خانه ای که بابای مدرسه برای دانش آموزان هرندی بنا خواهد کرد
سایر خبرها
شاید باورش سخت باشد اما قبول دارم که خیلی بی وجدانم / شوهرم که بستری بود، چند شب تا صبح با دوست پسرم ...
پیام و ارتباط تصویری بین ما آغاز شد. مدتی که از این ارتباط پنهانی گذشت، ندیم پیشنهاد داد برای دیدنش به تهران بیایم. برای همسرم که در بستر بیماری بود بهانه ای تراشیدم و راهی تهران شدم. ندیم مرا با خود به خانه ای در یکی از محلات شمال تهران برد. او و برادرش در آن محله سرایدار خانه های گرانقیمت بودند. او چندین روز مرا در آنجا نگه داشت و به مدیر ساختمان هم؛ مرا به عنوان همسرش معرفی کرد. باورم ...
نادانسته پای دوستم را به زندگیم باز کردم/ شوهر هوسرانم با دوستم رابطه نامشروع پیدا کرد و...!
گاه با همسرش به منزل ما نیامد و ادعا می کرد همسرش انسانی معاشرتی نیست و از حضور در منزل دیگران خجالت می کشد. خلاصه رفت و آمدهای سوزان ادامه داشت و من هم هیچ وقت به رفتارهای او با همسرم مشکوک نمی شدم؛ چرا که او هم زنی متاهل بود و از سوی دیگر نیز من سوزان را از همان دوران دبیرستان به شدت دوست داشتم تا این که دخترم ساناز به دنیا آمد و رفت و آمد سوزان به منزل ما بیشتر شد؛چرا که سعی می کرد ...
درخواست اشد مجازات برای پدر سیاه دلی که دختر 17 ماه اش را آزار داد
و کمی خرید کنم، دخترم ساناز را پیش پدرش گذاشتم و بیرون رفتم، چند ساعت بعد برگشتم و دیدم بچه خیلی بی قرار است. بعد متوجه شدم بچه تب کرده است و او را به بیمارستان رساندم. پدر ساناز با توجه به حرف های همسرش بازجویی شد. او در ابتدا منکر همه چیز شد اما بعد مجبور به اعتراف شد و گفت: همسرم ساناز را به من سپرده بود، بچه داشت گریه می کرد و من نمی توانستم آرامش کنم. خودم را نمی بخشم ...
رضا که رفت فهمیدم باید به شهدا حسادت کرد!
.... نحوه شهادتشان چگونه بود؟ آخرین دیدارتان چطور گذشت؟ همانطور که گفتم، همسرم برای ایجاد امنیت سلاح نداشت. چون می گفت قرار نیست ما به کسی آسیب برسانیم. اما با شلیک مستقیم گلوله به قلبش به شهادت رسید. روز شهاد آقا رضا، چون دخترم کلاس اول دبیرستان است، معمولاً با پدرش به مدرسه می رفت. اما آن روز، مبینا زودتر رفته بود مدرسه. بیدار شدم راهش بندازم که دیدم نیست. آقا رضا در خانه بود. از ...
تاوان دوست دختر خائن یک مرد برای زن باوفایش
برای تهدید من تخریب می کرد تا پولی برای خرید مواد به او بدهم! خلاصه همسرم دو سال قبل بر اثر تصادف در خیابان جان سپرد و من هم با پس اندازهایی که داشتم، یک دستگاه پراید خریدم و به مسافرکشی پرداختم. در همین حال روزی برای تعمیر خودرو به یکی از تعمیرگاه های حاشیه شهر رفتم و در آن جا با قدرت آشنا شدم. او خودروی مرا تعمیر کرد و زمانی که از اوضاع آشفته زندگی ام آگاه شد، دستمزدش را ...
