سایر منابع:
سایر خبرها
سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد/ سیره شهید محمدرضا شفیعی چگونه بود؟
.... در مدت 11 روز از زمان اسارت تا شهادت بسیار شکنجه شد . صلیب سرخ که از شهادت محمدرضا آگاه می شود، مسئولان بعثی را موظف می کند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند. پس از 16 سال پیکر این رزمنده قمی تفحص شده و به کشور بازمی گردد. پیکر شهید شفیعی صحیح و سالم از خاک بیرون آمده بود. محمدرضا در 14دی ماه 1365 شهید شد و پیکرش در 4 مرداد ماه 1381 به کشور بازگشت. صدام گفته بود این جنازه ...
سبک زندگی شهید آیت الله شاه آبادی+ فیلم
دوست داشت اسامی ائمه را روی بچه ها بگذاریم اما من دوست داشتم اسم هایی را که از بچگی در ذهنم بود، روی بچه ها بگذارم. ایشان هم با من مخالفت نمی کرد. مثلاً سعید را ایشان محمدعلی گذاشته بود، چون اسم پدرشان محمدعلی بود، تا چند وقت هم محمدعلی بود اما دیدم همۀ پسرها و برادرها اسم پسرشان را محمدعلی گذاشتند و گفتم: من اصلاً نمی خواهم اسم بچه ام را محمدعلی بگذارم می خواهم اسمش را عوض کنم و سعید بگذارم که از ...
شهیدی که حامی جوانان راه گم کرده سوری بود
موضوع را به همسرم گفتم و ایشان به من گفتند قول می دهم که شما را به آرزویت برسانم. همسرم به واسطه آب زهرآلود مسموم شد.در همان دوره مسمومیت خاطراتی از زندگی خود تعریف کرد و به من گفت اینها را بنویس و بعد از شهادت ام برای من کتاب اش کن . پس به نوعی با نوشتن کتاب بی تو پریشانم به وصیت همسر خود عمل کردید؟ در حقیقت با چاپ کتاب بی تو پریشانم هم به وصیت ایشان عمل کردم و هم اینکه ایشان ...
متن خدا | متن و جمله های زیبا در مورد خدا و پروردگار بزرگ و آفریننده جهان
به گزارش آمد خبر (amadkhabar.ir) : متن خدا و جمله های بسیار زیبا در مورد خداوند و عکس نوشته های خاص شکرگزاری از خدا و جمله هایی در مورد پروردگار و آفریننده جهان و آخرت متن و جمله های زیبا در مورد خدا جملات زیبا در مورد خدای بزرگ و تشکر از خداوند یا رب مکن از لطف پریشان ما را / هر چند که هست جرم و عصیان ما را ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم / محتاج ...
همراه با ابوطاها از همدان تا حلب
رو پیش عمه جان نگه دار. چند شبی تو پادگان مراسم توسل داشتیم، فضای بسیار معنوی و عجیبی حاکم بود. بعضی وقت ها از خود بی خود می شدم. بلند می شدم دور سر بچه ها می گشتم، بلکه گوشه ای از مجلس حضور اهل بیت رو حس کنم. از اون جمع با صفا دهها نفر به شهادت رسیدند و بعدها راز این معنویت زیاد اون مجلس رو فهمیدم. مطمئن هستم که اون فضا تا سال ها تکرار نخواهد شد. بعدها ...
سه بار خبر شهادتم پخش شده/ آرزویم شهادت است / به جای سراغ گرفتن ، می گفتند یونس منزوی شده !
روز در منطقه جا مانده بودم. آقای سینکی یکی از همرزمانم پلاکم را در آورد و گفت به شهادت رسیده ام. بچه های اصفهان وقتی خط را گرفتند پیدایم کردند پیدایم کردند. خدا ان شاالله شهادت را قسمت کند! یک دوره ای در همین چند روز که بیمارستان ساسان بودم تا 72 ساعت تقریباً بیهوش کامل و به ظنّ پزشکان به شهادت رسیده ام. فکر می کردم مرا در این سطل های زباله گذاشته اند و روی من زباله می ریزند. در صورتیکه ...
