سایر منابع:
سایر خبرها
داستان / بلبل خرمایی
....وقتی دلش هوای من و پدرم را می کند، صبر وطاقتش به صفر می رسد.حسابی به هم می ریزد.هیچ چیز و هیچ کس را نمی بیند. نمی خواهد که ببیند. فارسی حرف می زند اما ترکی فحش می دهد. بارها همراه با سوزن، بالا و پایین رفته، از خدا خواسته که همسفر من و پدر شود. تار و پودِ سبز رنگ پیراهنِ عقدِ دوشیزه هم شوریِ اشک های خیاطش رامی چشد.کاش می توانستم پلک ومژه هایش را ببوسم وبگویم : مادرم این قدر اشک نریز. ...
آزادگان، معلمان زندگی مقاومتی
آزادگان ما از جمله ممتازترین فرزندان وطن هستند که در تلخ ترین روز ها و مشقت بارترین برهه ها سرفراز زیستند و قامت افراشته آنان امضای سربلندی شد پای صفحاتی که به نام ایران در تاریخ ثبت شده است. آنان ایستادند پای حق و حقیقت هایی که بدان باور داشتند. زیست مؤمنانه و متعالی آنان باعث شد جامعه آزادگان ما به نسبت از باسوادترین جوامع باشند. آنان ثابت کردند که اگر مرد روز های سخت باشیم، اگر نگاهمان به افق ...
فصل بازگشت پرندگان مهاجر
از احمدرضا درویش هم مانند فیلم "بوی پیراهن یوسف" راوی رنج و عشق یک پدر است، در همان سکانس های اولیه سایه سنگین جنگ و حمله نظامی به خرمشهر را به خوبی شاهد هستیم و در همان دقایق می بینیم که این مرد همه چیزش را از دست می دهد! خانه، همسر، وطن و جوانی اش را، بعد تفنگی بالای سرش و شروع سالهای اسارت، اسارتی که این بار همه زندگی اش را از او گرفته است. سالهایی که می توانست کنار فرزندش ...
ناگفته های فجیع ساناز طاری؛ چه کسی قصد تجاوز به او را داشت؟! +فیلم
حقایق را فاش کند. ساناز طاری در گفتگویی اظهار کرد که روز آخر بستن قرارداد کاری وقتی برگه قرارداد را دستش دادند فرد مورد نظر علنا خواست او را خفت کند و فقط خدا را شکر کرد که توانست در آن لحظه پیشنهاد شیطانی تهیه کننده و کارگردان، قدرتی پیدا کند که از آنجا فرار کند. ساناز طاری، بازیگر کشورمان از شدت ترس حتی کیفش را در محل جا گذاشت و مدام از پشت سر توهین های این مرد شیطان صفت ...
داستانهای خنده دار و پندآموز
می کند . یقین دارم که دامادم هم با داشتن چنین همسری سعادتمند است ! پرسیدن وضع پسرت چطور است ؟ گفت : اوه اوه !!! خدا نصیب نکند ! بلا بدور ، یک زن تنبل و و وارفته ای دارد که انگار خانه شوهر را با تنبل خانه اشتباه گرفته است . دست به سیاه سفید که نمی زند . اصرار دارد که صبحانه را در رختخواب بخورد . تا ظهر دهن دره می کند . بعد از ظهر ها باز تا غروب خبر مرگش کپیده ! عصر هم از خانه بیرون ...
گزیده اشعار شب چهارم ویژه محرم 99
این همه غربت، چگونه جان ندهیم؟ خدا کند که سزاوار بذل جان باشیم دو چشم حضرت مادر دو چشمه باران است چگونه شاهد این درد بی کران باشیم؟ دویده در رگ ما خون جعفر طیّار زمان آن شده تا عرش، پرزنان باشیم دو بال سبز پریدن به اذن دست شماست اگر اجازه دهید از پرندگان باشیم دو نوجوان فدایی، دو نوجوان شهید همان که آرزوی مادر است، آن باشیم ...
