سرنوشت فرزند مسعود رجوی چه شد؟+عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
15 سال در خانه مان با حجاب کامل بودم/ با 170 کیلومتر در نزدیکی داعشی ها رانندگی می کردم/ 35 سال معلم ...
.... حاجی با دیدن این صحنه بسیار ناراحت می شود و می گوید: تو 4 روز است عمل کردی، برای چه آمدی اینجا؟! سیدرضی می گوید: مگر می شود شما بیایید و من نباشم؟! حاج قاسم می پرسد: حاج خانم و بچه ها از وضعیت شما خبر دارند؟ شهید موسوی می گوید: نه! سردار هم با ناراحتی می گوید: بابا تو دیگه کی هستی؟! یک خانه و ماشین برای آنها گرفتی فکر می کنی همه کار برایشان کردی؟ پایت اینطوری شده، آنها خبر ندارند ...
شرط شهید دریانی برای پوشیدن لباس نو
.... گفتم خب این شلوار را عوض کن، گفت مردم دارند خون می دهند من شلوارم را عوض کنم؟ تا وقتی اسلام پیروز نشود و رزمنده ها از جبهه برنگردند علاقه ای به پوشیدن لباس نو ندارم. با همان لباس دو روز پیش من ماند. بعد هم گفت می خواهم سری به خانه خاله و فامیلم بزنم. هیچ وقت اینطور نبود که قبل رفتن دیدن کسی برود اما اینبار دیدن همه رفت. مادر شهید دریانی ادامه داد: فردا برایش ماکارانی پختم که دوست ...
تاثیر تئاتر کودک را روی بچه ها بی نهایت می دانم
که ضررش را نمی بینیم. تحقیقی که روی بچه ها انجام نمی شود تا ضررهای آن آشکار بشود، که مثلا در سنین بالاتر چه بلایی بر سرشان آمده است. ممکن هم هست برخی دچار مشکل بشوند و برخی هم هیچ آسیبی نبینند. من خودم نمونه ای در ذهن دارم از زمانی که یک کسی دانش آموز بود و او را تشویق کردم، بعد از پانزده بیست سال که او را دیدم با خودم گفتم چه اشتباهی کردم، چون او فکر می کرد به مرتبۀ بالایی در بازیگری رسیده است ...
گفت وگوی صمیمانه با دکتر مجید کابلی جانباز 70 درصد و متخصص ژنتیک پزشکی و عضو هیئت علمی دانشکده پزشکی
فعالیت های شما آشنا شوند. لطفاً خودتان را کامل معرفی بفرمایید: ابتدا به شما خوش آمد می گویم. لطف فرمودید و یادی از ما کردید. عرض به حضور شما من مجید کابلی، متولد اردیبهشت 1344 از شهر دزفول هستم. در 11صبح 31 شهریور سال 59 برای ثبت نام دوم دبیرستان اقدام کردم و ساعت 1:50 دقیقه بعدازظهر 31 شهریور سال 59 دزفول را بمباران کردند و جنگ به طور رسمی شروع شد. در همان روز فرودگاه مهرآباد تهران را هم زده ...
دختری که شهادتش را از شهید آرمان علی وردی گرفت
فائزه و فاطمه خانم که 13سال دارد. با اینکه کودک بوده، اما خاطرات روز های جنگ را هنوز در ذهن دارد. مادر شهید فائزه رحیمی می گوید: ما چند خواهرو برادر بودیم. پدرم پاسدار بود و گاهی پیش می آمد که روز ها به خانه نمی آمد و مسئولیت های خانه بر دوش مادر بود. آن زمان رفاه چندانی هم نبود، اما مادر همه این سختی ها را به جان می خرید تا فکر پدر از اوضاع خانه راحت باشد. وقتی هم که پدر بعد از روز ها به خانه می ...