سوسن طاقدیس؛ عمری را صرف داستان کرد
سال را برد و...، اما در مصاحبه ای که با نیکو کریمی به سفارش وزارت ارشاد انجام داده، سوسن طاقدیس اطلاعات ارزشمندی درباره زندگی اش می دهد که می تواند ارتباطی مستقیم با درونمایه آثارش داشته باشد. اطلاعاتی جذاب از این دست که مثلا با خواندن بینوایان در کیهان بچه ها تصمیم گرفته نویسنده شود: به خودم گفتم یعنی می شود من هم یک روز نویسنده شوم؟ وقتی اولین بار پرسیدند می خواهم چه کاره شوم، با ...
نوجوانی که گمشده خود را در جبهه یافت
گرم و دوست داشتنی و با پدر شهید رضا راستبود به گفت و گو نشستیم، پدر که بسان سروی استوار است و شهادت پسرش را برای خود افتخاری می داند، بعد از معرفی خود از پسر شهیدش برایمان می گوید... سیدمحمد مشکوهًْ الممالک وصف پسر از زبان پدر علی راستبود هستم، پدر شهید رضا راستبود، من 11 فرزند داشتم، شش پسر و پنج دختر و رضا فرزند دوم من بود، او در تاریخ 27 خرداد سال 48 به دنیا آمد. یکی دیگر از ...
محرمی: کریمی جواب تتلو را می داد گنده می شد!
حالا علیه علی کریمی اسطوره فوتبال ایران و پرسپولیس بی ادبی و اهانت کند. من نمی دانم لایو گذاشتن یا نگذاشتن علی کریمی برای یک بچه 5 یا 6 ساله چه ربطی به امیر تتلو دارد؟! چه بگویم! من می پرسم کسی از این بابا پرسیده که چرا تو با هرکس و ناکسی از آن ساشا سبحانی اختلاسگر تا نمی دانم فلان دختر کم سن و سال و... لایو می گذاری؟ کسی کاری به امیر تتلو ندارد ولی ظاهراً این بابا با همه کار دارد ...
پرستار انقلابی
چاپ و منتشر کرد. برشی از متن کتاب: سال های کودکیم مقارن با حکومت پهلوی بود. بعد از ازدواج دو خواهر بزرگترم ارشد خانواده محسوب می شدم. ما در آن زمان خانه ای کوچک در چهارراه فرهنگ خرم آباد داشتیم و در همان جا پدرم مغازه ی بقالی داشت و از آن راه امرار معاش می کردیم. گاه از لای درب منزلمان به خیابان خلوت روبروی خانه نگاه می کردم، خیابانی که انگار در خوابی عمیقی فرو رفته بود، من ...
... ندانم کدام حادثه بود
خبر درگذشت سوسن طاقدیس را حمیدرضا شاه آبادی نوشته بود. خبر را که خواندم، نمی توانستم باورکنم؛ ولی مثل همه خبرهای تلخ رفتن، راست بود. ناگهان چهره سوسن طاقدیس روبه رویم بود. با همان لبخندی که همه ما از او دیده بودیم. حالا اما آن لبخند تمام شده بود، از ما دریغ شده بود و از بچه های این سرزمین... و برای ما تبدیل به غم و خاطره ای شده بود... به همین سادگی. از زندگی تا مرگ هیچ فاصله ای نیست و این را بارها و بارها در رفتن عزیزانمان دیده ایم و چه خوش نظامی فرمود: ...
خداحافظ سالار؛ پشت صحنه ای جذاب از شهید حسین همدانی
... می گفت: این پیر شجاع و نترس از ما جوونا تو هر کاری جلوتره با اومدنش علمای سرمنبر، دل و جرات بیشتری بر افشای خیانت های شاه پیدا کردن و همین هم شد فریاد دادخواهی و مبارزه علیه حکومت شاه، علنی شد. مردم با شنیدن پیام ها و خواندن اعلامیه های امام در تبعید به خیابان ها می آمدند و ماموران حکومتی پاسخ اعتراض آنها را با گلوله می دادند و هر روز خبر شهادت کسی می رسید. یکی از آنها ...
کوچ سوسنِ باغ قصه ها
.... می خواهم تسلیت بگویم. اما انگار منتظرم تسلیت بشنوم. یاد جمله ای می افتم که بیست سال پیش شنیدم. مگه ما ادبیات کودکی ها چند نفریم؟ همکارم، هم خانواده ام، خواهرم خانم سوسن طاقدیس، کاش در رفتن هم کمی درنگ می کردی. قاسمعلی فراست هم به درگذشت سوس طاقدیس این گونه واکنش نشان داد: دوست خوب بچه ها رفت. پنجم اردیبهشت ماه برای خانواده ادبیات ظاهراً روز خوبی نبوده است. در این روز ابتدا امیرحسین ...
