ماجرای دیدار اعتراضی سردار سلیمانی با یک مقام دولتی 20 روز قبل از شهادت
سایر خبرها
نامه هایی به سردار دلها در حاج قاسم سلام
خبرگزاری شبستان ، سرویس فرهنگی، مریم داوری : سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در بیستم اسفند 1335 در روستای قنات ملک از توابع کرمان چشم به جهان گشود. وی با شروع جنگ تحمیلی چندین گردان از کرمان را آموزش داد. سردار سلیمانی فرماندهی سپاه آذربایجان غربی، پادگان قدس سپاه کرمان و تیپ ثارالله را در مقاطعی از دوران هشت سال دفاع مقدس بر عهده داشت و با تدبیر و ذکاوتی که داشت در عملیات هایی همچون والفجر8 و ...
یک روز عجیب و شگفت انگیز در غسالخانه جنازه های کرونا
.... ما هم یکی دو روز بعد کار را تحویل دادیم، ولی گفتیم از آنجایی که مردم هنوز ترس دارند کار های دفن را همچنان انجام می دهیم. جوان سی و دو ساله ای را داشتیم دفن می کردیم که متوجه شدیم غسل و کفن نشده و به همان شرایط روز های اول حتی لباس بیمارستان هم هنوز تنش بود. خانواده جوان در فاصله ای از قبر ایستاده بودند و کاری از دست مان بر نمی آمد. با تیممی دفن اش کردیم و آمدیم بیرون. چون جوان بود ...
ناگفته های نجفی از قتل میترا استاد
نجفی گفت: بله؛ درست است. میترا با یک فرد امنیتی ارتباط داشت. او در واتس اپ با آن فرد ارتباط داشت و فایل های صوتی من را می فرستاد. من نمی دانم آن فرد از طرف نهاد مأمور شده بود یا شخصا این کار را می کرد، اما من نمی توانم ثابت کنم. چون فایل ها در واتس اپ فرستاده می شد. هیچ راهی برای اثباتش ندارم. اما می توانم مشخصات آن فرد را بدهم؛ آن فرد کاملا قابل شناسایی است. ...
شهیدی که تاریخ ولادت و شهادتش یک روز و یک ساعت بود
...، یک حسی به من می گفت امروز نرو. حتی آماده شدم؛ اما نرفتم. ساعت 9 صبح بود که از واحد تعاون سپاه به در خانه ما مراجعه کردند، در زدند و من دم درب رفتم، گفتند: منزل محسن مظفری؟ گفتم: بله. گفتند: شما؟ گفتم: برادرش هستم. گفتند: او مجروح شده. گفتم: نه به احتمال زیاد ایشان شهید شده. گفتند: چطور؟ گفتم: نگاهی که دو هفته پیش از او دیدم نگاه شهادت بود. گفتند: بله او شهید شده و پیکرش را آورده ایم واحد تعاون ...
ناگفته های نجفی از قتل میترا استاد
مسئله ای برای پنهان کردن داشتید که میترا با آن شما را تهدید می کرد؟ نجفی گفت: میترا به من می گفت: همسر اول تو خیلی ثروتمند است. اگر 500 سکه مهریه من بکنی او بعد از مدتی می گوید مهریه را می دهم، میترا را طلاق بده. او گفت: به اندازه سال تولدم مهریه کنیم که دیگر همسر اولم نتواند درخواست طلاق میترا را بدهد. من از آسیب رسیدن به خانواده ام و آبروریزی خیلی نگران بودم، چون او گفته بود در فضای ...
روح الله زم: برای به کاربردن برخی عبارات اشتباه پشیمانم
برقرار شد گفتند که هزینه سنگینی برای حفاظت تو متقبل شده ایم. نماینده دادستان در ادامه گفت: متهم در اقاریر خود در جایی گفته در شکل گیری شورای29 رسانه برانداز نقش داشته است. متهم زم در واکنش به توضیحات نماینده دادستان گفت: با یک آقاییآشنا شدم و به او گفتم خسته شدم لذا به این نتیجه رسیدیم که همه پای کار بیایند و در شورای هماهنگی رسانه ها همه را مشارکت بدهیم مسئول آن آقای ...
