سایر منابع:
سایر خبرها
فریاد خبرگان بلند شد آقای هاشمی مشخص است چه کسی رهبر باشد؛ آقای خامنه ای/ هرکس به انقلاب و نظام پشت کرد ...
: چقدر با حاج خانم رفیق هستید؟ خیلی رفیق هستیم از حد بیرون رفیق هستیم، اوایل ازدواج طوری بود که من وقتی بیرون می رفتم عجله داشتم که زود برگردم خانه، سال اول ازدواج بود من دعوت شدم از کرمان به ماهان، ماه رمضان بود، تنها رفتم، یکی دو روز که تنها بودم دیدم نمی توانم [می خندد] اصلاً نمی توانم تنها باشم، لذا فوری رفتم کرمان خانواده را با خودم آوردم ماهان. مجری: چند فرزند دارید و چند ...
مقام حضرت خدیجه(س) در پیشگاه خدا
...: ای رسول خدا! این خدیجه است. هرگاه نزد تو آمد، بر او از سوی پروردگارش و از طرف من، سلام برسان و او را به خانه ای از یک قطعه(از زبرجد)، در بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست، مژده بده .[2] مقام حضرت خدیجه(س) از نگاه پیامبر عایشه که از همسران پیامبر بعد از خدیجه(س) است، علاقه و محبت شدید پیامبر به خدیجه را این گونه توصیف می کند: من خدیجه را هرگز ندیده بودم، اما آن چنان که بر ...
مدال آوری شغلم بود/ می خواستند مرا برای اسباب کشی ببرند!
... بعد رفیق هایم، بچه های ورزشی، بچه های باشگاه دار کاشان، مردم پر مهر و محبت کاشان، واقعاً مرا حمایت کردند. به استقبال من آمدند و خاطرم هست که حتی وقتی در شهر به عنوان قهرمان مرا دور افتخار می زدند ما جلو تربیت بدنی ایستادیم و آن روز با رئیس تربیت بدنی وقت مصاحبه شد. همین یک تبریکی گفتند و حرکت کردیم. دنبال این رفتم که کار پیدا کنم. آن زمان کارخانه ایران غلتک در کاشان که الان هم هست ...
زنم، دختر 15 ساله ام را فروخته است!
است چرا که سعی می کرد خیلی کم صحبت کند و مدام با خودش درگیر بود. ابتدا اهمیتی به رفتارهای خاص همسرم نمی دادم و از این که او زنی آرام و باطمأنینه است راضی بودم اما آرام آرام و با حرف هایی که دیگران تکرار می کردند تازه فهمیدم که همسرم بهره هوشی پایینی دارد و به اصطلاح شیرین عقل است ولی آن ها به بهانه خجالتی بودن همسرم، مرا در ازدواج فریب داده اند ...
عشق به امام راحل جغرافیا نمی شناسد/ از ماندگاری صدای لرزان گوینده رادیو در اذهان تا عدم فاش شدن خبر رحلت ...
شفاعتش بالا بردم و شاید تازه متوجه شده بودم که وابستگی ام جدای امام و رهبری به وسعت علاقه ام به خانواده ام و شاید پدرم بود. چاکرزهی خاطرنشان کرد: در آن لحظه تمرکزم را از دست دادم و دیگر نمی توانستم کار کنم چرا که هر لحظه احساس می کردم رهبرم را از دست خواهم داد و این احساس بند بند وجودم را متلاشی می کرد. وی بیان کرد: اما درست روز بعد بود که با شنیدن انالله و اناالیه الراجعون خانه ...
سبک زندگی و الگوهای رفتاری حضرت خدیجه(س)
در برابر استبداد و تاریک اندیشی، جز در پرتو منش پر جاذبه پیامبر، جهاد خالصانه امیرمؤمنان علیه السلام و ثروت و همت خدیجه قامت برنیفراشت. نگاهی به آموزه های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه علیها السلام نگاهی به ویژگی های رفتاری اولین بانوی مسلمان نسبت به پیامبر (ص) حضرت خدیجه سلام الله علیها، کانون محبت در خانواده نبوی صلی الله علیه و آله خداوند به جای شهر مکه ...