جایگاه رزق حلال در اقتصاد اسلامی / نهیب قرآن به کم فروشان
.... نَجِیًّا در گوشی گفتم. وَ قَرَّبْناه تمام این درجات عرفانی برای این است که موسی گفت: بروم آتش بیاورم سرما نخورید. یعنی گاهی خدمت به خانواده انسان را به بالاترین درجات می رساند. خدمت به پدر، مادر، خدمت به مظلوم... خیلی ها این خدماتشان کمرنگ است ولی هی دنبال یک راهی می گردند که چه دعایی بخوانیم به خدا نزدیک شویم؟ چه دعایی بخوانیم خواب پیغمبر را ببینیم؟ چند بار جمکران برویم امام زمان را ببینیم؟ بابا قرآن گفته خوب زن داری کن، خوب بچه داری و همسرداری کن. خوب پدر داری و مادر داری کن به بالاترین درجه می رسی. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته انتهای پیام ...
پنجعلی : بازوبند کاپیتانی آسیا افتخار بزرگی بود
شدید؟ بچه نظام آباد بودم، آنجا زمینی بود که به باغ کلاغ ها شهرت داشت، درخت های بلندی داشت و قبرستان یهودی های نیز بود، آنجا می رفتیم فوتبال بازی می کردیم. ناصر ابراهیمی بچه محلمان بود، یک شب رفتم زنگ خانه شان را زدم. به او چی گفتید؟ گفتم می خواهم فوتبالیست شوم. جواب ناصر ابراهیمی به شما چی بود؟ گفت چند دقیقه صبر کن، رفت از داخل خانه سوییچ ماشینش ...
موفقیت نیرو های انقلاب مقابل تجزیه طلبان کردستان مرهون تلاش های شیرودی بود
کشور و فعالیت معاندان نظام برای رسیدن به مقاصد شومشان صحبت کرد. من شهید شیرودی را همان روز ملاقات کردم و بعد از آن دوستی و رفاقتمان شروع شد و تا زمان شهادت در خدمت این بزرگوار بودم. شهید شیرودی که در جریانات پیروزی انقلاب با پیشمرگان کرد مسلمان همکاری کرده بود، با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به سپاه غرب کشور ملحق شد. از مهارت های پروازی شهید شیرودی خیلی شنیده ایم، عملکرد ایشان را در ...
همدان| در خانه بمانیم؛ کتاب بخوانیم/ خَس بی سر و پا ؛ کتابی که باید به جای خواندن آن را جرعه جرعه سرکشید
مهتاب گم شد این بار قلم جادویی خود را در وصف پیاده روی اربعین به کار گرفته تا اثر تحسین بر انگیز دیگری را بیافریند. این سفرنامه از همان ابتدای نگارشش با شهدا و صاحب اربعین حضرت زینب کبری(س) گره خورده است، سفری که شهدا آن را روایت می کنند و چه زیباست واگویه های صادقانه و دلنشین نویسنده کتاب. به قول نویسنده شهیر همدانی این اثر، مقدمه این سفرنامه دلگشا را قرار بود حبیب سپاه، سرلشکر شهید حاج حسین همدانی بنویسد اما با شهادتش در حلب و در دفاع از حرم عمه سادات صاحب حقیقی اربعین، مقدمه ای از جنس خون آفرید. انتهای پیام/742/ ...
وقتی تنها فرزند سالمِ خانواده به شهادت می رسد...
، امام حسین(ع) را خیلی دوست داشت و هر سال در روز تاسوعا قربانی می کشت. من 4 بچه معلول داشتم که یکی از آنها تازه از دنیا رفته است، منوچهر خیلی هوای آنها را داشت، وقتی می خواست برایشان لباس بخرد برای همه آنها یک رنگ را انتخاب می کرد مبادا که یکی از آنها ناراحت شوند. اهل کار خیر بود پسرم در کار کشاورزی و دامپروری هم به پدرش کمک می کرد. تا کلاس ششم درس خواند و بعد درسش را رها کرد و رفت یزد تا ...
