سایر منابع:
سایر خبرها
آزادگان در دوران اسارت اُبهت نیرو های سازمان منافقین را شکستند
از روزهای گرم تابستان مرداد ماه، داخل اردوگاه رمادیه مشغول استراحت و امور روزانه بودیم که ناگهان و زودتر از زمان معمول صدای صوت ارشد اردوگاه آقای رضا میرزایی از بچه های بوشهر (نماینده اسرا) به صدا در آمد، اسرا جلو اردوگاه جمع شدند، افسران عالی رتبه عراقی آمدند، و بعد لحظه ای از سازمان مجاهدین خلق به رهبری مریم رجوی و ابریشمی و چند خود فروخته دیگر به اسرا تقاضای پناهندگی سیاسی به کشور عراق دادند ...
چگونه اسرای ایرانی در اردوگاه رژیم بعث کتابخانه ساختند؟/با چوب و چماق بسیجی و ارتشی را از هم جدا کردند
چماق به جان بچه ها افتاده بودند. سر می شکافت. فک می شکست. به هیچ کس هم رحم نکردند. تمام وسایل بچه ها را به هم ریختند و بسیجی و ارتشی را از هم جدا کردند. یک نصف روز ارتشی ها بیرون بودند و یک نصفه روز بسیجی ها. من هم چون خودم را سرباز معرفی کرده بودم بین ارتشی ها بودم. بعد از چهار ماه غیبت، صلیب سرخ آمد و ما را ثبت نام کرد که خانواده مطلع شد که ما اسیر شدیم. نزدیک عید سال 60 یک اردوگاه ...
روایت گل محمد تاتاری از روز های اسارت | هر روزش یک عمر بود
کربلای 6 را آماده می کردیم. در همان عملیات گشتی مشغول شناسایی بودیم که به همراه چند نفر از هم سنگرانم روی مین رفتیم و مجروح شدیم و همین امر باعث اسارت ما شد. او که تا سال 69 بیش از چهار سال اسیر زندان های عراق بوده، ادامه می دهد: متولد سال 1338 هستم و در زمان اسارت حدود 26 سال داشتم. آن زمان متأهل بودم و یک دختر شش ماهه داشتم. برای خانواده ام خیلی سخت بود که اسم من جزو مفقودالجسد ها قرار گرفته بود ...
خبرنگار آزاده ایرنا: اسارت دانشگاه خداشناسی بود
آزادگان اردوگاه عنبر پس از بازگشت از اسارت، بطور خودجوش همایش هایی را در کشور برگزار کردیم که پنجمین آن، سال گذشته در مشهد مقدس برگزار شد و در این چند روز که مصادف با سی امین سالروز بازگشت اسرا به میهن است بازدیدهایی را با تعدادی از آزادگان و خانواده های شهدای اسیر قبل و بعد از اسارت انجام دادیم که روز گذشته تعدادی از اعضای موسسه خیریه آزادگان اردوگاه عنبر با سرکارخانم معصومه آباد (نویسنده کتاب ...
یک خاطره از اسارت
به گزارش ایسنا، آزاده محمدجواد سالاریان از اسرای کمپ10 رمادی است. وی در یکی از خاطرات خود روایت می کند: تا ظرفیت اردوگاه ما کامل بشود، هر از گاهی اسرای جدیدی می آوردند. من باید از اولین لحظه ورود آنها تا زمان استقرارشان پا به پای سروان نامفید و عبدالقادر می رفتم. چون خیلی از اسیران را مستقیم از منطقه به اردوگاه می آوردند، یک بار مأموران ویژه ای از استخبارات عراق آمدند و شیوه های مختلف ...
