ...
رئیس جمهور فرانسه از من برای سفر به پاریس دعوت کرد/ در بغداد در جایگاه درست و واقعی ایران قرار گرفتم/ ...
جمهوری اسلامی و نماینده جمهوری اسلامی ایران بود. وزیر امور خارجه ادامه داد: در روز مراسم تحلیف رئیس جمهور، مذاکره کننده ارشد اتحادیه اروپا که همتای عراقچی هستند ابراز تمایل کرده بودند با یک فردی از تیم سیاست خارجی دولت جدید ملاقات کنند که قرار شد من با آن ها ملاقات کنم، دوستان عراقی می گفتند که امریکایی ها هنوز متوجه نشدند که عراق کجاست. وی افزود: برخی از دوستان عراقی می ...
مرد جوان قربانی رابطه زن خیانتکار/شوهرکشی به خاطر رابطه اینستاگرامی
شوهر من است. همسرم روزها در پیک موتوری کار می کرد و شب ها هم در یک خوابگاه دخترانه نگهبان بود و خیلی کم به خانه می آمد. من دیروز (روز حادثه) با او چند بار تماس گرفتم، اما جواب نداد. فکر می کردم گرفتار است که جواب نداده است. شوهرم با یک مرد قرار داشت، ولی نمی دانم این قرار برای چه بود. مأموران در بررسی زندگی شخصی میثم و همسرش مینا، متوجه شدند آن ها رابطه سردی با هم داشتند و میثم به همین ...
شکنجه هم حریف اعتقاد آرمان نشد
، مهندسی را کنار گذاشت آرمان قید مهندسی عمران را زد و از بچه طلبه های حوزه علمیه آیت الله مجتهدی شد، او بسیجی یگان امنیتی امام رضا ( ع) بود، متولد تهران به تاریخ سیزدهم تیرماه سال 1380، معمولاً بعد از نماز صبح از خانه برای کلاس های حوزه بیرون می رفت. آن روز آخر، قرار بود برای شب به خانه عزیزش برود، البته آرمان به مادر گفته بود که کلاس دارد و ممکن است نتواند خودش را به آنجا برساند ...
تمام چیزهایی که باید درباره غسل و کفن و دفن فوت شدگان مبتلا به کرونا بدانید
همیشه ایشان استقبال و همراهی کرد. همسرم خودش طلبه و بسیجی و جهادگر است و همیشه در صحنه حاضر بوده. بنابراین نه تنها مخالفتی با فعالییت های من ندارد بلکه خودش در کارهای جهادی از من جلوتر است. با همین پیشینه، امشب وقتی دوستان از دانشگاه علوم پزشکی تماس گرفتند و گفتند باید یک سری لباس مخصوص برای بیمارستان و ضدعفونی کرن معابر آماده کنیم، گفتم: بیاوردید منزل ما، خودمان تا صبح آماده شان می کنیم. ...
شهید آرمان علی وردی از زبان دوستان
صورت من را کفی کرد تا بشوید. به آرمان گفتم: نمی بینی من خواب هستم! می خواهم بخوابم؛ از خواب بیدارم نکن!! بعد به یک حالتی بلند شدم و رفتم تا صورت خود را بشویم. آرمان حس کرد که من از دست او ناراحت شدم؛ داشتم کف های صورت ام را می شستم ناگهان دیدم همان صابون دوباره روی صورتم آمد. گفت ناراحت نشدی که من صورتت را صابونی کردم؟! گفتم: ناراحت نشدم، گفت: بگذار من خودم صورتت را می شویم. ...
ماجرای عجیب این روحانی که سر از کمپ ترک اعتیاد در آورد!
گروه جامعه؛ نعیمه جاویدی: اعتیاد، غول هفت سری است که خیلی ها دلشان می خواهد برای نجات گرفتاران خاکسترنشین شده آن، کاری انجام دهند اما معمولاً 3 ترس بزرگ، مرددشان می کند. اول اینکه می ترسند اگر با فرد معتاد نشست و برخاست کنند، نه تنها نتوانند، ترکَش دهند که خودشان هم دچار شوند. ترس دوم هم اینکه از قضاوت هایی که بابت این همنشینی ممکن است شامل حالشان شوند، خیلی واهمه دارند. اما دلیل سوم؛ با خودشان می گویند که اگر ترک کرد اما دوباره وسوسه شد و لغزید برای مصرف مجدد مواد مخدر که بی فایده است! ...
تقیه سربازان شیعه ارتش عراق در کمک به ایرانیان/ گربه ای که برای اسرا دردسرساز شد
...... مردم که ترسیده بودند به سرعت دور شدند و او لگدی به شانه ام زد و غر غر کرد که چرا با مردم حرف می زنم. با لگد او درد در بدنم پیچید و در دلم گفتم: خدایا به فریادم برس گیر شمر افتادم. از ترس شمر از صدور انقلاب صرف نظر کردم و فقط با لبخندی مردم را نگاه می کردم. چند دقیقه بعد مرا پیش اسرای ایرانی بستری در بخش پنج بردند. در این بخش روی هر دو تا تخت به هم چسبیده چهار اسیر بیمار اسهال ...
حرف های کمتر شنیده شده درباره شهید آرمان علی وردی از زبان پدر
. صحنه هایی که رقم خورد و منتشر شد، قلب هر انسان باوجدانی را به درد آورد. شما چگونه از مجروحیت آرمان مطلع شدید؟ صبح روز حادثه خودم آرمان را به حوزه آیت الله مجتهدی در منطقه بازار تهران رساندم. در ساعات پایانی شب بود که از بیمارستان با من تماس گرفتند و خبر مجروحیت آرمان را دادند. کد ملی اش را از من خواستند، نتوانستم جواب دهم، سنش را از من پرسیدند که فقط توانستم بگویم متولد 80 است. پس از ...
