سایر منابع:
سایر خبرها
آتش اعتیاد شوهر، زندگی زن 40 ساله را سوزاند
را تامین کنم. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم و از این که دست نیاز به سوی کسی دراز نمی کنم بسیار شادمان بودم. در این میان اما شوهرم به زور بخشی از همان درآمد اندکم را می گرفت و صرف مواد مخدر می کرد. از سوی دیگر و با آن که به بیماری های خاص هم مبتلا بودم، ولی ساعات بیشتری کار می کردم تا از عهده هزینه ها برآیم. به خاطر فرزندانم مجبور بودم به زندگی مشترک با همسرم ادامه بدهم تا از برخی مشکلات طلاق ...
تاجگردون: به هیچ حزبی وابسته نیستم و نخواهم بود / دیده اید تاجگردون کمتر از گل به نهادهای حقوقی مملکت ...
اینگونه چنگ به روح و روان مردم می اندازید. حرف زیاد است و به دنبال نقد کسی نیستم. از صمیم قلب هم گفتم، هر کس در مورد خودش، خودش تصمیم می گیرد. من عرض کردم، هر کسی به شخص غلامرضا تاجگردون ظلمی روا داشت از صمیم قلب بخشیدم. مردم چه تصمیمی می گیرند و خداوند متعال چه نظری دارد، دیگر دست من نیست. تاجگردون گفت: بعد از رداعتبارنامه چند ماه گرفتار روحی داشتم، بعد دیدم خودم را معطل می کنم. لذا من ...
بی تابی هایمان را با عشق به حاج قاسم تسلی می دهیم
، حسین آقا دامادمان از خانواده می خواهد محل را ترک و به سمت پایین گلزار حرکت کنند. همانطور که احتمالاً در فیلم ها دیده اید، بعد از خروج از گلزار و هنگام عبور از خیابان در کنار اتوبوس و در لحظه انفجار دوم همه خانواده به شهادت می رسند. گلزاری در ادامه از نحوه شناسایی پیکر شهدا می گوید: پدر و مادرم در سیرجان و من در بم زندگی می کنم. من محل کار بودم. وقتی این اتفاق در گلزار شهدای کرمان به وقوع پیوست ...
حکم قصاص برای متهمی که اعتراف نکرد
به نام شهرام شده بودم. چندباری هم به او تذکر دادم که مراقب رفتارش باشد اما توجهی نمی کرد الان هم ممکن است همان مرد در ناپدید شدن همسرم نقش داشته باشد. پس از اطلاعاتی که مرد جوان در اختیار مأموران قرار داد تحقیقات آغاز شد تا اینکه چند روز بعد جسد زن جوان در جاده اسلامشهر در حالی کشف شد که او را با شالی دور گردنش خفه کرده بودند. پس از آن مأموران با بررسی ریز مکالمات تلفنی ...
راز های یک طلاق سالم!
عشق می تواند صرفا به دوستی تبدیل شود. پدر و مادرم هرگز طلاق خود را به گونه ای تنظیم نکردند که برای من مناسب باشد و بنابراین خوشحال بودم که توانستم روایتی را که آرزو داشتم به فرزندانم ارائه دهم. ترتیبات پس از آن برای زندگی مان دقیقا بازتاب دهنده همان چیزی بود که در دوران کودکی آرزوی آن را برای خود داشتم: ثبات هر چه بیش تر. فرزندان مان با من زندگی می کنند و پدرشان نیز در نزدیکی ما خانه ای ...
قرائتی : برای اینکه برنامه تلویزیونی به من بدهند چند نفر جمع شدند آن ها را بخندانم ! | ایده تخته سیاه ...
نکردم و با نشاط و انرژی بیشتر به کار ادامه دادم. معتقد بودم برای تبلیغ و آموزش قرآن هم می توان از گریه و هم از خنده بهره برد. در برنامه هایم مطالبی می گفتم که شنوندگان می خندیدند. هنوز در تلویزیون بعد از30سال گاهی چیزهایی می گویم که مردم می خندند. خنده های حکیمانه! نه خنده هایی که لهجه ام را تغییر دهم و ادای مردم را درآورم یا دلقک بازی کنم. تحقیر و مسخره کردن در سبک آموزشی من جایی ندارد ...
