پیکر تکه تکه شده پسرم را از نام روی شلوارش شناختیم
سایر خبرها
شاکر شهادت | نگاهی به زندگی شهید، محمدحسین حسینیان
، خدا را دارند. فهمیده بودی که هر بار راهی جبهه می شوی، برایت نذر می کنم و دست به دعا برمی دارم تا سلامت برگردی. رفتی و باز از من خواستی تا برایت نماز بخوانم و دعا کنم که خداوند شهادت را نصیبت کند؛ اما راستش دلم راضی نمی شد، تا اینکه روزی خبر دادند خداوند آرزویت را اجابت کرده است. آن روز دیگر نه نیازی به دعای من بود و نه احتیاجی به خواسته ام. آن روز، وقتی صورت آرام و مهربانت را برای آخرین بار دیدم، چندین بار خدا را شکر کردم و در مقام استجابت دعا زمزمه نمودم: اللهم تقبل منا هذا القلیل القربان. کبری حسینیان، خواهر شهید ...
حسن آمریکایی؛ غواص عملیات کربلای چهار که رفت و دیگر نیامد + تصاویر
اسرا در سال 69 به کشور بازگشتند، سراغ آن ها رفتم تا خبری از حسن بگیرم؛ بچه های لشکر 14 او را می شناختند، اما خبری از او نداشتند؛ هر کدام از عزیزان حرفی می زدند. مادر حسن همچنین می گوید که بعد از اینکه خبر دادند او جاویدنشان است، مزار خالی در گلستان شهدای اصفهان دادند؛ وقتی دلم می گرفت سر مزارش می رفتم؛ پدر شهید هم بعد از 12 سال بی خبری از حسن آقا به رحمت خدا رفت و بالاخره چهل روز بعد از فوت همسرم، استخوان های پسرم را آوردند؛ وقتی برای شناسایی رفتیم، استخوان هایش تیره رنگ شده بود؛ پلاکش همراهش بود؛ حتی مو های طلایی حسن روی لباس هایش بود. انتهای پیام/ ...
هنوز از شهادت خبری نیست
؟ گفتم: آره، مرادی رفته برانکارد بفرستد، نمی دانم چرا نیامد. نمی دانم سیدجمال چی شده؟ با هم بودیم. گفت: بذار امدادگر رو بیارم، بعد برم ببینم سید کجاست. هیچ کدام نیامدند. دلهره داشتم. نگران سیدجمال، محمد و احمد بودم. با شنیدن صدای یکی از بچه های اصفهان، صدایش زدم. خواست کمکم کند. گفتم: بیا! دور و بر رو نگاه کن ببین سیدجمال اون طرف تره یا نه؟ من رو ول کن! بعد از چند لحظه متوجه شدم محمد و احمد که برای آوردن امدادگرها رفته بودند، هر دو شهید شدند. سیدجمال هم چند متری دورتر از من با انفجار خمپاره، زودتر از آنها شهید شده بود. ...
ویژه نامه شهدای ورزشکار منتشر شد
شهید حسن غازی می خوانیم: به اتاقش که می روم انگار همین دیروز بود از دستش دادم. تا قبل از سقوط صدام، حوله و دمپایی اش را مرتب میشستم و به اتاقش می بردم، به امید اینکه برگرده... همیشه می گفت مادر دعا کن زودتر تا بار مسئولیتم سنگین نشده پیش خدا و شهدا بروم. هر چه می گفتم ازدواج کن می گفت نه. یک روز کسی را مد نظر قرار دادیم و قرار دیدار با خانوادهاش گذاشتیم حسن به خاطر قولی که من داده بودم به ...
امیدواریم برگشت پیکر شهدای مدافع حرم چشم مسؤولان را باز کند/ ذره ای راضی به آمدن شهید نبودم
احسنت که نخواستی از غلامی حضرت زینب ( س ) خارج شوی. مادر شهید مدافع حرم رادمهر با اینکه خدا صلاح دید که شهدا برگردند، تصریح کرد: امیدواریم برگشت پیکر شهدای مدافع حرم چشم مسؤولان را باز کند و در جامعه باعث تحول شود و ان شاء الله قدم شهدا برای استان ما خیر است. پیکر مطهر این شهدای والامقام پس از قریب به 5 سال به وطن بازگشتند تا مازندران در ایام رحلت رسول خدا و نیز شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) با در آغوش کشیدن فرزندان غیور خویش دوباره به رنگ و بوی کربلا معطر شود. انتهای پیام/86041/ج/ ...