چهارمین جلسه دادگاه روح الله زم برگزار شد
گفته که زمانی که حفاظت برقرار شد گفتند که هزینه سنگینی برای حفاظت تو متقبل شده ایم. نماینده دادستان در ادامه گفت: متهم در اقاریر خود در جایی گفته در شکل گیری شورای29 رسانه برانداز نقش داشته است. متهم زم در واکنش به توضیحات نماینده دادستان گفت: با یک آقاییآشنا شدم و به او گفتم خسته شدم لذا به این نتیجه رسیدیم که همه پای کار بیایند و در شورای هماهنگی رسانه ها همه را ...
نوشتن از شهید سلیمانی باید دایرة المعارفی باشد/ نقش کارساز حاج قاسم تشریح شود
گلعلی بابایی نویسنده دفاع مقدس و برگزیده جایزه ادبی جلال آل احمد در گفت وگو با خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس ، با اشاره به لزوم مکتوب سازی خاطرات سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی اظهار داشت: سردار سلیمانی قله ی شهدای ماست؛ ایشان همه اتفاقاتی که ما در انقلاب و جنگ، دفاع از حرمین و حتی دفاع امنیتی داخل کشور داشته ایم را طی کرده اند و در همه این ماجر اها حضور داشته اند. وی افزود: هر کار مکتوبی ...
همسر شهید مدافع حرم: اهداف و عقاید حاج قاسم را در دل فرزندانمان زنده نگه می داریم
را باز کرد و واقعا نمی دانم چه نیرویی زینب را کشاند بغل حاج قاسم در حالی که اصلا هم بی قرار نمی کرد و خیلی آرام بود. سردار که اشتیاق خانواده ها را برای دیدار دید گفت همه بنشینید سرمیزتان. تک تک شما را خواهم دید، برای دیدارتان آمدم. بعد از جمله سردار نظم خاصی برقرار شد. آنچه برای من جالب بود این بود که مردی با این مقام چنان افتاده حال و خاضع بود که انسان تعجب می کرد و شرمنده ...
رضا پس از شهادت لبخند زد
عبادت خدمت مهدی رسیدم من مادرم مادر، مادرم مادر عاشق امام حسین (ع) بود و در عشق حضرت مثل شمع می سوخت. هر روز بعد از ناهار داخل اتاق می رفت در را می بست و نوار گوش می داد و تمرین می کرد. نوار های مداحی زیادی مخصوص دهه محرم داشت. وقتی آن نوار ها را گوش می کرد روی آن ها می نوشت که برای چه روز ها یا شب هایی از محرم است. همه نوار ها و رادیوضبطش را وقف حسینیه بنی فاطمه فرات کرد. ...
حاج حسین یاور حاج قاسم + عکس
سرانجام می رساند. در جنگ سوریه چون من توفیق داشتم روزهای زیادی کنار حاجی باشم یادم هست کاری نبود که حاج قاسم از سردار اسدالهی بخواهد و او نه بیاورد. هر چه بود اطاعت میکرد و برای انجام آن اگر توانش کم بود توان خود را تقویت می کرد. اثرگذاری شگفت انگیز بر مردم سوریه در ادامه خاطرات این همرزم، درباره شهید اسدالهی می خوانیم: حاجی به منطقه ای مأمور شده بود که اغلب به گروه ...
روی کفن نوشته بودند؛ ناشناس!
میکردند . نمی توانستم نگاه کنم اما مجبور بودم یاد بگیرم چگونه این کار را انجام می دهند در عین حالیکه جراحتی به صورت میت وارد نمی شود . فکر اینکه از چند ساعت دیگر خودم باید همین کار را می کردم حالم را خراب می کرد. و فکر اینکه روزی پنبه به دهان خودم بگذارند ... در همین افکار بودم که ورود جنازه ای غیرعادی توجه همه را به سنگ انتهایی غسالخانه کشاند. از زیر گلو تا پایین ...