زندگینامه شهید موسی الرضا خراسانی
دستگاه یخچال به او دادند. همیشه می گفت: برای رضای خدا به جبهه می روم نه اینکه وسیله جمع کنم. بعد از عروسی، نه روز بیشتر در منزل نماند و دوباره به جبهه بازگشت. در سال 1363 اولین فرزند او به نام رقیه به دنیا آمد. خانم هاجر محمدی می گوید: " بعد از تولد رقیه، موسی الرضا در منطقه ماووت مجروح شیمیایی شد. بر اثر عوارض شیمیایی هنگامی که فرزند دوم ما، کاظم در سال 1365 متولد شد، به بیماری سرطان خون مبتلا ...
همراه با رضا بدرالسماء و تابلویی که ایثار و حماسه مردم اصفهان را به تصویر کشید
همسرم به خانه خدا مشرف شدیم و آنجا آرزو کردیم بچه های سالم و صالح داشته باشیم و اسمشان را هم همان جا انتخاب کردیم، سال 59 اولین دخترمان به دنیا آمد که اسمش را اسم مادر پیامبر (ص) یعنی آمنه گذاشتیم. ایمنا: دو سال بعد از پیروزی انقلاب، سایه جنگ بر سر کشورمان انداخته شد و تب وتاب حضور در جبهه در بین جوانان مذهبی و انقلابی پیچید، پای شما هم به خط مقدم باز شد؟ بدرالسماء : جنگ با ...
3 فرزندمان را به من و مرا به خدا سپرد و رفت
شهید است! شوهرش در جبهه شهید شده، ولی خودش خبر ندارد! همانجا مدرسه دور سرم چرخید. دختر نوزادم داخل قنداق بغلم بود. به خانه آمدم دیدم خواهرم با شوهرش دم در خانه ما ایستاده اند. گفتند زهره شوهرت مجروح شده! اما عاقبت گفتند که او به شهادت رسیده است. آن روز ها به من خیلی سخت گذشت. اشتباهاً می خواستند حمید را در تیپ 88 زاهدان دفن کنند، ولی، چون از زرهی شیراز اعزام شده بود، او را به شیراز آوردند و در امامزاده ابراهیم برادر شاهچراغ دفن کردند. ...
آلوارو موراتا: حاضرم تمام گل های ملی ام را با قهرمانی در یورو یا جام جهانی عوض کنم
دوران حرفه ای من است و امیدوارم در نهایت سال فوق العاده ای باشد. این بهترین و مهم ترین چیزی است که هم در اتلتیکو مادرید و هم در تیم ملی اسپانیا احساس کرده ام. آسان نبوده است، لحظات سخت زیادی را سپری کردم. این تابستان، با دیگو سیمئونه و میگل آنخل خیل نشستم و صحبت کردم. این صحبت باعث شد احساس مهم بودن کنم، این همان چیزی بود که نیاز داشتم. وقتی اعتماد سرمربی و هم تیمی هایت را داری، همه چیز بسیار آسان ...
جانبازی مصطفی رازی بود که بعد از شهادتش به آن پی بردیم
جذب کرد. خودش دوست داشت نظامی باشد، اما مرحله به مرحله پیش می رفت. وقتی هنوز سرباز بود، مانوری گذاشته بودند که مصطفی سه روز و سه شب درگیر این مانور بود. آن زمان فرمانده شان شهید حاج حسین همدانی بود. وقتی پسرم از مانور برگشت تعداد زیادی تقدیرنامه و جایزه دستش بود. با خوشحالی تعریف می کرد که در این مانور از هزار نفر شش نفر قبول شدند و او هم جزو آن شش نفر بود. در سپاه مشغول بود تا سال 94 که ...
از کسانی که زندگی من و فرزندم را نابود کردند نمی گذرم/ زنم بهم خیانت کرد داغونم و..
حاشیه شهر مستاجر بودند به همین دلیل فکر می کردم چنین دختری توقع زیادی از من ندارد و در روزهای سخت مرا تنها نمی گذارد. خلاصه خیلی زود زندگی مشترک ما که با یک عشق و لبخند خیابانی شکل گرفته بود به مسیر همدلی و همراهی کشیده شد و من همه تلاشم را به کار می بردم تا او احساس خوشبختی کند ولی همسرم هر روز با یک بهانه واهی مشاجره و درگیری به راه می انداخت او مدعی بود در خانه حوصله اش سر می رود و ...