محمد در شهادت گوی سبقت را از پدرش ربود
اولین باری که حال و هوای رفتن به جبهه پیدا کرده بود 15 سال داشت، اما وقتی متوجه شد به خاطر سن کم و حضور پدرم در جبهه او را اعزام نمی کنند کلی گریه کرد. وقتی آن روز گریه هایش را دیدیم، من، پدر و مادرم همراه ایشان اشک ریختیم. پدرم اولین رزمنده خانه ما بود که بعد از مدت ها حضور در جبهه شیمیایی هم شد. محمد پیگیر این بود که هر طور شده به جبهه برود که در نهایت برای اولین بار در 25 مرداد 66 راهی جبهه شد و سه ماه در جبهه حضور داشت. ...
اعزامی از شهر ری ؛ خاطرات امدادگر نوجوان جنگ/ از خدا خواستم زنده بمانم تا کتاب بنویسم
را برای آموزش به پادگان امام حسین (ع) بردند؛ بعد از آموزش ما را به کردستان فرستادند. من دو نوبت به کردستان رفتم و بعد علاقه داشتم به جنوب بروم چون دوستانم در جنوب کشور بودند؛ به لشکر 10 سید الشهدا، گردان حضرت علی اکبر (ع) رفتم. بعدها برای عملیات کربلای یک به غرب کشور هم رفتیم و هرجایی گردان می رفت، ما هم همراه بودیم. دفاع پرس: به طور مستمر چقدر در طول ایام هشت سال دفاع مقدس شما در جبهه ...
مردم از احساسم می پرسند، من می گویم عاقلانه با خدا معامله کردم
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: عقیله ملازاده، مادر شهید رادمهر می گوید: من چهار پسر داشتم که محمود اولین فرزند خانواده و پاسدار بود. او آخرین باردر 14 فروردین ماه سال 95 به سوریه اعزام و 16 اردیبهشت همان سال مصادف با روز مبعث پیامبر (ص) خبر شهادتش به ما رسید، اما پیکرش در منطقه ماند. مادر شهید می افزاید: خودم از جمله تشویق کنندگان پسرم برای حضور در جبهه مقاومت و دفاع از حرم اهل بیت ...
حجره شماره 2 به بازار نشر آمد
، با اصرار و التماس به من گفت: شما رو به خدا ما رو همین امشب برگردون . به او گفتم: بزرگوار، این بچه هایی که شب و روز زیر آتیش گلوله و خمپاره ان، جونشون رو از سر راه نیورده ان. یک شب هم اینجا بمون تا بفهمی این بسیجیا چه سختی هایی رو دارن تحمل می کنن . جواب داد: آقای اقبالیان، اینا وظیفه شونه که بجنگن. من هم وظیفه م اینه که درس بخونم. آقای منتظری گفته در آینده مجتهد می شم. ...
در خان طومان چه گذشت؟/ روایتی از رویارویی فرزندان ایران با عوامل اجیرشده دولت سعودی
قنبری دیده بان ما هم چون در همان ساعت اول به شهادت رسید، توانستند پیکرش را به پشت جبهه برگردانند اما بقیه ساعت 4 به بعد شهید شدند و پیکرشان در دست نیروهای داعش ماند. قبلا به راحتی با گرفتن مبلغی پیکرها را می دادند اما الان عربستان آنقدر در گوششان خواند که جسدها را ندید تا خانواده های آن ها تا قیام قیامت در ذهنشان باشد که پیکر عزیزان شان آنجا ماند. مانند پیکر شهید حبیب الله پور که سال قبل(94) شهید ...
