سایر خبرها
بانوی کارآفرینی که معیشت 120 خانوار آسیب دیده از اعتیاد را تامین می کند+فیلم و عکس
... تلخی های پرتکرار زندگی خانم علیزاده ما را مهمان شنیدن سرگذشت روزهای تلخ و شیرینش می کند، روزهایی که شاید هر کدامشان برای او سنگینی گذر از سال ها سختی را داشته است. می گوید: در بیستمین روز از مرداد ماه سال 50 در خانواده ای از قشر متوسط جامعه دیده به جهان گشودم. دفتر خاطرات ذهنش را به 40 سال قبل ورق می زند روزهایی که پای درس معلم می نشست و خیالش را به آرزوهای ...
حوالی خط قرمز با انصاف (قسمت نهم)
داشتند خیلی بی اخلاقی کردند و به دروغ گفتند که بچه ی شما در صف اعدام است و جنازه بچه تان را تحویل خواهند داد؛ بیایید صحبت کنید! متاسفانه از راه های غیر اخلاقی به دنبال تهیه ی خبر بودند. به هرحال به قدری فشار روانی به خانواده که در شرایط روحی بدی بودند این تماس ها شرایط را بدتر می کرد.چند روز که بگذرد و مراسم تشییع پدر امیرحسین مرادی انجام شود، حتما شماره ها و کسانی که تماس گرفتند را رسوا می کنم ...
طناب دار بر گردن قاتل 2نوجوان گنبدی
قاتل بچه هایشان، مرحمی باشد بر زخم هایی که دیده بودند. از چند روز قبل که اعلام شده بود قرار است حکم قصاص قاتل، سحرگاه دوشنبه(دیروز) اجرا شود، برخی از بزرگان و ریش سفیدان برای پادرمیانی و گرفتن رضایت راهی خانه پدر عدنان و پدر مهران شده بودند، اما چیزی جز جواب منفی نشنیده بودند. چرا که به گفته پدر عدنان: در این سه سال هیچکس نفهمید که ما چه زجری کشیده ایم. عدنان پسر کوچکم بود و مهران تنها پسر خانواده ...
آشفته بازار موبایل و بی پولی دانش آموزان هرمزگانی
آموز نیازمند داریم، 44 هزار نفر آنهایی هستند که به نوعی متصل به کمیته امدادو بخشی نیز نیازمندانی هستند که از هیچ گونه خدماتی بهره مند نیستند و ضرورت دارد با این مشارکت تجهیزات را آماده و در اختیار آنها قرار دهیم . اگر دانش آموزان تحت پوشش بهزیستی و خانواده هایی که به علت مریضی، از کار افتادگی، اعتیاد، زندان و غیره سرپرست خانواده (پدر) تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی نیستند و در امرار معاش ...
شهیدی که تاریخ تولد و شهادتش یکی است
و با او درد دل کردم. وی در بخش دیگری از صحبت های خود با اشاره به تاریخ تولد همسرش نیز ادامه داد: شناسنامه آقا فرهاد را سه ماه بزرگتر گرفته اند و تاریخ تولد شناسنامه ای به تاریخ هشتم شهریورماه بوده و روی سنگر مزارش نیز هشت شهریور حک شده است ولی ما همیشه 8 آذرماه را قبول داشتیم. حالا او مانده و هزاران سال دلتنگی برای همسرش و علیسان پسر کوچولویی که موقع شهادت پدر دو سال و هشت ...
بیوگرافی اللهیار صیادمنش فوتبالیست محبوب + تصاویر
لقب گرفت.) - جوانترین بازیکن تاریخ استقلال (الهیار صیادمنش در 6 مرداد 97، با 17 سال و 1 ماه و 2 روز سن، در ترکیب ثابت استقلال در بازی مقابل پیکان قرار گرفت و جوانترین بازیکن تاریخ این باشگاه شد.) - زننده سومین گل زود هنگام استقلال در تاریخ لیگ برتر (صیادمنش موفق شد در بازی معوقه هفته ششم (فصل 97-98)در برابر باشگاه فوتبال نفت مسجدسلیمان اولین گل لیگ برتری اش را در ثانیه شصت و ...
