سایر منابع:
سایر خبرها
در اردوی تیم ملی کبدی زنان به بچه ها سوسیس تخم مرغ می دادند/ مدیر تیم ملی از بچه ها پول می گرفت و اجازه ...
اختلاف زیادی بین جاکارتا و هانگژو وجود داشت. من واقعاً خیلی ناراحتم که سوم شدیم. در پنج سال گذشته حتی یک بازی تدارکاتی نداشتیم! *تیم ملی برای اردو راهی هند شده بود. شرایط اردوی هند خوب نبود؟ اولین اردویی که من کنار بچه ها بودم کرمانشاه بود. کرمانشاه همه چیز خوب بود. هم مربی بدنسازی ما خوب بود، خانم عبداللهی، هم امکانات مان در حدی بود که بتوانیم تمرین کنیم. ما هیچ وقت ...
دانشجویان هیات سیدالشهدا دانشگاه فردوسی در مکتب اهل بیت
کارهای هفته آینده ام را آنالیز می کردم چون هم هفته آینده امتحان داشتم و تکلیف و هم مراسم دهه فاطمیه بود و با خودم داشتم برنامه ام را می چیدم تا هم بتوانم امتحانم را خوب بدهم و هم بتوانم مسئولیتی که در هیئت دارم به نحواحسن انجام بدم ، تا به خودم آمدم اتوبوس رسید به ایستگاه و از راننده تشکر کردم و پیاده شدم و به کلاس رفتم هنوز استاد نیامده بود دلیلش هم این بود که من ساعت 7:55 رسیده بودم، زمان برای ...
مانلی محمودان: از لابه لای کتاب ها نویسنده شدم
مادرها هم همراه بچه ها کتاب بخوانند. مادرم گاهی در خانه کتاب می خواند اما پدرم به دلیل اینکه بیشتر در محل کارش است، وقت زیادی برای مطالعه ندارد اما گاهی من در خانه برایش کتاب می خوانم. چاپ کتاب جدیدم تا چند ماه دیگر مانلی محمودان درباره کتاب جدیدش توضیح می دهد: چند ماه گذشته در تهران جشنواره کمیک استریپ برگزار شد. من در این جشنواره شرکت کردم و نفر اول شدم و چون ...
دست یابی به نسخه ای که سه دهه بعد از نظامی شاعر کتابت شده است
نسخه به پیش از دوران شیوع بیماری منحوس کرونا بر می گردد. نسخه در کتابخانه ایندیا آفیس لندن بود و به وسیله دوستان تهیه و ارسال شد. در کل تقریباً یک سال زمان برد تا من توانستم مطالب مربوط به این اثر را تهیه کنم و به نسخه شناسی آن بپردازم. چه شد تصمیم گرفتید درباره مخزن الاسرار پژوهش داشته باشید و اثری خلق کنید؟ نسخه دست نویس مخزن الاسرار را پنج سال پیش پیدا کرده بودم که ...
این معلم 40 شغله است
خاطراتش را "سرزمین خارج از نقشه" بگذارد. از همه این ها که بگذریم شهرت عزیز محمدی منش به عنوان یک معلم دلسوز به خون و دل خوردن هایش برای بچه های مناطق محروم بر می گردد و به جرات می توان گفت یکی از بزرگترین خون و دلهایی که خورد تا به سرانجام رسید تلاش 6 ماهه اش برای انتقال اولین مدرسه پنلی به یک منطقه کوهستانی و صعب العبور بود. بدتر از همه این که حتی یک ساعت هم نتوانست تجربه تدریس در این مدرسه ...
گزارشی از زندگی یکی از مدافعان حرم تازه تفحص شده
.... الیاس گفت: تو فقط توکل کن به خدا. گفتم: خب حالا همه اینا هیچی و به کنار. حرف مردم رو چی کار کنم؟ گفت: باز هم می گم فقط به خدا توکل کن. چون از قدیم می گن؛ با خدا باش و پادشاهی کن، بی خدا باش و هرچه خواهی کن... اینها را که گفت دلم قرص و محکم شد و آرام گرفت. می دانستم سخت است و خیلی هم سخت بود ولی چون خودم خیلی علاقه به این راه داشتم خیلی راحت قبول کردم. روز آخر که می خواست به سوریه ...