وزیر شخصا خواست به استقلال پول بدهم
اعلام کردند نه چک دارند و نه سفته و به پیشنهاد خودشان این طور اعلام کردند که ما یک قرارداد دیگر هم با یک شرکت دیگر بسته ایم که طی آن برای دیرکرد، جریمه ای را به ازای هر روز تعیین کرده ایم تا درخصوص مبلغ واریزی شما نیز همین کار را انجام دهیم. من هم پذیرفتم. پس این پیشنهاد دریافت خسارت برای دیرکرد به ازای هر روز از طرف خود باشگاه بود؟ بله، دقیقا این پیشنهاد از طرف استقلال داده ...
حرف های جالب موسوی و برهانی در اینستاگرام/همسر مربی سابق برند باشگاه را توقیف کرد!
که مشاوره بگیرد؟ وقتی مریض در حال مردن است. *مشکل استقلال همیشه همین است که مریض در حال مردن است و بقیه کارها انجام نمی شود. من یک روز آمدم و از جیبم پول دادم و گفتم این پول ها را می دهم که تیم جمع شود. شما از آقای مجیدی، غفوری، حسینی و همه بچه ها بپرسید اگر من نمی آمدم چه می شد. پیام خود آقای سعادتمند هست که شما چه خدماتی به استقلال ارائه کردید. این پیامش است که ...
فروزان سلیمانی: به ما گفتند به احترام استیلی پرسپولیس را گلباران نکنید
کرد و تیم را یکماه تمرین دادیم و توانستیم تیم را قهرمان لیگ دسته یک کنیم و بعد گفتند تیم را ببندیم برای لیگ برتر. تا زمان نقل و انتقلات همه چیز خوب بود و ملی پوشان خوزستانی را برای تیم نگاه داشتم اما به ناگاه باشگاه گفت که بدلیل مشکلات مالی نمی تواند تیم داری کند. بازیکنان از من دلخور شدند و تیم را ترک کردند. باشگاه به من زنگ زد که سرمربیگری تیم آویسا خوزستان را بپذیرم اما گفتم خسته شدم و ...
به اسکوچیچ زمان بدهید
بدنی بشو. قلعه نویی در پایان تصریح کرد: باید به اسکوچیچ وقت بدهیم و بگذاریم کار کند حالا که انتخاب شده باید به او کمک کنیم. من این را به عنوان کسی که کاندیدای اصلی تیم ملی بودم، می گویم اما به خاطر تعهدی که داشتم گفتم نه. همه باید به خاطر ایران کمک کنیم. من در زمان کی روش هم گفتم باید او را به خاطر ایران دوست داشته باشیم. الان هم می گویم باید به خاطر ایران از اسکوچیچ حمایت کنیم. شما ...
زندی: پرسپولیس 2 بار به من پیشنهاد داد
بیاورد تیم ملی. می گفت: با او بین المللی تر می شویم. از فریدون درباره آن روز ها می پرسیم و جواب می دهد: در لوبک بودم. آقای فاضلی، که مدیر برنامه مهدوی کیا بود به من زنگ زد و پیشنهاد داد. تصمیم سختی بود. اول گفتم نه. بعد فکر کردم به کشورم بروم. از فامیل پرسیدم و گفتند ما موافقیم. این بود که تصمیم گرفتم به ایران بیایم و برای تیم ملی بازی کنم. ممکن بود نیایم خیلی ها یادشان هست. در روز ...
منیعی : برخی گفتند خودت را به مصدومیت بزن و برای قلعه نویی بازی نکن
فرد شوخی و هیچ گونه ارتباطی نداشتم دستانش را از شانه هایم برداشتم و گفتم مگر با تو شوخی دارم که این طور رفتار می کنی بعد با توجه به فشار زیادی که رویم بود از کوره در رفته رفتار اشتباهی انجام داده و او را کتک زدم، ناگهان سالن به هم ریخت و همه آمدند، قلعه نویی، نظری جویباری، بازیکنان استقلال تا جدا کنند در آن لحظات اتفاقات دیگری رقم خورد که مربوط به سال ها قبل است و دوست ندارم درباره اش حرف بزنم. بعد ...
