سایر منابع:
سایر خبرها
قتل در سایه طلاق عاطفی
بدون تو نمی توانم ادامه بدهم و من هم که حال روحی خوبی نداشتم به منزلش رفتم و با او درد دل کردم. او بعد از اتمام صحبت های من گفت، چند قرص را به تو می دهم آنها را در آب حل کن و به شوهرت بده، او خانه اش را گشت، اما قرص ها را پیدا نکرد و من به خانه برگشتم. حالا من به آخر خط رسیده بودم و از رفتار شوهرم خسته شده بودم اما هیچ وقت راضی به مردنش نبودم اما آن روز با تصمیم محمد مخالفتی نکردم. ...
زن شوهردار از خانه فرار کرد و با پسر خیابانی به خارج از شهر رفت
جایی برای زندگی پیدا می کردیم که مسعود پیشنهاد داد به خانه برگردم و با یک دعوای صوری از محمد طلاق بگیرم و بعد او به خواستگاری ام بیاید. پذیرفتم و به شهر برگشتیم و در یکی از خیابان ها از خودرو پیاده شدم. اما بعد متوجه شدم کیسه طلا، جواهرها و پول هایم را در خودروی مسعود جا گذاشتم. با او تماس گرفتم اما جواب نداد، بارها تماس گرفتم ولی پاسخی نشنیدم. آن قدر زنگ زدم تا شارژ تلفن همراهم تمام شد. نمی خواستم باور کنم کلاه بزرگی سرم رفته است. با دست خودم تیشه به ریشه زندگی ام زده بودم. با یک ندانم کاری آبرویم، زندگی ام و... را باخته بودم. حالا هم شوهرم مرا نمی خواهد. ...
زن جوان: شوهرم عاشق خواهرم بود
بیشتر از چند ماه طول نکشید چرا که با این شرایط نمی توانستم فرزندانم را به دست همسرم بسپارم و از سوی دیگر نیز خانواده ام حاضر به پذیرش بچه هایم نبودند. من که دیگر چاره ای نداشتم دوباره نزد جمشید بازگشتم، اما او نه تنها بیشتر کتکم می زد بلکه هزینه های زندگی را هم نمی پرداخت و من مجبور بودم فقط با پول یارانه زندگی کنم با وجود این به تازگی متوجه شدم او با زنان خیابانی نیز ارتباط دارد و همان درآمد اندکش را برای آن ها هزینه می کند دیگر حاضر به ادامه این زندگی نیستم، ولی برای فرزندانم نگرانم چرا که ... ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری روزنامه خراسان ...
مچ دخترم را در اتاقش گرفتم / پسر جوان ناچار شد به خواستگاری بیاید!
نوآوران آنلاین - یک روز فال گوش ایستاده بودم و زیر چشمی هوایش را داشتم ، متوجه شدم با گوشی تلفن همراهش صحبت می کند. ناگهان در اتاق را باز کردم و گوشی را از دستش کشیدم. رنگ از رویش پریده بود. صدای پسر جوانی را از پشت گوشی می شنیدم که اسم دختر مرا صدا می زد. گوشی را قطع کردم و تا غروب با او حرف نزدم. خیلی ترسیده بود، با زاری و التماس می خواست گوشی اش را پس بدهم و این راز را فاش نکنم. ولی به صورتش ...
افشای ناگهانی یک رابطه سیاه
.... خیلی با الهام صمیمی شده بودم؛ درست مانند دو تا دوست. گاهی اوقات افراد ناشناسی به منزل الهام رفت وآمد می کردند که خودش می گفت فامیلش هستند. من هم زیاد کنجکاوی نمی کردم؛ چون فکر می کردم همه مثل خودم صداقت دارند و لابد او هم راست می گفت. هر از گاهی پسر الهام به خانه اش می آمد و چند روزی را نزد مادرش بود. باهم به گردش و تفریح می رفتیم. آن قدر این رابطه صمیمی شده بود که گاهی ...