روایت جانباز مدافع حرم از شهادت 13 همرزمش در یک روز/ 21 دی ماه 94 در کربلای سوریه چه گذشت؟
در روز جمعه 21 دی ماه سال 1394 بود که در منطقه خان طومان سوریه، کربلایی به پا شد و 13 نفر از مدافعان حرم ایرانی در این منطقه به شهادت رسیدند. شهدای بزرگی همچون مرتضی کریمی و مجید قربانخانی در این کارزار به شهادت رسیدند و عده ای جانباز شدند. شهدای روز 21 دی ماه 94 عبارتند از شهید حسین امیدواری، شهید مصطفی چگینی، شهید امیر علی محمدیان، شهید مجید قربانخانی، شهید مرتضی کریمی، شهید عباس آسمیه، شهید ...
جبهه ها نور خدا و دانشگاه الهی است
اسرای جنگی. اولا باید بگویم که جبهه ها نور خدا و دانشگاه الهی است که انسان در آن دوره می بیند و معلمش امام زمان است و درسش شهادت است. همکلاسی هایش شهیدانند و مدرکش تقوا است که انشاالله همه باید با نمره ای عالی قبول شویم که آن هم باید با رضایت امام زمان (عج) باشد. بعد از شهادتم گریه و زاری نکنید که دشمن شاد می شود صحبت کلی که با خانواده خود دارم این است که وقتی که من شهید شدم ...
به این عکس ها خیر شو !/ شباهت های عملیات خان طومان در سوریه با عملیات مرصاد در کرمانشاه
سوری بود . من از روز چهارشنبه با دوربین ترمالی که داشتم، متوجه شدم دشمن کاملا در حال آماده شدن است و اطلاع هم دادم اما گفتند چون آتش بس اعلام شده و بچه های سازمان ملل اینجا هستند، دشمن حمله نمی کند. با این حال بچه های نیروی قدس به این اکتفا نکردند و گفتند شما آمادگی داشته باشید . شهید رادمهر 15 فروردین با نیروهایش رسید، چهار روز بعد این درگیری آغاز شد که رزمنده هایی مثل ...
مکتب شهید سلیمانی شهیدپرور است
سردار احمدرضا رادان رئیس مرکز مطالعات راهبردی نیروی انتظامی در گفت وگو با خبرنگار اجتماعی بسیج پرس به نقل از خبرگزاری دفاع پرس؛، با بیان اینکه مکتب حاج قاسم بدون شهادت و ایثار معنی نمی دهد، اظهار داشت: مکتب حاج قاسم یعنی از خودگذشتن، خود را ندیدن و تکلیف را برای رضای خدا انجام دادن. وی در ادامه یادآور شد: زمانی که در مأموریتی مستشاری در یکی از کشورها، افتخار حضور در کنار سردار سلیمانی ...
رفاقتی که ختم به شهادت شد
داوود آبادی و شهید مصطفی کاظم زاده نیز از همین برادری هاست. دو نوجوان کم سن و سال که در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی با هم آشنا می شوند و بعد از آن هم با هم راهی جبهه شده اند و در نهایت نیز شهادت مصطفی او را از حمید که برادر واقعی اش شده بود، جدا می کند. شرح رفاقت حمید و مصطفی آن قدر شیرین است که وقتی به لحظه ی جدایی آن دو می رسد، حمید می گوید: دیدم که جانم می رود. حالا ...
سختی کار در میوه فروشی کمکم کرد
ادامه برنامه مادر شهیدان تقی زاده به جمع مهمانان اضافه شد. او توضیح داد: محسن یک روز با ساک آمد و گفت می خواهم به جبهه بروم. پرسیدم درس ات چه می شود؟ گفت از من بهترها وجود دارند که درس بخوانند. محسن رفت و برای ما نامه می نوشت. بعدتر خبردادند محسن روی تپه تیر خورد و به پایین پرت شد و کسانی که با او بودند نتوانستند پیکرش را بازگردانند. شبی که خبر شهادتش را به من دادند گفتند محسن داماد شد. گفتم خدایا ...
توزیع 1500بسته گوشت نذری بین نیازمندان مازندرانی
اختیار جامعه هدف قرار گرفت. مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران ارزش این کمک مؤمنانه که با همکاری بچه های مسجد و خیرین استان مازندران برای توزیع بین نیازمندان و آسیب دیدگان کرونایی تهیه شده را یک صد و 50 میلیون تومان اعلام کرد و اظهار کرد: این رزمایش در آستانه فرارسیدن ایام رحلت رسول خدا(ص) و شهادت امام رضا(ع) و امام حسن مجتبی(ع) برگزار شد. وی بابیان اینکه در آستانه فرارسیدن ...