این مدیر مدرسه عاشق کبریت است؛ از سال 1363 کبریت جمع کردم
به همه نوع کبریت عشق می ورزم” من نگاه جنسیتی (پلاستیکی، جوبی، مقوایی و....) و تفکیکی و تبعیض آمیز به کبریت نمی کنم. “من خودم را میراث بان و حافظ این بخش از میراث بجا مانده از گذشتگان در حوزه کبریت می دانم نه نگهبان و انبار دار” “من ضمن علاقه شدید به کبریتهای تولید شده در گذشته و حمایت و دفاع از هویت و اصالت این کبریتها “به نوع آوری و تحول در صنعت در حال احتضار کبریت سازی که با تفکر ...
هیچوقت از مجروح بودن ناله و شکوه نکرد
زندگی آماده شده بودم. روزبه روز اشتیاقم برای ورود به زندگی بیشتر می شد. من این را کار خدا می دانم و هیچ توجیهی نمی بینم، آدم عاشق کسی بشود که از سینه به پایین فلج است. فکر می کنم برای چنین زندگی برگزیده شدم. وقتی وارد زندگی شدم روزبه روز به رغم همه فشار ها و همه اتاق جراحی ها و بد حالی های حاج حسین که با یک قطره آب میوه شاید تا مرز شهادت و خفگی پیش می رفت، خداوند یک صبوری خاصی به من ...
زندگی عجیب دختر تاریخ ساز
اردوها فرصت ریکاوری کمی داشتم و بیمار می شدم. بعد از بازی های آسیایی فشاری که تحمل کرده بودم خیلی روی سیستم ایمنی بدن من تاثیر گذاشته بود. بعد از بازی های آسیایی نیز یکی از اقوام نزدیک را هم از دست دادیم که از لحاظ روانی خیلی روی من تاثیر گذاشت و شرایط برگزاری مسابقه هم خوب نیود و همه عوامل دست به دست هم داد از دو، سه روز قبل از مسابقه مریض شدم. فکر می کردم می توانم خودم را به روز مسابقه برسانم اما در ...
من گرگ هستم
درآورده بودم. خودم بچه پیروزی هستم. سوار بر موتورم بودم که دم دمای صبح دختر جوان را دیدم؛ حدود ساعت 6 صبح بود. هوا کاملا روشن بود. ظاهرا او کارمند شرکتی بود و می خواست به محل کارش برود. انگار صدایی در گوشم می گفت برو و او را با خودت ببر. وسوسه های شیطانی به سراغم آمد. در یک لحظه او را شبیه دختری دیدم که زمانی عاشقش بودم. همه اینها دست به دست هم داد تا آن کار وحشتناک را انجام دهم. شاید به خاطر جنس شیشه ...
زن کارتن خواب دندان پزشک شد!
آشا شدم که در طی برنامه های دوازده قدمی توانستم از دام این سیاهچاله خانمان سوز راحت شوم. زن کارتن خوابی که دندانپزشک شد غزنوی اضافه کرد: بعد از ترک اعتیاد من یک سال با وانت باری کار کردم و چند سالی هم در مغازه یکی از دوستان کار می کردم اما با توجه به اینکه علاقه شدیدی به مطالعه در حوزه روانشناسی و آسیب های اجتماعی داشتم از حدود 10 سال پیش کار آموزش را آغاز کردم و الان تمامی آموزش ...
وودی آلن: هرگز از خواندن لذت نمی بردم
، زیرا از زمانی که من بچه بودم، حضورش عادی بود و سپس به نحوی با روزنامه های دیگر آشنا شدم. راننده ام هم وقتی در ماشین نشسته ام آنها را دارد. در مورد خودتان در روزنامه ها می خوانید؟ هرگز، هرگز، هرگز چیزی در مورد خودم نخواندم. نه مصاحبه های من، نه داستان هایی درباره من. من هیچ وقت هیچ انتقادی از فیلم هایم نخوانده ام. با جدیت از هر گونه مطلبی اجتناب کرده ام. فقط به کار توجه می کنم و نمی ...
تجربه دردناک پرستش شغل
من خطرات پرستشِ کار را در 27 سالگی تجربه کردم؛ زمانی که در آستانه یک تصمیم گیری کلیدی شغلی بودم. آن زمان دو پیشنهاد شغلی داشتم و باید یکی از آنها را انتخاب می کردم. یکی از پیشنهادها، نویسندگی در یک روزنامه آنلاین پرطرفدار بود. تا آن زمان، اغلب از این شاخه به آن شاخه پریده بودم. چند سالی به تبلیغات مشغول بودم و چند سالی کار فنی می کردم. با این حال، همیشه آرزو داشتم که به طور تمام وقت به نویسندگی مشغول شوم. البته تج ...
