سایر منابع:
سایر خبرها
واسطه شدن آیت الله خامنه ای برای حضور یک نوجوان در جبهه
هم باید کمک پسرم باشی. بعد از این خواب همان صبح برای ثبت نام جبهه به مسجد رفتم، ولی به علت پایین بودن سنم مانع ثبت نامم شدند. مایوس نشدم، به مسجد دیگری رفتم، اما باز هم نشد، از یکی از بچه های محل به نام یدالله چراغ لو که در روابط عمومی جنگ های نامنظم مشغول بود خواهش کردم مرا با خود به اهواز ببرد، با کلی خواهش و تمنا قبول کرد. چند روز بعد به همراه دو دوست دیگر عازم اهواز شدیم. 60 تا 70 ...
صدای خنده رزمندگان آخرین یادگاری برای مادرانشان شد
... من در سال 1366 وارد صداوسیما شدم منتها قبل از ورودم به صداوسیما از جبهه گزارش می گرفتم و مدیران صداوسیما نوار ها را می گرفتند و پخش می کردند. از سال 1363 برنامه های دفاع مقدسی را به صورت حق الزحمه ای می نوشتم. به منطقه که می رفتم خودم یک ضبط صوت داشتم که با آن مصاحبه می گرفتم و کاست هایش را به صداوسیما می دادم. بعد ها یک ناگرا به من دادند. این ناگرا برای صداوسیما بود. مدتی ناگرا را به منطقه ...
هدف دشمن از جنگ جلوگیری از صدور فرهنگ انقلاب اسلامی بود/ روحیه رزمندگان جنگ تحمیلی را به دفاع مقدس تبدیل ...
گروه اجتماعی دفاع پرس : پس از حمله نیروهای عراقی به خرمشهر، یک گردان از تکاوران دریایی ارتش به فرماندهی هوشنگ صمدی، گردان دژ خرمشهر به فرماندهی علی قمری و دانشجویان دانشگاه افسری امام علی (ع) به فرماندهی حسین حسنی سعدی، همچنین تعدادی از نیروهای سپاه خرمشهر به فرماندهی محمد جهان آرا از معدود یگان های نظامی بودند، که به مدت 34 روز از شهر دفاع کردند. پس از رشادت های فراوان نیروهای حاضر در ...
ما به عشق امام رضا(ع) زنده ایم
استادکارها قبول داشته و دستمزد روزانه ام بیشتر از کارگران بود. همان سال 45 همراه استاد خدادادی برای کار بنایی به باغ ملک آباد مشهد رفتم. آن موقع می خواستند یک ساختمان اداری در این باغ بسازند. من هم در این باغ مشغول کار شدم. یادم هست چون خوب کار می کردم، به دستور مدیر و مسئول ارشد این باغ، قرار شد که ظهرها هم به من ناهار دهند؛ آن هم از همان ناهاری که مدیران و مسئولان در این باغ می خوردند. ...
زمزمه تبادل اسرا نگاهمان را به آن سوی سیم خاردارها برد
پدرم می خواهم عزاداری کنم. بعدا عراقی ها متوجه حقیقت ماجرا شدند و یکی از کسانی هم که مورد عنایت ویژه آن ها قرار گرفت، من بودم. چه مدت در اسارت بودید؟ 21 تیر 67 اسیر و 14 شهریور 69 هم آزاد شدم. البته پیش از اسارت هم در سال 1364 دبیرستان و درس را رها کردم و به عنوان بسیجی به جبهه رفتم و در عملیات فاو هم شرکت داشتم. 17 فروردین 1365 که به مرخصی آمدم، به اصرار مادرم دفترچه اعزام ...
زندگینامه آزاده و جانباز و شهید علی محمد جسمانی
به گزارش ایثار واحد"استان مرکزی"،آزاده و جانباز شهید علی محمد جسمانی در تاریخ سوم مهر 1307 در شیراز، شهر شاه چراغ به دنیا آمد. نام علی محمد را پدر برایش برگزید تا گویای ارادتش به اهل بیت باشد. دوران کودکی را در کاشانه سبز و امن پدر و مادری دلسوز و فداکار سپری کرد. چندی بعد خانواده از شیراز کوچ کردند و رحل اقامت در اراک گزیدند. علی محمد، پسری فعال و پر انرژی بود و سعی داشت تا از همان کودکی کمک خرج ...
