روایتی خواندنی از حضور طلبه های خواهر در غسالخانه کرونایی ها
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت بانوان طلبه جهادگر از تغسیل اموات کرونایی/ حتی یک بار هم غسل میت ندیده بودم!
نگران تجهیز عزیزانشان بودند ولی به ایشان اطمینان می دهیم که با حضور طلاب و نیروهای جهادی به فضل خداوند در هر زمان بنا به شرایط خودش ان شالله به تکلیف عمل شده است و در شرایطی که امکان غسل وجود ندارد تیمم واجب است که با مدد الهی این کار مطابق با فتوای علما انجام شد . *حتی یک بار هم غسل میت را ندیده بودم یکی دیگر از بانوان طلبه جهادگر دراین عرصه درباره انگیزه خود از حضور در این ...
جهاد در خاکریز آخر/غسل اموات کرونایی برگی دیگر از حماسه انسان دوستی
و تدفین متوفیان باعث جریحه دار شدن احساسات مردم و خانواده های داغدار جان باختگان شدند در حالی واقعیت چیز دیگری بود و در این شرایط گروه ها و طلبه های جهادی با حضور در این بخش نگذاشتند نقصی در انجام واجبات شرعی متوفیان شکل گیرد و بازهم این شبکه های به ظاهر دوست ملت ایران ولی دشمن واقعی مردم نتوانستند به مقاصد پلید خود در شرایط بحرانی ناشی از این ویروس دست پیدا کنند زیرا بر اساس این آیه شریفه من مکر ...
فعالیت بیش از 10 هزار بانوی طلبه در مبارزه با کرونا
به گزارش خبرگزاری رسا، خانم ماندانا جلالی مدیر کل تبلیغ حوزه های علمیه خواهران با بیان اینکه طلاب با شیوع ویروس کرونا در فضای واقعی و مجازی خدمت رسانی کردند، افزود: طلاب در فضای واقعی با وجود همه مخاطرات در خط مقدم آرامستان ها و بیمارستان ها حضور فعال داشتند. وی بیان کرد: حدود 600 نفر از خواهران طلبه در آرامستان ها و بیمارستان های اکثر استان ها با شیوع ویروس کرونا فعالیت می کنند. ...
مستندساز خط شکن!
زیادی بازدید خورد و بعد از سه، چهار روز در صفحه خودم که در ابتدا حدود 700 نفر دنبال کننده داشت و بعد از سه، چهار روز شده بود 1300 نفر، 150 هزار بازدید و 40 هزار بازنشر اتفاق افتاد. بماند که چندین نفر از من خواستند کلیپ را برایشان بفرستم و باز خودشان مستقل در صفحات پرمخاطب خودشان کار را منتشر کردند. به نظر خودم رمز موفقیتش در بازدید، اول از همه اخلاص بچه ها بود. دوم هم زاویه دیده نشده کار بود. اینکه ...
ماجرایی پرمشقت اما شیرین؛ اینجا عشق حرف اول را می زند
آن ها هر روز برای چند ساعت هم که شده مجبور به تحمل لباس مخصوص تطهیر مردگان هستیم تا در عین انجام وظیفه خودمان هم به ویروس آلوده نشویم. او این اقدام خودجوش را نذر حضرت زهرا (س) کرده و گفت: من به شخصه بعد از تصمیم برای اقدام به این کار نیت کردم که هر فعالیتی در این زمینه داشته باشم نذر بانو فاطمه زهرا (س) باشد. ایثارگری جامعه طلاب در تطهیر و تدفین اموات کرونایی ...
پرستار داوطلب شدیم تا شما تنها نمانید +عکس
سرگردان کرده. آمدی اینجا چه کنی؟ چند روز قبل از اعزام به بیمارستان این سوال را از خودش می پرسید. تمرین می کرد برای داشتن جوابی در آستین. پیش بینی اش وقتی درست از آب در آمد که قرار شد بارها پاسخ همین سوال معنی دار پرستاران را بدهد؛ پرستاران بخش قرنطینه بیمارستان، روزهای اول مرتب پیگیر دلیل آمدنم شدند. من هم می گفتم هر کاری که شما بگید. مثلا تخت بیمار را مرتب کنم، سطل های زباله را خالی کنم ...
همدلی مؤمنانه در مقابله با کرونا، رشد و تعالی جامعه را در پی دارد
. این بانوی طلبه جهادگر یادآور شد: در حالیکه با شیوع بیماری کرونا در ایران، ظهور زیبایی ها در حال شکل گیری است، در کشورهای معاند با اسلام و بشریت، زشتی ها نمودار شده و دزدی، زورگویی، تبعیض و نگرانی هر روز جلوه تازه ای از خود نشان می دهد. عقیقی که با وجود پنج فرزند در فعالیت های جهادی حضور دارد، گفت: همسر و فرزندانم با حضور من در بیمارستان موافق هستند و خیلی دوست داشتند که در ...