دنیای پژوهش و تحقیق می تواند مسیر ما را در زندگی و تحصیل مشخص کند
...؛ که همه اینها در ذهن من سوال بود و همین موجب شد که به یادگیری کارهای پژوهشی علاقه مند شوم، چون هر چقدر که جلوتر می رفتم نیاز به پرس و جو و پژوهش داشتم و این علاقه مندی واقعا فایده بسیار عالی داشت.ناصرخیل در رابطه با رشته های خود در پژوهش اظهار کرد: در رشته نجوم بخش انجمن های علمی، محتوای نجومی، کارآفرینی ،رشته جام سلول های بنیادی،گیاهان دارویی در گرایش بسته بندی رتبه برتر استان را کسب کردم و در قسمت ...
قاتل زن جوان: او را کشتم چون با یکی از دوستان شوهرش ارتباط داشت!
فهرست اخبار زیرنویس1 نخستین جلسه دادگاه2 دومین جلسه دادگاه پس از ثبت این شکایت، مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند و با ردیابی تلفن همراه زن جوان پی بردند وی آخرین بار با مردی به نام سهراب تماس گرفته و محدوده آنتن دهی تلفنش نیز حوالی قرچک ورامین بوده است. با شناسایی سهراب، پلیس قصد داشت [...]
بنی صدر که در جبهه بود حتی یک گلوله عراقی به ما شلیک نشد!
.... با خودم گفتم مرتضی نکند یکی از این گلوله ها به سنگر بیفتد آن وقت می دانی چه می شود؟ فکر نکن. می ترسی! اینطور مردن خیلی بد است. اینکه توی سنگرباشم و بمیرم! من نیامدم جبهه که به همین راحتی در سنگر باشم و گلوله ای به سنگر اصابت کند و بمیرم! شهادت آنجا زیباست که گلوله مستقیم بر جانم بنشیند و به ملاقات خدا بروم . یک خاطره را هم از قول پدرم تعریف کنم. پدرمان، بزرگ و معتمد محله بود. همه ...
لاله صبوری: می توانستم در آمریکا بمانم ولی منصرف شدم | نمی توانم آن جا زندگی کنم | هیچ وقت از ایران ...
اصلا به بازیگری علاقه نداشتم، دلم می خواست نویسنده شوم. در دانشگاه رشته ادبیات نمایشی خواندم و در دوران دانشجویی چند نمایشنامه و فیلمنامه نوشتم ولی کسی کارهایم را تحویل نمی گرفت؛ من هم باید پول درمی آوردم برای همین ناخواسته وارد حرفه بازیگری شدم. اما این را هم اضافه کنم در همه این سال ها در کنار بازیگری نویسندگی هم کرده ام. در دوره دانشجویی که ناچار شدم بازیگری کنم، رامین ناصرنصیر یکی از ...
دلیل برکناری رییس ورزش و جوانان کهگیلویه چه بود؟
...: اگر سالن را ترک می کردم، مردم به نظام بدبین می شدند، ماندم و قربانی شدم! آقای رمضانی! درباره اتفاقات رخ داده صحبت کنید. من دوباره بیمارستان هستم. الان دو روز است که می روم سِرُم می زنم. چرا با آبرویم بازی کردند ؟ فشار عصبی باعث شده به این روز بیفتم. من متولی ورزش بودم. این مسابقات را هم خودمان در شهرستان کهگیلویه برگزار کردیم . به دعوت مربی تکواندو به سالن این مسابقات رفتم و دیدم چند تا دختربچه بدون روسری هستند. همان اول تذکر دادم، اما خانواده ها حضور داشتند و اگر سالن را ترک می کردم خانواده ها به دنبالم می آمدند و هیاهویی راه می افتاد پس در آنجا ماندم. با توجه به اینکه رییس اداره ورزش بودم و نمی خواستم ارزش ها و انقلاب زیر سوال برود و خانواده ها اعتراض شان به خیابان کشیده نشود، ماندم. خودم را قربانی کردم و جوایز را دادم. در فینال هم همه روسری ب ...