عشق دوران مجردی زن جوان را جلوی شوهرش رسوا کرد
نوآوران آنلاین -از آن پس آینده و آرزوهایم را در وجود او می دیدم بدون این که متوجه باشم این رویاهای پوچ فقط روسیاهی و بدبختی ام را رقم خواهد زد. به تنها مسئله ای که می اندیشیدم این بود که فقط او می تواند من را خوشبخت کند. ابتدا قصد داشتم موضوع را با خانواده ام در میان بگذارم اما می ترسیدم که آن ها از این موضوع ناراحت شوند. با این حال هر روز که می گذشت علاقه ام به او ز ...
حرفهای زنی که متهم به قتل شوهرش شد:او را نکشتم،خودکشی کرد/2 دحترم هم قبلا از دست پدرشان خودکشی کردند
سال قبل ازدواج کرده است. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ از زمانی که دخترم خودکشی کرده است نمی توانم خانه را تحمل کنم. آن روز از بیرون آمده بودم، همسرم به من گفت چای می خوری؟ خسته بودم و حوصله نداشتم برای همین به او گفتم می روم بخوابم اگر کسی زنگ زد مرا بیدار نکن اما 10 دقیقه بعد بیدارم کرد و گفت تلفن کارت دارد. عصبانی شده بودم. سر این موضوع دعوایمان شد. همسرم به اتاق دیگر رفت و ...
پیامک های عاشقانه داماد برای مادرزن !
چند سال به همین ترتیب سپری شد تا این که سال گذشته شرکتی که همسرم در آن کار می کرد به دلیل مشکلات مالی منحل شد. او که دیگر از خانه نشینی خسته شده بود چاره ای جز مسافرکشی با پراید سواری اش پیدا نکرد. این بود که یک روز صبح خودرو را استارت زد و راهی خیابان ها شد با آن که مسافرکشی شغل سختی بود اما اصغر همه تلاش خود را برای تامین هزینه های زندگی به کار گرفته بود. با وجود این، ورق زندگی من از روزی برگشت ...
مدیر می دانست فریبا تازه عروس است! / آنها در شرکت تنها بودند !
طوری که دیگر مخارج زندگی و اجاره خانه را به سختی فراهم می کردم. بنابراین برای یافتن یک شغل مناسب به آگهی های استخدامی در روزنامه ها روی آوردم تا شاید از این طریق شغل خوبی برای گذران امور زندگی پیدا کنم. این در حالی بود که اکثر صاحبان آگهی به دنبال کارگر زن بودند و من با هر کجا تماس می گرفتم ناامیدانه موبایل تلفن را قطع می کردم تا اینکه در یکی از این آگهی ها چشمم به استخدام در بنگاه ...
شیطنت های مجردی عروس چشم عسلی داماد را به دادگاه کشاند
گذاشتم و فکر می کردم مشکل حل می شود اما روزی که فهمیدم دوست پسر هم کلاسی اش او را با ماشین به خانه رسانده است دیگر نتوانستم طاقت بیاورم. این ازدواج به طلاق انجامید. حق من نبود که با چنین شکستی روبه رو شوم. یک عمر سرم در درس و کتاب و دانشگاه بود و فکر نمی کردم چنین سرنوشتی برایم رقم بخورد. از شهر خودمان انتقالی گرفتم و به مشهد آ مدم. احساس سرخوردگی و افسردگی شدید پیدا کرده بودم. با پیشنهاد دوستم به مرکز مشاوره آ رامش پلیس خراسان رضوی آ مدم تا خودم را دوباره پیدا کنم. منبع: ...
ادامه تحقیقات از متهم به قتل شوهر
. به شوهرم گفتم اگر تلفن زنگ خورد و با من کار داشت مرا بیدار نکند، اما ساعتی بعد او مرا بیدار کرد و گفت تلفن با من کار دارد. خیلی عصبانی شدم و با هم مشاجره کردیم که شوهرم به داخل حیاط رفت و بیلی برداشت و تهدید کرد اگر از خواب بیدار نشوم یا خودش را می کشد یا مرا می کشد. به حرف هایش توجهی نکردم که به آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت و دوباره تهدید کرد که ناگهان متوجه شدم با چاقو ضرباتی به خودش زد و ...
