جمعه ۱۸ خردادساعت ۱۳:۲۲Jun 2024 7
جستجوی پیشرفته
جام جم ۱۴۰۲/۱۰/۰۷ - ۱۴:۲۲

یک داستان کاملا واقعی!

گوشم زنگ زد. کلید توی دست عرق کرده ام را وارد قفل در کردم و چرخاندم. بدون سلام پرسیدم: توی کوچه چه خبره! این برادرها کلا تیکه نندازند انگار صبح شان شب نمی شود. رضا گفت: تو از پایین اومدی من بگم چه خبره؟ فکر کنم دوتا بچه14ساله با چاقو خفت گیری کردن و نتونستن فرار کنن! ... ... ادامه خبر

برچسب‌ها

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)