کتاب تن ها گریه کن رونمایی شد
تحویل دهند. منتظری خاطره ای دیگر از زمان هشت سال دفاع مقدس یاد کرد و گفت: زمانی که امام خمینی (ره) اعلام کردند که هر سه ماه یکبار 20 هزار تومان هزینه رزمندگان در جبهه ها می شود، مشغول کارآفرینی شدم و درآمد آن را در طول دفاع مقدس به جبهه ها ارسال می کردم. این مادر شهید با تأکید بر اینکه هیچ مسئله ای در طول این سال ها مانع از فعالیت های فرهنگی و مبارزات انقلابی ام نشد، افزود: بعد از انقلاب و پایان جنگ تحمیلی، فعالیتم را در زمینه فرهنگی و جمع آوری کمک برای مستمندان ادامه دادم و هنوز هم با مؤسسات فرهنگی زیادی فعالیت ...
روایت رنج های جنگ و مردم جنگ زده
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): صفرمطلق روایت مردمی جنگ زده است که گرفتار جنگی سرکش شده اند. جنگی که زندگی مردم رنج دیده را در خرمشهر و شادگان و دزفول به چالش می کشد. یاسر جوانی درون گراست که به زندگی ذهنی و انتزاعی بیشتر توجه دارد. او بعد از شش سال به وطن خود بازگشته است؛ درحالی که برادرش جبار و پدرش سلیمان عدنانی را در جنگ از دست داده و حالا به شادگان بازگشته تا ملجا و پناهگاه مادرش ...
تهدیدهای وحشتناک زن تهرانی / دستیار داور فوتبال دستگیر شد
...، کار داوری را کنار گذاشته و به سمت کار خلاف رفته بود. سامان در بازجویی ها گفت: من در سرقت ها نقشی نداشتم. با اعضای این باند دوست بودم و گاهی همراه شان می رفتم اما در زمان سرقت ها در ماشین می نشستم. بعد از این که داوری را کنار گذاشتم، معتاد و با این باند همراه شدم. متهم درباره شکایت زن جوان هم گفت: او عضو باند بود و اموال سرقتی را برای ما می فروخت. با او مشکل داشتم و ...
برای انتقام از دوستم همسرش را کشتم
مرتبط بود از آنها انتقام بگیرم تا اگر دوباره آن حرف ها را شنیدم عکس مائده را منتشر کنم تا آنها بدانند بازی کردن با آبروی افراد چقدر آزاردهنده است. بابک در مورد روز جنایت هم گفت: آن روز با شاه کلید به خانه مهران رفتم اما وقتی مائده من را دید شروع به جیغ و داد کرد و بین ما درگیری رخ داد. او دستم را گاز گرفت و در یک لحظه برای ساکت کردنش مجبور شدم او را بکشم و بعد هم از آنجا خارج شدم اما فکر ...
تنها فوتبالیست ایران که پزشکی می خواند!
چون بومی بودم و در اردوهای ملی حضور داشتم، کاپیتان تیم شده بودم. خدا را شکر من این افتخار را داشتم که جام را از تیم پرافتخار بم بگیرم. بعد به خاطر مشکلات مالی تیممان منحل شد. بعد به ذوب آهن رفتم و آن سال پنجم لیگ شدیم. بعد که لیگ تمام شد، در فکر درس خواندن بودم و مصمم شدم که درس بخوانم. شیدا تخشا در مورد قبول شدن در رشته پزشکی حرف هایش را اینطور آغاز کرد و گفت: من دوست داشتم یک حرکت ...
گذری بر زندگینامه شهید خبرنگار استان قزوین/ محمدحسن از سنگر فرهنگی تا سنگر حق علیه باطل
یکی از محلات جنوب شهر قزوین و در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش حسین، کارمند اداره فرهنگ و هنر و مادرش هم زهرا خانم یک بانوی خانه دار بود. تا پایان سطح اول در حوزه علمیه درس خواند و در کنار تحصیل حوزوی در سپاه و بسیج هم عضویت فعال داشتم. در سال 1362 ازدواج کردم و صاحب یک پسر به نام محمد محسن شدم که البته بعد از شهادتش به دنیا آمد. بعد از حضور در جبهه های حق علیه باطل در هفتم اسفند ...