با عملی که دانشجوی شهرستانی دور از چشم مادرم با من کرد مجبور شدم من هم..
منتظر بمانم تا او ازدواج کند تا شاید سپس بتوانم فکری به حال زندگی خود کرده و تصمیمی برای ازدواج با فرد دلخواهم بگیرم. ------------ این اخبار را از دست ندهید: یک نوزاد چند دقیقه بعد از تولدش راه رفت! + عکس پسر جوان در مورد ارتباط شومش با 19 دختر زنجانی توضیح داد! عملی کثیف با دو دختر خانم جوان در حاشیه یک بزرگراه + عکس ...
دوستم وقتی ارتباط مرا با خواهرش متوجه شد او هم..
ندادند ازدواج کنم. این اولین برخورد جدی شان با من بود. رامین می گوید: من که بچه بودم و نمی فهمیدم چه کار باید بکنم، نامادری ام را مقصر می دانستم. با زن بیچاره سر ناسازگاری گذاشتم. یک سال طاقت آورد ؛ اما سوهان عمرش شده بودم. نامادری ام مرا تحویل عمویم داد. این بار آزادی های بی حدواندازه بیشتر شد. دو سال بعد با خواهر جمشید یکی از دوستان لاابالی ام رفیق شدم. دوستی که مرا معتاد کرد. قبل از ...
نقشه زشت فرهاد و سهیل برای زن بیوه
گروه رکنا، اولین ازدواجم به شکست انجامید. پدر و مادرم خودشان را مقصر می دانستند. آن ها مجبورم کرده بودند با پسر عمویم ازدواج کنم. بالاخره با هر بدبختی که بود از شوهر معتادم طلاق گرفتم. خانواده ام مرا آزاد گذاشتند تا خودم برای آینده ام تصمیم بگیرم. من که تشنه محبت بودم و از طرفی نگاه دلسوزانه اطرافیان عذابم می داد با فرهاد آشنا شدم. به خواستگاری ام آمد. پدر و مادرم مخالفت کردند. اما من عقلم ...
شوهرم زن خیابانی را در برابر چشمان من و بچه ها به خانه می آورد و ...
زن 26ساله در حالی که برگه شکایت از همسرش را به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد تحویل می داد، گریه کنان به شرح زندگی اش پرداخت و با بیان این که نمی دانم چه کسی باید ما را از این گرداب بدبختی نجات دهد، گفت: 16ساله بودم که خانواده ام مرا مجبور کردند با انوشیروان ازدواج کنم. آن زمان در سنی قرار داشتم که نمی توانستم معیارهای درستی برای ازدواج انتخاب کنم، به همین دلیل نیز تصمیم مادرم را پذیرفتم و ...
تصاویر/ وفادارترین زوج خوشبخت در دنیا
آشنایی با وفادارترین زوج عاشق و خوشبخت دنیا ! هری و میویس استیونسون به مدت 65 سال عاشقانه به عقد ازدواج خود پایبند ماندند و وقتی میویس تنها 48 ساعت پس از تولد 89 سالگی اش فوت کرد، همسرش هری تاب نیاورد که بدون او سر کند. استفان کرسول خواهرزاده 55 ساله او اعلام کرد که آقای استیونسون 88 ساله درست چند دقیقه بعد از فوت همسرش و درست بعد از آنکه آخرین شب را دست در دست هم در خانه سالمندان می ...
همه اهالی ولیعصر تبریز مرا می شناسند/ طعم اسارت را چشیده ام و کارت ایثارگری دارم
فکر آن بودم که حتما از کهولت سن مشکلات دوچندان خواهد داشت اما حباب این فکر در ذهنم با شنیدن تاریخ تولدش ترکید! تنها 57 بهار را در زندگی سپری کرده بود! "احد" آقا متولد 1339 در محله عباسی تبریز بود، درس و مدرسه را مانند بسیاری از هم دوره ای های خود پس از اتمام دوره ابتدایی کنار گذاشته و مشغول کار و کمک رسانی به خانواده شده است، در سنین جوانی ازدواج کرده و اکنون دارای 4 فرزند است. سال 57 ...