اینجا شهدا آرمیده اند
، درسته که من هیچوقت نمی توانم چیزهایی که آن موقع اتفاق افتاده را تصور کنم و حسی که رزمندگان داشتند را ذره ای حس کنم ولی می توانم با خاطره هایی که بابایم برام تعریف کرده، آقای راوی که همراه کاروان مان آمده و کلی از خاطراتش درباره مناطق جنگی شلمچه و طلاییه و فکه و... تعریف کرده، فیلم هایی که باقی مانده و عکس ها و خاطرات چاپ شده، سریال هایی که خاطرات جنگ را به تصویر کشیده اند و قدرت تصور خودم، همه دست ...
جوانی کردم و فریب فضای مجازی را خوردم/ چند شب با دوست دخترم ویلا رفتیم زندگیم نابود شده و...+جزییات
شدم و با هم به ویلا رفتیم. چون می دانستم تا پایان هفته پدرم به ویلا نمی آید به آن دختر اجازه دادم چند روز در آن جا بماند؛ من هم هر روز با تهیه مواد خوراکی ساعت هایی را در کنار او می ماندم. آن دختر آخر هفته به منزلشان بازگشت و دیگر او را ندیدم. حالا پدر و مادرش مدعی هستند که با شرایط به وجود آمده باید آن دختر را به عقد رسمی خودم دربیاورم اما من هنوز هم باورم نمی شود که چگونه در گرداب فساد افتاده ام و سرنوشتم این گونه تغییر کرده است. من آن دختر را نمی شناختم و تنها تحت تاثیر بازی های رایانه ای و تصاویر مستهجن قرار گرفته بودم که سعی کردم با او ارتباط داشته باشم. ...
امیر یاری گنجینه ای بی ادعا/بدون کارت مربیگری شاگردش وارد تیم ملی شد!
این طور نبود که فقط کاتا کار کنیم هر دو باهم، من مثل کتابخانه کلاس استادم بودم، کاتاهایی که در سال69 بلد بودیم هنوز خیلی از مربیان بلد نیستند. در کومیته هم مدال های مختلف داخلی بین المللی و جهانی دارم، اسلامشهر قطب کاراته است و ملی پوشان خوبی به تیم ملی تقدیم داشته است. وی گفت: کاتا را انتخاب کردم چون حس می کردم خاص تر و هنری تر هست! ده سال است در خصوص کاراته کتاب می نویسم اما نمی شود در این مجال گفت، توصیه می کنم بچه ها یک بار دیگر از اول آموزش های خودشان را باز نگری کنند این خیلی مهم است نظرات بسته شده است. ...
صبوری؛ عامل مهم پیشبرد اهداف و رسیدن به موفقیت
دانشگاه آزاد نجف آباد همین رشته را تدریس می کنم. همچنین حدود 9 سال است که در حوزه تولید اسباب بازی چوبی و پلاستیکی فعالیت دارم و کارم را از تولید اسباب بازی چوبی آغاز کردم. در ادامه به تولید اسباب پلاستیکی نیز پرداخته و بیش از 60 نوع محصول با همکاری دوستانمان در این حوزه تولید کرده ایم. وی افزود: در شرکت دانش بنیان یاسین پژوه نیز با تمرکز بر تصفیه پساب های صنعتی مشغول به فعالیت هستیم ...
اهمیت مهارت قصه گویی به تکثیر آن است
تری تعریف کنم. - چرا زبان اشاره را انتخاب کردید؟ سال 89 بود که زبان اشاره وارد مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شد و آموزش هایی در این زمینه گذاشته شد. من به کار با بچه های با نیازهای ویژه علاقه مند بودم و به همین دلیل، زبان اشاره به عنوان یک زبان جدید برای یاد گرفتن و وارد کردن گروه سنی جدید در حوزه کاری، برایم جذاب بود. وقتی وارد این بخش شدم دیدم که چقدر با انگیزه ...
نوشتن برای کودکان، هدیه ای از طرف خدا
رویداد ایران - سعید آقایی: فرشته ابراهیمی نیا، متولد 1369 نویسندگی را از سال 92 با کانون نویسندگان قم شروع کرد. بعد از گذراندن دوره های داستان نویسی در عرصه داستان کودک وارد شد. دوره شعر کودک را زیر نظر اساتیدی همچون شکوه قاسم نیا، ناصرکشاورز، مصطفی رحماندوست و مریم اسلامی گذراند. شعرها و داستانهایش در مجلات رشد کودک، پوپک، سنجاقک، سلام بچه ها، روزهای زندگی، سروش و... چاپ شده اند. در ...