من در محاصره گرگ های وال استریت
امیرمسعود فلاح از خانه زدم بیرون. آقاسعید سوپری را دیدم. گفت: شنیدی سارا دو قبل سارا یک میاد؟ گفتم: والّا من سرم تو کار خودمه با ناموس مردم کاری ندارم. قصد ازدواجم ندارم. گفت: چی می بافی واسه خودت؟ کی میاد زن تو بشه؟ زیر لب گفتم: همین دختر خودت از خداشه. نمی دانم شنید یا نه اما گفت: دخترم داره میره تو کار دارا سه. خدا کنه ضرر نکنه. گفتم: عه به سلامتی. ایشالا خوشبخت شن. گفت: برو خدا یه ...
عشق، عقل و صداقت سه ضلع ایجاد محبت در خانواده ها
جلب توجه همه جانبه همسرش و محبوب بودن برای او، توقع دیگری دارد؟ شرط این کار پذیرش بی قید و شرط همسرش است. زن محور اصلی حفظ روابط عاطفی در خانواده وی زن را محور اصلی حفاظت این رابطه در خانواده دانسته و گفت: نمونه اعلی یک زن، حضرت زهرا(سلام الله علیها) است که پاسدار پدر و خود بهترین همراه برای همسر خود در جهت اطاعت خداوند بود و برای حسن و حسین(علیهم السلام) بهترین مادر بود که به آنان چنان ...
تحول دختر بودایی از او یک مادر شهید ساخت
ایران به دنیا آمد. دختری به نام بلقیس؛ 28 بهمن 1339 متولد شد و سبا در 23 سالگی مسئولیت تر و خشک کردن دو بچه را برعهده داشت که کار آسانی نبود. در سال 1342 فرزند سوم خانواده در بیمارستانی در پیچ شمیران به دنیا آمد؛ یک پسر آرام و خوش سیما و دوست داشتنی که سبا به خاطر عشق و ارادت به پیامبر نامش را محمد گذاشت. محمد چهره ای میانه داشت و گاهی آیینه تمام نمای چهره پدر می شد و گاهی مادر، چشم های مشرقی اش ...
تغییرات سینوسی کرونا
و به همه هم اتاقی هایش جوشانده تعارف می کند. یکی از هم اتاقی ها، لطیفه ای تعریف می کند و صدای خنده بلند او و هم اتاقی هایش، برای لحظه ای سکوت را می شکند. در اتاق همسایه شان اما خبری از شادی نیست. پسر جوانی ماسک بر صورت زده و با لباس مخصوص، کنار تخت مادرش نشسته و نگران به صورت ملتهب و خیس از عرق مادر چشم دوخته است. تعداد نفس هایش تند و صدای تنفسش کش دار و پرصداست. مرد دست می برد و اشکی را از گوشه ...
9 حکایت جالب و خواندنی
پاینده است، اگر هنرمند تهیدست گردد، غمی نیست زیرا هنرش در ذاتش باقی است و خود آن دولت و مایه ثروت است، او هر جا رود از او قدرشناسی کنند، و او را در صدر مجلس جا دهند، ولی آدم بی هنر، با دریوزگی و سختی لقمه نانی به دست آورد. حکایت زیبا و پند آموز پنجره و آینه جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می ...
ساناز طاری درباره دلیل کشف حجابش چه گفت؟
گروه هنری: ساناز طاری، بازیگر صداوسیما که تصویر بدون حجابش را به همراه پیغام خداحافظی از بازیگری منتشر کرده بود، ادعا کرد که این تصمیم را بعد از خفت شدن از سوی یک تهیه کننده و کارگردان گرفته است. او تغبیر خفت شدن را را که مجری برای شرح ماجرا به کار برده بود، تایید کرد. ساناز طاری بازیگر سریال پدر، در ادامه به تی وی پلاس گفته که خدا به او این قدرت را داده تا هنگام امضای این قرارداد، از چنگ این فرد ...