بازیگری که جنگ را زندگی کرد/دخترم می پرسد چرا 8 سال ادامه دادی؟
دوران کودکی خود اشاره می کند، به زمانی که در بخش شهرنشین آبادان هنوز لوله کشی آب تصفیه نبود و از چاه خانه آب می خوردند تا سال 1346 که لوله کشی آب تصفیه برای آبادان آمد، البته منطقه شرکت نفت آب تصفیه داشت. به لوله های فشاری یا بمبو اشاره می کند و می گوید: ما از لوله فشاری استفاده می کردیم و خیلی خاطرات برای نسل من از بمبو وجود دارد، که حتی در آوازهای بچه های آبادان نیز به آن اشاره می شود. یادم می آید ...
کاش پسر من هم مزاری داشت
خانه جای خالی او را پر کرده است. شوکت خانم گوشه ای از روح خود را در آن روزها جا گذاشته و 38 سال چشم انتظاری از او زنی دیگر ساخته است. مادران شهدای جاویدالاثر هنوز با یادآوری خاطرات، صدای شان می لرزد، بغض می کنند... درد دلتنگی و چشم انتظاری بخشی از روح زخم دیده آنها است. در 40 سالگی آغاز دفاع مقدس، هنوز هستند خانواده هایی که جنگ برای آنها تمام نشده است. هنوز چشمانشان به در خانه است و با قاب ...
7مهرماه روز عروج خونین سردار شهید جهان آرا است /مردی که سردار مقاومت خرمشهر لقب گرفت
...> سید هدایت الله پدر 13 فرزند، شش دختر و هشت پسر، می گوید: محمد دو سال زندگی مخفی داشت توی کوره پزخانه ها می رفت و با دهن روزه آجر خالی می کرد به خاطر همین بدن قوی و محکمی داشت. خسته نمی شد. راستی یک خاطره دارم که تا حالا هیچ جا تعریف نکرده ام: شب هفت محمد که تمام شد، خانمی آمد جلو و گفت من رفته بودم خرمشهر کاری داشتم چون حجاب مناسبی نداشتم نمی گذاشتن با جهان آرا صحبت کنم. وقتی ایشان متوجه شد آمد و ...
بازخوانی فیلم های جنگی| روز سوم داستانی عاشقانه در بستر حصر خرمشهر
مه اینها در کانالی پناه می گیرند و هر کدام برای وداع با عزیزترین زندگی شان صحبت می کنند. در کنار اینکه فیلم در ژانر دفاع مقدسی ساخته شده است اما در سکانس های مواجهه با این جمع دوستان قدیمی رگه هایی از شوخی و طنز دیده می شود که در آن شرایط بحرانی مخاطب را به خنده وادار می کند. ** جوایزی که روز سوم دریافت کرد این فیلم در دوره 25 جشنواره فیلم فجر موفق شد در بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش اول زن بدرخشد. همچنین روز سوم در یازدهمین جشن خانه سینما در بخش بهترین جلوه های ویژه میدانی تندیسی دریافت کرد. انتهای پیام/ ...
روایت رزمنده دره شهری از سالهای سخت اسارت/وقتی روحیه معنوی در سخت ترین شرایط اسارت بین آزادگان موج می زد
رهبرت حرکت کنی و دفاع کنی باید اسارت،شکنجه و دوری از وطن و خانواده را تحمل کنیم ،خیلی از دوستانم در این مدت شهید شدند و حتی جنازه شان نیز به دست خانواده نرسید اما تا لحظه شهادت از ارزشهای اسلام کوتاه نیامدند. رحلت امام تلخترین خاطره مان بود در مدت اسارت از تلوزیون عراق احوال اما را پیگیری میکردیم و متوجه بیماری ایشان شدیم.هنگام رحلت امام جو عجیبی در اردگاه بوجود امد، بچه ها ...
