سایر منابع:
سایر خبرها
بازی ترسناک مهران مدیری که دوبلور آلن دلون را ترساند
شب گذشته مهران مدیری میزبان خسرو خسرو شاهی مدیر دوبلاژ و دوبلور بود. خسروشاهی درباره شروع فعالیت خود گفت: از سال 41 کار خودم را شروع کردم، من به خاطر علاقه ام وارد کار دوبله شدم. البته بعد از سه سال کار آموزی در یک فیلم گفتم " سرت را بنداز پایین " به خاطر همین یک جمله که دوبله کردم، 10 بار سینما رفتم و آن فیلم را دیدم. این دوبلور بیان کرد: یک نقشی را من دوبله کرده بودم، برای ...
اگر پدرم زنده بود این روزها به او سخت می گذشت
نسل قبل پدرسالار بودند و خود من در سن هفتاد سالگی هم جرات نمی کردم، جلوی پدرم یک سیگار بکشم و همیشه بیرون می رفتم، ولی الان روابط نسل جدید کاملا فرق کرده است. انتظامی با گفتن خدا رحمتشان کند یادآور می شود: آقای کشاورز را مثل پدرم دوست داشتم. یادم می آید سر فیلم بای سیکل ران نمی دانم در آن تاریکی سالن چطور آمدند، مرا پیدا کردند و بعد گفتند، آقا این چه موزیکی بود؟ همه موهای تن من سیخ شد ...
عاشورایی که دوباره خونین شد
دویدم و به آنجا که رسیدم خواهرم با چشمانی گریان در را باز کرد و وقتی مرا با آن سر و وضع آشفته و خاکی دید جیغی کشید و با صدای آن پدر و مادر و بقیه اهل خانه نیز به حیاط دویدند. مادرم در حال گریه بود که آمد و پسرم را از بغلم گرفت. خانواده پدرم می دانستند که ما قرار است به حرم برویم، چون صبح از آن ها خواسته بودم ما را همراهی کنند و آنها چون میزبان مادربزرگ پیرم بودند نتوانستند بیایند و ...
اجرای هفت اثر نمایشی از اول تیر ماه/بازار تئاتر گرم می شود
سرانجام رسد: آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره اسمش داوده، عشق سال های وبا، هیپولیت و ترس و لرز. برای اجرای هیپولیت به دعوت فستیوال تئاتر زوگرافو، آتن بودم و سپس سفری کوتاه به پاریس داشتم و آنجا به قبرستان پرلاشز رفتم، جایی که صادق هدایت و غلامحسین ساعدی برای ابد آرمیده اند. بر مزار هدایت ساعتی نشستم و به ایران فکر می کردم. آنجا بود که به هدایت گفتم من با سه کار تو کار دارم؛ اولین آن مجموعه سه ...
باد بدنم را همچون پرکاهی می برد تا به شهادت برساند
خاطر اسلام دهم. خدایا؛ مگر خون علی اصغر از من رنگین تر است. بارالها؛ ایمان مادرم را استوار بگردان تا بتواند فرزندان دیگر خود را هم به جبهه بفرستد و اگر لازم شد شهید هم بشوند. مادرم، خدای ناکرده با شهادت من ایمانت سست نشود. مادرم، همچون کوهی باش که در برابر سختی همچنان استوار است (و ان الله یحب الصابرین) و بدرستیکه خداوند صابرین و صبرکنندگان را دوست دارد. مادرم، امیدوارم مرا ...
روایت خاطره ای زیبا از خلبان هواپیمای ایرباس درباره حاج قاسم
...! از من می خواست هواپیما را در فرودگاه بغداد بنشانم. با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگاه دست نیرو های آمریکایی بود. گفتم:” با توجه به حجم بارم امکان فرود ندارم. هنگام فرود چرخ های هواپیما تحمل این بار را ندارد. مسیرم را به سمت تهران تغییر می دهم. ” به نظرم دلیل کاملاً منطقی و البته قانونی بود، اما در کمال تعجب مسئول ...
