سه شنبه ۰۵ تیرساعت ۰۴:۳۴Jun 2024 25
جستجوی پیشرفته
خبرگزاری دفاع مقدس ۱۴۰۲/۰۹/۳۰ - ۱۷:۱۷

شهیدی که می خواست با عشق اش فرار کند!

همه از سفره ناهار بلند شدند و هاج و واج به دهن علی خیره ماندند. چه می خواست بگوید؟ چی توی سرش بود؟ بابا لا اله إلا الله گفت و علی همان طور که می رفت، در را پشت سرش کوبید: باهاش فرار می کنم! ... ادامه خبر

برچسب‌ها

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)