نگاهی به زندگی نامه شهید حسن نیک اردکانی
جبهه های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیاز به رزمنده داشت، با ندای امام خمینی (ره) در بسیج ثبت نام کرد و در پادگان شهید بهشتی یزد آموزش دید و سنگرنشینی عشق و ایثار و شهادت و لبیّک گفتن به ندای نایب امام زمانش را بر غوطه ور شدن در مادّیات و آغوش گرم خانواده ترجیح داد و رهسپار جبهه ها شد. در صورتی که دیگر برادرانش در جبهه بودند و خانواده مایل بودند پس از بازگشت آنها، او اعزام گردد؛ امّا ...
اگر می خواستم از ایران بروم، سال ها قبل این کار را می کردم
داشته باشند و سوادشان را به روز و تکمیل کنند. گوینده ای که مهمترین اخبار کشور را اعلام کرد ما با شما خاطرات زیادی داریم. خبر فوت امام خمینی (ره) در رأس این خاطرات است و یکی دیگر از این خاطرات امضای قطعنامه 598 بوده است. تمام خبر های مهم بعد از انقلاب را من خواندم. از سال 60 به رادیو آمدم و سپس وارد تلویزیون شدم. تا جایی که به یاد دارم تمامی خبر های بعد از انقلاب را ...
از فوت ماه چهره خلیلی قلبم فشرده شد/این ویروس خیلی موذی است!
در خانه هستم کتاب می خوانم و سعی می کنم خلا نبودم در این چند سال را پر کنم جدا از آن به خاطر سن و سالم خیلی باید مراقب باشم این بیماری خیلی موذی است همین که اخبار در گذشت عزیزان و همکارانم را می شنویم و حتی نمی توانم به خاطر محدودیت ها در مراسم یادبودشان شرکت کنم قلبم مچاله میشود . "ارجمند" با اشاره به اینکه کرونا در همین مدت کوتاه همگیری عزیزان زیادی را از جامعه هنر و تئاتر و سینما به ...
کتاب لبخندی به معبر آسمان منتشر شد
شعاری آدم فعال و پر رفت وآمدی بود و همیشه در مقر دیده می شد. او کسی نبود که در چادر بنشیند و فرماندهی کند. همیشه بین بچه ها بود و به خصوص با آن قیافه متفاوتش بین همه شاخص بود. هر وقت آنجا می رفتم با اینکه من جزو آن گردان نبودم اصلا انگار نه انگار، برخوردش خیلی عادی بود. از همانجا قیافه و آن ریش بلندش در ذهنم مانده بود. شهید حاج محسن دین شعاری اول مردادماه 1338 در تبریز به دنیا آمد و 28 سال و 15 روز بعد، در 15 مردادماه 1366 مصادف با عید قربان در ارتفاعات دوپازا (سردشت) به شهادت رسید. انتهای پیام/ ...
بروجردی امید آزادی کردستان را زنده کرد/ ماجرای نام گذاری قرارگاه حمزه سیدالشهدا
داوود کریمی را معرفی کردند و منطقه را به او تحویل دادم. گذشت و عملیات مسلم بن عقیل شروع شد و من هم مسوولیت را تحویل دادم بعد از جراحی دوباره به قرارگاه حمزه رفتم که متوجه شدم یکی از برادران بزرگوار فرمانده شده و شهید بروجردی معاون عملیات است. خیلی ناراحت شدم، با تهران تماس گرفتم و گفتم بروجردی تمامی ساختار و تنظیمات قرارگاه را طراحی کرده، شما آن وقت آمدید برادری را سر کار گذاشتید که قادر به انجام ...
راز بی بی یاخشیگل ، مامای زندگی/ درس های یک پیرزن برای نسل جوان
؛ نه قزم جان! یک روز به دنیا می آییم و یک روز هم می میریم. همان جور که خداوند عالم بچه را به این دنیا می آورد با خودش هم می برد. مردن هم شبیه دنیا آمدن، دستت از همه جا کوتاه است. همان طوری که یاد گرفتم کفن برش بزنم اولین بچه را هم گرفتم (برای زایمان کمک کردم). 20 سالم بود بچه داشتم. هر چه از مامایی یاد گرفتم خودم یاد گرفتم؛ کسی نبود یاد بدهد. بی بی های آن زمان خودشان یاد می گرفتند. انقلاب شده بود ...