راز زندگی رکورددار اهدای خون
... 15 ساله بودم. اصلا سازمان( Organization ) انتقال خون وجود نداشت. پدرم از خیرین خوزستان بود و هرکس مشکلی داشت در خانه ما را می زد. سوم مهر 1354 بود؛ خانمی احتیاج به خون داشت، پدرم همه بچه ها را جمع کرد که پس از آزمایش، گروه خونی من و یکی دیگر از بچه ها که + Bبود به آن فرد می خورد. یادم هست از سوزن می ترسیدم. هنوز هم بعد از 173 بار خون دادن از سوزن می ترسم. خلاصه خدا را شکر آن خانم از مرگ ...
زندگی حضرت خدیجه(س)؛ پیام آور حضور موفق زنان در تمام عرصه های فردی و اجتماعی
های اجتماعی جامعه مکه در زمان حضرت خدیجه(س) جان احمدی در خصوص آسیب های اجتماعی جامعه مکه در زمان حضرت خدیجه(س) اظهار کرد: ساختار خانواده در جامعه آن روز مکه بسیار ضعیف بود. وجود انواع ازدواج ها در آن جامعه ی بسته، حکایت از تخریب بنیادهای اجتماعی و خانوادگی در آن عصر دارد. در کتاب المفصل فی تاریخ العرب الجاهلی حدود 50 نوع ازدواج معرفی می شود که در جامعه مکه وجود داشته و برخی از آنها اصلا ...
گوزل زده: نبود اسپانسر مهم ترین مشکل هیئت کاراته آذربایجان غربی است
...> تسنیم: از چه زمانی به کاراته علاقه مند شدید و مشوق اصلی شما چه کسی بود؟ گوزل زاده: از بچگی به این رشته علاقه داشتم و در 13 سالگی این رشته را شروع کردم و پدرم مرا در این مسیر کمک کرد. تسنیم: با آقای سلیمی در کجا آشنا شدید؟ گوزل زاده: مربی تیم بانوان ماکو بودم که آقای سلیمی نیز در هیئت حضور داشتند که باهم آشنا شدیم و ازدواج کردیم و در واقع می توان گفت کاراته نیز ...
سهیل روز تولدم مرا بیهوش کرد و
...> گیج و حیران بودم، چند روزی لب فرو بسته و چیزی به خانواده ام نگفتم، تا این که سرانجام با وخیم شدن حالم، بغضم ترکید و ناگفته های شرم آور خود را برای آنان باز گو کرده ام، پدر و مادر بیچاره ا م شوکه شده بودندبه گونه ای که پدرم، چند روز بعد سکته مغزی کرد و راهی دیار باقی شد. از ترس آبرویمان و همچنین پخش نشدن فیلمم در شبکه های اجتماعی، خانواده ام تصمیم گرفتند که ماجرا را عمومی نکرده و به پلیس چیزی ...
ابعاد پنهان شخصیت امام را بازکاوی کنیم/ عشق امام به همسر وخانواده
به گزارش گلستان ما ؛غلامرضا خارکوهی، پژوهشگر تاریخ در خصوص ابعاد ناگفته شخصیت امام خمینی (ره) گفت: آنچه تاکنون بیشتر بازشناسی شده محدود به جنبه های سیاسی- مذهبی شخصیت امام به عنوان یک رهبر بزرگ بین المللی، و بُعد مرجعیت و فقاهت او است. در حالی که امام ابعاد ناگفته دیگری نیز دارد که باید برای مردم و به خصوص نسل جوان ترسیم شود. یکی از این ابعاد علاقه و محبت به همسر و فرزندان و استحکام روابط خانواده ...
داستان انحلال یک حزب / چه عواملی موجب پایان کار حزب جمهوری اسلامی را فراهم کرد؟
موتلفه اسلامی و جریان راست بودند. عده ای به عنوان طرفداران موسوی خوانده می شدند و عده ای هم می گفتند که ما تحت امر آقای هاشمی هستیم که اگر امر دایر می شد که به یک سمتی غش کنند حتماً به سوی میرحسین غش می کردند. البته این مقداری که از تاریخ حزب عرض کردم مربوط است به بعد از شهادت سران اصلی حزب که در جنایات خرداد، تیر و مرداد سال 1360 اتفاق افتاد. خبر انفجار دفتر حزب را از رادیو شنیدم/ کلاهی ...