ماجرای خبرِ دروغ مرگ تدریجی برای اسرای ایرانی/ معلمی که بابا خون داد را آموزش داد
تهران نیز شده است. محمد شقاقی با اشاره به اینکه در زمان جنگ با چند تن از همکاران بعد از اتمام سال تحصیلی به جبهه می رفتیم، اظهار کرد: سال اول را در غرب کشور، سال دوم را در فتح خرمشهر و سال سوم را در عملیات والفجر یک و دو شرکت کردم که از ناحیه سینه و پا مجروح شدم و بعد از آن دشمن ما را به اسارت درآورد. جانباز 50 درصد کاشانی، می گوید: در غرب کشور درگیری هایی صورت گرفته بود و ...
حکایتی دردناک از نحوه شکنجه یک غواص عملیات کربلای چهار + عکس
...، به نگهبان مستقر در اردوگاه منتقل می شود. بعد از سپری شدن دو ماه اسارت در شرایط سخت، بالاخره عراقی ها تصمیم گرفتند که اسرای عملیات های کربلای چهار ، کربلای پنح و کربلای شش را که مجموعاً هزار و 400 نفر بودیم را به اردوگاهی در استان صلاح الدین عراق و در نزدیکی های شهر تکریت منتقل کنند. چند ماهی با شکنجه های روزمره عراقی ها خلق و خو گرفتیم، تا اینکه آن روز وحشتناک و تأثربرانگیز فرا ر ...
تلخ و شیرین از اسارت ؛ روایتی از شهادت رزمندگان با لب تشنه/ از ماجرای کارت زرد تا رستگاری در وقت عطش
خمپاره شیمیایی عرصه را تنگ تر کرد تا اینکه ما را به اسارت درآوردند و 21 تیر 1367 به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمدیم. آنا: بعد از اسارت چه اتفاقی برای شما افتاد و اسرا را کجا بردند؟ قلمی بادی: بعد از اسارت ما را چشم و دست بسته به بغداد منتقل و در آنجا با پرتاب سنگ از ما پذیرایی کردند؛ سپس به منطقه تکریت زادگاه صدام ملعون بردند و در اردوگاه 12 که اسرای فاو و شلمچه هم بودند ...
تحریم غذایی بودیم زمانی که تحریم مد نبود
به گزارش ایثار واحد خراسان رضوی ، به مناسبت 26 مرداد سالروز ورود آزدگان به سراغ برات ماهر امرودک یکی از افتخار آفرینان دوران جنگ و اسارت که 781 روز از عمر طلایی زندگی خویش را در زندان های بعث عراق گذرانده است و در دفتر رئیس بنیاد منطقه یک حضور پیدا کرده بود، رفتیم. خودتان را به صورت کامل معرفی کنید: بنده آزاده و جانباز30 درصد برات ماهر امرودک هستم که در اولین روز از زمستان سال1347 در مشهد ...
آزادگان تالشی: برای بعثی ها شیعه یا اهل سنت بودن فرقی نداشت
سال های اسارتش به زبان های زنده دنیا تسلط دارد، مداحی خوش زبان و خوش اندام و خندان که از خبرنگاران البته خبرنگاران عراقی دل خوشی ندارد، کتک هایی که او به علت مصاحبه نکردن علیه کشورش در زمان اسارت خورده این روزها کمرش را خم کرده و مدتی است او را خانه نشین کرده است. کربلایی از جنگ روانی عراقی ها برای تضعیف روحیه رزمندگان و ملت در دوران جنگ تحمیلی می گوید، از اینکه بعثی ها متن های غیرواقعی ...
شهید زنده
می شود و یک سال بعد به اسارت دشمن درمی آید. او بهترین دوران جوانی خود را در اردوگاه مرگ تکریت 11 زیر بار شکنجه بعثی ها گذرانده و از آن دوران جراحت های زیادی به همراه دارد. هم زمان با روز بازگشت آزادگان به وطن با این ساکن محله بهشتی هم کلام شده ایم تا خاطراتش را مرور کنیم. اسارت در یک قدمی دشمن بهمن سال 65 برای مرخصی راهی مشهد شد، اما هنوز چند کیلومتری دور نشده بود که به احمد ...
