سایر منابع:
سایر خبرها
قتل زن تهرانی با ضربات چکش منبت کاری شوهرش + جزییات
. من به پدر مشکوک هستم. در حالی که فرضیه جنایت خانوادگی قوت گرفته بود حمید بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و لب به اعتراف گشود. اعتراف به همسرکشی این مرد به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: من از محل کار به خانه برگشتم و از همسرم خواستم برایم چای بریزد اما حرفم را گوش نکرد می خواستم تریاک بکشم که همسرم اجازه نداد. او همیشه سر این موضوع با من درگیر بود. من که عصبانی شده بودم ...
قصاص برای پسری که به پدر و مادرش رحم نکرد
دعوا با خانواده، پدر و مادرش را مجروح کرده است که هر دو نفر به بیمارستان منتقل شدند. شواهد نشان می داد که ضارب پس از درگیری از محل متواری شده است. در ادامه تحقیقات مأموران به سراغ مرد میانسالی رفتند که شاهد درگیری بود. او در تشریح ماجرا به مأموران گفت: مدتی قبل مهران را به عنوان کارگر استخدام کردم، بعد از چند هفته متوجه شدم که مهران شب ها به خانه نمی رود. او یا در کارگاه می خوابید یا به ...
گزارشی تلخ از اعضای خانواده ای که همگی در غزه شهید شدند/ اینجا کسی نفس نمی کشد!
بمباران اسرائیل به غزه کشته شدند. از آغاز جنگ اسرائیل علیه غزه، احمد و دوستانش از غزه که در لندن زندگی می کنند، بسیار در رنج بودند. موبایل ها هر روز شاهد گستردگی ویرانی و مرگ بودند و هر روز مرگ بستگان و دوستانشان را خبر می دادند اما احمد هرگز تصور نمی کرد روزی از موبایل خود خبر مرگ همه اعضای خانواده اش را دریافت کند. خانه شان در "دیر البلح" قبل از این مورد هدف قرار نگرفته بود. او ...
قتل برای فرار از سلطه شیطانی!
...> نه. مجبور به این کار شدم. یعنی چی؟ یک روز می خواستم برای خرید به بازاری در حاشیه شهر بروم. با میثم راننده تماس گرفتم و خواستم مرا به آنجا ببرد اما او در میانه راه تغییر مسیر داد و به محلی خلوت رفت. خیلی ترسیده بودم. او با تهدید و زور مرا در ماشین مورد آزار و قرار داد و بعد تهدید کرد در این باره نباید با کسی حرفی بزنم. و سکوت کردی؟ بله. چرا؟ چون ...
مناسبات بازار اجاره به هم ریخت
دار شدن ندارند، سوءاستفاده کرده و اجاره بها نیز مانند قیمت خانه هر روز بالاتر برود؟ آنچه در واقعیت وجود دارد این است که مسکن کم است و این را هم دولت می داند و هم مردم و اقتصاددانان، پس باید به دنبال راهکار اساسی بود. اگر دولت بخواهد مانند چند سال قبل به صورت دستوری افزایش اجاره بها را 20 تا 30 درصد اعلام کند، باز هم به نتیجه نخواهیم رسید چراکه دیدیم باز صاحبخانه ها به مقداری که می ...
چالش های عروس و مادرشوهری را چطور مدیریت کنیم؟
از عروسی هر روز صبح بعد از اینکه همسرش به سرکار می رود، اولین کاری که می کند این است که می رود خانه مادرش و بعد از ظهر هم با یک قابلمه، همسرش می رود دنبالش و باهم به خانه برمی گردند. خب اگر کسی می خواهد هر روز مادرش را ببیند اصلا چرا ازدواج کرده است؟ یعنی باید از قبل به این نکته توجه کند که آیا من اصلا آمادگی ازدواج دارم؟ کسی که تا این حد به خانواده اش وابستگی دارد حالا چه اینکه من نمی ...
