سایر خبرها
وقتی عکس را به شان دادم با دقت نگاه کردند. وقتی روی چهره محمدحسین متوقف شدند، گفتند: بله...بله یه نوره؛ ...
. عصایشان بغل دستشان کنار دسته مبل بود. برداشتند گذاشتند جلویشان. با دو دست تکیه دادند به آن و گفتند: تمام این افکاری که توی ذهن شما می گذره، برای شهید فاصله اش به اندازه افتادن از روی اسب است! آقا که بلند شدند بروند زهرا آرام گفت: مامان به آقا بگو برام دعا کنن. گفتم: خودت بگو! به آقا گفتم: ببخشید حضرت آقا! زهرا خانم با شما کار دارند. آقا بهش نگاه کردند. زهرا گفت: آقا توی نماز شب هاتون دعام کنید ...
نوشته آقای استادی در تشکر از استاد خسروپناه
ظ فرماید. بد نیست حاشیه هم داشته باشم؛ حقیر زمانی که عضو شورای نگهبان بودم در یکی دو جلسه با شخصی که در آن دوران در مورد انتخابات مسئولیتی داشت، آشنا شدم و در همان یکی دو جلسه میان ما گفتگوهایی شد که آن طور که به خاطر دارم، گفتم وای اگر از پس امروز بود فردایی و در سال های بعد هم روشن شد که وی از اصلاح طلبانی است که برخی از اصلاح طلبان هم او را قبول ندارند زیرا به جای اصلاح گاهی افساد می ...
■ نزدیکترین زمان بنده به خدا
و با تقوا بود که مسجد گوهر شاد در کنار حرم امام رضا علیه السلام ، معماری ارزشمندی است که به دستور او ساخته شد. گوهر شاد، در زمانی که مسجد در حال ساخت بود، هر از مدتی سرکشی می کرد و از معماران پیشرفت کار را پرس و جو می نمود. روزی که برای سرکشی ساختمان آمده بود، بادی وزیدن گرفت و گوشه روبندش بلند شد و یکی از کارگران چهره گوهرشاد را دید و با همان یک نگاه سخت دلباخته و شیفته او شد. کارگر از شدت ...
شاخه زیتون از دستش افتاد و شهید شد
کرد می گفتم: لااقل یکی دو ماه بعد از عروسی بروید. ولی بالاخره رضایت مرا گرفت. وقتی دیدم خیلی علاقه دارد راضی شدم و به حضرت زینب (س) سپردمش. یک جشن عروسی ساده داشتیم موقع عروسی شما دانش آموز روزهای اول پیش دانشگاهی بودید از عروسی بگویید؟ -پنجم مهر ماه عروسی بود؛ ما فقط یک جشن ساده عروسی داشتیم و خیلی هم به هر دونفرمان خوش گذشت. خوشبخت بودم. من از همان موقعی که آقا ...
مهران رجبی: در 15 روز 10 کیلو لاغر شدم
بیماری سختی شدم که شاید ابتدا مثل همه تصور می کردم یک سرماخوردگی ساده است، اما بعد از مراجعه به بیمارستان گفتند تو نوع خوبی از کرونا را گرفته ای اما اجازه خروج از بیمارستان را نداری. مهران رجبی در ادامه با تاکید به رعایت دستورالعمل های بهداشتی خاطرنشان کرد: جزو حال وخیم های کرونا بودم و لطف خدا شامل حالم شد که زنده ام. یک بدنساز با رژیم غذایی سخت در طول یک ماه سه الی چهار کیلوگرم وزن کم ...
گلایه ترامپ از مخالفت ملکه و سران کشور ها با انتقال سفارت به قدس
داشتم و اعلام کردم این کار را می کنیم و اورشلیم را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناختیم . ترامپ می افزاید: بعد از آن به آن ها زنگ زدم، به سران کشورها. [گفتم]بله جناب پادشاه؟ به عنوان رئیس جمهور آمریکا چه کاری می توانم برایتان انجام دهم؟ [و او پاسخ داد]خب راستش می خواستم راجع به اسرائیل با شما صحبت کنم، ولی دیگر آن را اعلام کرده اید. [گفتم]اوه یا مسیح کاش زودتر زنگ بودم. بله، من آن ها را ...