نذر میلیاردی خیر خراسانی به آسیب دیدگان کرونا
و به ایران برگشتم. می خواستم گره گشا باشم بازگشت او در اوج جنگ، مانند حرکت برخلاف جهت جریان آب بود. وقت برگشتنم، خیلی از هم دوره ای هایم گفتند چرا می خواهی برگردی؟ اینجا می توانی کار خوب و زندگی روبه راهی داشته باشی. اما این حرف ها برای من قانع کننده نبود. روز های اولی که برگشته بودم، با خودم گفتم چه کاری می توانم انجام دهم تا برای مردم کشور و استانم گره گشا باشد. درباره تمام کار ...
صادقی: همان هایی که استرا را هوا کردند دنبال بردنش به تیم ملی اند!
وم و یک تنه با همه دعوا می کنم. یک بار هم در یک برنامه زنده تلویزیونی نشستم و گفتم آقای فتحی برو! شما به درد باشگاه استقلال نمی خورید. شما زحمتت را کشیدی ولی برو و بگذار استقلال به آرامش برسد. همان زمان که استراماچونی قهر کرده بود؟ بله! اما این اتفاق نیفتاد و از درون باشگاه کاری کردند که استراماچونی برود. الان خبر رسیده که استرا را تیم ملی می خواهد. الان همان هایی که استرا را ...
ماجرای دیدار اعتراضی سردار سلیمانی با یک مقام دولتی
ملت ها چه کرد. این نمایشی هم نبود؛ آن چه مردم در برابر حاج قاسم انجام دادند، همه از عشق و ایمان و باورها بود. خیلی گلایه از جانب برخی استان ها داشتیم که چرا در چند استان ایشان را تشییع کردید. *درباره لحظه تلقین نمی خواهید بگوئید؟ لحظه تلقین چیزی که خیلی زیبا بود را بیان کنم ... *خود حاج قاسم وصیت کردند شما تلقین بخوانید یا مسئولیت به شما افتاد؟ اصلاً نه ...
واکنش سردار سلیمانی به دریافت مدال ذوالفقار
زینب سلیمانی فرزند سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در فضای مجازی به خاطره ای از پدرش پس از دریافت مدال ذوالفقار از محضر رهبر معظم انقلاب اشاره کرد و اینگونه نوشت: روزی که بابا مدال ذوالفقار را از حضرت آقا گرفتند، به ایشان تبریک گفتم. گفتند: اینها همه دنیوی است، دعا کن یک روز مدال اخروی ام را از خدا بگیرم. گفتند: مبادا مغرور شوید پدرتان فلان مقام و مدال را دارد! در ذهنتان باشد پدرتان فقط یک سرباز و خادم مردم است و شما هم از مردم و خادم مردمید. ...
واکنش حاج قاسم به دریافت نشان ذوالفقار
به گزارش سرویس سیاسی جام نیوز ؛ زینب سلیمانی فرزند حاج قاسم شب گذشته در استوری اینستاگرام خود به خاطره ای از پدرش اشاره کرد و اینگونه نوشت: روزی که بابا مدال ذوالفقار را از حضرت آقا گرفتند، به ایشان تبریک گفتم. گفتند: اینها همه دنیوی است! دعا کن یک روز مدال اخروی ام را از خدا بگیرم. گفتند: مبادا مغرور شوید پدرتان فلان مقام و مدال را دارد! در ذهنتان باشد پدرتان فقط یک سرباز و خادم مردم است و شما هم از مردم و خادم مردمید. فارس ...
حاج قاسم از نمای نزدیک؛ از قنات ملک تا معراج
احمد وحیدی در مدت تصدی این مسؤولیت که بنا به ضرورت در سنگر دیگری مشغول انجام وظیفه شدند، قدردانی می کنم. خداوند به همه ی شما توفیق عنایت فرماید. سیّدعلی خامنه ای 76/11/15 جهاد سراسر مخلصانه دوران فرماندهی حاج قاسم در نیروی قدس سپاه پاسداران، نقطه اوج کارنامه جهاد سراسر مخلصانه این مجاهد فی سبیل الله بود. در این دوران، بواسطه تدبیر و شجاعت حاج قاسم، اقتدار ...