قتل تازه عروس در انتقام یک توهم
نشده و او به راحتی وارد خانه شده است. علاوه بر این چیزی از خانه سرقت نشده و همه چیز خیلی مرتب بود. در حالی که مأموران تمرکز خود را روی پیداکردن یک آشنا گذاشته بودند، مشخص شد یک دوربین مداربسته در آن اطراف وجود دارد که ممکن است ورود و خروج افراد به خانه لاله را ضبط کرده باشد. با بررسی دوربین مشخص شد جوانی در روز حادثه و ساعاتی بعد از اینکه شوهر لاله از خانه بیرون رفته، وارد منزل او شده است ...
زنی که همه هستی اش را به جبهه فرستاده بود
به گزارش گروه خبر خبرگزاری برنا، مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه در سال 66 فرمودند: من در سفر همدان که در دو سه روز، سه چهار روز قبل بودم، بعد از آن که سخنرانی کردم و آمدم، یک نامه ای به من دادند از یک خانمی که یک تکه هایی از این نامه را گفتم برای شما بخوانم. اینها نمونه های بسیار ظریفِ استثنایی است در تاریخ. البته خوشبختانه در روزگار ما اینها استثنائی نیست، اما در تاریخ حقیقتا ...
دختر جوان: به خاطر اموال پدرم، او را در بیمارستان روانی بستری کردم
...: چند روز پیش، زن جوانی راهی اداره پلیس شهر جدید هشتگرد شد و گفت که 2مرد ناشناس پدر سالخورده او را دزدیده اند. او در تشریح ماجرا گفت: همراه پدرم برای قدم زدن از خانه خارج شده بودیم، اما هنوز مسافت زیادی دور نشده بودیم که یک خودروی سواری مقابل ما توقف کرد. 2مرد جوان از ماشین پیاده شدند و با تهدید من، دست پدرم را گرفتند و سوار ماشین کردند و با خود بردند. در آن لحظات هر ...
مصائب زنان خبرنگار
شعار سال :توی سیل دی 98 بلوچستان، از نیکشهر میخواستم برگردم چابهار، تاکسی دربست گرفتم. طرف تا دید زن هستم، سوارم نکرد. گفت نامحرمی و تک و تنها، نمیتونم سوارت کنم به گناه می افتم! انقدر تو اون یه هفته اذیت شدم که میتونم ازش یه گزارش مفصل بنویسم. من جاهای زیادی تنها رفتم و سریع با یکی دو تا بومی آشنا شدم و با اونا همه جا رفتم و حتی به واسطه اونا با کلی آدم دیگه دوست شدم اما این سفر به ده نفر زنگ زدم اما تا می فهمیدن زنم و تنها، میگفتن نمیشه ...
چیزی که پسر خسرو شکیبایی از پدرش به ارث برد
به گزارش پایگاه خبری ربیع ، چند سال قبل بود که رامبد جوان برنامه 22 مرداد خندوانه را به چپ دست ها اختصاص داد و تعدادی از آنها را به این برنامه دعوت کرد. یکی از مهمانان این برنامه پوریا شکیبایی، پسر زنده یاد خسرو شکیبایی بود. در آستانه روز جهانی چپ دست ها با او هم صحبت شدم تا از دنیای چپ دست ها برایمان بگوید. شباهتم به پدرم جای تعجب ندارد! پوریا شکیبایی در این گفت ...
با دوربین درخط مقدم جبهه سلامت
در خط مقدم مبارزه مدافعان حرم در سوریه حضور پیدا کنم در حالی که ما هم می توانستیم همچون شهدای دوران دفاع مقدس که خودشان را به جبهه های حق علیه باطل رساندند، ما هم برویم، ولی این توفیق نصیب ما نشد. باغشنی ادامه می دهد: وقتی جریان کرونا پیش آمد، احساس نیاز کادر درمان به رسانه را دیدم و به سوی آن ها رفتم تا نیاز رسانه ای شان برطرف شود. با شروع کرونا در اسفند ماه، جو روانی سنگینی درباره این بیمار ...