تیری آنری: در طول زندگی ام افسردگی داشتم و خودم خبر نداشتم!
.... آنری دراین باره در گفتگو با پادکست Diary of a CEO گفت: در طول زندگی حرفه ای و از زمانی که به دنیا آمدم، افسرده بودم. اما آیا من از این موضوع باخبر بودم؟ نه. آیا کاری در مورد آن انجام دادم؟ نه. اما خب من با این روش خاصِ زندگی ام، سازگار شدم. تیری آنری در ادامه می گوید در دوران کرونا او مدام گریه می کرده است. تقریبا در دوران کرونا، هر روز گریه می کردم. باید یک پ ...
افشاگری تیری هانری درباره جدال با مشکل روانی در دوران فوتبالی!
فوتبالم و دقیق تر از همان بدو تولد، احتمالا افسردگی داشتم. سوال این است که آیا می دانستم؟ نه. کاری برای درمان کردم؟ باز هم نه. اما با یک روش خاص با آن کنار آمدم. وی با اشاره به اینکه در دوران همه گیری کووید-19 هنگامی که هدایت مونترال را برعهده داشت، روزهای دشواری را سپری کرده است، افزود: آنجا قرنطینه بودم و یک سال نمی توانستم بچه هایم را ببینم و خیلی سخت بود. وقتی تنها می شدم، بی اختیار ...
ناگفته های تلخ آشا محرابی از خیانت پدر بازیگرش ! / آبروریزی از اسماعیل محرابی !
در آن زمان در وضعیت قراردادی که با اسماعیل محرابی تنظیم داشتم؛ نوجوان بودم که از ما جدا شد و می خواستم زندگی تازه ای را تجربه کنم. به این ترتیب قرار ما به هم خورد و دیگر خبری از او نداشتم وقتی که در تئاتری برای تماشا آمده بود. وقتی مرا دید خیلی تعجب کرد و گفت نمی دانستم که بازیگر شده ای. شاید اگر همان زمان با آن علاقه و انرژی سراغ بازیگری می رفتم خیلی زودتر از این می توانستم ...
شروع خلاف بعد از فوت همسر
14ساله بودم که مادرم به دلیل بیماری فوت کرد و من که فرزند بزرگ خانواده بودم مسئولیت بزرگ کردن برادرم و امور زندگی به دوشم افتاد. سعی می کردم کارها و مسئولیتم را به بهترین شکل انجام دهم تا پدرم به فکر ازدواج نیفتد و نامادری روی سرمان نیاورد اما حدود یک سال بعد از فوت مادرم، پدرم ازدواج کرد. نامادری ام اوایل بد نبود اما کم کم سرناسازگاری گذاشت و به پدرم اصرار می کرد که باید مرا شوهر دهد. من که اصلا ...
سناریوی هولناک برای قتل پدرخوانده
روز با هم مشروب خوردیم. من هوشیار نبودم و نمی دانستم چه کار می کنم؛ او از من فیلم سیاه گرفت و بعد از آن من را تهدید می کرد که باید در اختیارش باشم. چرا همان اوایل موضوع را به همسرت نگفتی؟ ترسیدم که زندگی مان از هم بپاشد. ادامه بده. یک روز رامین ما را به خانه اش دعوت کرد . همسرم زودتررفت و من هم درحال آماده شدن بودم که رامین با دست ها و لباس خونین داخل واحد ما شد ...
اسطوره کشتی ایران: به آمریکا پاسخ رد دادم | نمی توانستم ببینم کشتی گیر آمریکایی، ایرانی را می برد
مدیر روابط عمومی صندوق حمایت از قهرمانان قرار گرفت. موحد پس از ورود به ایران وی در پاسخ به این سئوال که چه احساسی دارید، گفت: ایران وطن من بوده و هست. از این که بار دیگر وارد کشور شدم سر از پا نشناخته و بسیار خوشحالم. دارنده 6 مدال طلای جهان والمپیک همچنین گفت: مردم کشورم به من لطف داشته و مورد محبت مردم بودم. من هم وطنم و مردم ایران را دوست دارم. اگرچه دوست داشتم در کشور خودم ...