قاسم پور: مهاجرانی نگذاشت در اروپا بازی کنم
دیگر نتوانستم و نخواستم به اروپا بروم، من تنها پسر خانواده بودم و با توجه به وابستگی خاطری که به خانواده داشتم ترجیح دادم در نزدیکی ایران به فوتبال ادامه بدهم ضمن این که همانطور گفتم ارتباطات مثل امروزی نبود، من به خاطر همین نبود ارتباطات 6 ماه پس از مرگ مادرم متوجه شدم او به رحمت خدا رفته است. 6 ماه بعد؟ بله، من در باشگاه المصری کشور مصر حضور داشتم، جنگ ایران و عراق بود ...
عبور ماهواره نظامی سپاه از فراز تل آویو و فلوریدا عکس ها مخابره شد
اما بسیار از درون خالی است. بارها توخالی بودن تهدیدهای ترامپ را در عمل مشاهده کرده ایم. بله اگر ایشان بخواهد جدی برخورد کند، برخورد ما بسیار شدید تر از عین الاسد است. ما در عین الاسد وقتی پایگاه آمریکایی ها را هدف قرار دادیم، دو سه کشور دیگر هم بودند که از پایگاه های آمریکایی ها، در آن کشورها، پهپادهاشان را فرستاده بودند و سپهبد شهید قاسم سلیمانی و شهید مهدی المهندس را به شهادت رسانده بودند. ما ...
ماجرای مسابقه فتح الله زاده در خانه فرهاد مجیدی در دوبی!
، چون نمی خواستم به آن ها ببازم ولی بر خلاف گفته علی موسوی، مسابقه را بردم (می خندد) ولی آقافرهاد بهانه آورد و گفت توپ مشکل دارد. خب، بعد چه شد؟ فردای آن روز دوباره بازی کردیم. با متکا دروازه ساختیم و باور کنید من دوباره آن ها را بردم، شاهد هم دارم؛ حتی قرار شد آخر بازی هر کدام پنج ضربه پنالتی بزنند که در ضربات پنالتی هم من پیروز شدم؛ حتی این را هم به شما بگویم فردی که شاهد مسابقه ...
گفتگو با اولین معلم زن گاوبندی: با چراغ موشی پی بی سوادان می گشتم
سالم توکلی ندای هرمزگان *خانم ترکمانی شما از چه خانواده ای بودید، متولد چه سالی هستید و چند سالگی به مدرسه رفتید؟ جد پدرم از مادری از طرف ترکمن صحرا آمده بودند.مادرم با پدر ملک همسرم، پسر عمو دختر عمو بودند.مادرم فاطمه ترکمانی هم با پدرم عمو زاده بودند.البته من پدرم را ندیدم. یکساله بودم که پدرم فوت کرد. ما یک برادر و دو خواهر بودیم. من در اصل متولد 1328 هستم. بعد که برای انگشت نگاری رفتیم لنگه برای اینکه برای معلمی پذیرفته شوم ، شناسنامه ام را دو سال بزرگ تر گرفتند. 7 سالگی مدرسه رفتم.مادرم نه تنها مخالفتی با مدرسه رفتن من نداشت بلکه خیلی مصر بود که می گفت کاش جمعه هم مدرسه می رفتید. *مدرسه اتان چگونه جایی بود؟ کلاس ششم که بودیم محل مدرسه جای کتابخانه امروزی که کنار میدان اصلی شهر واقع است، بود. یک سنگ بزرگی افتاده بود و یه درخت کهور بزرگی هم بود که خارهای بدی داشت. مدرسه شامل دو کلاس بود که راهرویی میانش بود. میز و نیمکت نبود. می گفتند هر کس حلبی برای ...