بانوی ایرانی رکورددار اهدای خون از سوزن می ترسد
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از خبرگزاری مهر، ماندانا حجاریان علاوه بر اینکه خودش رکورددار اهدای خون بانوان است، خانواده او نیز اولین خانواده اهدا کننده خون در کشور هستند. تاکنون چند بار خون اهدا کردید؟ تا الان 173 بار. اولین باری که خون اهدا کردید چه زمانی بود؟ 15 ساله بودم. اصلا سازمان انتقال خون وجود نداشت. پدرم از خیرین خوزستان بود و هرکس مشکلی ...
فقط دخترها بخوانند؛ همه چیز درباره دوستی پیش از ازدواج
اندازد و پاسخی نمی دهد. می گویم: چطور با هم آشنا شدید؟ می گوید: یک بار که به خانه دوستم رفته بودم با او آشنا شدم و پس از چندبار که او را دیدم، مرا به خانه اش دعوت کرد و به هم علاقه مند شدیم و قرار فرار و ازدواج گذاشتیم. نمونه دوم فریبا با وجود آن که به عقد پسرخاله اش درآمده، به هنگام گردش با چند پسر دستگیر شده است. او با یکی از این پسرها ارتباط داشته ...
امام خمینی؛ فقیه نوپرداز و کرامت مند
عظیم بود. اما پس از پیشنهاد ... که خود اینجانب به دقت متوجه چهره ایشان بودم چون مطلب مهم و تا حدودی سرنوشت ساز بود. ملاحظه نمودم که بشاشت و بهجت عجیبی که برای من وصف ناپذیر است. در چهره روشن و جذاب و ملکوتی ایشان پدیدار شد. لحظاتی بعد سخن گفتند. وفی الجمله موقتاً باخوشحالی و با تمام وجود پذیرفتند. بنده به دلیل آشنایی با تحریر الوسیله ایشان که در شرایط دشواری در شهر برونسا نگارش یافته بود ...
اندیشه های امام خمینی(ره) راهگشای مسیر حرکت انقلاب اسلامی
1340 هجری قمری ) امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی کرد. ازدواج امام خمینی و تشکیل خانواده: میرزا محمد ثقفی تهرانی در زمان تحصیل در شهر مقدس قم، با حاج آقا روح الله مصطفوی خمینی (حضرت امام) که در آن زمان 27 سال داشت آشنا شد که همین آشنایی، واسطه ازدواج امام خمینی (ره) با بانو ثقفی در سال 1308 شمسی شد. ...
نمی دانستم شوهردارد او هر شب مرا به خانه اش می برد تا اینکه...
مردی بود که با لهجه خاصی حرف می زد. همانجا بود که دنیا بر سرم آوار شد. این زن که این قدر به او اعتماد کرده بودم، این چنین فریبم داده است. او شوهر داشت. دیگر حال و روز خودم را نمی فهمیدم. درگیر شدیم و با زخمی کردن او فرار Escape کردم. تلفن همراهش را برداشتم. بعد از فرار کجا رفتی؟ چند روزی به شهرستان رفتم. گوشی او را در خیابان انداختم. نمی دانستم فوت شده یا نه. چند روز بعد که ...
مائده متاهل بود و مرا اسیر خواسته کثیف خود کرد / او از من خواست تا..
گفت چهار سال قبل ازدواج کرده اما به خاطر اختلافات شدید با همسرش یک روز خوش در زندگی اش نداشته است. من هم که به دنبال کسی بودم تا همدم تنهایی ام باشد، به او قول دادم که برای رهایی از مشکلات خانوادگی کمکش کنم. اگرچه از آن روز به بعد مائده همه چیز من شده بود، اما هیچ وقت قول ازدواج به او ندادم چرا که نمی توانستم موقعیت خوب زندگی را از دست بدهم و از سوی خانواده ام طرد شوم. او شاید همدم خوبی برای من بود ...