چرا مردها خیانت می کنند؟
.... پس از چند جلسه متوجه شدم باید رابطه خود با همسرم را پایان بدهم زیرا دیگر هیچ جذابیتی برای من نداشت و دوست داشتم در کنار کسی باشم که دیوانه وار دوستش دارم و برای من فقط یک دوست ساده نیست. وقت نگذاشتن برای یکدیگر من زمانی از همسر سابق خود جدا شدم که او بسیار مسافرت می رفت و ما خیلی کم در کنار هم بودیم. من بیشتر مواقع تنها بودم. این تنهایی به ویژه در روزهای تعطیل آخر هفته ...
روایت همسر سرتیم امنیت پرواز هواپیمای ای تی آر 72 از آخرین خداحافظی همسرش
؛ اما هیچ وقت نمی خواستم به خطرات شغلش فکر کنم. وی افزود: مأموریت هایی که گاهی چند روز طول می کشید بیشتر از سایر پروازها اذیتم می کرد و خیلی دل تنگ می شدم. من چند بار از همسرم خواسته بودم اگر امکان دارد در قسمت اداری مشغول به کار شود ولی موافق نبود. صالح زاده با اشاره به آخرین روزهایی که در کنار همسرش بود، گفت: بعدازظهر روز شنبه 28 بهمن ماه 96 از من خداحافظی کرد و رفت اما همان ...
وقتی گنده لات محله عاشق دختر همسایه شد
موادم را از کیف مادرم می دزدیدم اما بعد از این که مادرم متوجه ماجرا شد به کار خلاف و دلالی مواد مخدر روی آوردم. دیگر همه نوع مواد مخدر را امتحان می کردم تا با یکی از آن ها آرام بگیرم. کم کم از عهده تامین هزینه های مواد مخدرم برنمی آمدم این بود که نقشه دزدی از منزل یکی از همسایگان را طراحی کردم و با پول سرقتی توانستم کار خرید و فروش مواد مخدر را آغاز کنم. 18 ساله بودم که یک روز در خیابان چشمم ...
دلایل اصلی طلاق در ازدواج های امروزی
گرفته بود تا مرد سر به راه شود و به دنبال یافتن کار و شغل برود اما عاقبتش طلاق بود. ازدواج برای فراموشی رابطه قبلی! آقایی 23 ساله و مهندس عمران با خانمی 19 ساله و دانشجوی کارشناسی ازدواج کرده بود. خانم می گوید: من از همان روز دوم بعد از عقد به ایشان حس بدی پیدا کرده بودم و تحت هیچ شرایطی حاضر نبودم با وی به زندگی ادامه دهم. همان موقع تصمیم به جدایی گرفتم اما سه ماه تحمل کردم و در ...
اعدام کامران در زندان کرج / همسرم با فرشاد رفت و آمد داشت باید می مُرد! + جزییات
به قضات دادگاه گفت: چند وقتی بود که به رابطه همسرم با جوان غریبه ای به نام فرشاد که در محله مان سکونت داشتند مشکوک شده بودم اما همسرم زیر بار نمی رفت تا اینکه یک روز گوشی خودم را به عمد در خانه جا گذاشتم. همسرم با گوشی ام با آن مرد تماس گرفت و تمام مکالمات آنها ضبط شد.مدتی گذشت تا اینکه من با فرشاد و دوستانش درگیر شدم او با چاقو به من حمله کرد و من هم با اسلحه ای که همراهم بود به طرف او شلیک ...
صدایی به من گفت: شوهرت را بکش!
، روزنامه شرق نوشت: زنی که شوهر خودش را به قتل رسانده است، در بازجویی ها مدعی شد تحت تأثیر ماده مخدر شیشه دست به این جنایت زده است. پرونده این زن که از سوی پلیس استان مرکزی بازداشت شده و تحقیقات از او ادامه دارد، بعد از آن به جریان افتاد که کارآگاهان از قتل مردی جوان به نام محمود در خانه اش مطلع شدند و وقتی به آنجا رفتند، با توجه به شواهد و مدارکی که در صحنه جرم وجود داشت، همسر او به نام مریم را بازداشت ...
عاشقی کنار مجسمه های شنی
را به هم ریخت. یاسین نیز در این تصاویر حضور داشت. عکس ها را یکی پس از دیگری نگاه می کردم که در رستوران ها و کافی شاپ ها و در شرایط زننده ای گرفته شده بود. تازه دلیل بی توجهی های همسرم را فهمیدم. از آن روز به بعد دیگر رفتار های هوشنگ به کلی تغییر کرد. اجازه خروج از منزل را به من نمی داد و دیگر حتی هفته ای یک روز هم به خانه نمی آمد تا این که مجبور شدم دست به دامان قانون شوم و ... ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی انتهای پیام/ ...