رنگ الهی دادن به کارهای روزمره زندگی
رفتند سر امام حسین را بریدند. بد معامله کردید. یک دعایی ماه رجب دارد مرحوم مطهری به من سفارش می کرد این دعا را ولو برای ماه رجب است تو هر روز بخوان. دعا این است خاب الوافدون علی غیرک یعنی باختند آنهایی که با غیر خدا معامله کردند، و خسر المتعرضون الا لک حتی برای بچه هم آدم چیزی می خرد باید برای خدا بخرد. بچه شما یا از اولیای خداست یا از دشمنان خداست یا از دوستان خداست. اگر بچه شما از دوستان خدا بود خدا ...
مرور خاطرات صدیقه کیانفر در چهاردیواری قرنطینه
از کتاب سه قطره خون صادق هدایت بود. گفتم حفظ نکردم نمی توانم بخوانم. گفتند از رو بخوان. در کارم با ایشان حتی نیم تپق هم نزدم و با تمام وجودم فکرم را گذاشتم روی متن. از رادیو خوشم آمد از میکروفون و حالتی که آنجا داشت خوشم آمد و ماندنی شدم. سپس سال 1338 به رادیو ارتش رفتم و دو سال آنجا بودم. بعد دوباره رفتم دنبال تئاتر و از باشگاه جوانان شروع کردم و کارم را ادامه دادم تا حالا که اینجا هستم. ...
روایتی از تلاش های شهید طهرانی مقدم برای ساخت حامل ماهواره
فرمانده سپاه گفت: خوب کار من دیگه تمام شده است. ، چند بار این جمله را تکرار کرد، جمله ای که دل فرمانده اش را لرزاند و ثمرات تلاش او تا سال ها پس از شهادتش هم لرزه بر اندام دشمنان صهیونیستی می اندازد. شهید حسن طهرانی مقدم در ابتدای شکل گیری رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عنوان مسئول اطلاعات منطقه 3 سپاه شمال، مشغول به فعالیت شد. در زمان بروز ناآرامی ها در نقاط مرزی که مهم ترین آنها ...
قطعه ای برای تختی نوشته ام اما اسپانسری برای پخش آن ندارم/ عاشق موسیقی زورخانه ای هستم
دوستان در میان گذاشتم که استقبال کردند و به من گفتند نت هایش را بنویس. نت های این آهنگ را نوشتم و با سازهای ایرانی اجرا کردیم، بعدها همین قطعه در انگلیس، هنگ کنگ و چند کشور دیگر اجرا شد. چکناوریان توضیح داد: بعد از اتریش، به آمریکا دعوت شدم و آنجا حدود 5، 6 سال استاد دانشگاه بودم اما بعدها به ایران دعوت شدم. به طور کلی من ایران را دوست دارم، اینجا کشور من است که هر چند از نظر قوانین موسیقی ...
برات شهادت را در جوار خانه خدا گرفت
شهادتش هم به این ترتیب بود که ترکش به پشت سرش اصابت می کند و به بیمارستان منتقلش می کنند. روی سرش جراحی انجام می دهند. برادرشان که بالای سرشان می روند، پزشکان می گویند اگر به هوش بیاید مثل بچه چهارساله است، توقع جوان 24 ساله نداشته باشید، اما بعد از سه روز آقا محمود به شهادت رسید. چندماه بعد موقع زایمانم، همسر شهیدم خیلی کمکم کرد. زایمان سختی داشتم. خواهرم خواب دیده بود آقا محمود می گوید من خودم ...
شهید چمران گفت برگرد و قانونی بیا!
بعدازظهر خبر هجوم دشمن را شنیدم و آنجا فهمیدم جنگ به طور رسمی آغاز شده است. چند روز پس از شروع جنگ در محله مان شهرری خبر شهادت دوستان و همسایگان را شنیدم. با دیدن حجله شهدا غیرتی شدم و گفتم باید به جبهه بروم. وقتی خودم را جهت اعزام به جبهه معرفی کردم مانع تراشیدند و اجازه رفتن ندادند. با دیدن این وضعیت همراه شوهرخواهرم که از شهدای مفقودالاثر است، همراه چند نفر دیگر با کامیون به خرمشهر رفتیم. به ...