زیباترین و بانمک ترین دختران سه قلوی ایران / اینستاگرام ترکید + فیلم ها و گفتگوی اختصاصی
حال تان را وقتی برای اولین بار و همزمان برای سومین بار پدر شدید برایمان بگویید. راستش انتهای سال 1398 بود و اوایل کرونا؛ در ماشین نشسته بودم که ناگهان همسرم به من گفت 2 هزینه دیگر باید بدهیم. من سه قلو باردارم! اول شوکه شدم و به او گفتم که شوخی نکن! ولی وقتی دیدم جدی می گوید انگار آب سرد را روی سرم ریختند و به ما خیلی شوک وارد شد. اصلا نمی توانم حس و حال آن لحظه را توصیف کنم. حقیقتا خیلی ...
حمله 4 سارق نقابدار به خانه آهنگساز سرشناس
، چهار مرد که به چهره های شان نقاب زده اند در نبود صاحبخانه ها وارد خانه ها شده و اموال شان را به سرقت بردند و آن را در وانتی با پلاک مخدوش گذاشته و فرار کرده اند. در ادامه چند روز پیش مرد آهنگسازی به اداره پلیس آگاهی آمد و اعلام کرد خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته است. این مرد در تحقیقات گفت : برای انجام یک پروژه آهنگسازی بیرون از خانه رفته بودم. آخر شب که بازگشتم با صحنه عجیبی رو به رو شدم . قفل ...
قاتل نجات یافته از قصاص سفیر صلح و سازش می شود | ماجرای شگفت انگیز قاتلی که بعد از 27 سال بخشیده شد
قبل در جریانیک درگیریناخواسته جان مردی را گرفتم. من آن زمان 21 سال بیشتر سن نداشتم و تازه ازدواج کرده بودم. آن روز برسر یک کل کل کردن ساده در نزدیکی مغازه ام با مردی دعوایمان شکل گرفت. من مغازه فست فودی داشتم و زندگیم رو به روال بود اما انگار صاعقه زد به زندگیم و همه چیزویران شد. آن روز در درگیری مقتول با چاقو تهدیدم کرد و من هم برایترساندن او چاقویی از مغازه ام برداشتم اما این درگیری پایان تلخی ...
نخبه پزشکی گیلانی: اگر پزشک نمی شدم، حتما فوتبالیست می شدم
و این رشته بسیار علاقه مند بودم و هستم. *موفقیت را چگونه معنا می کنید و تاثیر شرایط و دیگران در کسب موفقیت چقدر است؟ به نظر من موفقیت یک چیز شخصی است، کلیت موفقیت این است که هر روز بهتر از دیروز باشد و خود شخص باید بخواهد که موفق باشد. در مورد تاثیر دیگران در موفقیت بنده باید گفت، موفقیت یک فرد بازتاب تلاش های مجموعه ای از افراد است، تا دوران دانشگاه حمایت های خانواده بسیار ...
پسر جوان: روز عقدم با دختری دیگری رابطه داشتم
نوجوانی را به خوش گذرانی و به مصرف مشروبات الکلی وبنگ و گل پرداختم و بیشتر اوقاتم را با سرکار گذاشتن دختران می گذراندم و از آن ها با وعده و وعید ازدواج سوءاستفاده می کردم تا این که وارد دانشگاه شدم.از سوی دیگر هم هیچ گونه دغدغه مالی نداشتم چرا که فرزند اول خانواده بودم و پدرم همیشه حساب بانکی ام را پر می کرد.خلاصه در رشته حسابداری و در حالی تحصیلاتم را به پایان رساندم که با دختری به نام آفرین ...
رویا پردازی همسرم زندگیم را به تباهی کشاند / نقشه شوم زن برای طلاق گرفتن از مرد جوان
یکی از ضامنان بود من هم به عنوان ضامن دوم اوراق تسهیلات بانکی را امضا کردم تا مهرانه با این مبلغ منزلی را رهن کند؛ اما چند روز بعد از این ماجرا همسرم منزلی را رهن کرد و من هم همه لوازم زندگی مشترک را از منزل پدرم به خانه جدید انتقال دادم. با وجود این مهرانه از من خواست چند روزی را فعلا در منزل پدرم بمانم تا کمی از هزینه های زندگی مشترک کاسته شود و او هم بتواند اقساط تسهیلات را پرداخت کند اما چند ...