فردوسی پور: به شاگردانم می گفتم در ایران بمانید، اما ...
: استاد! شما که می گفتید بمانید و مملکت را بسازید، شما بیش از 20 سال ماندی و برنامه داشتی، چه اتفاقی افتاد و الان چه حرفی می زنید؟ واقعا در آن زمان هیچ جوابی برای بچه های کلاسم نداشتم. فردوسی پور تصریح کرد: امیدوار هستم بستری فراهم شود تا تمام کسانی که کشور و میهن خود را دوست دارند، بتوانند در حوزه و حرفه خود کار و فعالیت کنند. او عنوان کرد: از تمام کسانی که من را لایق این جایزه دانستند، تشکر می کنم چراکه بسیار ارزشمند است. مایه مباهات من است و سعی می کنم تلاش کنم شایسته و لیاقت دریافت این جایزه باشم. ...
17 سال دربانی ایوان طلا حرم امام رضا(ع)
...، از عنایت امام رضا (ع) است. نمی توانم بین اتفاقات خوبی که در زندگی ام افتاده است، تفکیکی قائل شوم. نمی دانم از کدام موضوع برایتان بگویم که امام هشتم (ع) دست من را گرفته است، اما اعتراف می کنم هرچه دارم و ندارم، از برکات وجود امام رضا (ع) است و آنچه این سال ها در زندگی شاهد بوده ام، چیزی جز پیوند با این آستان نبوده است. الان همین جا که نشسته ام و دارم با شما حرف می زنم، برکتش از دعای خیر حضرت است ...
مستأجر امام حسین(ع) ...
دادم دستش، فقط کمی اسباب به اندازه خودم و مهمانی اگر دارم گذاشتم، اسباب به چه کارم می آید. اکرم خانم افزود: برکت کارهایم را زیاد در زندگی دیدم، چند وقت پیش دچار گردن درد ناگهانی و شدید شدم و همدان و تهران پیش چندین دکتر رفتم، گفتند نمی توانم عمل کنم و باید با این درد کنار بیایم، شب جمعه بود که به ام البنین متوسل شدم و از او یاری خواستم، صبح جمعه اثر درد به کل از بین رفت و شکرخدا تاکنون ...
رزمنده ای که پس از 36 سال هنوز در خط مقدم مبارزه است/ جنایت های ضدانقلاب وحشیانه تر از داعشیان
گرفتم و در امور فرهنگی و تبلیغی در پایگاه کارهایی را انجام می دادم. یک روز تصویر شهید مطهری را بر روی یکی از دیوارهای پایگاه کشیده بودم که سردار شفیعی فرمانده وقت سپاه دیواندره از مسئولان پایگاه پرسید که این تصویر را چه کسی کشیده است و آن ها گفتن پسر کاک محمود کشیده است و ایشان به بنده گفتن پسرم چرا نمی آیی تو سپاه منم گفتم آخه 13 سال دارم و ایشان گفتند سپاه به افراد توانمندی همچون شما ...
یوسف گمشده فاطمه از خان طومان بازگشت/ با آمدنش مرا شرمنده دخترش نکرد
را می زنی ولی بدان که من بدون شما نمی توانم زندگی کنم و می میرم. وی ادامه می دهد: ذکریا بعد از چند لحظه سکوت کردن گفت: الهه از حرفت خیلی ناراحت شدم. گفتم: چرا من که حرف بدی نزدم واقعا زندگی بدون شما به من سخت خواهد گذشت و نمی توانم زندگی کنم. ذکریا گفت: مصیبت هایی که در کربلا برای حضرت زینب(س) اتفاق افتاد، ایشان صبر و تحمل کرد و گفت: من چیزی جزء زیبایی ندیدم. دوست دارم اگر خبر شهادتم ...