بهترین روش برخورد با بی نظمی آقایان
. خب چرا به این خواسته های پیش پا افتاده همسرتون توجه نمی کنید؟ مرد جواب داد: خانم روان شناس شما دیگه چرا؟ من یه مرد هستم! صبح تا شب سر کار دارم جون می کنم، بعد شب که میام خونه بیفتم دنبال این سوسول بازی ها؟ پات رو بشور، عطر بزن، موهات رو مرتب کن! ولمون کنید تو رو خدا! خنده ام گرفت و گفتم: فکر نمی کنم رعایت نظافت شخصی، سوسول بازی باشه! بیایید فرض کنیم خانم شما تصمیم بگیره از همین امروز ...
گذر از کنار مرگ!
بماند و به آن گاز کلر اضافه شود. هم چنین مِیِّت باید علاوه بر آب غسل، با آب کلر هم ضدعفونی شود. به نظر می رسید همین زمان بردن فرآیند ساخت مخرن های 10,000 لیتری و راه اندازی آن در آرماستان، باعث شده بود اموات قبلی صرفا با تیمم دفن شوند. بعد از این توضیحات هم آموزش های شرعی و بهداشتی لازم را برای غسل و کفن اموات، ارائه دادند. آن روز ما را گروه بندی کردند. من و شاهین و سیدستار و یک نفر ...
فعالیت خواهران طلبه در مبارزه با ویروس کرونا حرکتی عظیم است
الله شیخ غلامرضا فقیه خراسانی به طلاب اشاره کرد و گفت: پس از فراگیری وبا در دورانی که کسی به طلاب توجهی نمی کرد، ایشان درس را تعطیل کرد و به پرستاری از طلاب پرداخت و به صورت ناشناس، لباس طلاب بیمار را به خارج از شهر نجف می برد و پس از شستشو و خشک کردن آن ها، لباس ها را درب حجره ها می گذاشت. رئیس شورای حوزه علمیه یزد با اشاره به اینکه یک موجود ریز سوزنی به نام کرونا همه جهان را به هم زده و ...
شهیدی که با لباس و غسل به استقبال شهادت رفت
بود چرا اینقدر ناشکر هستید، بچه ها گفتند غذا چه بود؟ گفتم: ماهی پلو بود. بچه ها تعجب کردند و گفتند اصلا امروز غذا ماهی نبوده. بعد یک روز رفتم سلف و پرسیدم قضیه آن غذا چه بود؟ گفتند ما غذای اساتید را به شما دادیم. من هم خیلی ناراحت شدم و گفتم: من هم دانشجو بودم و شما من را مدیون کردید. محمد آمده بود و سریع رد مظالم داده بود، گویا یکی از آشنا ها محمد را دیده بود و رو حساب ارادتی که به او ...
عکس العمل حاج قاسم از ازدواج مجدد همسر شهید/سردار سلیمانی: ازدواجت جهاد بود
جعبه انگشتر را بیاور. به همه یک انگشتر هدیه داد. نوبت من که شد یک انگشتر داد بعد گفت: نه نه این خوب نشد می خواهم یکی دیگر بدهم. گفتم: ممنون همین برای من کافی است گفت نه می خواهم یکی دیگر بدهم. انگشتر دیگری که واقعا زیبا تر هم بود و اتفاقا اندازه دستم بهم داد. انگشتر قبلی برای بزرگ بود. انگشتر اول را پس دادم گفتند نه قسمت شما دو انگشتر بوده. *یک و ساعت و نیم حال و خوب تقریبا یک ساعت ...
زینب الگوی صبر روزهای کرونایی باشد
.... او برایم توضیح داد که برادرش به سرطان مبتلا شده و حس خواهری اش او را به اینجا کشیده بود تا از پاره تن خود پرستاری و مراقبت کند اما یک جمله به او گفتم که باعث شد این خانم آرام بگیرد. صحبت های این طلبه جهادی به اینجا که رسید کمی مکث کرده و سکوتش طولانی می شود. وقتی به چهره اش نگاه کردم دیدم اشک در چشمانش حلقه زده و بغض راه گلویش را سد کرده... کمی بعد آرام شده و با اشاره به ...