مادر به فکر جهیزیه بود و صدیقه در فکر شهادت
داشت که شهید شد؟ حمید بهمن ماه سال 1338 به دنیا آمد. تولد برادرم از همان ابتدا مایه خیر و برکت بود. از همان دوران حمید از نوجوانی دست به قلم بود. پدر و مادر سعی کردند با تعلیم و تربیت اسلامی ضمیر پاک برادرم را از پلیدی هایی که آن زمان در جامعه وجود داشت، مصون نگه دارند. در همین دوران به واسطه جلساتی از قرآن که در منزلمان برگزار می شد مجید با قرآن آشنا شد. شهید پس از پشت سر ...
بهمن مفید، بازیگر قدیمی سینما در سن 78 سالگی در تهران درگذشت -بیوگرافی و تصاویر
ازدواج کرده است و با همسرش زندگی می کند، از فرزندان و جزئیات زدگی آن ها اطلاعات زیادی در دسترس نیست. فیلم های بهمن مفید سرود تولد (1383) قدیس (1360) منافق (1359) فریاد مجاهد (1358) برادرکشی (1357) حق و ناحق (1357) نفس بریده (1357) هجرت (1357) پشت و خنجر (1356) تلافی (1356) جمعه (1356) رفاقت (1356) زن (1356) طوطی (1356) غربتی ها (1356) فریادرس (1356) بابا گلی به جمالت (1355) پاداش یک مرد ...
روی پنهان اسارت
بودیم و کسی می آمد خانه مان می گفتیم غذا خورده ایم. صورت مان را با سیلی سرخ نگه می داشتیم. وقتی بچه ام مرد، همه اهالی محل، پدر و مادر شهدا گریه می کردند. همین الان هم بغض گلویم را گرفته. بعضی از مردم هم با ما خوب تا نکردند. دخترم را با دو بچه برگرداندند خانه فهمیدند پدرش مفقود الاثر شده، رهایش کردند. می خواستند ما را خوار کنند ولی خدا نکرد. آن زمان حقوق شوهرم از سپاه، ماهی 2 هزار و 200 تومان بود. به ...
آزادگان، سربلند از آزمون شجاعت و ایستادگی
ناجوانمردانه بعثی ها معامله کرده بود. مادر روزهایی را بیاد می آورد که عباس با وجود مخالفت های پدر، برگه رضایت را به هر جوری بود از آنها گرفت و راهی جبهه شد، ولی پس از مدت زمان کوتاهی در یکی از عملیات های مهم جنگی در غرب کشور اسیر شد و اینگونه بود که تا امروز مادر ماند با هزار دل نگرانی، دلواپسی و روزهای بی قراری که تنها خودش می دانست و خدا. سپیده صبح شده بود و مادر همچنان ...
جمعیت و نیروی انسانی نماد قوت و قدرت یک کشور در دنیا است
فان رسول الله (ص) کثیرا ما کان یقول من کان یحب ان یتبع سنتی فلیتزوج فان من سنتی التزویج ؛ یعنی همسر اختیار کنید که رسول خدا (ص) فرمود: هرکس دوست دارد از سنت من پیروی کند، ازدواج نماید، زیرا ازدواج از سنت من است. وی افزود: میوه شیرین درخت زندگی که با باغبانی زن و مرد غرس می شود و رشد می کند، فرزند و فرزندان هستند، هر فرزندی که به اعضای خانواده اضافه می شود، پیش از آمدنش خداوند رزق و روزی ...
یوسف های وطن
...: اگر روزی اسرا برگشتند و من در میان شما نبودم، سلام مرا به آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود، آری ای از سفر برگشتگان، آن پیر فرزانه و اسطوره مبارزه با دژخیمان، پیوسته غم هجران فرزندانش را بر دوش می کشید و چشم به راه شما بود تا سلامی عاشقانه نثارتان کند. به یاد آنان که در ایام اسارت بر اثر شکنجه های دژخیمان جرعه عشق نوشیدند، شرم داشتند از دیدار مادر آزاده شهیدی که به ...