3 بار ازدواج کردم ولی دلم با همسر اول است
فراری شدم با وجود این او خانه و خودروی مرا برای حق و حقوقش گرفت و من دلم به حال زحمت های همسر اولم می سوخت که برای گذاشتن هر آجر روی یکدیگر چقدر در این ساختمان سختی کشید! خلاصه چند سال بعد مادرم دختر دیگری را برایم انتخاب کرد و من برای سومین بار ازدواج کردم ولی از این زندگی جدید هم راضی نبودم و فقط به دنبال بهانه ای می گشتم تا ایرادی از همسرم بگیرم. به همین خاطر میترا هم نتوانست با من ...
با بیوگرافی رامین پرچمی که این روزها سرزبان افتاده آشنا شوید!
...> در ادامه سال 1375 با سریال گریز فعالیت خود را در قاب تلویزیون ادامه داد. او بعد از حمید لبخنده در در پناه تو تجربه همکاری با کارگردانانی مهم را دارد؛ از مسعود کیمیایی در ضیافت تا داریوش مهرجویی در مهمان مامان . جدیدترین نقش او در فیلم سینمایی کروکودیل است که نقش بسیار جذاب و متفاوت را ایفا کرده است. پرچمی که سابقه سردبیری مجله ای به نام نقش آفرینان را هم داشته و در ...
نویسنده کتاب کودک باید دوستدار کودکان و صبور باشد
نویسندگی علاقمند شدید؟ علاقه به کتاب باعث شد که دنیا را متفاوت ببینم و من در کتاب با طرز زندگی انسانهای مختلف آشنا شدم. از کودکی دوست داشتم نویسنده شوم و وقتی بزرگ شدم دنبال نویسندگی رفتم. از طرفی بچه ها را خیلی دوست دارم و می خواهم آن شادی که در دوران کودکی از نویسندگان کودک دریافت کردم خودم هم آن شادی را به بچه ها در کتاب هایم منتقل کنم. همچنین من نقاشی را دوست دارم و چون کتاب کودک نقاشی و ...
مدافع حرم بود و شهید امنیت شد
اغتشاشات و مسائل در کشور شکل گرفت، آقا مجید شب و روز نداشتند و حدود 40 الی 45 روز برای تأمین امنیت مردم به خیابان ها رفتند. یک بار صبح زود می رفت و آخر شب برمی گشت یا روز دیگر آخر شب می رفت و صبح به خانه می آمد. بعضی از روز ها هفت صبح خودشان را به خانه می رساند تا بچه ها را به مدرسه ببرد. بعد می آمد و کمی استراحت می کرد. کلاً شب و روزش را وقف تأمین امنیت مردم و مقابله با اغتشاشگر ها کرده بود. ...
دردسر های زندگی با همسر بلاگر
ما شد، اما دیگر از حد گذشته است. من عکاس هستم و یک صفحه در اینستاگرام دارم. یک بار مهرسا در مورد یکی از عکس های من اظهارنظر کرد و همین باعث آشنایی ما شد. کم کم بیشتر با هم صحبت و ملاقات کردیم و من عاشقش شدم. مهرسا در فضای مجازی بلاگری و تولید محتوا می کرد. وقتی به خواستگاری اش رفتم و جواب مثبت گرفتم حدود 5 ماه بعد ازدواج کردیم. زندگی خوبی داشتیم تا اینکه. در این موقع دختر جوان ...
اخبار حوادث | زنی که به زور همسرش وارد باند سرقت شده بود به دام افتاد
باند سرقت آشنا شدم و همکاری کردم. چطور با همسرت آشنا شدی؟ در خیابان با هم آشنا شدیم. من جا و مکان نداشتم، به من جا داد و بعد هم مرا صیغه کرد این طوری بود که من سرپناه داشتم. چرا جا و مکان نداشتی؟ خانواده ندارم. از بچگی در آوارگی بزرگ شدم و بعد هم زندگی ام به هم ریخت تا اینکه با رضا آشنا شدم و بعد ازدواج کردم. او هم مجرد بود؟ زن داشت ...