حاج قاسم سلیمانی کدام شهید را به خاک سپرد؟ +فیلم
مبارزه در جبهه بیرون از مرز بی خبربودند. آمده بود مرخصی. فقط 15 روز ماند. بازهم قصد رفتن کرد. بچه هایمان مانعش شدند. راستش من هم خیلی بیتابش بودم؛ اما او دلش در سوریه در حرم بی بی زینب جامانده بود. شنیدم حاج قاسم هم راضی به رفتنش نیست و محمد مرتب به او اصرار می کرد که اجازه نامه را صادر کند. بالاخره حاج قاسم راضی شد. خانوادگی تا فرودگاه بدرقه اش کردیم به بچه ها گفتم بی تابی نکنید بگذارید در ...
حضرت سکینه بنت الحسین (علیه السّلام) بانوی حاضر در واقعه طف
، گفتم: اینها چه کسانی هستند که سوار بر اسبان نجیب آمده اند؟ گفت: اوّل آدم صفوة اللّه و دوّم ابراهیم خلیل اللّه سوّم موسی کلیم اللّه چهارم عیسی روح اللّه گفتم: آنکه دست بر ریش داشت و افتان و خیزان می رفت چه کسی بود؟ گفت: جدّت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود. گفتم: کجا می رفتند؟ گفت: نزد پدرت حسین (علیه السّلام). من نزد او دویدم تا به او خبر دهم که بعد از او ظالمان با ما چه کردند، در این میان پنج ...
فرزندم را به غلامی حضرت زینب(س) فرستاده بودم
برگشت پیکر مطهر چهار شهید مدافع حرم را شنیدم، روبه روی عکس پسر شهیدم ایستادم و به او گفتم احسنت که نخواستی از غلامی حضرت زینب(سلام الله علیها) خارج شوی. مادر شهید مدافع حرم رادمهر با اینکه خدا صلاح دید که شهدا برگردند، تصریح کرد: امیدواریم برگشت پیکر شهدای مدافع حرم چشم مسئولان را باز کند و در جامعه باعث تحول شود. و ان شاء الله قدم شهدا برای استان ما خیر است. ...
15داستان کوتاه و خاطره از زندگی سردار شهید حاج اوستا عبد الحسین برونسی
همین حالا، که چهارده، پانزده سال می گذرد، فقط یک بار دیگر مریض شد. آن دفعه هم از امام رضا- علیه السلام- شفا گرفت. ********************* جهیزیه ی فاطمه حاضر شده بود. یک عکس قاب گرفته از بابای شهیدش را هم آوردم. دادم دست فاطمه. گفتم: بیا مادر! اینو بگذار روی وسایلت. به شوخی ادامه دادم: بالاخره پدرت هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات ...
اسماعیلی که در راه خدا قربانی شد...
فاطمه زردشتی نی ریزی، نی ریزان فارس: فرزند بزرگ خانواده بود و با این که شیطنت های خاص خودش را داشت، همه به سرَش قسم می خوردند. 18 سال بیشتر نداشت که عازم جبهه شد... اسماعیل نظرزاده در 19 سالگی شربت شهادت را نوشید و به خیلِ رفقایش پیوست... در نشستی که با مادر، خواهر و خاله اش داشتیم، مادرش صدیقه صمدی چنین گفت: پدرش راضی نبود اسماعیل به جبهه برود... ...
پیغام فتح| روایتی از تلاش برای مجهول الهویه نشدن پیکر شهدا
ردن همسرم نگاهی به من کرد و گفت جنگ تمام می شود و بچه های ما بزرگ خواهند شد و زمانی از ما می پرسند که شما برای جنگ چه کردید آن روز چه جوابی داریم که بدهیم... این یادگار دوران دفاع مقدس تاکید می کند؛ من به او گفتم تو که چندین بار به جبهه رفتی در همین زمان همسرم به من گفت تو هم برو من که هستم، به دختر بزرگم اشاره کرد و گفت ماریا که (در آن زمان 12 سال داشت) بزرگ است و این لحظه ماریا هم با ...