ناگفته های رزمنده ای که او را با شهید شاهرخ ضرغام اشتباه گرفتند
تیراندازی کردم. رفتم به پشت بام حاج آبگوشتی ( شخصی بود که پنجشنبه ها آبگوشت نذری می داد در محل ملقب شده بود به حاج آبگوشتی) و از آنجا به سمت گارد تیراندازی کردم. هادی ایرانیان هم کنار من شهید شد. بعد از اینکه تیر خورد بردمش بیمارستان و دوباره برگشتم. از آرامگاه رضا شاه هم گارد شلیک می کرد. خبرنگار ها عکس های این درگیری را ثبت کرده اند. وارد آرامگاه شدیم و درش را با شعار یک دو سه بگو مرگ بر شاه ...
افشاگری یک استقلالی/ دشمن زیاد داشتم
استقلال رفتم تلخ ترین روز عمرم بود، سر میز ناهار خوردی بدون اینکه با هیچ کس خداحافظی کنم، از تیم رفتم. آنها توقع داشتند هر کاری که می خواهند من انجام دهم اما آدمی نبودم که با هر قیمتی در جایی کار کنم. در زندگی یاد گرفته ام حق را زیر پا نگذارم. به عنوان مثال توقع داشتند بازیکنی که می خواهند در ترکیب ثابت بگذارم اما من می گفتم کسی در تیم من فیکس بازی می کند که بهترین باشد. تیم من جای آماده ترین نفرات است نه بازیکنان ناآماده که سفارش می شوند. ...
نکیسا: از استقلالی شدن منصرف شدم
بوده ام و یا طرفدار پرسپولیس، من به پرسپولیس تعهد داشتم و بعد از آن دیگر نمی توانستم پیراهن تیم رقیب را بر تن کنم. مثل برخی افراد نبودم که بهانه بیاورم و طوری رفتار کنم که بگویم به این دلیل یا شرایط خاص مجبور شدم تیمم را تغییر دهم. حضور در پرسپولیس برای تو ریسک بزرگی نبود؟ جوان 18 ساله بودم که فرصت این را داشتم در کنار اسطوره دروازه بانی ایران تمرین کنم و خیلی چیز ها یاد بگیرم ...
تجاوز به آرش توسط همکلاسی شیطان صفت
...: کیوان همیشه با پسرهای کم سن و سال رفاقت داشت و گمان می کنم هدفش از این دوستی ها برقراری رابطه کثیف بود. سپس متهم به دفاع پرداخت و در تشریح جزییات جنایت گفت: من آخرین بار تصمیم گرفتم با او صحبت کنم. به همین خاطر با ماشین دنبالش رفتم و گفتم بهتر است دست از سرم بردارد اما او قبول نمی کرد. من که عصبانی شده بودم با مشت صورتش ضربه زدم. وقتی دستش را رو به روی صورتش گرفته بود ...
اسلحه ها را زمین نگذارید
و به جبهه حق علیه باطل فرستادید سپاسگزارم. از اینکه چند سال در کنارتان بودم، خیلی شماها را اذیت کردم، امیدوارم به بزرگی خودتان ببخشید. به برادران و خواهرانم بگویید که افتخار کنند برادرشان در سنگر اسلام علیه کفر به ندای رهبرش لبیک گفته و تا آخرین قطره خونش دفاع خواهد کرد، به دوستان و آشنایان سلام برسانید و بگویید اسلام نیازمند خون است تا با تزریق آن اسلام زنده شود، وقت عمل است نه انتظار ...
حرف برای گفتن از استقلال زیاد دارم اما.../سیاسی به نیمکت شهرداری بندرعباس نرسیدم
قراردادم تعجب کرده بود و بازیکنانی نظیر مسعود شجاعی، رضا عنایتی، جواد کاظمیان 400 تا 500 هزار دلار رقم قراردادشان بود و تنها فرهاد مجیدی یک میلیون و 100 هزار دلار دریافت کرده بود. وی با بیان اینکه برای من رقم قرارداد مهم نبود و تنها به دنبال بازی کردن و پیشرفت بودم، عنوان کرد: همواره سعی کردم بدون حاشیه و بازار گرمی به فوتبالم ادامه دهم و این مسیر را تا آخرین روز بازی کردن ادامه داد. ...