گفتگو با مهدی سیدی درباره زندگی و زمانه عبدالحمید مولوی، پدر خراسان شناسی معاصر
رضاشاه به بعد این کتاب تا سال ها گم وگور بود. چند سال پیش خانواده مدرس رضوی بعد از مرگش یک گونی اطلاعات و کاغذ برده بودند دانشگاه فردوسی. یکی از مسئولان قطب علمی به من اطلاعات را داد و دیدم یک کتاب پانصدصفحه ای پیدا کردم که همان بخش گمشده کتاب بود. گفتم این کتاب خیلی اهمیت دارد و باید چاپش کنیم. گفتند ما پول نداریم. گفتم من درستش می کنم. اوایل دهه 80 بود که رفتم مرکز پژوهش های شورای اسلامی شهر مشهد ...
از ورزش، نظم، احترام و تکریم بزرگترها را آموختم
پدر و مادر را آموختم. بهروان به سانحه تصادفش در سال 81 در مسیر اصفهان به تهران اشاره کرد و گفت: من به خاطر علاقه ای که به اصفهان و زندگی در این شهر داشتم حاضر نشدم در تهران زندگی کنم و در این مسیر رفت و آمد می کردم. حتی برای جام جهانی 1990 و المپیک مجبور می شدم یک ماه یا 15 روز تهران بمانم. وقتی مردم در اصفهان مرا می دیدند به من می گفتند: آقای بهروان به اصفهان خوش آمدید! و من به آنها می ...
زلاتان: هیچکس نمی تواند من را متوقف کند
، عنوان داشت: نه، من سطح خودم را می دانم. بعد از مصدومیت شدیدی که داشتم به لیگ آمریکا رفتم تا در فوتبال زنده بمانم. در همان زمان که در منچستر بودم، به خوزه مورینیو گفتم که آماده بازی نیستم و می خواهم برای بازی کردن به آمریکا بروم. این بازیکن 39 ساله افزود: مینو رایولا به من گفت که به اروپا برگرد. به من گفتند که میلان به من احتیاج دارد بنابراین به کمک این تیم آمدم. الان نسبت به 10 سال پیش احساس می ...
میزگرد دیدبان ها در تسنیم| از شهادت در آتش داخل منطقه تا عملیات ساختگی که تلفات بی شماری از بعثی ها گرفت
. وقتی از اتاق پزشک بیرون آمدم با آن مواجه شدم و پرسید کجا اسیر شدی؟ جوابش را دادم و می خواست ادامه جنگ را به گردن امام(ره) بیندازد که بهش گفتم شما باعث بانی حمله به ایران شدید و.... وی با بیان اینکه انسان با دیدن چهره این فرمانده عراقی قالب تهی می کرد ، افزود: تعادل نیرویی بین ما و عراق بود چراکه اگر ایران با هر کشور دیگر عربی وارد جنگ می شد، 10 روزه جنگ را تمام می کرد و این عراق بود که ...
پاشازاده: حرف نقی معمولی برای تیم گرفتن درست است!
هفته مانده به دیدار با فاینورد در تمرین ، حس و حال عجیبی داشتم و چندان حال خوبی نداشتم. در رختکن مرحوم محسن آقازاده تماس گرفت، گفت می خواستم نماز بخوانم و قبلش با تو تماس گرفتم، گفتم آقا محسن دعا کن امروز مصدوم نشوم .در طول تمرین با کسی درگیر نشدم اما در اواخر تمرین، آقای دام به کنفرانس مطبوعاتی رفته بود و تمرین زیر نظر آقای کخ برگزار میشد. آخر تمرین با امرسون روبرو شدم و وقتی خواستم او را دریبل ...