دست مریزاد عمو اکبر!
از برادرانم هم در جبهه بود این مسئله مخالفت خانواده را در برابر اعزام من دوچندان می کرد تا اینکه دل را به دریا زدم و با دستکاری کردن شناسنامه و تهیه رضایتنامه جعلی از طرف پدر و مادر بالاخره راهی جبهه شدم. عمواکبر بعد از اینکه تمامی کارهای مربوط به اعزام را انجام می دهد، برای خداحافظی از خانواده راهی خانه می شود و موضوع را با آنها در میان می گذارد. پدر و مادر با بیان اینکه تو رضایتنامه ...
خنجری که از دوست نماها به پای امام حسن مجتبی(ع) نشست
به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از سایت خبرگزاری آنا، بنا به نقلی امام حسن(ع) در روز پنجشنبه، هفتم ماه صفر سال پنجاه هجری رحلت نموده است.مرحوم علامه مجلسی این قول را به شیخ ابراهیم کفعمی صاحب مصباح و بلد الامین نسبت داده است. امام مجتبی(ع) بر اثر زهری که از سوی معاویة بن ابی سفیان توسط جعده به آن حضرت خورانیده شد، در سن 48 سالگی به شهادت رسید. فاتح جنگ جمل استاد رجبی دوانی درباره ...
روایت تسنیم از 36 سال چشم انتظاری مادر شهید / ناگفته هایی از شهید جاویدالاثر محمد بهروان + فیلم
محمد را شسته بود محمد به مادر بزرگش گفت: لباس هایم را شسته اید که به جبهه نروم؟ مادر بزرگش بلافاصله لباس هایش را با اتو خشک کرد. مادر شهید محمد بهراون در ادامه با بیان اینکه محمد بار آخر از همه فامیل خداحافظی کرد؛ رفت که، رفت که رفت، می گوید: 36 سال است که رفته است. بعد از پایان جنگ تحمیلی از طرف بنیاد شهید آمدن گفتن: حاج خانم پیکرمحمد را پیدا نکردیم چی کار کنیم؟ به آنها گفتم: چیزی ...
خاطرات همسر شهیدان ملاسلیمانی از سلوک معنوی این دو برادر/ سبک زندگی شهدا سختگیرانه نیست
طاهره در آبان ماه سال 1366 به دنیا آمد و پدر خود را ندید. * کوه در برابر این مادر قد خم می کند وی اشاره ای به مادر شهید محمود، احمد و حسن ملاسلیمانی کرد و از ایستادگی این زن گفت که برای شهادت پسرانش گریه نمی کرد و همه چیز را فرومی خورد اما پس شهادت سومین فرزند، کاملاً خُرد شدند با اینکه اشک نمی ریختند اما از درون پاشیده شده بودند. همسر شهید با بیان اینکه این مادر ...
فرزندان حضرت امام حسن (علیه السّلام) حاضر در واقعه عاشورا
کتب تاریخی و مقاتل از شهادت ایشان به دست عبد اللّه بن عقبة الغنویّ خبر داده اند. در زیارت ناحیه درباره ایشان آمده است: السّلام علی أبی بکر الحسن الزّکیّ، الولیّ المرمیّ بالسّهم الرّدیّ، لعن اللّه قاتله عبد اللّه بن عقبة الغنویّ. شهادت قاسم بن حسن (علیه السّلام) قاسم پسر حضرت امام حسن (علیه السّلام) در واقعه عاشورا هنوز به حدّ بلوغ نرسیده بود و چهره نورانی و درخشانی ...
حاجی بقال شرمنده ام کرد
بال بال زدن های من را دید، گفت پسرجان تو که بار چندمه جبهه میای، تو چرا اینقدر استرس داری. گفتم می ترسم عملیات تموم بشه و نتونم به منطقه برگردم. با لحن خاصی گفت پسر خوب این عملیات که من دیدم حالا حالا ها ادامه داره. چند روز بعد توانستم از بیمارستان ترخیص بشوم و به جبهه برگردم. به خانواده هم اصلاً نگفته بودم که مجروح شده ام. اینبار توانستم یک هفته دیگر در مراحل بعدی کربلای 5 شرکت کنم ...