زنانی با مهر طلاق و دغدغه های پس از آن
به نظرمان غیرممکن برسد. از دست دادن همسر به هر شکل (جدایی یا فوت) براساس مطالعات روان شناسی یکی از دشوارترین بحران های طول زندگی هر فرد است، اما بسیاری از زوج ها به موقعیتی می رسند که از این بحران یا در نگاه عادی تر از این اتفاق استقبال می کنند. بعد از جدایی آمار طلاق رو به افزایش است و دیگر نمی توان به سال های دوام زندگی مشترک به عنوان ضمانت پایداری یک زندگی نگاه کرد. درباره این ...
چرخی که برای خودکفایی مددجوی معلول می چرخد
دنیا رفت. زن سرپرست خانوار البرزی با اشاره به اینکه پس از مدتی متوجه می شود شوهرش نیز معتاد شده است گفت: برای تأمین مخارج زندگی به ناچار با پای فلج و معلول در خانه های مردم کار می کردم. اعتیاد همسرم به اندازه ای شدّت پیداکرده بود که وقتی از سرکار به خانه می آمدم متوجه می شدم وسایل خانه را می فروشد و خرج مواد مخدر می کند. چندین بار او را به کمپ ترک اعتیاد بردم ولی فایده ای نداشت. شرایط آن ...
دکوراسیون خانه 60 متری، منزل کوچک مهرنوش به گرمی عشق!
به دیوار آجری داشتیم و قصد داشتیم فضا گرم و خودمانی شود. زیرا لمس بافت آجر بسیار لذت بخش و آرامش دهنده است. با همسرم تصمیم گرفتیم دو دیوار را آجر بزنیم و نصب آجرها را همسرم خودش انجام داد. برای کفپوش لمینیت نوعی را انتخاب کردیم که طرح چوب های جنگلی داشته باشد. برای بزرگ تر جلوه دادن خانه، یک آینه قدی بزرگ کنار ورودی مان نصب کردیم که بسیار ایده درستی بود و خیلی ها را به اشتباه بصری می اندازد. ...
پروفسور رزاقی آذر: 17 سالگی ازدواج کردم
را عوض کردید! کمی در مورد فعالیت های علمی تان در خارج از ایران برایمان بگویید. من اولین دانشمند غیراروپایی بودم که وارد انجمن اروپایی غدد شدم و مطالب علمی ام را ارائه کردم. اما در بار اول رئیس انجمن به من گفت که این انجمن به علت یک منع قانونی، از پذیرفتن دانشمندان غیر اروپایی معذور است. سال بعد یک تبصره به انجمن اروپایی غدد اضافه شد که می توانست دانشمندانی از سراسر جهان را جذب کند ...
اهل کینه و کینه کشی نبوده ام و نیستم/به زندان رفتم چون کتاب هایم را می خواندند
در گوش پدرم گفتم برو و لای شاهنامه را نگاه کن! آنجا خیالم راحت شد و تقریبا آرام گرفتم. بعد از چندین روز که در زندان بودید به شما توضیح ندادند که جرم تان چیست؟ نه! فقط وقتی من پرسیدم برای چه مرا گرفته اید، گفتند: کتاب هایی که تو نوشتی در خانه ی تمام کسانی که ما بازداشت کرده ایم، پیدا شده است. به تدریج به من گفته شد، زمانی که بچه ها را می گیریم و می آوریم همه آنها می گویند چرا دولت ...
گفت وگو با دختر قربانی تعرض
پیدا کنم. بعد از گذشت سه ماه هنوز کار مناسبی پیدا نکرده بودم. ماهانه پول زیادی بابت اجاره خانه می دادم و پس اندازم در حال تمام شدن بود. به همین خاطر تصمیم گرفتم یک همخانه پیدا کنم تا بتوانم مبلغ اجاره خانه را با او شریک شوم. چند شبانه روز در روزنامه ها دنبال همخانه و شغل مناسب گشتم اما پیدا نکردم. به همین خاطر به بنگاه های شهر پرند مراجعه کردم و از آنها خواستم تا برایم همخانه ای پیدا ...