شوهرم باز هم می خواهد ازدواج کند، طلاق می خواهم
عذابم می داد. یک مرد زورگوی خشن بود. چون زیادی عاشقش بودم، تحمل کردم و حرفی نزدم. فکر می کردم با گذر زمان همه چیز درست می شود. مدتی همین طور گذشت و ما صاحب یک دختر شدیم. بعد از آن بود که متوجه شدم سلیم زن دوم گرفته است. خیلی شوکه شدم. دنیا روی سرم خراب شد و تصمیم گرفتم از سلیم جدا شوم. ولی به دلیل عشق زیادی که به او داشتم، ازاین تصمیم منصرف شدم. به او گفتم قبول می کنم که زن دومش شوم و اعتراضی ...
عکس شهاب حسینی غوغا کرد | استوری احساسی این دختر اشک شهاب حسینی را درآورد
پیشنهاد آشنایی دادم اما همسرم هیچ اعتقادی به اینگونه دوستی ها و آشنایی ها نداشت و گفت:اگر کسی واقعا عاشق است و تمایل قلبی برای رسیدن به دختر مورد علاقه اش دارد، باید در این راه صادقانه گام بردارد و بنابراین موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم و مصمم به ازدواج شدم. شهاب حسینی میگوید: دیگر تکه دوم زندگی ام را پیدا کرده بودم. پریچهر قنبری و شهاب حسینی دو پسر به نام های محمدامین و ...
پیکر حاج یدالله جان همرزمانش را نجات داد
شان داد ند. فکر می کنم حدود 24 ساعتی را شهید کلهر در بیمارستان مقاومت کردند، چون از بنیه فیزیکی بسیار خوبی برخوردار بودند. از طرفی پزشکان همه سعی و تلاش خودشان را کردند، اما با همه این اوصاف به حالت عادی برنگشت و همان ترکش کوچک باعث مرگ مغزی و نهایتاً شهادت شان شد. وداع با همرزم قدیمی وقتی حاج یدالله شهید شدند به بچه ها گفتم که پیکر پاک این شهید را برای وداع به اردوگاه کوثر ...
مهمانی کثیف شوهرم برای پسرم ! / درخواست خجالت آور زن جوان از پسر 18 ساله
به گزارش رکنا، زن 40 ساله با بیان این که سخت ترین تصمیم زندگی ام را گرفته ام و می خواهم از شوهرم طلاق بگیرم، درباره سرگذشت خودبه مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای گفت: با آن که پدرم مردی کشاورز بود اما طوری زندگی کرد که هیچ وقت دست نیاز به سوی کسی دراز نکرد اما نمی دانم چرا درباره ازدواج من به راحتی تسلیم تعریف و تمجیدهای پوشالی شد و در حالی به ازدواج من و باربد رضایت داد که از نظر فرهنگی و ...
ماجرای آخرین ذکر لب های شهید سیاهکالی
؟ سکوت کرد، این سکوت دنیایی از حرف داشت. گفتم: خدا از عمر من بردار، حمید فقط پلک بزنه، دیگه هیچی نمی خوام. مادرم من را محکم تر بغل کرد و گفت: آروم باش دخترم، نفسم بالا نمی آمد، من را کشان کشان به داخل اتاق بردند، روی مبل نشستم، همه دور من نشستند و گریه می کردند. گفتم: برای چی گریه می کنید؟ باور کنید دروغه! من سه روز پیش با حمیدم حرف زدم، گفته بهم زنگ می ...