خبر رحلت امام سخت ترین خبر عمرمان در اردوگاه عنبر کمپ 8 رمادیه بود
مرا دید و کشان کشان به سمت عراقی ها برد تشنه بودم و خون زیادی از دست داده بودم آنها من و مجروحان دیگر را به بیمارستان بصره منتقل کردند و بعد از 20 روز به بیمارستانی در بغداد بردند و به مدت 40 روز بستری شدم روزهای سختی بود پایم را تا کمر گچ کرفته بودند و به علت عدم رسیدگی محل زخمم کرم گذاشته بود. برای رساندن شربت خاکشیر به رزمندگان اسیر شدند اردوگاه عنبر کمپ 8 رمادیه چند روز ...
پرویز پسری با آرزوهای بر باد رفته
، گاهی مسیر جاده را به تنهایی می پیمود و گاهی هم مبادا به دلیل کم بینایش از پرتگاهی پرت شود پی سگ چوپان را می گرفت. مشهدی مصطفی پیر مرد چوپان خسته ی روستا که به دلیل تمکن مالی و فقری که در خانه اش حاکم بود مجبور می شد با کهولت سن و چشمانی که به سختی می دید گوسفندان اهالی را به صحرا ببرد تا در ازای آن دستمزدی دریافت کرده با آن مایحتاج اولیه خانواده اش را تامین کند... روز ها گذشت و ...
سرنوشت پیامک بازی شبانه یک مرد با زن غریبه
رسانده بود، درباره چگونگی وقوع ماجرا به بازپرس با تجربه شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: من 2 ماهه بودم که مادرم از پدرم طلاق گرفت و پدرم با مرضیه (مقتول) ازدواج کرد. در واقع نامادری ام با محبت هایش مرا بزرگ کرد تا به این سن رسیدم. شب حادثه نفهمیدم که درگیری بین پدر و نامادری ام به چه خاطر رخ داد ولی وقتی با سروصدای آن ها به همراه دیگر برادرانم از خواب بیدار شدیم دیدیم که پدرم با عصبانیت ...
جعل روایت در حوزۀ علم کلام
امین بر مرده و زنده ما است. فرمود: نه به خدا قسم بدنم به هیچ موضعی از بدن او نرسیده، مگر دستش، اما اینکه مدعی شده که من علم غیب دارم، به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، نمی دانم، خدا مرا در خصوص اموات و مردگانم پاداش ندهد و نه خیر و برکتی از جهت زندگان به من بدهد، اگر چنین چیزی به او گفته باشم، راوی گفت: جلوی امام دخترکی سیاه پوست راه می رفت، فرمود: من نسبت به مادر این دختر یا نسبت به این دختر ...
داستان شیرزنان قهرمان ایرانی/توییت مردم و چهره ها+تصاویر
اجبار پدرم تن دادم و دو سال بعد با یک بچه 6 ماهه مجبور به بازگشت به خانه پدر و مادرم شدم. زمانی که به خانه پدرم برگشتم، او برای کار کردن به شیراز رفته و مدتی بود به سمیرم نیامده بود. با حرف هایی که اطرفیان می زدند، متوجه شدیم پدرم در شیراز مانده و ازدواج کرده است. در بخش دیگر برنامه آیتم کوتاهی برای معرفی این خانواده پخش شد. آن خانواده سمیرمی همان خواهران قهرمان منصوریان بودند که مدال های طلا ...
آخرین پیکار یک فرمانده اطلاعات
، توانایی ها و دقت او را تحسین کردند. او چنان پایبند جبهه و جنگ بود که بعد از گذشت سه ماه از آخرین حضورش در کنار خانواده به دیدار همسرش که به تازگی با او ازدواج کرده بود، نرفت و در جواب همرزم و داماد خانواده که از او می خواهد به مرخصی برود، فقط گفت: سلام مرا برسانید. دلیل خوابیدن در قبر ناصر در طول حضور در جبهه عادت خاصی را در خود پرورانده بود. عادتی که توجه دیگران را به ...