ادعای ستاره پیشین استقلال در خصوص برانکو ایوانکوویچ
ناراحت بودم. داستان از این قرار است که به من می گویند قرار بود بازی جوانمردانه کنی ولی اصلا چنین چیزی نبود. توپ به اوت رفت و بازیکن تیم ما توپ را به ابوالفضل حاجی زاده داد. توپ به پای حاجی زاده خورد و جدا شد. وقتی یکبار فیرپلی کردیم، برای بار دوم که اینکار را انجام نمی دهیم. من هم همیشه توی تمرین دوست داشتم وقتی کسی جلو است، چنین کاری را انجام دهم. فکر کنم یکبار دیگر هم در یک تیم دیگر چنین کاری کردم ...
تمام قتل های قجیع و ناموسی در بیست سال اخیر و آشنائی خطرناکترین قاتلان تاریخ ایران
او برای همیشه لاله را از زندگی ام حذف کنم. شب حادثه با کلیدی که از خانه ناصر داشتم، داخل منزل او رفتم و پشت شوفاژ پنهان شدم. از آنجا دیدم که لاله، دو فرزند و دوستش به خانه آمدند. تا صبح پشت شوفاژ بودم. وقتی فرزندان لاله به مدرسه رفتند و دوستش از خانه خارج شد، لاله روی تخت دراز کشید. من چاقویم را آماده و دستکشم را دست کردم. بعد یک راکت بدمینتون برداشتم و با دسته آن محکم ضربه ای به سر لاله زدم. بعد ...
قرارداد با 'پرسپولیس' برای لجاجت با استقلال!
نمی توانی پرسپولیسی شوی؛ به علی پروین می گویم تو را بیرون بیندازد . وقتی این جملات را شنیدم با پرسپولیس قرارداد داخلی بستم و حتی چک هم گرفتم. علی فتح الله زاده در آلمان به سر می برد؛ صبر کردم به ایران بیاید و نزد او رفتم و گفتم این حرف ها را شنیدم و قرارداد بستم، اما صبر کردم تا شما به ایران برگردید. بعد چک را به او پس دادم و دوباره با استقلال سفید امضا کردم. فتح الله زاده گفته است از ...
اعتراف تکان دهنده نامادری به قتل عسل 10 ساله
به اعتراف گشود و راز مرگ عسل کوچولو را فاش کرد. او گفت: عسل در کلاس چهارم دبستان تحصیل می کرد. ما در خیابان شهید بابانظر 33 مستاجر هستیم. بعدازظهر روز حادثه از منزل مادرم در شهرک شهیدباهنر مشهد به خانه خودمان آمدیم، اما فقط به خاطر یک موضوع بی اهمیت که از عسل خواستم به داخل اتاق برود و به حرفم گوش نکرد، خیلی عصبانی شدم. در همین حال زانویم را روی مهره های کمرش گذاشتم و سرش را با دستم به ...
اعترافات/ ریو فردیناند
به مشکلاتش با الکل اشاره کرد به خصوص در دوران جوانی اش. مدافع انگلیسی ابایی نداشت از این که بگوید در دوران بازی اش به این مواد اعتیاد داشته است. ملی پوش سابق به خصوص در دوران حضورش در وستهام به نوشیدن مشروبات الکلی عادت داشت. “زمانی که جوان بودم دیوانه بودم، می توانستم کل روز بنوشم، می توانستم 10 پاینت بنوشم و سپس دوباره ودکا بنوشم.” “در وستهام به نوشیدن عادت داشتم و همیشه ...
شهید موسی زارعی کیاپی : دشمن دیگر توانی ندارد و صدای زوزه آن به گوش می رسد
صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (157) به نام خدای هابیل، بنام خدای محمد و علی؛ ابراهیم خلیل الله، موسی کلیم الله، خمینی روح الله . اماما! روح الله بزرگ مرد عالم اسلام وقتی که گفتند برای سلامتی آن روح بلند دعا کنیم قلبمان از اینکه فرمودی: ملت دعا کنید خدا مرا بپذیرد شکست و لیکن با عشق به تو و اسلام ناب محمدی تو صبر می کنیم و پایداری می مانیم؛ اما باور ...