مقایسه مواضع روحانی و رئیسی پس از پیروزی در انتخابات/ چه کسی اعتدالی است، چه کسی افراطی؟+جدول
انداختند و دروغ گفتند، من می دانم طلبه ها چقدر خوبند من می دانم حوزه علمیه یعنی چه، من در حوزه بزرگ شدم، یک عده ای رفتند طلبه های عزیز ما را تحریک کردند اینها را به عنوان رسالت اسلام فرستادند در روستاها و بلندگو دست شان دادند و در روستاها تبلیغ کردند که به این دولت رأی ندهید دین شما از دست می رود وا دینا وا اسلاما سر دادند. کار زشت و بدی کردند خدا از گناهشان بگذرد. مردم هم از گناهشان بگذرند، معلمین ما ...
انگیزه ورزشکاران انفرادی را با تبعیض می کشند/ با پاداش روی سکو گذراندن زندگی می کنم
فهرست اخبار زیرنویس1 اهدای حواله خودرو به فوتبالیست ها عدالت نیست 2 امسال هدفم کسب سهمیه المپیک است 3 سرپرست فدراسیون دوومیدانی پیگیر معافیت سربازی ام است 4 من برای موفقیت یک تیم قوی می خواهم 5 تنها با غیرت نمی توانم نتیجه بگیرم 6 می خواهم با هادی سپهرزاد کار کنم 7 من به خاطر نداشتن حقوق در اسنپ ...
فرزندم شهرت را دوست نداشت/سفارش مادران شهدا نهادینه کردن فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه است
: پسرم با هدف مبارزه با تکفیری ها به سوریه رفت، اما به من نگفت. در ابتدا ناراحت شدم نگفته رفته است. بعد که فکر کردم به خودم گفتم مگر مدام نمی گویی که ای کاش در کربلا بودی و به امام حسین(ع) کمک می کردی اکنون پسرت برای دفاع از حرم به سوریه رفته است چرا باید ناراحت باشی. وی افزود: پسرم که به سوریه رسیده بود با من تماس گرفت و گفت مادر برایم دعا کن کارم گیر است دعا کن تا درست شود . من هم ...
انگیزه ورزشکاران انفرادی را با تبعیض می کشند/ با پاداش روی سکو گذراندن زندگی می کنم
بار به من زنگ زدند، اما یک بار هم تماس نگرفتند. مسئولان ورزش اراک خواستار اعزام نشدن من به هانگژو شده بودند رسولی تصریح کرد: فقط یک بار مسئولان ورزش استان اراک با رئیس فدراسیون تماس گرفتند، زمانی بود که من استوری گذاشته بودم و گفتم که شرایطم بد است و از مسئولان استانی ناراحت هستم و آن ها تماس گرفتند و گفتند که رسولی نباید به بازی های آسیایی اعزام شود. همچنین پیرایش گفته که ...
بیشترین بی مهری ها به من شد/ تمام نقشه های جنگ را جمع آوری کردم /بلدچی، قسمتی از تاریخ جنگ لرستان است
که به فکر ثبت خاطراتتان افتادید؟ ابتدا به فکر مکتوب کردن خاطراتم نبودم. ضمن اینکه بعد از جنگ نشستم یک مقدار از خاطراتم را نوشتم، البته به صورت خیلی کلی. گذشت و ادامه ندادم. چون من در تمام صحنه های عملیات های لشکر 57 بودم، خیلی ها پیشنهاد می دادند که خاطراتم را ثبت کنم. اما من قبول نکردم تا سال 86 و 87. چرا اینقدر دیر به فکر ثبت خاطراتتان افتادید؟ اول به این علت که ...
امام جمعه کاشان: حفظ وحدت و تبعیت از رهبری راه موفقیت کشور است
...> وی اظهار کرد: امروز با دستاوردهایی که مردم شریف دارالمومنین کاشان به دست آورده اند، باید بگوییم جای امام راحل(ره) خالی است چون شعار ( ما می توانیم) را محقق کرده اند. امام جمعه کاشان بیان کرد:حضرت امام خمینی(ره) در روز چهارم آبان ذلت مردم ایران در دوران رژیم منحوس پهلوی را فریاد زدند و آن کاپیتلاسیون بود و امروز ملت ژاپن همان ذلتی که ما در دوران ستم شاهی داشتیم را دارد و باوجودی که ...
کلانتری: اختناق در دوران شاهنشاهی به حدی بود که می گفتند در هر خانواده یک نیروی ساواکی از طرف رژیم وجود ...
محسنی معلم ما بودند. یک بار سر کلاس گفتند چه کسی میتواند نماز بخواند؟ من اعلام آمادگی کردم و ایشان گفتند روی نیمکت نماز بخوان که خاکی نشوی! همین مورد باعث شد که ایشان در مراسم ها مرا دعوت کند. آدرس منزل مرا پرسیدند و به خواندن نماز در مسجد دعوتم کردند. مسجد جوادالئمه کتابخانه ای داشت که همان اولین روز نظر مرا جلب کرد. چون علاقه زیادی به کتابخوانی داشتم. بعد از نماز دوستان جلسه ای داشتند با مضمون ...