بافت ضریح پوش، هدیه تبریزی ها به آستان خورشید هشتم
صف انتظار در نوبت هستند و ثبت نام جدید نداریم. بنابراین منصرف شدم .در سال 96 به توصیه یکی از دوستان که در بخش گزینش آستان قدس کار می کرد مجددا برای ثبت نام در سایت اقدام کردم و گاهی اوقات پیگیر بودم واین دوستم همیشه در جواب می گفت” ان شاء الله خوب می شود”. حرف هایش که به اینجا می رسد احساس می کنم بغضی سنگین گلویش را می فشارد، می خواهد از عنایت امام رضا ( ع) بگوید که چگونه مقدمات ...
نگاهی به گوشه ای از معجزات و کرامات امام رضا (ع)
پدرم مریض شد. حضرت رضا به عیادت او رفت و از او پرسید: چطوری؟ گفت: بعد از آمدن شما مرگ را به چشم خود دیدم. (می خواست با این جمله دردی را که از شدت بیماری می کشید، نشان دهد.) امام فرمود: مرگ را چگونه دیدی؟ گفت: سخت و دردناک. حضرت فرمود: مرگ را ندیدی، آنچه دیدی فقط کاری بود که مرگ در ابتدا با تو می کند و بدین وسیله گوشه ای از احوال خود را به تو نشان می دهد. مردم دو دسته اند: کسانی که با مرگ راحت می ...
خوشا رهایی از زندان؛ به عنایت ضامن آهو
چهره مهربانش را پرکرده می گوید: من هر چه دارم از عنایت آقاست، از خادمی درگاهش تا تلاش برای آزادی زندانیان. آنقدر در زندگی ام برکت و عنایت دیده ام از حضرت که نمی توانم بشمارم، اما همین قدر بگویم که خدا به من 6 فرزند داده که همه استاد دانشگاه هستند و تحصیلات عالیه دارند، دوم اینکه 5 فرزندم خادم امام رضا (ع) هستند و در این طرح مرا همراهی می کنند و سوم هم اینکه همه با هم در یک مجتمع مسکونی و در کنار هم ...
روایت آیت الله وحید خراسانی از عنایت امام رضا(ع) به آیت الله حبیب الله گلپایگانی
روزگاری در خدمت ایشان بودم، گفتم ماجرای شما چیست که دست می کشید روی هر دردی و آن درد رفع می شود؟ گفت: ماجرا این است که مرا به بیمارستان بردند، بعد که بستری کردند، یکروز حال من منقلب شد. رو کردم به طرف قبّه امام هشتم (ع). گفتم مدت چهل سال اول نفری بودم که درب حرم تو به روی من باز می شد. چنین بود این مرد. چهل سال تمام در آن زمستان سرد خراسان، حجره او در مدرسه حاج حسن بود. من هم آن زمان، آنجا بودم که ...
خانواده ما هم شهید داد، هم مفقودالاثر و جانباز
چی می خواندی که غرقش شده بودی؟ گفت کتابی از حضرت امام (ره). گفتم مگر غیر از کتاب امام (ره)، کتاب دیگه ای هم می خوانی؟ گفت آره! کتاب های شهید مطهری و شهید دستغیب را هم می خوانم. از روز هایی که به مرخصی می آمد بگویید. وقتی مرخصی بود فقط چند روز می ماند. یک روز با خوشحالی وارد خانه شد. مادر گفت چی شده؟ گل از گلت شکفته! اتفاقی افتاده؟ محمد گفت موفق شدم. چند نفر از بچه های روستا می ...
ناگفته هایی از شهیدی که دفاع از حرم را به زیارت کربلا ترجیح داد / ماجرای رویای صادقه مادر شهید شیری در ...
شهید زکریا ادامه داد: باوجود اینکه ناراحت بودم اعتقاد داشتم که حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما پسر من را دعوت کرده بودند که اگر قسمت زکریا شهادت باشد این عنایت پروردگار نصیبش می شود. وی با بیان اینکه زکریا به این علت که موقع رفتن رضایت من را دید بسیار خوشحال شد، افزود: هنگامی که زکریا را از زیر قرآن رد می کردیم گفتم بزار دخترت فاطمه را از خواب بیدار کنیم تا قبل از رفتن سیر تو را ...