بعد از خدا تو سزاوار ستایشی زندگی بانوی صبوری که با خدا معامله کرد
پروین صالحی ، در گفت و گو با خبرنگار شبستان در همدان گفت: سال 79 بود که با معرفی و وساطت دوستم، با آقای صاحبی آشنا شدم. همسر جانباز سرافراز، مسعود صاحبی افزود: آن زمان من کارمند جهاد دانشگاهی اهواز بودم و خواهر و خواهر زاده آقای صاحبی اهل اهواز بودند، ایشان نیز به همراه خانواده اش در همان شهر زندگی می کردند. وی اضافه کرد: همسر دوستم، دوست اقای صاحبی بود که با معرفی از سوی ...
فیلمنامه ای که به دست مدیری نرسید!
که می گویید به دست من نرسیده است. باید آدمی که فیلمنامه را به من نرسانده پیدا کنیم .در ادامه، احمدی درباره ازدواجش و دخترش باران بیان کرد: من ازدواج کردم و یک دختر به نام باران دارم. دوران عجیبی را با دخترم طی می کنم. خدا باید یار و یاور خانواده هایی باشد که نوجوان دارند. چراکه سختی های خاص خود را دارند، الان بچه را با خودش نمی توان تنها گذاشت .احمدی درباره روز های کرونایی هم گفت: به نظرم ظهور ...
عکس العمل حاج قاسم از ازدواج مجدد همسر شهید / مهمانی که حضورش را باور نمی کردم
اصلا نتوانم حرفی بزنم. در مراسم ما سردار قاآنی لطف کرد و از طرف حاج قاسم آمد. مهمانی که حضورش را باور نمی کردم روز 7 فروردین سال 98 آقایی با تلفن خانه ما تماس گرفت و گفت: اگر آمادگی دارید قرار است سردار فردا به منزل شما بیاید. تلفن را قطع کردم و فکر کردم منظورشان از سردار همان برادر پاسداری است که از محل خدمت همسرم گاهی به خانه ما و بقیه شهدا سر می زد. دوباره صبح ...
روی موج عشق در کانال دوئیجی!
رنظر گرفته بودیم. شلیک اول که میشد می گفتیم بپر! در همین فواصل بچه ها را رد کردیم و رفتند پشت خاکریز. منم رفتم پشت خاکریز و بیش از اندازه خسته بودم. تیمم کردم که نماز بخوانم، تا گفتم الله اکبر، نفهمیدم چه شد و خوابم برد. حالا همه ش چند ثانیه! دوباره می پریدم ، دوباره تیمم می کردم و تا الله اکبر را می گفتم، خوابم می برد! 5- 6 بار اینطوری شد! بالاخره نفهمیدم نماز چه خواندم! یکد ...
علیپور: 60 میلیون تومان جلویم گذاشتند و گفتند 3 ساله تمدید کن!
یکی از بازیکنانی که قراردادش در پایان فصل به اتمام می رسد علی علیپور است. مهاجم گلزن پرسپولیس که در چند سال گذشته یکی از بازیکنان برتر و مؤثر پرسپولیس بوده است. هواداران پرسپولیس نیز هرگز 3 گل سرنوشت ساز او در شهرآورد ها و آقای گلی علیپور را فراموش نمی کنند. او این روز ها در زادگاه خودش روستای قراخیل قائمشهر به سر می برد و تمرینات اختصاصی اش را همان جا دنبال می کند. علی علیپور این روز ...
اسیری که حضورش برای سایر اسرا خیر کثیر بود
، سخنرانی هم می کرد. بیکار که می شد به سرودن شعر می پرداخت. غزل سرایی می کرد. در اشعارش متخلص به شاهد بود. محمدجواد خرمدل توانسته بود واژه ایثارگری را در محیط اسارت به تمام معنا تفسیر کند. او به خاطر فعالیت های سیاسی اش، بسیار مورد اذیت و آزار بعثی ها قرار می گرفت. در کنار همه این مشقت ها، عبادت و مناجات های شبانه، بخش مهم زندگی این مرد بزرگ بود. تقریبا در تمام آسایشگاه هایی که حضور داشت به عنوان ارشد داخلی برگزیده می شد. من همیشه می گفتم خوشا به حال آسایشگاهی که ارشد داخلی او محمدجواد خرمدل باشد. ...