وقتی محمدعلی حمیدی نصر با اسیرکردن ژنرال عراقی وحشت به جان صدام انداخت
جایزه بزرگی تعیین کرده، که سند مستدلی برای این ادعا موجود در مصاحبه هایی که تعدادی از کارشناسان تاریخ شفاهی ارتش آمریکا با بالاترین رده فرماندهان سابق ارتش عراق در زمان جنگ با ایران انجام داده اند در دو کتاب مصاحبه تاریخ شفاهی ارتش آمریکا با فرماندهان سابق گارد ریاست جمهوری ارتش صدام به شخصی ایرانی برخورد می کنیم که دلیل اصلی برکناری بزرگترین مغز اطلاعاتی ارتش عراق ، به دست صدام در ...
انقلاب اسلامی ثمره خون شهیدان است مطیع امر ولی باشید
به گزارش خبرگزاری بسیج از استان چهارمحال و بختیاری؛ ذوالفقار رحیمی آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس از شهرستان لردگان طی گفتگویی با خبرنگار بسیج با اشاره به دوران اسارت در عراق، گفت: در سن 16 سالگی به عنوان بسیجی در اردوگاه قدس لردگان آموزش اعزام به جبهه گذراندم و در بهمن ماه سال 65 از پادگان امام حسین (علیه السلام) تهران ما را به شهر فاو اعزام کردند، که صبح همان روز می بایست جایگزین گردان امام ...
بدون روحیه ایثار و مقاومت تلاش ها به نتیجه نمی رسد
به گزارش ایثار واحد استان قم، این جانباز و آزاده دفاع مقدس تصریح می کند: اسلام مسیر خود را می رود و ما در این مسیر امتحان می شویم که آیا راحت طلبی و ذلت را برمی گزینیم یا به دنبال آزادگی و مقاومت هستیم. محمودی 14 ساله بود که در عملیات والفجر مقدماتی آبان سال 1361 به جانبازی رسید و همانجا به اسارت دشمن درآمد، و هشت سال درکمپ 8 اردوگاه عنبر د رارمادی عراق در دوران مشقت باری را گذراندند ...
از مدرسه شفق تا اسارتگاه موصل
...: 38856 || تاریخ: 25مرداد1399 شهرآرانیوز: آزیتا حسین زاده عطار / احمد بذرفروش دوم فروردین 1344 در مشهد متولد شده است. او 7 سال از بهترین سال های عمرش؛ یعنی از دوران نوجوانی تا جوانی اش را در اسارت رژیم بعثی عراق گذرانده است. 7 سال سختی که برای او و هم آسایشگاهی هایش تبدیل به فرصتی برای حفظ قرآن و تسلط به چند زبان زنده دنیا شد. حالا آن کودکی که در دهه 50 با وجود شیطنت زیادی که داشت و ...
آزاده دفاع مقدس در حوزه هنری یزد تجلیل شد
کشور به جمع خانواده های خود بازگشتند. این رویداد 2 هفته پس از اشغال نظامی کویت توسط ارتش صدام و 2 روز پس از آن صورت گرفت که صدام در نامه ای به آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری وقت ایران بار دیگر عهدنامه 1975 الجزیره را پذیرفت و به شرایط ایران برای پایان جنگ تسلیم شد و از جمله قول عقب نشینی از مرزهای ایران و آزادسازی اسیران ایرانی را داد. استان یزد 751 آزاده دارد. در هشت سال دفاع مقدس حدود 43 هزار نفر ار رزمندگان ایران به اسارت دشمن درآمدند که از 6 ماه تا بیش از 10 سال دوران اسارت خود را در زندان های رژیم بعثی عراق سپری کردند. ...
روحانی آزاده از روزهای درد و شکنجه می گوید| در حین شکنجه به یاد امام کاظم(ع) می افتادم
سال ها متوجه شدیم که تازه ما را به جایی آورده اند که صلیب سرخ هیچ اطلاعی از انتقال و اردوگاه ما ندارد. با تلاش دوستان و پیگیری های مسئولان جمهوری اسلامی بعد از چند ماه صلیب سرخ به اردوگاه آمد و از ما مجدداً ثبت نام کرد و تا پایان دوران اسارت در همین اردوگاه بودیم . امام جمعه موقت شهر شال بیان کرد: با همه اینکه در طول این چند سال سریال ها و یا فیلم هایی از دوران اسارات برای مردم از رسانه ملی ...