روایتی از فعالیت های انقلابی در نرگس رحیم مخدومی
خواهرش را به مدرسه بفرستد؛ حتی به سر کار می رود تا بتواند برای نرگس معلم خصوصی بگیرد، اما این تنها دغدغه اسماعیل نیست. او از یک سو دایی روحانی دارد که مدام در تعقیب و گریز با نیرو های ساواک است. از سوی دیگر، پدر اسماعیل و خود او به دلیل فعالیت های انقلابی دستگیر می شوند؛ وقتی هم که پدرش به زندان می افتد، تأمین معاش خانواده بر دوش اسماعیل می افتد ولی همه این اتفاقات، به همراه شهادت دایی و یکی ...
دزدانی که صیاد صید می کنند!
به آب های قانونی خویش بازداشت و پس از آن بلافاصله روانه زندان های این کشور واقع در جنوب قاره آفریقا شدند. اکنون با گذشت نزدیک به یک سال از اسارت این ماهیگیران و تشدید نگرانی ها در خصوص وضعیت سلامت و وخامت حال آنان، خانواده های صیادان در بند با نگارش نامه ای به محمدجواد ظریف خواستار پیگیری فوری و جدی وزارت امور خارجه برای آزادی اسیران خویش شده اند. هرچند که تاکنون تلاش هایی ...
از نبرد در خیابان های ساری تا دیدار با صدام
که در دوره های آموزشی شرکت کنم. هدفم این بود که بعد از آموزش به شکلی فرار کنم. مدتی بعد پسرعمه ام کاظم هم رفت. تعداد بچه های محله که به جبهه می رفتند بیشتر شده بود. هر چه بیشتر می گذشت من هم بیشتر عطش حضور در جبهه را حس می کردم. بیش از 6 ماه از جنگ گذشته بود و من هنوز موفق نشده بودم به جبهه بروم. اوایل سال 1360 هادی و مهدی برای مدتی از جبهه برگشتند. گفتم حالا که برادرها آمدند ...
غبار بی توجهی مسئولان بر تن زخم خورده الله آباد / کودکان فقر میراث دار باتلاق حاشیه نشینی + تصویر
.... خانم محمدی می گوید زهرا دختری قانع است اما پسرم به خاطر دوستانش همیشه با من و پدرش بحث و جدل دارد که چرا ما باید این گونه زندگی کنیم. پدر بچه ها کارگر فصلی است و هر روز صبح به میدان بیرم آباد می رود و در آنجا منتظر می ماند تا کسی او را به سر کاری ببرد. اگر برود آن روز خوشیم و اگر نرود گاهی اوقات شده که چیزی در خانه نداشتیم. نرگس محمدی دختر کوچولویی که تنها 10 سال داشت ...
عزاداری در کرونا همچون عزاداری در اسارت است
علاوه بر مجروح شدن در جنگ 8 ساله علیه ایران ، 7 سال از عمرش را در زندان های بعث عراق بوده و درد اسارت چشیده است. به مناسبت هفته دفاع مقدس به سراغش رفتیم و پای صحبتش نشستیم . می گفت این روزها مرا به یاد روزهای اسارت می اندازد . روزهایی که به سختی عزاداری می کردیم اما روضه ها قطع نمی شد. میرشجاع گفت : الان می گویند خانه ها را حسینیه کنید ما هم در آن روزها زندان را حسینیه کردیم ، روی پتوهای سیاه با صابون ...
آزمون اسارت به روایت ادبیات دفاع مقدس
است که حدود 1000 نفر از این عزیزان بدون اینکه اسم شان توسط صلیب سرخ ثبت شده باشد تا حدود ده سال مخفیانه در استخبارات و اردواگاه های عراق روزهایشان را به شب رسانده و نگهداری شده اند. یعنی در شرایطی که از تمام حقوق از جمله ارتباط با خانواده یا مخابره خبر سلامتشان هم محروم بوده اند. نمونه قابل افتخار این قبیل آزادگان، شهید حسین لشگری است که 18 سال اسیر دست دژخیمان بعثی بود و توسط رهبر معظم انقلاب به ...
ماجرای دو مرد که چند سال بعد شهادت بازگشتند!