زن، عاشقی، آبادی ؛ یک خانم برای تحول شهر کافیست
از اینکه وضو گرفتم به سمت اتوبوس ها حرکت کردم اما انگار آب سرد روی سرم خالی شد همه اتوبوس ها پر شده بودند و من به دهمی رسیده بودم. با این اوصاف باید باز هم حسرت یک نگاه از فاصله نزدیک را بر دلم می گذاشتم. کل مسیر خودم را نصیحت کردم و به زمین و زمان گلایه کردم. قرار بود اتوبوس ها در میدان حر بایستند تا ون ها برای ادامه مسیر برسند اما راننده اتوبوس ما خوب متوجه نشده بود و ما را همان جا ...
مادری کردن مثل تراپی است!
.... هیچ دلبستگی و ارتباطی نداشتم. ایرانی های مقیم آن جا را هم که اصلا نمی فهمیدم چه می گویند. همسرم هم به خاطر اینکه بمانم خیلی تلاش کرد و مدام به شهر های مختلف سفر می کردیم که به من خوش بگذرد. الان هم به عنوان سفر می روم و می آیم، ولی هیچ وقت از ایران مهاجرت نخواهم کرد. در مملکت خودم کلی دوستان قدیمی و دوست نویسنده و شاعر دارم ولی در آنجا خیلی غریبم. مسابقه زندگی صبوری از ...
علیپور: نگذاشتند به پرسپولیس بیایم
مقابل الدحیل؟ من آن بازی را دنبال کردم. متاسفانه پرسپولیس باخت اما واقعا من چنین پیش بینی ای نمی کردم. پرسپولیس فوق العاده شروع کرد و اگر از موقعیت هایش استفاده می کرد، در همان 10-15 دقیقه اول با اختلاف سه گل جلو می افتاد و بازی را به سود خودش تمام می کرد. ولی بازی جوری پیش رفت که الدحیلی ها توانستند خوب فضاهای دفاعی را ببندند و کنترل کنند و خودشان را از جو وحشتناکی که هواداران پرسپولیس ایجاد ...
خداداد عزیزی آمپول های وحشتناکی به خودش می زد | ف-ک معروف فوتبال من نبودم، فابیو کاپلو بود!
آهن بود. من را صدا کرد و گفت دو مربی اینجا آمده و نتیجه نگرفته اند. تیم در حال سقوط بود و 3-4 بازی ما باید بیشترین امتیاز را می گرفتیم تا بمانیم. بازی ها خیلی حساس بود و بیشترین امتیاز را هم گرفتیم و ماندیم. بعد از آن آقای سعد محمدی جبران مافات کرد و به من گفت اگر تیم را نگه داری، با تو ده ساله تمدید خواهیم کرد. تیم را که نگه داشتیم و ناگهان مدیرعامل ذوب آهن کلا غیب شد و بعد از این همه سال با تمام ...
پدر شهید: دلتنگ خنده های حسنم / مادر شهید: بدون حسن خیلی سخت است
... او خیلی شیطنت می کرد و باید کسی همیشه مراقب او می بود. حسن خیلی به برادرش هم وابسته بود. بنده همیشه این ایده را با خودم داشتم و می گفتم: اگر بچه ی اول خوب تربیت شود، بچه های بعدی هم به او نگاه می کنند و خوب تربیت می شوند. این یک ایده ای برای خودم بود ولی بعدها دیدم که از حضرت آقا سؤال پرسیدند که اگر ما فرزند زیادی بیاوریم، شاید به تربیت بچه ها نرسیم و رهبر انقلاب پاسخ ...
روایتی از شهید بوشهری که با مادرش در غسال خانه صحبت کرد
آب خوردن هم اجازه می گرفت. بارها مریضی کشید، سرخکی گرفته بود که قطع امید کرده بودم تا اینکه خداوند او را شفا داد. وقتی مدرسه می رفت، نه به او می گفتم: مادر درس بخوان، نه به او می گفتم کجا می روی. از مدرسه که می آمد تکالیفش را انجام می داد. اگر در کوچه بچه ی شلوغی بود و به او می گفتم: با او بازی نکن دیگر هرگز با او بازی نمی کرد. / زمانی که 13 14 ساله بود انقلاب شد. هیکل ریزی داشت، چون ...