عنایت امام رضا (ع) به تازه مسلمان ساکن آمریکا
ایمان و اخلاق او را پسندیده بود. او ادامه می دهد: حدود چهار سال گذشت و من هنوز قلب مطمئنی برای این ازدواج نداشتم. همراه مادر و اقوامم به ایران آمده بودیم. به راهنمایی یکی از علمای دینی به امام رضا علیه السلام متوسل شدم تا من را در این انتخاب یاری کند. به مشهد و حرم امام رضا علیه السلام رفتم و از آن حضرت درخواست کردم تا راه صحیح را به من نشان بدهد. همسر محمد عرب توضیح می دهد: در ...
داستان شهادت و دفن امام رضا (علیه السلام)
را از خاندان بر شما مسلط خواهد ساخت تا نابودتان گرداند، مأمون به او گفت: راست گفتی. پس مأمون به من گفت: ای اباصلت! کلامی را که بر زبان آوردی به من بیاموز، در جوابش گفتم: به خدا سوگند! آن کلام را همین ساعت ازیاد بردم، و من راست می گفتم؛ مأمون دستور به حبس من داد و امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شد. مدت یکسال در زندان به سر بردم تا اینکه دلتنگ شدم و وقت سحری، دست به دعا برداشتم و ...
خودنوشت های جوان امریکایی از مسلمان شدنش؛نماز خواندن را از اینترنت آموختم!
باز هم اتفاقای خوب و بد به همراش داشت و متوجه شدم که این چیزها کاربردی نداره و حقیقت نیست. آغاز الحاد در دوران راهنمایی بودم که با انکار خدا که جزو برنامه های مدرسه بود و با یه شاخه از موزیک سنگین که من در آن مشغول بودم همراه بود آشنا شدم و این باعث شد که من به انکار خدا و نبود او فکر کنم و ملحد بشم ولی حتی در همان زمان به روح و شیطان اعتقاد داشتم و همین به من اجازه رفتارهای ...
29 صفر کرامات هشتمین خورشید
میبوسید عرض کردم: فدایت گردم با مشاهده سیمای این کودک علاقه و ارادتی برایش در قلبم ریشه دوانید، که نظیر آن برای احدی جز شما در دلم قرار نگرفته است. حضرت فرمود: نسبت او به من همچون نسبت من به پدرم میباشد. عرض کردم. آیا پس از شما او صاحب امر و حجت خدا بر روی زمین است؟ فرمود: آری هر کسی از او پیروی کند رستگار گردد و هر کسی از فرمانش سرپیچی نماید کافر میگردد. آری حضرت امام رضا(علیه آلاف تحیه و الثناء) در ...
تذکره شهادت را در آخرین زیارت گرفت
گروه استان های بسیج پرس به نقل از خبرگزاری دفاع پرس؛ – سید احمد اصغری ؛ مراسم بزرگداشت شهدای غواص رفته بودم. بعد از مراسم سری هم به نمایشگاه عکس زدم. با دیدن عکس های نمایشگاه، خاطرات سال های دفاع مقدس برایم تداعی شد. عجب عکس هایی؛ از شب و روزهای جبهه، از لحظه های راز و نیاز قبل و بعد از عملیات ، مناجات خوانی و عزاداری. یکی دو عکس نظرم را به خود جلب کرد. با دقت که نگاه کردم یاران و ...
رابطه استاد شجریان با سیاست و چهره های سیاسی چگونه بود؟
هنرها از بین رفته باشند. هنری که استاد نداشته باشد سرانجامش مرگ است، چون به همت استادان است که هنر منتقل می شود، تکامل می یابد و می ماند. وقتی آن ها نباشند این همه هم نخواهند بود؛ بنابراین هرچه استادان هنر، ارج و عزت ببینند آن ارج و عزت را باید تجلیلی دانست که از هنر به عمل آمده است چراکه هنر به تنهایی وجود نداشته و ندارد و از طریق هنرمند است که معنا پیدا می کند. من و شما خیلی ها را می شناسیم که ...