این روش هم دولت ایران و هم خانواده های اسرا را تحت فشار قرار دهند. یک سال و نیم از اسارت سپری می شد که یکی از اسرای جدید به نظرم آشنا آمد. اهل یکی از روستاهای اطراف سوادکوه بود. وقتی اسمم را شنید با تعجب گفت چنگیز مگر تو شهید نشده ای؟ گفتند شهید شده ای و مراسم گرفتند و در گلزار شهدا یک تابوت به نام تو دفن کردند. از شنیدن این خبر ساعت ها گریه کردم. تصویر چهره پدر و مادرم از جلوی چشمم دور نمی شد ...
خاطرت تلخ حسن روشن از شهادت و مرگ دوبرادرش
می گوئید، من همراه تیم ملی در آن سفر نبودم. قصه شهادت برادر شما چطور بود؟ اصلا چرا اینقدر زود شهید شد؟ سیدحسین آن موقع سرباز بود. در کردستان خدمت می کرد. پدر و مادرم مریض بودند. رفتم امریه بگیرم که او را برای مراقبت از پدر و مادرم بیاورم تهران. هر روز به خانه برود ولی گفت ما 5 نفر هستیم و با هم رفتیم و با هم برمی گردیم. خلاصه گفتم پدر و مادر واجب هستند و قرار شد بعد از سفر ...
روایت به خط زدن های محمدرضای 16 ساله و روزهای تلخ اسارت در اردوگاه رُمادیه ی عراق!
ناموس که به میان می آمد آن هایی که سن شان قد می داد معطل نمی کردند و به خط می زدند مابقی هم در حسرت پاسخ به ندای هَل مِن ناصِرُ یَنصِرونی امام شان می سوختند تا همان زمان موعد فرا برسد. اعزام به جبهه در سن 16 سالگی محمد رضا تازه پشت لبش سبز شده بود که ظلمِ دشمنِ تا به دندان مسلح قرارش را گرفته بود .برای اعزام البته نگران کسب تکلیف از خانواده نبود پدر مکتب نشین کلاس روح الله بود و ...
تمرین قهرمانی | مرگ را قبول کردیم!
که به نوعی با رشادت و فداکاری گره خورده است، برای علی خیامی که حالا روزگار محاسنش را سپید کرده، زنده کننده خاطرات زیادی است. او را یک راست به سال های جنگ می رساند و خاطرات مشترکی که با بچه های این محله از آن روز ها دارند. خوب و بدش را نمی دانم، اینکه بهانه ما روز آتش نشان بود و تأسیس یک مدرسه نوپا در منطقه، اما مسیر گفتگو کاملا تغییر کرد. از آن جریان عادی مصاحبه های معمول و مرسوم کلی فاصله گرفت و ...
اتفاقی مبارک و خاص در تلویزیون
نکرده است، حتی اکثر کاراکتر های سریال از او بدگویی می کنند و یا به نوعی از او لطمه دیده اند، با همه این احوال به سراغ او می رود تا کمکش کند و تمام هم و غم علیار کمک و نگهداری از پدرش می شود. تا اینجای داستان شاید بیننده خود را راضی کند و درگیر احساسات پدر فرزندی با ماجرا کنار بیاید؛ در ادامه زمانی که فروغ از او می خواهد که بین زن و بچه اش و پدرش یکی را انتخاب کند می بینیم که علیار استوار ...
خانه دیگر سیاه نیست
نام ببرد می گوید: دست و پا، اما دکتر محمد حسین مبین، نقش همان پدر و مادری را بازی کرد که یک جذام خانه در حسرتش بودند. آمده بود تا خانه دیگر سیاه نباشد و حتی بعد رفتتش هم بماند. هنوز هم بعد از پنج سال از درگذشت پدر، بچه ها که حالا هر کدام مو سفید کرده و تا آخر در باباباغی ماندگار شده اند، از مهربانی دکتر مبین می گویند، از اینکه دکتر طاقت درد کشیدنشان را نداشته و تا می گفتند درد دارند ...