شوق وصال/لرستان در انتظار دیدار 837 آزاده
شده است. بازگشت پرستوهای مهاجر رزمندگان زیادی در دوران دفاع مقدس به اسارت دشمن درآمدند، اما صبر و ایستادگی را از ائمه اطهار(ع) الگو گرفته بودند و سالها شکنجه و سختی را تحمل کردند تا در راستای دفاع از وطن نقش خود را ایفا کرده باشند. رنج اسارت و غربت اگر چه بسیار سخت بود اما آزادگان در بند اسارت هدفشان بسیار والا و این سختی ها برایشان معنایی نداشت، اُسرا شکنجه های ...
خانواده یعنی امنیت، پناهگاه، تکیه گاه
بچه هایی که احترام پدر و مادر را بگیرند. خانواده مقدس است و خانه ای که در آن زن و مرد به هم محبت کنند خداوند نظر رحمت و رأفت به آن خانه و اهلش دارد. ما دوران سختی را پشت سر گذاشتیم هم تابستانش سخت بوده و هم زمستانش؛ همین باغ را که می بینید تمامش دسترنج زحمات خودم است و من با همه این درختها زندگی کرده ام و همسرم هم در آباد کردن این باغ و بوستان پا به پای من کار کرد و از محصولات این باغ ...
رعایت حقوق متقابل در خانواده بسیاری از گره ها را باز می کند
الاسلام ابراهیم بهاری کارشناس مذهبی در گفت و گو با خبرنگار گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان گفت: خانواده یکی از ارکان بسیار مستحکم و قابل اعتنا و اعتمادی است که اسلام به آن توجه زیادی داشته است. وی با بیان اینکه دین اسلام به جایگاه خانواده از قبل ازدواج توجه داشته است، خاطرنشان کرد: دین اسلام نوع ارتزاق، نوع روابط زن و شوهر، فرزندان با پدر و مادر، نوع برخورد با اجتماع و حریم خصوصی زندگی ...
مدیر مدرسه علمیه علوی: بی توجهی به مسئله عفاف و حجاب از ناحیه مسئولین، خسارت آن را برای نظام دو چندان ...
ا لازم دانسته تا این گوهر ناب از هر لحاظ حفظ شود و در پی آن جامعه هم در امنیت باشد؛ اما اینکه چرا امروز شرایط جامعه اسلامی فرق کرده و آهسته آهسته جامعه اسلامی در حال رفتن به سمت فرهنگ غربی است، این دلایل مختلفی می تواند داشته باشد که یکی از آن دلائل، بی توجهی به سبک زندگی اسلامی و دوری از سیره الهی است. وی بیان داشت: دلیل دیگر، خانواده و والدین می باشند؛ پدر و مادر نقش مهمی در تربیت ...
آزادگان تجلی فرهنگ مقاومت در برابر ظلم هستند/ از ممنوعیت برگزاری مراسم دعا و مناجات تا سانسور نامه ...
نیستیم چرا که نگذاشتیم یک وجب از خاک کشور به دست بیگانگان بیفتد، در زمان کنونی هم مشکلات با توکل بر خدا حل خواهد شد. دوری از وطن و خانواده در اسارت بسیار سخت و ناگوار بود نصیری درباره چگونگی حضور خود در جبهه های حق علیه باطل در گفت و گو با خبرنگار ما، بیان کرد: در مرداد ماه سال 1365 درسن 20 سالگی برای دفاع از خاک کشور برای مقابله با دشمن بعثی به جبهه اعزام شدم پس از شرکت در عملیات ...
بارداری؛ درک مردانه با پرتاب هندوانه!