زندگی کودکان قتل؛ سرنوشت بچه هایی که شاهد جنایت اند
روز حادثه پدر خانواده به دلیل شک و تردیدی که به همسرش داشته وارد خانه مادر همسرش در شرق تهران می شود و همسرش را با 13 ضربه چاقو مقابل چشمان فرزندانش به قتل می رساند. به گزارش اعتماد، حالا پنج سال است که از روز حادثه می گذرد. فرزاد پسر کوچک خانواده که اکنون 12 سال دارد هنوز به دلیل اینکه از وضعیت روحی صد در صد مناسبی برخوردار نیست، تحت پوشش موسسه خیریه مهر آفرین است. فرزاد بعد از حادثه ...
مداحی که روز تولدش را در اردوی جهادی می گذراند!
...، خواهران و برادران می گفتند عادل کارش درست است و آنها هم انجام می دادند. مداحی و کار در زمینه چاپ بنر و کارهای تبلیغات، تمام کار شهید رضایی بود؟ منظورم این است که در فعالیت های اجتماعی هم حضور داشت؟ محمد رضایی برادر شهید: من یک سؤال از شما بکنم. شما دوست دارید در روز تولدتان کجا باشید؟ قاعدتاً در خانه و کنار زن و بچه! اما عادل روز تولدش با بچه ها به اردوی جهادی در مناطق ...
روایتی از شهید 4 ساله حادثه تروریستی کرمان
نمی توانم تحمل کنم. دوباره بعد از سه چهار روز برگشتم. برادرانم خیلی می گفتند برگرد به افغانستان، ولی من همین جا ازدواج کردم و زندگی ام را اینجا ساختم. الآن ایران مثل خانه و کشور خودم من است. بچه های عاشق ایران هستند و تمام دوستانم ایرانی هستند. در همین حادثه هم دوستان ایرانی برای من سنگ تمام گذاشتند . مادرم ایرانی است اما نه خودم شناسنامه دارم، نه بچه ها! خانم سامی هم درباره ...
آغاز گزینش
مرتضی میردار چون هنوز کارها به صورت جدی در سپاه شروع نشده بود و تازه داشتند تشکیلات راه می انداختند، ما در کمیتۀ کلانتری ها و ولی آباد فعال بودیم. کمیتۀ مرکز هم تشکیل شده بود و من فراتر رفته بودم. آمدم به ولی آباد و گزینش نیروهای کمیته های مستقر در کلانتری ها را انجام دادم و گفتم: همۀ اینها باید گزینش بشوند. سه نفر بودیم. من و دکتر گلاب بخش1 و گمانم آقای سردار آیت2. سردار ...
دبیر: تیم اصلی مان را به خانه رقبا نمی فرستیم
. تیم نوجوانان را به ترکیه می فرستیم. به بچه های 16-17 سال گفتم در بزرگسالان کشتی بگیرید چون سن قهرمانی در دنیا پایین آمده است. ما هم باید جلوتر از دنیا باشیم چون در کشتی صاحب سبک هستیم نه دنباله روی دنیا. باور دارم که جوان نترس است و می تواند کشتی بگیرد. دعا کنید این نهضت را ادامه دهیم. نتایج جام یاریگین یک تست بود. قرار هم نیست در هر میدانی نتیجه بگیریم. تیم اصلی را بفرستیم نتیجه می گیریم اما چه فایده ای دارد که بعد جهانی و المپیک ببازیم، اما جوانان مان سال های بعد بهتر می شوند. انتهای پیام/ ...
من مهندس انفجارات ارتش ایران هستم!
یکی از بچه های آنجا گفتم من مهندس انفجارات ارتش ایران هستم و یخش وا رفت و از من خواست به او آموزش بدهم. یک روز و نیم گشتیم تا مقر فرمانده ارتش بوسنی راگیر آوردیم. ازآن زمان به بعد برخی از دوستان بوسنیایی، اسم من را ژنرال عبدا...گذاشتند. تارسیدم،فرمانده ارتش احترامی نظامی اجرا کرد وگفت ژنرال عبدا...،من جا خوردم ولی گفتم بله من عبدا...هستم. بعد ها فهمیدم که دراین چند روز همه جا به هم ریخته بود و در ...
یاد آموزش های سخت کریم دیکتاتور بخیر!