قتل خونین پدر با ضربات چاقوی پسر عصبانی / مادر زیر ضربات چاقوی پسرش زنده ماند + جزییات
به گزارش رکنا، شامگاه 26 دی ماه سال گذشته فریادهای کمک خواهی یک مرد در یکی از خیابان های نارمک پیچید. همسایه ها که هراسان از خانه شان بیرون دویده بودند با پسر جوانی روبه رو شدند که چاقو در دست از خانه پدری اش خارج شد. مرد جوان که فریاد می کشید از همسایه ها کمک خواست تا پیکرهای خونین زن و مرد صاحبخانه به بیمارستان منتقل شود .این مرد گفت: پسر 38 ساله خانواده به نام بهزاد پدر و مادر را با ...
شش روایت خواندنی از سبک زندگی شهدای مدافع حرم
شهید بشوم که حتی ذره ای از زمین را اشغال نکنم. من می گفتم: نه! من از خدا می خواهم که یک مزاری از تو برای من بماند. وقتی همسرم برای بار اول به کربلا رفت، من دو نامه نوشتم و به ایشان دادم. یکی برای صادق بود که گفتم: در بین الحرمین روبه حرم حضرت ابولفضل(ع) بایست و این نامه را از طرف من بخوان! نامه دوم را گفتم: بعد از اربعین این نامه را در حرم امام حسین(ع) بیانداز! و از او خواستم که نامه را نخواند ...
مهاجر یا آواره سرزمین مقدس
بودند و مدرسه می رفتند. یادم می آید من هم دلم می خواست مانند آنها مدرسه بروم و هر روز که آنها به مدرسه می رفتند، گریه می کردم و مادرم هم این امید را به من می داد که زود بزرگ می شوی و مدرسه می روی. خواهرم کمک می کرد تا مانند خودش بنویسم و یاد بگیرم. از آن روزها، همین چیزهای روشن را به یاد دارم. گاهی حتی فکر می کنم رویا بود. از پدرش می پرسم و می گوید: پدرم چند باری به زندان افتاده بود، چون با ...
معمای مرگ تازه داماد با 16 ضربه چاقو
دعوایشان را حتی شب قبل هم شنیده بودند. این در حالی بود که پزشکی قانونی با رد خودزنی اعلام کرد نوع ورود ضربه ها بیشتر شبیه دگر زنی است. همسر 16 ساله مقتول به عنوان اصلی ترین مظنون بازداشت شدو در تحقیقات گفت: به شوهرم علاقه ای نداشتم و به اجبار خانواده ام با او ازدواج کردم. بعداز چند ماه از او خواستم طلاقم دهد، اما شوهرم توجهی نمی کرد و مدام دعوا و درگیری داشتیم. شب قبل هم دعوایمان شد. صبح ...
درخواست طلاق به خاطر صمیمی ترین دوست
دعوای زن جوان با دوست صمیمی شوهرش، زندگی مشترک او را از هم پاشید. به گزارش جام جم، این زن که نتوانست ارتباط خوبی با دوست صمیمی شوهرش و همسر او داشته باشد، درنهایت باعث شد زندگی خودش به مسیر طلاق کشیده شود. مرد جوان وقتی دید همسرش باعث برهم خوردن ارتباطش با دوست صمیمی اش می شود، تصمیم گرفت برای همیشه به زندگی مشترکش پایان دهد. زن جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار ...
رفتارهای خیانت آمیز روح و روانم را در آتش عذاب وجدان می سوزاند
شرم آور معتاد شده بودم و توجهی به خانواده ام نداشتم. پسر کوچکم کلیه اش را از دست داده بود ولی من حتی اشک های حنانه و چهره زرد و زار پسرم را هم نمی دیدم و تنها به هوسرانی های خودم می اندیشیدم تا این که زن جوانی در یک روز سرد زمستانی از من خواست او را تا ایستگاه اتوبوس برسانم که در مسیرم قرار داشت. آتوسا و همسرش در یکی از بلوک های آپارتمانی نزدیک منزل ما زندگی می کرد و من ...