کتاب با مادرم همراه – سیمین بهبهانی
درست است. می بینی؟ در خواب می بینم، نه در بیداری. نزدیکم نیستی؛ زنگ میزنی، از آن سوی دنیا. با این همه نمی توانم با تو به دلخواه سخن بگویم. هوم. چه خوشبختم! چی میگی؟ معلومه که خوشبختی! زیر موشک نیستی. زیر آوار نرفتی. از دس دشمن فرار نکردی. صد فرسخ پیاده ندویدی. سر مرزا منتظر یه لقمه نون که سق بزنی، یه وجب جا که کپه مرگ بذاری، وانستادی. مرگ پیر و جوون و بچه رو جلوی چشمت ندیدی. مثل کردا، مثل مردم ...
پدر 24 متری اهواز و ماجراهای او با پیکر شهدا/ از عشق به سردار تا نجات مردم
.... تا این حرف را شنیدم از بین بقیه خودم را بالا کشیدم و گفتم دکتر، من کسی را میشناسم که به شما چادر بدهد ، دکتر هم با توجه به اینکه من کم سن و سال بودم با خنده گفت دخترم، منظورم چادری که به سر کنی نیست، ما چادری میخواهیم تا مجروحانی که حال کمی بهتری دارند به عنوان نقاهتگاه در آنجا مستقر کنیم و جا برای بقیه باز شود. من هم با هیجان قسم خوردم که همچنین جایی و شخصی که مشکلمان را حل کند ...
مصافِ رویارو با ویروسِ شهرآشوب/ لذت آغوش را فراموش کرده ام
پنج بعد از ظهر؛ آن گاه که بیل مکانیکی و هراسِ ویروس را به راننده دیگر می سپارد. پای کرونا که لابه لای حرف ها باز می شود، ترس می نشیند روی واژه های عزت: نگفته ام که بخش عفونی کار می کنم. به هیچکس نگفتم. به هیچکدام از فامیل. اگر زنم بفهمد خیلی دلشوره می گیرد. همین که من این همه دلهره دارم، کافی است. این ها را در مجالِ کوتاه میانِ دو بار آهک پاشی می گوید، آن هنگام که کامیونِ تنومندِ فرتوت ...
لیلی رشیدی: قصه گوها باید خود واقعی شان باشند
این مجموعه مشغول بودند، دلیل دیگری برای پذیرش این پیشنهاد بودند، چون همه این ها باعث شد به نظرم بیاید که نتیجه کار خوب خواهد شد. رشیدی قصه های قرنطینه و قصه های سیل را از بهترین قصه های آی قصه دانست و ادامه داد: این دو قصه، خیلی خوب بودند، ما این کار را از قبل ضبط نمی کنیم و این مساله خیلی خوب است چون ماجراهای روز هم در کار ما اثرگذار است، مخصوصا ماجراهایی که بچه ها هم به نوعی با آن ...
پذیرش حوزه علمیه خواهران با ظرفیت 12 هزار نفر آغاز شد
به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرنگار خبرگزاری حوزه، خانم بابایی پیش از ظهر امروز در نشست خبری که با موضوع پذیرش سراسری حوزه های علمیه خواهران در سالن اجتماعات این مرکز در قم برگزار شد، با اشاره به شیوه های پذیرش حوزه علمیه خواهران گفت: این مرکز در سه مقطع عمومی، کارشناسی ارشد و مقطع دکتری اقدام به جذب طلبه خواهر می نماید. رئیس اداره پذیرش حوزه علمیه خواهران ادامه داد: پذیرش مقطع عمومی ...
عکس عجیب از معده کودک 4 ساله بابلی
...! کرم کاکائو تلخ فندوقی فرمند – 200 گرمی (8000تومان ارزان تر از بازار) آشپزی در قرنطینه! | آموزش کیک شکلاتی خوشمزه با نایجلا برچسب ها: کودک 4 ساله ، عکس عجیب از معده 0 گزارش خطا نظر شما نظراتی که حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید نام: ایمیل: * نظر: پربحث ترین روز اعتراض شدید کاربران به رقم افزایش حقوق ...
شکست یعنی سرآغاز یک پیروزی جدید
چیزهایی من از خانم جوانمردی دیده بودم که برای خودم یک الگو ساخته بودم چه از نظر رفتار و چه شخصیت شان، از همه نظرات برای خودم الگو ساخته بودم و دلم می خواست مثل ایشون باشم ولی نمی توانستم مثل ایشان تیراندازی کنم خیلی ناراحت شدم . بعد خوشبختانه یک روز که رفته بودم هیئت خانم جوانمردی را دیدم با همسرشان در حال راه اندازی سالن خود بودند. بعد من را دیدند. من رفتم آنجا، خانم جوانمردی گفت زهرا می ...
امداد برای حاشیه شهر!