مسلحانه می کردیم، برای تسخیر نهادهای دولتی و حکومتی به تهران آمدیم. اسلیمی می افزاید: در تهران تقسیم بندی شدیم و گروه ما به طرف صدا و سیما حرکت کرد. آنجا را که گرفتیم، تا زمان پیروزی انقلاب در ساختمان تولید حضور داشتیم. یک روز ابوشریف به صدا و سیما آمد و با ما صحبت کرد. بعد از ما خواست برویم به پادگان ولیعصر(عج) و خودمان را معرفی کنیم. در واقع ابوشریف سعی می کرد بچه های زرنگ و کاربلد را ...
صادق خلخالی چگونه حکم اعدام خودش را هم امضا کرد؟
. اواخر عمر رژیم پهلوی، همه از دور شاه رفته بودند. یکی از افسران اداره گذرنامه به من گفت که مدارک تان را بیاورید، من بیست و چهار ساعته گذرنامه شما را صادر می کنم. من و مهدی عراقی مدارک مان را دادیم، گذرنامه صادر شد و بلیط فرانسه را گرفتم. به فرودگاه لوور فرانسه رسیدیم و من یک تاکسی گرفتم. مهدی عراقی گفت: من را کجا می بری؟ گفتم: حوصله داشته باش. به هتل ایفل رفتیم چون قبلاً یک بار آنجا ...
سفره فروشی که سفره دار شد/ شهید نعمت الله آچک زهی؛ سرباز 15 ساله حاج قاسم + فیلم
نمی توانستیم لباس بخریم یا تفریح کنیم. او از جیب خودش می زد و برای ما خرج می کرد. یکی دو روز قبل از شهادتش بود که به من گفت برای مادر چه هدیه ای بخریم؟ گفتم من که پول ندارم! گفت خودم به جای شما برای مادر یک هدیه می خرم. گفتم نمی خواهد چیزی بخری، وگرنه برای پول برق و گاز کم می آوریم. جواب داد نگران نباش، خدا می رساند! شب شهادتش بود که با یک شال به خانه آمد و آن را به مادر هدیه داد. این آخرین چیزی ...
زن کشی فجیع در تهران/ درخواست قصاص برای قاتل
مرد جوان به دلیل دخالت های خانواده همسرش که باعث اختلاف در زندگی شان شده بود زنش را به قتل رساند. به گزارش عرشه آنلاین ، مرد همسرکش گفت: بعد از یک سال زندگی ما تبدیل به جهنم شد. جهنمی که دوست نداشتیم بچه ای را وارد آن کنیم. مردی که همسرش را به دلیل اختلافات خانوادگی به قتل رسانده است، جزییات این قتل را شرح داد. به اتهام قتل دستگیر شده است، آن هم قتل شریک زندگی اش ...
گلایه تلخ لژیونر و ملی پوش ایران/در فدراسیون من را نمی شناسند!
برگردم ولی با مشورت هایی که کردم چون بعد از کافا دوباره اردو داریم و رفتن من تاثیری نمی گذارد و تصمیمم را زیر سوال می برد، ترجیح دادم کمی صبوری کنم و بعد تصمیم بگیرم. همچنان اولویت اول شما اسپانیاست؟ بله. به جز اسپانیا چی؟ کلا از بچگی همه هدفم اسپانیا بود و به آن هم رسیدم ولی فعلا عطشم را نسبت به اسپانیا کم کردم و دوست دارم در کشورهای آسیایی هم بازی کنم که ...
گاف بزرگ درویش و کنایه ستاره سابق پرسپولیس؛ این همه تناقض با یک اسکرین شات مهم
رضا جباری ستاره سابق پرسپولیس با اسکرین شات از صحبت های درویش در صفحه شخصی اینستاگرامش به صورت کنایه آمیز به اظهارات متناقض مدیرعامل سرخ ها واکنش نشان داد و نوشت: از این صرفه جویی که کردی بدهی مالیاتی و پول و قرارداد بازیکنان رو هم بدید و سپس در ادامه نوشت: شما تو مصاحبه قبل از این جلوی باشگاه گفتی ده پانزده میلیارد نداریم مالیات بدیم تا پنجره باز بشود اون وقت تو این مصاحبه میگید میتونستم مربی یک ...
8نفر ساواکی داخل خانه ریختند....