شورای نگهبان نامزدی را برای همه آزاد کند بعد منتخبین احراز صلاحیت شوند
همت که آقای طالقانی آنها را تائید می کند، اکثریت گفتند با اینها همکاری کنیم و در موتلفه با اینها همکاری کردیم. من در آن زمان چریک همه جانبه سازمان مجاهدین خلق بودم. وقتی در سال 53 دستگیر شدم احساس کردم سازمان منحرف شده و وقتی در سال 1354 به زندان قصر رفتم، دیدم درست است و آنجا شروع کردم به تدریس عربی و با موقعیتی که میان مبارزین داشتم انحراف را بررسی کردم. در سال 55 علما هم فتوا دادند و خط مبارزین ...
چرا افراد ساکت و درون گرا مدیرهای بهتری هستند؟
حرفش شد، یک چیز بامزه یادم آمد، که وقتی چهارده ساله بودم همین کار را کردم. یادم هست که به رفیقم علاقه داشتم و قرار بود اولین تماس تلفنی مان را داشته باشیم. نگران بودم که سوژۀ حرف کم بیاوریم، برای همین چند چیز برای باز کردن سر حرف روی کاغذ نوشتم. احساس می کردم چقدر ابلهم که این کار را می کنم، ولی کردم و خیلی هم عالی شد. و نکته اینجاست که مجبور نبودم تمام عمرم همین کار را بکنم. یعنی تا زمانی باید آن ...
روایت عاشقانه زندگی اولین شهید بی سر شهر قم/ درک شمه ای از عاشورا
کاری که از دست من بربیاید، من رفتم پرسیدم و هیئت فاطمیون را پیدا کردم و با آن ها آشنا شدم. هم زبان عربی بلد هستم و هم قبلاً دوره تک تیراندازی رفتم خیلی بدردشان می خورم من فکر کردم که دارد مرا امتحان می کند که من چه میگویم و....آن شب چیزی نگفتم. گذشت تا یک هفته بعد آمدم و دیدم فرم پر کرده و خیلی جدی تصمیم به رفتن گرفته بود و من هم خیلی محکم گفتم نه اجازه نمی دهم. احمد گفت اگر اجازه ندهی نمی روم ولی ...
چهار نسل پزشک تحویل جامعه داده ام 27 خرداد 1399 ساعت: 17:3
که پدر و مادرم چقدربرای پزشک ها احترام قائلند و من بیشتر همین جنبه احترام و حرمت اجتماعی اش برایم مهم بود و برایم جذابیت داشت. یادم هست وقتی دبیرستان البرز می رفتم چند پزشک رفت و آمد می کردند که من خیلی دوستشان داشتم و همین ها روی ذهنم تاثیر داشت. در تمام مدتی که پزشکی می خواندیم من ازبریدن و دوختن خوشم می آمد جراحی را دوست داشتم و من. هم نسلی های من هیچ وقت به جنبه مالی فکر نمی کردیم و ...
حسادتی که خون به پا کرد
هنوز زنده بود و پول های ارثیه پدری اش دست او بود. من هر وقت می خواستم پول بگیرم باید به سراغ مادرم می رفتم اما کوروش نیازی به این کار نداشت. بعد چه اتفاقی افتاد؟ با کوروش به سمت آسانسور رفتیم و در یک لحظه انگار تمام کینه و حسادتی که به کوروش داشتم مرا کور کرد چاقویی را که در کیفم بود بیرون آوردم و به گردن او ضربه زدم. نمی دانم من در را باز کردم یا کوروش، اما هر دوی مان به داخل ...
ناگفته ها از قتل عام خانوادگی در برج سپید تهران +فیلم
نمی خواستم زن و بچه اش را به قتل برسانم. اما الان من یک بچه را کشته ام، چطوری می توانم خودم را ببخشم. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ قرار بود آن روز صبح با کوروش برای سند زدن یک ملک به دفترخانه برویم. من بیماری ام اس دارم آمپولم را تزریق کردم و به کوروش گفتم ساعت 8 صبح آماده باشد تا با هم برویم. ساعت 10 دقیقه به 8 پشت در خانه او بودم. با دست دو ضربه کوچک به در زدم. انگار کوروش پشت ...