رفیق کشی درجنایت مستانه
برایش جشن تولد گرفته بودم اما این جشن به عزا تبدیل شد. آنجا چه اتفاقی افتاد که قاتل بهترین دوستت شدی؟ من و مهرداد سال ها دوست و بچه محل بودیم. هر روز اگر همدیگر را نمی دیدیم تلفنی یا چتی از حال هم با خبر می شدیم. او امسال برای من جشن تولد گرفت که می توانم بگویم بهترین جشن تولدم بود. برای این که لطفش را جبران کنم، تصمیم گرفتم او را در جشن تولدش غافلگیر کنم. با چندنفر ازدوستان مشترک ...
ازدواج ساعتی با 400 هزارتومان!
قربانیان این مجرمان است. او می گوید: چندی قبل از سر بیکاری وارد یک کانال ازدواج موقت شدم. پس از این که افراد مورد نظرم را انتخاب کردم به ادمین کانال پیغام دادم که او ادعا کرد برای صحبت با هر کدام از زنان باید 100هزار تومان هزینه پرداخت کنم، من هم 400هزار تومان به حسابش واریز کردم تا بتوانم با چهار زنی که برای بررسی وضعیت شان انتخاب کرده بودم، صحبت کنم. مرد جوان چهار اکانت اینستاگرامی به من داد ...
افشاگری یکی از برترین بازیکنان تاریخ لیگ برتر؛ آن وقت ها افسردگی داشتم و نمی دانستم!
متوقف نکردم، که اگر این کار را کرده بودم شاید متوجه مشکلات روحی ام می شدم. کووید شروع شد، راه رفتن متوقف شد، نمی توانستم.. اینجا بود که کم کم متوجه شدم. مهاجم سابق یوونتوس، موناکو و بارسلونا افزود: من در مونترال در قرنطینه بودم و ندیدن بچه هایم برای یک سال سخت بود. اشک هایم سرازیر می شدند. دلیلش را نمی دانم ولی شاید مدت زیادی آنجا بودند و باید می ریختند. آنری گفت که رابطه با ...
در مرز دیدن و ندیدن
. ماجرا این بود که من به طور کامل بینایی ام را از دست نداده بودم؛ یعنی می دیدم؛ ولی نمی دانستم آنچه می بینم، دقیقا چیست؟ و جذابیت ماجرا همین بود. اینکه اشیا تبدیل به یک سری فرم شده بودند؛ اَشکالی بدون جزئیات. یک سری حجم و سطح و رنگ. وقتی می گویم رنگ، منظورم هر رنگی نیست؛ چرا که به دلیل همان اخلال در بینایی، از تشخیص تنالیته های رنگی عاجز بودم و فقط می توانستم با صرف دقت و حوصله، رنگ ها را به صورت سطوح ...
اگر در مقدماتی جام جهانی 98 بازی می کردم مستقیم به جام جهانی صعود می کردیم | مایلی کهن بزرگترین لطمه را ...
را اینطور ادامه داد: من در دوران فوتبالم بابت بازی ملی خیلی بدشانس بودم و حقم این بود که خیلی بیشتر از این بازی ملی داشته باشم. قبل از شروع بازی های مقدماتی جام جهانی 1998 شرایط خیلی خوبی داشتم و حتی یک بازی با قطر انجام دادیم که یک بر صفر برنده شدیم و گل را من زد. در آن بازی محمد مایلی کهن از دقیقه 20 من را بلند کرد که گرم کنم ولی در دقایق آخر به زمین رفتم که گل زدم. بعد از شروع مرحله اول ...
اعترافات تلخ تیری آنری
به گزارش ایسنا و به نقل از اسپورت، تیری آنری (46 ساله) که سابقه قهرمانی در جام جهانی 1998 را دارد در مصاحبه ای با قسمتی ویژه از پادکست خاطرات مدیرعامل از روزهای سختش سخن به میان آورد. او گفت: برای مدت طولانی دروغ گفتم زیرا جامعه آماده نبود که سخنان واقعی ام را بشنود. در طول زندگی و از زمان به دنیا آمدنم احساس افسردگی داشته ام اما آیا خودم این را می دانستم؟ نه. آیا کاری برای بهبودی ...