از رفتن فرزندم به جبهه تا بهبودی کامل از مجروحیت مخالفت کردم/ابوالقاسم مقید به اقامه نماز اول وقت بود
. من هم به دلیل اینکه کار می کردم زیاد تأکید می کرد که ظهر شد کار ها را رها کن و به مسجد برو تا خدا به مالت برکت دهد، لذا بیشتر به مسجد محله مسجد ابوالفضل(ع) و مسجد صاحب الزمان(عج) می رفتم. رضائیون اضافه می کند: من مدرسه نرفته بودم به همین دلیل موقعی که سربازی رفتم سواد نداشتم. همرزمانم گفتند حالا که به سربازی آمدی سواد بیاموز لذا یک کتاب خودآموزی و دو تا قلم و مداد دادند و باسواد شدم ...
کودکانی که با ابزار فنی آشنا نیستند، در زندگی بزرگسالی مشکل پیدا می کنند
به درس نداشتم و می خواستم فنی باشم. هرموقع چیزی در خانه ما خراب می شد با پیچ گوشتی و انبردست سراغ آن می رفتم و سعی می کردم درستش کنم. به هر سختی که بود دیپلم گرفتم و بعد از خدمت سربازی تصمیم گرفتم سراغ کار فنی بروم. مدتی در مکانیکی شاگردی کردم، اما مکانیکی سخت بود و دستمزد آن هم زیاد نبود. یکی از دوستانم پیشنهاد داد در دوره های فنی شرکت کنم و مدرک بگیرم. در یکی از کلاس های فنی ثبت نام کردم و دوره ...
بار اول که مچ شوهرم را گرفتم همه گفتن اشتباه میکنم / اما بار دوم چند روز شوهرم را تعقیب کردم و از او عکس ...
حالا بگویم که حاضر به گذشت نیستم. *یعنی تا زمانی که مدرک به دست بیاوری سکوت کردی؟ بله. چون بار اول مدرک نداشتم و خودم محکوم شدم. حتی خانواده ام پشت من را نگرفتند. *این بار دوم است که همسرت با کسی رابطه برقرار می کند؟ بله. همسرم اول با یکی از همکارانش ارتباط برقرار کرد. من متوجه شده بودم، حتی نشانه هایی هم دیده بودم؛ وقتی پیدا کردم آن زن کیست- چون شوهرم ...
کلاس را به معلم بسپارید!
شاگرداول مدرسه بودم. با نمره انضباط 20. اما سه روز اجازه رفتن به کلاس را نداشتم و پشت در دفتر گریه می کردم. فقط به دلیل اینکه یکی از بچه های کلاس، تعدادی عکس از فوتبالیست های آن دوره با خودش آورده و قطعه ای 20 تومان به هم کلاسی ها فروخته بود، همه بچه های کلاس تنبیه شدند و باید والدینشان را می آوردند. تا مدرسه نسبت به این خطر بزرگی که فرزند دلبندشان را تهدید می کرد آگاهشان کند! من که ...
پسر بی رحم سر مادر خود را برید و او را کشت + جزئیات
.... من هم طبق خواسته او عمل کردم. بعد به اتاق رفتم و خوابیدم. پدرت کجاست؟ پدرم به خاطر مسائل مالی در زندان است و دو خواهرم خارج از کشور زندگی می کنند و من با مادرم در این خانه بودیم. چه شد که تصمیم گرفتی به پلیس خبر بدهی؟ ساعت 8 صبح بود که یک دفعه از خواب پریدم و تازه به خودم آمده بودم. هر آنچه شب گذشته برایم رخ داده بود مثل فیلم از جلوی چشم هایم رژه می رفت. تمامی صحنه های شب جنایت. وقتی همه چیز را متوجه شدم زنگ زدم به پلیس و راز قتل را برملا کردم. ...