حال و هوای دفاع مقدس در سنگر کتاب
همکاری خانواده سلطنتی ایران تصمیم داشت شیعه را از جزیره هرمز پاکسازی کند که این امر با مجاهدت ها و مبارزات شهید موسی درویشی ناکام ماند، عشق بازی و علاقه شهید موسی درویشی به ساحت ابا عبدالله(ع) به گونه ای بود که هرچند در همه مراسم مدیریت کاملا بر دوش وی بود ولی در روز عاشورا تمام فکر و ذکر او صحنه واقعه کربلا و شهادت امام و یارانش بود و از شدت حزن و ناله و اندوه در این روز بیهوش می شد. وی ...
هر کدام از شهدای شما یک سنگرند این افتخار دارد
حضرت حق متعال است. این شگفتی بزرگی است؛ و بعد خون شهید است. خانواده ی شهید، مادر شهید، پدر شهید، همسر و فرزندان شهید، برادران و خواهران و نزدیکان و دوستان شهید - که اگر این جوان با مرگ معمولی از دنیا رفته بود، این ها گریبان پاره میکردند و صبر نمیکردند - در مقابل خون این شهید، آن چنان صبر و متانت و آرامش و استقامتی نشان میدادند که انسان متحیر میماند. مادر دو شهید به من گفت: من بچه هایم را خودم دفن ...
بدون عشق هر روز و هر لحظه آتش نشانی سخت می گذرد
آمده که افراد بعد از نجات و بهبود به دیدن ما می آیند. مثلا شخصی را سال ها قبل از چاه نجات دادیم و حالا هر سال هفتم مهر برای ایستگاهی که به حادثه اعزام شده بود می آید و با شیرینی از بچه ها قدردانی می کند. در برخی حوادث حتی شاید پدر و مادر نتوانند جان بچه خودشان را نجات دهند، ولی مامور آتش نشانی به دل آتش می زند و حضورشان مایه امنیت و آرامش حادثه دیدگان و افرادی است که در آن لحظه دچار ترس و اضطراب ...
جانباز افغانستانی: افتخار می کنم که جانباز جنگ ایرانم
...> روز 15 خرداد سال 63 بود که مصادف شده بود با ماه رمضان. مردم هم به خاطر تماشای رژه رفتن نظامیان در پارک بانه جمع شده بودند که هواپیما های عراقی سر رسیدند و بانه را در چهار نوبت بمباران کردند. من در پایگاه بودم که مسئول ستاد آقای رسولی آمد و گفت که آماده شو برایت ماموریت سنگینی دارم. باید تعدادی از مجروحین را که حدود سیصد نفر هستند به تبریز ببری. اگر امشب نبری شان ممکن است که بسیاری از آن ها از شدت ...
چه کسانی می خواهند تاریخ را تحریف کنند؟/ دکتر گفت: منم کچلم! نکنه چمرانم
را کنترل کنم. دکتر بعدا بهم گفت در این جور وقت ها نباید بخندی. *هیچ کس پروانه شماعی زاده را نمی شناخت وقتی جنگ آغاز شد خیلی از مردم مجبور شدند خانه هایشان را ترک کنند و از شهرشان که حالا شده بود منطقه جنگی به جای امن تری بروند. اما برخی حاضر به رفتن نشدند و ماندند تا هر کار از دستشان بر می آید برای عقب راندن دشمن انجام دهند. یکی از آن ها پروانه بود. شانزده سال بیشتر نداشت ...
موسسه فرهنگی در خانه حاج قاسم/ جست وجوی گریه و خنده پدران و مادران شهدا
هایشان خوش سلیقگی کرده اند و در مناطق صعب العبور که برای مصاحبه با خانواده شهدا مراجعه می کردند، از لحظات بالا رفتن شان از کوه، از سر خوردن و زمین خوردن هایشان فیلم گرفته اند. خلاصه، ما یک بانک عجیب هم از این اتفاقات خاص داریم. یک روز، تاریخ قضاوت خواهد کرد که چه انسان های عاشقی چطور کار کردند تا این اتفاقات بزرگ در حوزه ثبت آثار دفاع مقدس و شهدا در کرمان رقم بخورد. بسیاری از بچه های ما ...