هر چهار بار سقط شدند، دو تا قبل از چهار ماه و دو تا بعد از چهار ماه. البته خدا می داند در دوران بارداری اش نگذاشتم دست به سیاه و سفید بزند و جنب بخورد، هم خودم هم مادر من و مادر او، اما نشد دیگر... خدا نخواست. پرنده های کنار دستش را نشانم می دهد: حالا هم بچه های ما شده اند اینها... سعی کردم کمکش کنم امیرعلی 31 ساله و صاحب یک فرزند است. می گوید: دوران بارداری ...
مزارم را به پدرم دادند
تیراندازی کردند و آر پیچی زن های ما با اولین گلوله، سنگر تیراندازهای دشمن را منهدم کردند و ما از نقطه محوری که از داخل میدان مین بازشده بود، به کانال های دشمن رسیدیم و شروع به جنگ کردیم و نبرد ما تا ساعت چهار بعدازظهر طول کشید تا اینکه مهمات داشت به پایان می رسید که نیروهای کمکی به ما نرسیدند و دشمن یکسره آتش را روی سرمان می ریخت و چند نفر از دوستانمان در این عملیات به شهادت رسیدند. پیکر پاک یک شهید دست ...
شهیدی که اسیر شده بود/ حاج پرویز در لیست مفقود الاثرها ماند
با آنان زندگی کرده بودیم. خبر فوت حضرت امام خمینی (ره) تلخ ترین خبر بود تمامی اسرا مثل دلاور مرد کم سن و سال اردوگاه موصل، خواندن تیتر یک قرمز رنگی که در روزنامه الجمهوریت عراقی به چشم آنان خورد را تلخ ترین خاطره خود می دانند و آن یعنی رحلت حضرت امام خمینی (ره)؛ فردی که همه در آن روزهای طاقت فرسا آرزوی دیدن ایشان را داشتند و دست سرنوشت، این آرزو را از آنان دریغ کرد. ...
مردانی که عاشقانه جنگیدند و عاشق تر بازگشتند
که پای اتوبوس های آزادگان ریخته شد، حقیقی ترین اشک بود. اشکی بر آمده از سال ها انتظار. تاریخ هیچ گاه آن اتوبوس های "ایران پیما" تازه نفس را فراموش نمی کند، اتوبوس هایی که مردانی از جنس خدا را به میهن بازگرداندند. همان اتوبوس هایی که حالا و پس از نزدیک به سی سال قامت خسته و گرفته شان را هنوز می توان در جاده ها دید؛ قامتی که خسته شد اما سر خم نکرد. "امید" شاید مهم ترین مفهومی با ...
نگاهی کوتاه به زندگی آزاده شهید حسن محمود زاده
و به اسارت درآمد و درتاریخ 1361/12/24 در بیمارستان عراق عروس شهادت را در برکشید و روح بلندش پروانه وار به سوی شمع مرادش به پرواز درآمد. پیکر مطهرش پس از بیست سال دوری از وطن و چشم انتظاری والدین، با مبادله ی اجساد بین ایران و عراق، باعزت و افتخار با عنوان شهید آزاده، به زادگاهش اردکان بازگشت و پس از تشییع باشکوه توسط مردم قدرشناس و شهیدپرور اردکان در بهشت شهدای اردکان در کنار دیگر هم ...
روایتی از روزهای سخت اسارت در ابوغریب و رمادیه/ فرمانده عراقی که اسرای ایرانی را از مرگ نجات داد
نصیب ما نشد. وقتی به اسارت در آمدیم یکی از نظامیان که به ظاهر مصری بود ما را به زور داخل یک گودال انداخته و قصد داشت ما را تیرباران کنند اما فرمانده عراقی جلو آمد و اجازه نداد، با صدای بلند فریاد زد که اینها مسلمان هستند و من فرمانده هستم و اجازه نمی دهم آنها را بکشید این فرمانده عراقی ما را از گودال بیرون کشید و با لحن عربی گفت خدا بزرگ است یک روزی بین دو کشور صلح می شود و به وطن بر می ...