گسترش جلسات قرآنی نیازمند تأمین فضای مناسب است
مدرسه غیرانتفاعی نور ولایت را تأسیس کردم. ایکنا در مورد فعالیت های سیاسی پیش از انقلاب اسلامی اشاراتی داشتید. بعد از انقلاب به چه فعالیت سیاسی مشغول بودید؟ فعالیت سیاسی داشتم، اما به شکلی متفاوت از گذشته. همان زمان که من مدیر نمونه شدم به عنوان دبیر کمیسیون بانوان فرمانداری شهر ری انتخاب شدم. ابتدا مخالفت کردم، چراکه خودم را فرهنگی می دانستم و نمی توانستم قبول کنم از محیط ...
فداکاری مادرانه
. بی معطلی در آبکش رهایشان کردم. نگاهم به برنج های داخل سینی افتاد که شعله گرمابخش سماور به زور داشت خشکشان می کرد؛ باز هم کارم را بی حرف وکنایه راه انداخت. برنج هارا آسیاب کردم ویک قاشق از آن، بایک فنجان شیر، روانه قابلمه کوچک مسی شدند. دیشب کنار دیس ماکارونی و فرنی محمدحسین، یک پیاله گوشت چرخ کرده مهمان سفره مان بود. درست است با یک بار به خودم رسیدند؛ مثل روز اول نمی شوم. ولی آهسته و پیوسته حالم از اینی که هست بهتر می شود. قطره های پماد روی دستم سُر می خوردند؛ ماساژش دادم. گرمایش دست ودلم را باهم گرم کرد. انگار حال دلم هم بهتر بود. ...
خانواده 11 نفره طلبه مشهدی | روز های شیرین یک زندگی پرجمعیت + فیلم و عکس
.... به دنبال رهن خانه ای بودم که دربست و مستقل باشد، درحالی که هیچ سرمایه ای نداشتم. در همین بین یکی به من گفت با این تعداد بچه، کسی به شما خانه اجاره نمی دهد. جواب دادم این بچه ها خدا دارند، خودش درست می کند. به این فکر افتاده بودم که مبلغ موردنیاز برای رهن خانه را از صندوقی اعتباری وام بگیرم که وجه شرعی ماجرا را رعایت کند. یکی از آشنا ها آمد پیشم. حامل پیامی بود از طرف کسی که دوست ...
طلاق؛ پایان یا آغاز مشکلات!
آغازی برای زندگی مشترکمان شود. هر روز صبح من و امیر از خانه خارج می شدیم و به سمت محل کار حرکت می کردیم، یک روز بعد از اینکه ساعت کاری به پایان رسید، منتظر امیر بودم، برخلاف هر روز آن روز کمی زودتر از شرکت خارج شدم و منتظر امیر بودم، بالاخره بعد از چند دقیقه از راه رسید، اول فکر کردم که به خاطر فشار کاری کمی خسته است و مثل هر روز نبود. در راه حتی یک کلمه حرف نزد، تا اینکه به ...
آفتاب وجود امام خمینی در لبنان بر پیشانی سیدحسن نصرالله نشست
. همه فکرم به دنبال خاطراتی رفت که پر از دلتنگی و شوق بود. قبل از اینکه همسرم به سوریه اعزام شود، چند روز می شد که مدارک را آماده کرده بودم تا به زیارت عتبات مقدس امام رضا (ع) به ایران برویم. همسرم گفت بعد از برگشتن از سوریه با بچه ها به مشهد می رویم. او قبل از ما به ایران سفر کرده و به زیارت امام انیس النفوس رفته بود. به هر حال از شهادت همسرم در همانجا مطلع شدم. بعد از اینکه خبر شهادت ...
9 راز عجیب و غریبی که از چند آدم معمولی فاش شد
من این است که حالا سه سالی می شود که نقشه فرار از شوهر و تک تک اعضای خانواده ام(پدر، مادر، خواهر و برادر) را در سر دارم و برای این موضوع پول جمع می کنم. حقیقت این است که همه اعضای خانواده ام و البته همسرم برای من فقط نیرویی منفی و آزاردهنده بودند. به خاطر آن ها من سال ها در بدترین شرایط روحی و درگیر با بیماری های روانی از جمله افسردگی زندگی کردم.""حالا سه سال است که من به صورت پنهانی مشغول پس انداز ...