شهادت رسیده است. ساعت هشت شب بود که نگهبان به دنبالم آمد. در ابتدا ترسیدم که نکند دوباره بازجویی باشد. چشمانم بسته بود و مرا به طبقات بالا بردند. یک دفعه وارد اتاق شدم. دیدم همه بازجویان و سران ساواک هستند. همسرم مانند یک بچه یتیم روی زمین دو زانو نشسته بود. وقتی نگاهم به او افتاد، خیلی حالم بد شد. 10روز دیگر تیرباران می شوم! آقامرتضی به من گفت: یک سری اتفاقات تلخ افتاده است و به ...
چرا برای بچه ها قصه بخوانیم؟
پرسیدن سوال های بی مورد خودداری کند. علاوه بر تقویت تمرکز، بچه ها در روند شنیدن داستان، پرسشگری را هم تمرین می کنند. همین پرسشگری می تواند روحیه نقادی و تفکر منطقی را در آن ها پرورش دهد. پرو بال دادن به قوه خیال خیلی از آدم ها بعد از تماشای فیلم اقتباسی، بین کتاب و فیلم، باز کتاب را انتخاب می کنند؛ حتی اگر فیلم هم خوش ساخت باشد. چرا این اتفاق می افتد؟ چون کتاب ها را خودشان می سازند و ...
دغدغه امروز خانواده ها، اشتغال جوانان و مهارت آموزی است
شود اما نگاه می کنیم یک نماینده مجلس طرحی به ذهنش می رسد روی کاغذ می نویسد 15 امضا می گیرد می دهد، بد است ما این را بگوییم که ما در کشور الان شرایط ما طوری است که 222 لایحه داریم، 480 طرح داریم، از آن 480 طرح 14 درصد مصوب می شود یعنی چه؟ یعنی وقت مجلس برای کارهای بزرگ گرفته می شود. چیزی که مد نظر من است و می توانستیم انجام بدهیم و انشاالله در آینده انجام بشود بحث اشتغال دغدغه اصلی جامعه ما اس ...
به این حرف ها میگن محبت، چیزی که من و تو همیشه کم داریم!
افتاد صبحانه نخورده و یاد حرف غلام که اگر کار نکنید از شام هم خبری نیست. در خانه آن ها یک قانون نانوشته بود که هرکسی باید خوب کار کند تا بتواند غذا بخورد اگر کم کاری می کردند و پول کمی به دست می آوردند فردای آن روز همه بچه ها از صبحانه و ناهار خبری نبود. همیشه هم غلام به یک بهانه ی ساختگی مثل پول نداریم چیزی بگیریم که غذا درست کنیم، صبح دیر از خواب بیدار شدید، دیشب کم کار کردید و... به ...
سلام مرا به امام حسین(ع) برسان
... این دیدار آخرمه! دو تا از برادرهای امیر، پاسدار هستند. امیر هم فوق دیپلمش را که گرفت وارد سپاه شد. تقریبا چهارسال ونیم قبل از شهادتش. لیسانس اش را طی دوره خدمت در سپاه گرفت. قبل از شهادتش هم کارشناسی ارشد دانشگاه تهران قبول شد. (یک روز) گفت: مامان بیا بشین، می خوام یه چیزی بهت بگم. بی مقدمه گفت: اگه اجازه بدی، می خوام برم سوریه. گفتم: پسرم! چطوری می خوای بری؟ سوریه که راهش بسته ست! کمی ...
خونی که برای یک ساعت و زنجیر طلا ریخته شد | برادرم سرش توی درس و کتاب بود ؛ اهل دعوا نبود
کرده است. ما هم وارد دعوا شدیم که به یکباره شهرام و شاهرخ که داشتند با موتور از آنجا رد می شدند به ما اعتراض کردند. وی ادامه داد: من به آنها گفتم به شما ارتباطی ندارد اما با هم درگیر شدیم، لحظاتی بعد هم جدایمان کردند و آنها رفتند، اما دقایقی بعد آنها دوباره با دوستشان برگشتند و این بار قمه و شمشیر داشتند، ما هم از ترس مان شیشه نوشابه برداشتیم و به سمت شان پرت کردیم تا بتوانیم فرار کنیم ...