راز آدم ربایی مرد معتاد در کمپ ترک اعتیاد بر ملا شد
به گزارش خبرنگار ما، مرداد سال گذشته بود که پسر 17 ساله ای همراه پدرش به اداره پلیس رفت و از مردی به اتهام آدم ربایی، سرقت و اقدام به آزار شکایت کرد. او گفت: خانه ما در یکی از خیابان های شرقی تهران است. هر روز عصر همراه دوستانم در باشگاه فوتبالی بازی می کنیم. ساعتی قبل از خانه مان بیرون آمدم تا به باشگاه بروم. داخل کوچه از جلوی ساختمان مسکونی در حال عبور بودم که مرد جوانی مرا صدا زد. او گفت که ...
طعم شیرین دوتایی شدن
شده و پشت هم از دلتنگی همسرانشان می گفتنُ دَم از شیرین زبانیِ فرزندانشان. دروغ چرا!! منُ بچه های دیگر حسودی مان می شد. همه اش در دلُ ذهنمان، خود را جای آن ها گذاشته و طعم شیرین دوتایی شدن را مزه مزه می کردیم. پس از ساعتی رسیدیم به شهر مایر. هم اینکه ماشین توقف کردُ پیاده شدیم دوستان ازدواج کرده سریعا به سمت تلفن ها رفتند. خب بالاخره بعد از آن همه ابراز دلتنگی، این اتفاق بعید هم نبود ...
زندگی بخشید و رفت
مرحوم سمیه تفکری، امدادگر و مربی امداد و نجات بافقی پس از فوت هم دست از کمک به دیگران بر نداشت. او با اهدای اعضایش پس از تایید مرگ مغزی توسط پزشکان، جان دوباره ای به چند بیمار بخشید. در ادامه با محمد مهدی زینلی، همسر مرحوم سمیه تفکری که او هم از امدادگران داوطلب بافق است گفت و گو کرده ایم. تلخ ترین صبح عمرم ساعت 5 صبح روز جمعه بود. دخترمان رها که آن موقع 4 سالش بود، از خواب ...
مریم 26 ساله در جاده دماوند کشته شد / او تازه عروس بود
دانشجوی فوق لیسانش بود. به همین خاطر از من خواست تا حق طلاق را به او بدهم. من هم پذیرفتم اما وقتی همسرم مدرک فوق لیسانس اش را گرفت از من جدا شد. من تحت تاثیر این ماجرا به افسردگی مبتلا شدم و مدتی بعد دست به خودکشی Suicide زدم ولی زنده ماندم. چند ماه بعد با مریم که دختر عمه ام بود ازدواج کردم. مریم همیشه به خاطر سخت گیری های پدرش با او اختلاف داشت. بعد از ازدواج نیز رابطه مریم و پدرش با هم قطع شد. من ...
زن جوان از پسر 17 ساله باردار شد
به گزارش رکنا، طبق گزارش پلیس، زمانی که همسر جیل لامونتیج 30 ساله متوجه رابطه کثیف بین او و دانش آموزش می شود ابتدا زن جوان را شکنجه و بعد به پلیس تحویلش می دهد. همسر متهم در اظهارات خود به پلیس گفت: من فکر می کردم رابطه بین جیل و دانش آموزش رابطه درسی و کاملا سالم است و اگر پسر جوان به خانه ما می آید فقط برای تقویت درسی اش است، اما بعدا که متوجه گوشی همسرم شدم فهمیدم که رابطه آن ها ...
دختر 17 ساله باور نمی کرد مادرش را در کنار مرد غریبه گرفته اند !
نوآوران آنلاین -او لب به سخن گشود و گفت: پدرم معتاد بود و همین موضوع ریشه تمام اختلافات بین او و مادرم بود. مشاجره و نزاع های آن ها پایانی نداشت و من از همان دوران کودکی شاهد دعواها و کتک کاری های آن ها بودم مادرم مدام غر می زد و نمی توانست با این وضعیت کنار بیاید اما زندگی ما روزی رنگ سیاهی به خود گرفت که صدای مداوم و ممتد زنگ منزل همه را نگران کرد آن روزها من 14 سال بیشتر نداشتم همه نگاه ها به ...