مرد بی رحم زنش را جلوی چشمان دخترانش زنده زنده سوزاند / دختران قصاص پدرشان را خواستند + جزییات
.... وقتی احمد روبه روی قضات ایستاد اشک پشیمانی ریخت. اما مدعی شد قصد کشتن همسرش را نداشته است. وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت :من و همسرم مدتی بود با هم اختلاف داشتیم. درگیری میان ما بالا گرفته بود و من تحت فشار روانی زیادی بودم. آخرین بار وقتی با هم درگیر شدیم کنترل اعصابم را از دست دادم و برای اینکه همسرم را بترسانم گالن بنزین را روی او پاشیدم. اما چون اجاق گاز روشن بود همسرم آتش ...
شاکری: کاش به جای پرسپولیس به استقلال می رفتم!
فصل خود در گفت وگو با خبرنگار ما گفت: من نیمکت نشین هم نبودم بلکه پشت دروازه بودم و برای خودم تفریحی تمرین می کردم! من برای بازی کردن ناامید شده بودم فقط میرفتم که در تمرین حضور داشته باشم. من 15 سال است در لیگ بازی میکنم و این اولین سال از چنین اتفاقی برای من افتاد. اول فصل من پیشنهادات خوبی داشتم و روزی که بنا به خواست محمود فکری رفتم قرارداد ببندم همه چیز را به آقای فکری توضیح دادم ولی مربیگری ...
دست بسته او را با خود بردند و شهید کردند
روزی علی اکبر به شهر رفت و تا شب برنگشت. خیلی نگران بودم. داشتم دیوانه می شدم. خبر آوردند نیروهای کومله و دموکرات در جاده کمین زده و جلوی همه مسافرها را گرفته اند. در ایوان نشستم و رو به خدا زمزمه کردم: خدایا، پسرم را از تو می خواهم. خدایا، دلم را نشکن. حاجی هم با نگرانی به ستون چوبی ایوان تکیه داده بود و به جاده نگاه می کرد. می دانستم او هم خیلی نگران است. نیمه های شب، مردم روستا خبر آوردند علی ...
جنون زورگیری دختر 27 ساله از زنان + فیلم
که برایم اعمال خشونت از سوی این زن باور نکردنی است، می گویند او اهل کار هنری بوده؛ گُلِ سر درست می کرده و اینترنتی می فروخته و حتی همسایه دیوار به دیوارش که پنج سال با او دوست بوده و رفت و آمد داشته از روزی که این خبر را شنیده از وحشت شوکه شده و حال خوبی ندارد. زورگیر شهر مهرگان که من در این گزارش او را مریم می نامم، خودش در مصاحبه با ایرنا می گوید: یک روز تصمیم گرفتم دیگر داروهایم را ...
زور سرطان به جوانبخت نرسید
این دیو ترسناک بگوید؛ دیوی که دست آخر به خنجر امید و عزم راسخش از پای درآمد. تولد یک فاجعه فنجان چای را زمین می گذارد. نگاهی به همسر و فرزندانش می کند که در اتاق پذیرایی حاضرند و می گوید: درست از روز تولدم همه چیز آغاز شد. شانزدهم مرداد همین امسال بود که پس از انجام آزمایش و محرزشدن سرطان، شیمی درمانی را شروع کردم. در عرض یک ماه سی کیلو کم کرده بودم و وقتی آندوسکوپی دادم ...
گفتگوی خواندنی با پرویز پرستویی/ ناگفته های خاص از آژانس شیشه ای، مارمولک و بید مجنون
کاسب ها را دوست دارم. جامعه هنری ما نباید زود دچار یأس فلسفی شود و کنار کشد. *بازنشسته وزارت ارشاد هستم و 10 سال دادگستری را به وزارت ارشاد انتقال دادم و با درجه یک هنری بازنشسته شدم و یک فیش حقوقی دارم. این را یاد گرفته ام که با این فیش زندگی کنم و با آن تنظیم هستم، نه پول سینما؛ بنابراین راحت می توانم با همان حقوق زندگی کنم. خیلی ها می گویند فلانی سه سال است کار نمی کند، حتما مغازه ...