یادی از سید آزادگان/ ابوترابی فرد آزاده ای که الگوی اخلاق و مقاومت شد
کارش را ادامه داد و هر بار از دفعه گذشته سخت تر و وحشیانه تر حاج آقا را مورد شکنجه قرار می داد. بعد از یک سال، احمد شکنجه گر 2 روزی به سراغ حاج آقا نیامد، حاج آقا هم از سایر نگهبانان اردوگاه پرسیده بود این دوست ما کجاست و چرا 2 روزی است به سراغ ما نمی آید، آنها پاسخ می دهند که خواهرش فوت شده است، حاج آقا هم ناراحت شده و روز سوم به بچه های اردوگاه می گوید، برای خواهر آن شکنجه گر قرآن ...
جنایات و مکافات جنگ
ایرانی به دست عراقی ها اسیر شدند در میان این اسیران چند نوجوان بودند که سنشان بیشتر از پانزده، شانزده سال نبود.افسران عراقی از دیدن این رزمنده های کوچک شوکه شده بودند؛ زیرا باور نمی کردند کسانی که رو در روی آنان با آن همه جسارت و شجاعت می جنگیدند، همین نوجوانانی باشند که الان خسته و مجروح به اسارت درآمده اند. آنجا بود که صدام حسین با دیدن چند اسیر نوجوان ایرانی از تلویزیون عراق تصمیم به ...
روایتی از اردوگاه اطفال در سال های جنگ تحمیلی
والفجر مقدماتی به اسارت نیروهای عراقی درامدم و در شهریور سال 1369 ازاد و به وطن برگشتم. از تصاویر آرشیوی مهدی منتظری جانباز و آزاده جنگ تحمیلی. اردوگاه اسرای ایرانی در عراق با وجود آنکه کم سن و سال بودید، اسارت برای شما چطور می گذشت؟ اگر خاطره ای از آن زمان دارید برایمان تعریف کنید؟ در بهمن ماه سال 62 اسرای عراقی در روز 22بهمن رژه رفته بودند و جنبه تبلیغاتی داشت عراقیها ...
بعثی ها به خاطر نماز جمعه باشکوه تهران ما را کتک می زدند
ترین لحظات برایمان بود چون آن روز در محوطه اردوگاه پس از چند سال نماز جماعت خواندیم و توانستیم بعد از هفت سال به آسمان نگاه کنیم چون نگاه کردن به آسمان از پشت پنجره ممنوع بود. برای نگاه کردن به آسمان ما را شکنجه می کردند چون گمان می کردند به دنبال راه فرار هستیم. لحظات آخر همه مات و مبهوت بودیم که آیا آزاد می شویم یا نه. چون فکر آزادی در سر ما نبود. وقتی که بچه های سپاه را با آن لباس های زیبای ...
جدال بین مرگ و زندگی از “نهروان” تا “تکریت”
را یک وظیفه ملی، دینی و انسانی می دانستم. ایرنا: در چه تاریخی و چگونه به اسارت در آمدید؟ آن دوران در گردان 761 تکاور تیپ 92 زرهی اهواز خدمت می کردم که صبح روز 31 تیر 1367 ساعت پنج صبح آماده باش اعلام شد و به خط اول جبهه “کوشک” منطقه بین اهواز و خرمشهر اعزام شدیم و پس از چند ساعت درگیری سخت با نیروهای بعثی عراق با کمبود مهمات مواجه شدیم. در آن عملیات به عنوان راننده ...