عامل جنایت باغ فیض: اعدامم کنید و به پسرم بگویید در تصادف کشته شد + عکس
و سند ها را برای تنظیم به دفترخانه نمی برد. او می خواست همه اموال خودش را بفروشد و به شمال تهران برود. البته من می دانم برای سهم خواهر و برادرش هم نقشه کشیده بود. همان موقع انگار از تنفر لبریز شدم، سرکوفت هایی را که به خاطر او خورده بودم در یک لحظه مرور کردم با چاقویی که در کیفم داشتم چند ضربه به گردنش زدم و رسول روی سینه من افتاد. درگیری این دو پسرخاله درشت هیکل به داخل خانه کشیده شد و بعد هم ...
آرش برهانی: منصوریان را بابت کنار گذاشتنم از استقلال بخشیدم
استقلال به میدان رفتی از زمین اخراج شدی و حسابی مورد لطف هواداران این تیم قرار گرفتی؟ من اخراج شده بودم و از زمین بیرون نمی رفتم برای همین هواداران استقلال نسبت به عملکردم اعتراض تندی داشتند. چرا از زمین بیرون نمی رفتی؟ آرش برهانی گفت: برای اینکه کار خاصی انجام نداده بودم و دلیل اخراجم را نمی دانستم! برای همین دنبال این بودم تا متوجه شوم چرا داور من را از زمین ...
سلحشوری: مسئولین بدانند که فواصل اعتراض ها در حال کم شدن است
بیان نیز می گوید: بارها و حتی پیش از حوادث دی ماه 96 گفته بودم که مردم دچار نوعی کرختی اجتماعی هستند. البته تعبیرهای دیگری مثل بی حسی اجتماعی نیز دراین باره به کار رفته است. مردم بی تفاوت هستند اما در یک بزنگاه خشمی بروز می کند. دست اندرکاران توجه کنند که فواصل این اعتراض ها در حال کم شدن است . اکنون باید دید که سرنوشت برخی از نمایندگان مجلس دهم در دادگاه چه خواهد شد، آن هم در شرایطی که اصول قانون اساسی درباره مصونیت نمایندگان و آزادی آنها در اظهارنظر همچنان سر جای خود باقی هستند. منبع: روزنامه شرق ...
از گورخوابی تا کارآفرینی/ روایت مردی که دو بار متولد شد+عکس و فیلم
و تولد دو فرزندم هم به مصرف ادامه دادم ضعیف و بی روح شده بودم تا جایی که از خانه و خانواده ترد شدم. *خوابیدن در قبرهای آماده و خالی ! وی می گوید؛ مدت دو سال و نیم کارتن خواب شدم و شب ها قبرهای آماده می خوابیدم، سپس به مدت 9 ماه به زندان رفتم در بند مجزایی بازداشت بودم اعتیادم همچنان ادامه داشت تا زمانی که طعم آزادی را چشیدم، باور کردنی نیست اگر بگویم پس از آزادی هیچ کس حتی ...
شهید حسین علی عظیمی : به ستیز علیه استکبار کفرپیشه جهانی ادامه دهید
ابتکار و تخصص دارد، باید در خانه بماند و در انجام وظیفه اش کوتاهی کند؟ اگر رزمندگان بی دلیل از بین بروند، گناهش به گردن فرمانده است. من فردای قیامت جواب خدا را چه بدهم؟ من عهده دار این مسئولیتم. وقتی در سپاه هستم، این پرچم را به دست گرفتم و باید ادامه دهم. اگر جانم در خطر باشد، خدا از من محافظت می کند. تو هم اگر می خواهی این ثواب نصیبت شود، بگذار در راه خدا بروم. مانعم نشو. مادرم شیرش را به من حلال کرد ...
گفتگو با متهم ردیف اول حذف ایران از جام جهانی 2006
خودشان داشتند و سطح فنی پایینی که داشتند را توجیه کنند. من همیشه در تمرینات بیشترین تلاش را داشتم و مطمئنا اگر آماده نبودم هم هیچ مربی نمی خواست به خاطر من ابراهیم میرزاپور خودش را تغییر دهد. *برانکو بعد از بازی مکزیک با شما صحبتی انجام داد؟ هر مربی حرفه ای می داند که اشتباه ممکن است پیش بیاید، من بعد از بازی آمدم در تمرینات و تا روز بازی هم نمی دانستم بازی می کنم یا نه. اما ...