2 دهه کار در سالن تشریح | شب ها خواب کالبدشکافی می بینم | با مرگ کنار آمده ام
دانشجوی سال آخر پزشکی بود، با همسرش در مسیر دوراهی طرقبه شاندیز دچار سانحه رانندگی شدند. همان شب تن بی جانش را می آورند سالن. من خبر نداشتم و زمانی که از همکاران گزارش اجساد ورودی را خواستم، متوجه شدم که در فهرست یک نفر تصادفی داریم. وارد سالن شدم و تا چشمم به او خورد، نتوانستم خودم را کنترل کنم. اشکم جاری شده بود. شوکه شده بودم و باورش برایم سخت بود. بهترین خاطرات زندگی ام را با او داشتم ...
دو کبوتر عاشق شهادت از دیار خوزستان
مثل بقیه زمان هاست. البته کمی هم به هم ریختم. سه شنبه ساعت دو بعدازظهر آقای بافنده به ما اطلاع داد. ما به همراه همسرش و برادرهای همسرش همگی شب رفتیم سینما. فیلم محمد رسول الله(ص) بود و انگار کار خدا بود، با تمام فیلم داشتم گریه می کردم؛ انگار ته دلم از موضوعی ناراحت باشم؛ از زن برادرم پرسیدم: از حاج حمید چه خبر؟ گفت: دیروز پیامک زدم حاجی کجایی؟ گفت: جات خالی توی یه باغ پر گل هستم. دیگر از او خبری ...
مرگ سوزناک زن تهرانی در وان آب جوش
به گزارش سیتنا، عصر 10 دی ماه سال 95 مرد سالخورده ای به نام عطا با اروژانس تماس گرفت و کمک خواست. ماموران اورژانس دقایقی بعد به خانه مرد سالخورده در شهرری رفتند و با جنازه همسر 55 ساله این مرد به نام جمیله روبه رو شدند که آثار سوختگی روی بدن و پاهای این زن نمایان بود. به این ترتیب پلیس در جریان قرار گرفت و جنازه در حالی به پزشکی قانونی منتقل شد که عطا به ماموران پلیس گفت: همسرم بیمار ...
محبت در میان اعضای خانواده
در آغوش گرفتن فرزند پیشگام شود؛ 2. مادر باید با شوق و عشق، فرزندش را ببوسد؛ پیامبر خدا (ص) فرمودند: اکثروا من قُبلة أولادکم فإنّ لکم بکلّ قُبلة درجة فی الجنّة؛ فرزندان تان را ببوسید. چون برای شما در برابر هر بوسه ای یک درجه از بهشت است. 3. مادر باید به فرزندش نگاه محبت آمیز داشته باشد؛ 4. مادر باید برای ارتباط کلامی با فرزند، از جملات عاطفی استفاده کند؛ ...
مرد که گریه نمی کند!
که این ماجرا را تعریف می کنم، 10 سال از آن تصمیم گذشته است. بعد از مشکلات و اعتماد نابجایی که داشتم بدهی مالی زیادی به بار آوردم، به ناچار خانه ای که بعد از 15 سال جان کندن و کارگری خریده بودم را فروختم و همه آن را به زخم بدهی ها زدم، مجبور بودیم در خانه پدرم زندگی کنیم، تازه بیماری آلزایمر پدرم شروع شده بود و بیشتروقت ها همسرم از او مراقبت می کرد، دو بچه دارم و آن روزها درخواست هایی داشتند ...