آخرین اتوبوس اسرا در راه وطن/ خاطرات شفاهی رهبر اجتماعی کمپ 13 رمادی
آمده بود گیلانغرب و از آنجا برای سرکشی به گروه دیگرمان به آبادان می خواست برود برادرم گفت: مفید را با خودت ببر. سه چهار روز بعد از فتح خرمشهر به آنجا رسیدم . برای اولین بار خرمشهر را می دیدم که بدل به شهر مخروبه ای شده بود. مختصری راجع به جانبازیتان برای مان بگویید جانبازی من چندین مرتبه اتفاق افتاد. در عملیات نصر 1365 از ناحیه سینه و دست مجروح شدم در فاو سرم مورد اصابت تیر ...
حکایت ناگفته همسران آزادگان دفاع مقدس در سی امین سالروز بازگشت به وطن!
را اسیر کردند و کسی به او با آن سن کم، با یک بچه شیرخواره کار نمی داد. چند وقت که گذشت خانواده شوهرش گفتند برود و با پدر و مادرش زندگی کند. او و پدر و مادرش رفتند سنندج و سال 64 برگشتند مشهد. دو سال از اسارت جواد می گذشت و بچه را تازه از شیر گرفته بودند. دست آخر، یکی از دوستانش دستش را گرفت و برد نشاند پای آزمون کاد ؛ طرحی که سال های جنگ با شعار تلفیق کار و دانش اجرا می شود و زنان زیادی از ...
ارتش بعث عراق در مدیریت اردوگاه های اسرا ناتوان بود
با بیان شرحی از زندگی، چگونگی اسارت و وقایع دوران اسارت را روایت کرده اند که در این کتاب مهم ترین آن ها را آورده ایم. علامیان در ادامه افزود: هر یک از این آزاده ها پس از آزادی در شهرهای محل سکونت خود در سراسر کشور پراکنده شدند که به همین دلیل برای گفت وگو با آن ها با دشواری هایی مواجه بودم که علاوه بر آن از شیرینی خاصی از جمله مواجهه با فرهنگ ها و شیوه های گوناگون زندگی می توان نام برد ...
دلتنگ دوران دفاع مقدسم/ لحظه وداع مادران شهدا، سرخ ترین لحظات عکاسی است
و تا زمانی که ماسک بر صورت نزده بودند اجازه نداشتم از آنان عکس بگیرم. بعد از غسل اموات کرونایی، چند روز بعدش به آرامستان بهشت احمدی شیراز که در بیرون از شهر واقع شده رفتم و باز تعدادی از افرادی بودند که داوطلبانه آنجا حضور داشتند و مشغول نماز و دفن و تلقین بودند. نکته قابل توجه اینکه خانواده های اموات اجازه حضور برای دفن نداشتند؛ بجز تعداد انگشت شماری که آن هم با فاصله ی سه الی ...
احوال آزادگان پس از 30 سال چطور است؟
؟ شاید نامش سلمان سلمان زاده باشد که 118 ماه در اسارت بعثی ها بود. می گوید: شما نمی دانید 118 ماه اسارت یعنی چقدر؟ این زمان را وقتی می فهمید که فقط چند روز در اتاقی محبوس باشید. 118 ماه تحمل درد و رنج و شکنجه و دوری از خانواده خیلی سخت است و امروز بعد از گذشت 30 سال از آزادی مان انتظاراتی داریم که متاسفانه بر آورده نمی شود. اگر تا حالا نمی دانستیم حالا با شیوع کرونا می فهمیم که ...
اسارت به روایت آزادگان زنجانی
حزب الله بازی در بیاری پدرتو در میارم! بعد روانه آسایشگاه کرد. لطف خداوند منان بود که عطوفتی در دل آن نگهبان انداخت و باعث شد من از شکنجه های بی رحمانه آنها رها شوم. آمپول ضد شورش قبل از ماه محرم به اسرا تزریق می شد تحسینی از خاطره دیگر خود در دوران اسارت سخن به میان آورده و می افزاید: سالی یک بار عراقی ها توسط چند تزریقاتی ارتش عراق به اردوگاه می آمدند و آسایشگاه به آسایشگاه و به صورت ...