متهم ردیف اول قتل بریانک: آن روز با زنم دعوایم شده بود و دو خشاب قرص خواب خورده بودم
عاملان درگیری شناسایی و دستگیر شدند. شهرام در بازجویی ها به مأموران گفت: روز حادثه من و برادرم شاهرخ با موتور در حال گذر از کوچه بودیم که متوجه شدیم مقتول و دو نفر دیگر جلوی خانه همسایه مان ایستاده اند و با یکی از همسایه ها دعوا می کنند. نمی دانستم دعوا سر چه بود فقط به او تذکر دادم و گفتم اینجا زن و بچه زندگی می کند صدایت را پایین بیاور و فحاشی نکن اما ناگهان همگی به سمت ما حمله کردند ...
فلاحت پیشه: برجام فدای روسیه شد
رویداد24 حشمت الله فلاحت پیشه ، رئیس سابق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی که هم اکنون در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی مشغول تدریس می باشد. به گزارش جماران؛ او که برای شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره دوازدهم نیز ثبت نام کرده بود، به تازگی رد صلاحیت شده است. وی معتقد است صحبت های او در خصوص سیاست خارجی کشور باعث خشم شورای نگهبان و رد صلاحیتش شده است. ...
خلاصه داستان قسمت 342 سریال ترکی خواهران و برادران
الکی پول خرج کردنه نمیخواد یامان میگه تو کار ما دخالت نکن و به کار خودش ادامه میده که آکیف میگه یعنی چی دخالت نکن؟ منم اینجا شریکم میفهمی چی میگی؟ میخوای دوباره دعوا راه بیوفته؟ همان موقع نباهت از راه میرسه و میگه تو با پول من اینجا کار میکردی دیگه تصمیم گرفتم خودم بالاسر کارم باشم آکیف جا میخوره و میگهچی؟ پس من چی؟ نباهت میگه تو چی؟ فکر کردی نباهت خوش قلب و ساده به فکر تو نبوده؟ سپس سوییچ ماشینشو به ...
حاج قاسم گفت به کسی نگو کجا می رویم!
سلیمانی آن زمان اینطور معروف نبود. من ایشان را قبلا در جبهه دیده بودم. احوالپرسی کردیم و نشستیم. یک نفر آمد و گفت: سردار، آن شخصی که به شما معرفی کردم، ایشان است. گفت: عجب، پس شما را یک بار دفن کرده اند! اینطور احوالپرسی کردیم و بعد از مراسم سردار دست من را گرفت و گفت بیا برویم. وارد اتاق شدیم و صحبت کردیم و به من گفت می شود یک بار من را سر قبر آن شهید ببری؟ گفتم بله. گفت کی؟ گفتم همین الان. ساعت 2 ...
برجام فدای روسیه شد
تر نیز چند هشدار دادم: گفتم در میدانی بازی نکنیم که نتانیاهو طراحی کرده است. آن زمان که تنها چند روز از آغاز این جنگ گذشته بود؛ عرض کردم که هدف نتانیاهو این است که ایران و آمریکا با هم دچار تقابل بشوند و تحولات نیز به این سمت دارد حرکت می کند. من این را در همان زمان هشدار دادم و الان نیز همین هشدار را دوباره تکرار می کنم. البته این هشدارم هم به ایران است و هم به آمریکا؛ چون من معتقدم که ...
خون شهدا را نادیده نگیرید
در راه اسلام قدم بردار. وی بیان داشته است: از بابت فرزندام و خانواده ام همه را به خانم مشهدی خدیجه واگذار کردم که ایشان لیاقت تربیت کردن بچه ها را دارند و حقوقم توسط برادرم محمد داج به خانواده ام تحویل داده شود. این شهید دفاع مقدس افزوده است: خواهش آخرم این است که هیچ کدام از دوستان و اقوام بعد از دفن من وارد خانه شدند، تسلیت به خانواده ام نگویند، زیرا طبق فرموده قرآن شهید زنده است فقط تبریک گفته شود و جنازه ام را با خوشحالی دفن کنید. انتهای خبر/ ...