دردسرهای زندگی با همسر بلاگر
گرفتن است و بعد هم هزاران نفر این فیلم را می بینند و اظهار نظر می کنند بعضی ها توهین می کنند بعضی ها مسخره می کنند و خلاصه همه زندگی ما هر لحظه مقابل چشمان دیگران است و من خسته شده ام. از طرف دیگر همسرم مدام باید آرایشگاه باشد، لباس بخرد، زندگی لاکچری داشته باشد، رستوران برود، خانه و وسایل شیک می خواهد اینها مرا خسته کرده است. هر چه پول در می آورم خرج این مسائل می شود می گوید اگر دنبال ...
همسرکشی با آب جوش / پسر بعد از 7 سال خواهان قصاص پدرش شد
بهزیستی سپرد. من یک خانه دارم که می توانم آن را به جای دیه به فرزندان همسرم که اولیای دم هستند بدهم. حتی اگر آن ها تقاضای قصاص داشته باشند حاضرم اعدام شوم، ولی از قضات دادگاه تقاضا دارم اجازه دهند تا فقط یک روز کنار پسر کوچکم باشم. در پایان این جلسه هیأت قضایی وارد شور شد و پرونده را به دادستانی فرستادند تا قیمی برای پسر 12 ساله قربانی تعیین و درخواستش درباره مجازات مطرح شود. ...
خط و نشان هرکول ایرانی برای رقبا؛ برای طلا به مکزیک می روم
و مدال آوری در این رویداد بزرگ را از دست می دادم، خیلی حسرت می خوردم. اما حالا پس از بهبود آسیب دیدگی هایم با قدرت کار را ادامه می دهم تا به امید خدا بتوانم برای المپیک بعدی یکی از امیدهای اصلی کسب سهمیه ورودی و مدال آوری در این رویداد بزرگ باشم. حقیقتاً در این چند سال آسیب دیدگی های پی درپی که به خاطر اردوهای مستمر و فشار تمرینی سنگین بدنم را درگیر خود کرده بود، باعث شد از خیلی برنامه ها و اهداف ...
بازیگر نون خ : دوست داشتم فصل مشترک نون خ و پایتخت تولید شود
...، اما مصطفی گفت شفیعی جم خودش نقش را قبول نکرده و از سمت شما هیچگونه بی احترامی محسوب نخواهد شد. طبق صحبت های انجام شده قرار بر این شد که من نقش دایی شفیع سریال نون خ را داشته باشم. تست گریم و انتخاب لباس هم انجام شد و من هشت قسمت اول فیلمنامه را کامل خوانده و آماده بازی شدم. این بازیگر ادامه داد: دو روز مانده به شروع فیلمبرداری مصطفی تنابنده با من تماس گرفت و گفت که مدیر وقت شبکه یک ...
همه چیز واقعی است؛ آسان، سریع و کاربردی
. گفتم همه حساب باز می کنند که چه کار کنند؟ من هم برای همان؛ می خواهم حقوق بگیرم، گفته اند باید در بانک شما حساب داشته باشم. گفت کارت ملی، شناسنامه خودتان، همسرتان. گفتم شناسنامه همسرم؟ گفت بله. مستاجرید یا مالک؟ پرسیدم مگر مهم است؟ گفت بله، اجاره نامه یا سند ملک هم باید داشته باشید. گفتم همه این ها برای افتتاح حساب ساده؟ گفت قانون است خانم. از آن شعبه هم خارج شدم چون مدارک کامل نبود. روز بعد با ...
قتل مرد افغان به خاطر آزار جنسی / قاتل جسد را تکه تکه کرد
...، خود را به چاه ها رساندند و با بررسی آنها با قطعات مثله شده بدن انسان روبه رو شدند. با افشای جنایت، مرد 34ساله و همسرش دستگیر شدند. نعیم در تحقیقات به قتل اعتراف کرد و گفت: سال1393 یکی از هموطنانم به نام گل محمد و چند نفر دیگر مرا آزار شیطانی دادند و از صحنه آن فیلم گرفتند. در این مدت کینه او را به دل داشتم و به دنبال راهی برای انتقام بودم تا این که با کمک زنی از اقوام مان به نام ...