کنی؟ همان جا جرقه این روش کار در ذهن من خورد. انگار آن همه کلاس و مشاوره رویش آن قدر اثر نداشت که این محبت داشت و همین مسیر را ادامه دادم. آنجا می دیدم من وقتی به یک نفر نصفه نان می دادم روز بعد 5 نفر دیگر را پای صحبت های من کشانده است. اسباب بازی می خریدم و با خودم به کمپ می بردم و به پدر ها می دادم تا از طرف خودشان به بچه بدهند. گاهی تعدادی لباس می بردم. پیش از آن برای شنیدن و مشاوره مقاومت ...
پرونده قتل چمدانی دوباره بازشد
پرونده خود را بی گناه دانست و گفت: غزاله وقتی از پله های خانه مان پایین رفت، همین که خواستم در ورودی آپارتمان را ببندم، ناگهان صدای جیغ اش را شنیدم، وقتی در را باز کردم، دیدم او از پله ها سقوط کرده است. هر چه صدایش زدم، جواب نداد. ترسیده بودم با زحمت او را به خانه بردم. از ترس پدر و مادرم غزاله را داخل چمدان جاسازی کردم و او را از خانه بیرون بردم تا کسی متوجه نشود و بعد هم جسد غزاله را در سطل ...
منِ عزیز : نامه های یک رمان نویس به خودِ آینده اش اگر نامه ای برای خود ده سال بعدتان بنویسید، چه چیزهایی ...
قلم به دست گرفتی و برای خودت نامۀ سِرّی نوشتی. وقتی خیلی جوان بودم دو هدف را برای زندگی ام تعیین کردم: مادر بشوم و نویسنده بشوم. حالا هر دو محقق شده اند. یادم نیست برای خود 54 ساله ام چه نوشتم؛ شش سال بعد خواهم فهمید. دیگر دلم غنج نمی رود که نامه را زودتر باز کنم اما عاشق باز کردن آن هستم. این روزهای تولد هنوز برای من هیجانی شبیه روز اول عید دارند. چه کسی را در آن نامه خواهم یافت؟ شگفت ...
دعای کمیل امیرالمؤمنین (علیه السلام) مرا شیعه کرد
...، کمال بود. یکی از شب های محرم سال 1361 ساعت حدود 11 شب به ما خبر دادند فردا قرار است دیداری با امام انجام شود، مدرسه شما هم می تواند چند نفر را بفرستد. با خودمان فکر کردیم، اسم چه کسانی را بدهیم که یک دفعه یاد کمال افتادم. گفتم: بروید صدایش کنید. وقتی یکی از همکاران درِ حجره کمال را زد، با اعتراض او مواجه شد. کمال که عادت داشت زود بخوابد، گفت: چرا موقع استراحت مزاحم می شوید؟ همکارم جواب داد ...
ماجرای انتخاب شیرین دختر نورالدین خان زاده
...، لهجه و فضای کرمانشاه ارتباط برقرار کنید؟ - قطعاً همین طور است، چون زبان کردی زبانی است که من هیچ مشکلی بابت صحبت کردن به این لهجه نداشتم. ** چطور شد که برای بازی در فصل نخست نون خ در نقش شیرین انتخاب شدید؟ - برای بازی در فصل اول این سریال از طریق یکی از دفتر های فیلمسازی که برای کار دیگری رفته بودم به دفتر آقای آقاخانی معرفی شدم و همانجا گفتند که آقای آقاخانی ...
ناگفته های تکان دهنده پلیسی که سندروم دست بی قرار دارد + تصاویر
خوشحالی گریه می کردم، اما نمی توانستم فریاد بزنم و کمک بخواهم. ناگهان دو نفر از ماموران آمدند و من را بازرسی بدنی کردند و بازوهایم را گرفتند تا بلندم کنند، حین حرکت به آن ها گفتم من همکار شما هستم، اما ماموران من را به عنوان سارق مسلح تحویل گرفته بودند تا اینکه یکی از کارکنان بازرسی استان که از بچه های مازندران بود و آن شب برای بازدید به آن کلانتری آمده بود من را شناخت. در ...
از کتک کاری تا تشکیل باند سرقت
سرقت هایشان ادامه یافت. هر دو به سراغ خودروی پژوی داماد رفته و آن را دزدیدند. تمام لوازم داخلش را برداشتند. خودرو را با چوب و چماق له و درنهایت آن را در خیابان رها کردند. وقتی این سرقت بی نقص انجام شد، میلاد و کیارش به فکر ادامه دزدی ها افتادند: در زندان بودم که شیوه سرقت خودرو را یاد گرفتم. هم بندی هایم به طور دقیق یادم داده بودند که چطور در خودروی پژو و پراید را باز کنم. برای همین به سراغ خودروی ...