وصالی کمبود ها را با ایثار جبران می کرد
. بعد از این جبهه راست در اختیار شهید وصالی قرار گرفت و من به عنوان فرمانده گیلانغرب به آنجا رفتم. مرحله دوم که خدمت وصالی رسیدم در جبهه گیلانغرب بود. او ماموریت داشت تنگه حاجیان را آزاد کند، این منطقه عقبه جبهه بازی دراز بود که دشمن آن را مورد تهدید قرار می داد و وصالی تصمیم داشت برای آزادی بازی دراز ابتدا تنگه حاجیان و کورک را تصرف کند که من مجددا دوباره خدمت ایشان رسیدم و قرار گذاشت که ...
روایت آزادگی از زبان سومین رکورد دار اسارت در زندان های عراق
...: 38501 || تاریخ: 23مرداد1399 شهرآرانیوز: الهام ظریفیان/ امیر جوان وقتی به عشق وطنش رفت که در ارتش ثبت نام کند، فقط 17 سالش بود. 2 سال بعد خود را وسط جنگی نابرابر دید. او از 2 هفته پیش تر از شروع رسمی جنگ با دست های خالی پشت توپخانه اش نشسته بود تا با همه عشقی که داشت از خاک میهنش دفاع کند. از 6 توپخانه کوتاه بردی که او ر ...
کلافگی ساواک از دست وصالی / وصالی از مظلومترین شهداست
زمان به آن باختران می گفتند به پاوه رفتیم. شهر پاوه شهر بسیار کوچکی در داخل جنگل بود و خانه های مردم در سینه کش کوهستان قرار داشت. من البته جزو دستمال سرخ ها نبودم و بعدا با هلیکوپتر به آن ها اضافه شدم. چمران هم چند روز بعد از ما به پاوه آمد. ما که رسیدیم عده ای از کُردها در غار قوری قلعه تحصن کرده بودند و هنوز انشعاب در چریک ها رخ نداده بود. حدود هفت یا هشت روز در پاوه بودیم. بعد از سه روز از ...
نقشه شیطانی آرمیتا برای فوتبالیست معروف/عکس
بازی مان پس از این اتفاقات، با برق بود. به یکباره می دیدیم استقلالی ها در استادیوم شعار می دهند: دختر صحرا، نیلوفر... من با خود می گفتم نیلوفر چه کسی است؟ نگو رفیق (غیرقابل پخش) بوده است. حالا نگویید زن و بچه دارد و فردا شر نشود بگوید ما گفتیم. تازه آن جا متوجه شدم بچه ها با 2 دختر در خانه بوده اند. این پرونده تا 2-3- سال ادامه داشت. بعد در دادسرا آن دخترها را می دیدم و می گفتم این ها چه کسانی هستند ...
روایتی تکان دهنده از روزهای اسارت / گفتگو با نخبه آزاده "ابوالقاسم عیسی مراد"
، مسئولین منطقه ای که اشنا هم بودند، با رفتنم به جبهه موافقت نمی کردند تا اینکه در دانشگاه تربیت معلم تبریز قبول شدم و در سال 63 از طریق لشکر 31 عاشورا به عنوان یک نیروی بسیجی به جزیره مجنون و هورالهویزه منتقل شدم. بعد از ورود به منطقه تحصیلات خود را رها کردید؟ به هیچ عنوان، چرا که در خانواده ما تحصیل از اولویت های مهم به شمار می رفت و حتی برادرم "شهید علی" هم پیش از اعزام به ...
ماجرای فحاشی علی پروین به بازیکن پرسپولیس
می دهند: دختر صحرا، نیلوفر... من با خود می گفتم نیلوفر چه کسی است؟ نگو رفیق (غیرقابل پخش) بوده است. حالا نگویید زن و بچه دارد و فردا شر نشود بگوید ما گفتیم. تازه آن جا متوجه شدم بچه ها با 2 دختر در خانه بوده اند. این پرونده تا 2-3- سال ادامه داشت. البته آن آرمیتا، پلیس اینترپل نیز دنبالش بود زیرا 2-3 شیخ عرب را تیغ زده بود. واقعا من هیچ کاره بودم و شاید چوب رفاقتم را خوردم. من با علی ...